طبقه بر درک زبانی تاثیر شناختی دارد/ زبان مادری از منظر شریعتی
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۱۰۰۱۳
سید جواد میری گفت: شریعتی به کسانی که معتقدند جامعه با یک زبان صحبت می کند انتقاد دارد و می گوید طبقه بر روی درک زبانی فرد تأثیر شناختی دارد.
به گزارش خبرنگار مهر، نشست «زبان و هویت ملی در روایت شریعتی» با سخنرانی سید جواد میری یکشنبه ۲۳ مهر ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار گردید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در ابتدای این نشست گفت: به روایت شریعتی از این موضوع با نگاه انتقادی خواهم پرداخت. در جلسه گذشته به مفهوم ملیت در نگاه شریعتی به مثابه شخصیت فرهنگی پرداختم. امروز می خواهم به مفهوم زبان بپردازم و این که آیا می توانیم به منظومه فکری دکتر شریعتی از منظر بحث های زبانی و زبان شناختی نگاه کنیم؟ آیا شریعتی به مسأله زبان مادری پرداخته یا خیر؟ و این که زبان مادری در دستگاه فکری شریعتی چگونه روایت شده و چه نسبتی با هویت ملی دارد؟ بحث امروز به گونه ای می تواند در امتداد بحث جلسه پیش باشد.
سید جواد میری افزود: نظریه بازی های زبانی محوری ترین بحث فلسفه متأخر ویتکنشتاین است که در تقابل با نظریه تصویری زبان بسط یافته است. در نظریه تصویری، زبان صرفاً یک کارکرد دارد: تصویرگری واقعیت. این نظریه رویکردی مدرن دارد. در مقابل، مبتنی بر نظریه بازی های زبانی، زبان پدیده ای متنوع الاضلاع است که کارکرد های مختلفی دارد. از این رو نمی توان آن را از دیدگاهی جوهر گرایانه دریافت.
سید جواد میری در ادامه با پرداختن به دیدگاه شریعتی در این موضوع گفت: با بررسی آثار شریعتی می فهمیم که زبان کما هو زبان مسأله شریعتی نیست. ولی در مجموعه آثار ۲، ۲۴ و ۲۷ اشاراتی به موضوع زبان داشته است. به خصوص در مجموعه ۲۷ مشخصاً به این بحث پرداخته که قابل توجه است. شریعتی تأکید دارد که رویکرد اجتماعی او مارکسی نیست بلکه تلفیقی از مارکس و وبر است که حتی از عبارت " مارکس وبری " استفاده می کند. اما به نظر می رسد رویکرد او به سمت نوعی مارکسیسم فرانسوی در حرکت است.
وی افزود: در نگاه جامعه شناختی امر اجتماعی قابل تقلیل به یک اندیکاتور نیست. بلکه باید آن را در هندسه مؤلفه های متفاوت اجتماعی مفهوم سازی کرد. اما در رویکرد ایدئولوژیک در امور حزبی، تنها یک اندیکاتور برجسته می شود. به نظر می رسد شریعتی در فهم امر اجتماعی دچار چنین فهم ایدئولوژیکی شده است. در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی رگه هایی از آن را می توان در متن مشاهده کرد. به عنوان مثال می گوید: «بالاخره در همه چیز رنگ طبقه مشخص است و طبقه رنگ خود را بر همه چیز می زند. اگرچه همه چیز را طبقه به وجود نمی آورد.»
جواد میری سپس گفت: البته شریعتی جایی نیز می گوید: «عوامل فراوان وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. اما شکی نیست که طبقه رنگ خود را بر همه چیز می زند.» شریعتی مفهوم طبقه را به دو ساحت اشراف و توده تقسیم می کند و تمایزهای زبانی را صرفاً در این دو طبقه مفهوم سازی می کند. مثلاً می گوید زبان این دو طبقه با هم فرق دارد. شاید شریعتی چون هویت ایرانی اسلامی را با منشأ دوران حمله اعراب به ایران در نظر می گیرد و آن زمان تنها دو طبقه بود و چیزی به نام طبقه متوسط وجود نداشت این گونه سخن می گوید.
میری در ادامه عنوان کرد: شریعتی در جایی که مفهوم سازی دو مفهوم مستکبر و مستضعف را بیان می کند به نظر می رسد خوانش مارکسیستی-لنینیستی از طبقه دارد. شریعتی زبان را جدا از مفهوم طبقه نمی تواند در نظر بگیرد و زبان را در ذیل طبقه مفهوم سازی می کند. باید توجه کرد که زبان طبقه متوسط نیز متفاوت است و باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین شاخصه های دیگری در امر اجتماعی وجود دارد که باید توجه کرد. اما چون پایه تحلیل شریعتی بر طبقه است به امور دیگر اجتماعی توجه نمی کند.
سید جواد میری افزود: شریعتی از طرفی به کسانی که معتقدند جامعه با یک زبان صحبت می کند انتقاد دارد و می گوید طبقه بر روی درک زبانی فرد تأثیر شناختی دارد. شریعتی ملیت را به شخصیت فرهنگی مفهوم سازی می کند و این شخصیت فرهنگی یک زبان به معنی گویش دارد. شریعتی تمایزی میان روح و جسم زبان قائل می شود. استدلال او این است که تفاوت ها در فهم و ادراک کلمات یک زبان برای طبقه اشراف و طبقه توده به این دلیل است که کلمه یک معنای لغوی، قراردادی و خشک دارد اما غیر از آن، کلمه دارای روحی است که افراد و طبقات مختلف مفاهیم مختلفی از آن برداشت می کنند. زیرا کلمه یک موجود زنده است و هم روح دارد و هم عاطفه. در صورتی که خط موجودی مُرده است
میری در ادامه گفت: مثلاً گاهی کلمات را طوری می نویسیم اما به گونه ای دیگر می خوانیم. چون اول کلمه به وجود آمده و بعد خط اختراع شده است. چون کلمه به طور ناخودآگاه در ضمیر طبیعی و در روح انسان ساخته می شود یک موجود زنده است. اما آن چه قرارداد می بندیم و به صورت مصنوعی وضع می کنیم یک قرارداد مرده است و تا ما تغییرش ندهیم تغییر نمی کند. اما تمام مسایل غیر قراردادی تغییر می کنند.
سید جواد میری سپس عنوان کرد: شریعتی درباره موضوع زبان از واژه روح بسیار استفاده می کند. اما پرسش اینجاست که روح در این بستر به چه معناست؟ برخی معتقدند روح اشاره به گونه های زبانی دارد. اما به عقیده من مقصود شریعتی چیزی غیر از گونه های زبانی است چون او اشاره به فردی به نام کِرِملی دارد که حتی نام کوچک او را نمی گوید.
وی افزود: شریعتی می گوید: «کِرِملی - زبان شناس معروف لبنانی – در کتاب " تولد و مرگ و نمو لغات عربی " نشان می دهد که یک کلمه چگونه تغییر می کند. بین کلمه با معنی کلمه و روح کلمه تفاوت است و خط، درست از روی کلمه و تلفظ آن درست شده است. وضع لباس و اندام انسان نیز مانند کلمه و مکتوب است. اندام مانند کلمه تغییر می کند اما لباس و کتابت تغییر نمی کند. چنانچه مکتوب هر چند سال تغییر نکند دچار اشکالاتی چند خواهد شد.»
میری در ادامه گفت: کتابی که شریعتی از آن اسم می آورد در اصل به جای کلمه مرگ کلمه اکتهال را در عنوان خود دارد. اکتهال یعنی کهن سالی و سالخوردگی و شاید نویسنده عدم استعمال یک واژه در زبان عربی را خواسته مطرح کند. ولی شریعتی سخن از مرگ واژه آورده که بین این دو مفهوم تمایزی وجود دارد که نمی توان به سادگی از آن عبور کرد.
سید جواد میری ادامه داد: شریعتی نکته ای را در باب تمایز و ارتباط میان زبان شناسی تاریخی و مطالعات جامعه شناختی مطرح می کند که می گوید: «در زبان شناسی تاریخی یکی از بزرگ ترین کوشش ها شناخت لغت است و مورخی که از زبان شناسی اطلاعی نداشته باشد همیشه یک دستش خالی است. در بسیاری از مسایل اجتماعی می توان از طریق کلمه و لغت و ریشه یک اصلاح به یک اصل جامعه شناختی و یا تاریخی پی برد. گذشته از تمام لغات مادی مانند نان، چوب و ... تمام لغات معنوی مثل زیبایی، خوبی، دانایی و ... و تمام لغات معنوی که مربوط به فلسفه و ماوراء طبیعه به خدا و دین و معنویت متعالی و احساسات مجرد شعری می شود، همه از زندگی روزمره مادی گرفته شده است. مثلاً سیاست که به معنی رهبری مردم است وقتی ریشه اش را جستجو می کنیم می بینیم به معنای زجر دادن و کتک زدن کره اسب جوان است. که نشان می دهد این لغت از دامداری گرفته شده است. یا مثلاً لغت برکت که معنایی زیبا و آسمانی دارد در اصل به معنای تفاله ایست که بعد از خوابیدن شتران باقی می ماند.»
میری افزود: شریعتی دو نتیجه کلی می گیرد. نتیجه اول این است که معنویت هر قومی مبتنی بر مبنای مادی زندگی آن قوم است. در نتیجه مفاهیم و اصطلاحات نیز از زندگی روزمره و کار و شغل آن ها ناشی شده است. زبانی که برای طبقات مختلف است زبان لغت نامه ای که قراردادی است و همه به یک صورت به کار می برند نیست. بلکه روح کلمه است که در طبقات مختلف متفاوت است. مثلاً کلمه نان در نظر یک دهقان که با زحمت گندم به دست می آورد و از آن نان به عمل می آورد با آن کس که باید در سفره اش مشروب اشتها آور باشد و موسیقی ملایمی پخش شود تا بتواند از روی بی میلی مغز صدفی را بخورد فرق دارد.
جواد میری در ادامه گفت: شریعتی می گوید طبقه باعث می شود که دو نفر که زبان واحدی صحبت می کنند درباره مفهوم واحدی همچون نان دو احساس متمایز داشته باشند. حتی دو طبقه اندازه های فیزیکی را متفاوت درک می کنند. اما آیا مفاهیم دیگر در کنار مفهوم طبقه بر فهم افراد بر کلمات تأثیر ندارد؟ شریعتی می گوید در اسلام بحثی داریم درباره طبقه که نشان می دهد با توجه به مفهوم طبقه یک جامعه شناس می تواند بسیاری از راه های تاریک را روشن نماید.
گزارش از محمد بحرینی
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۱۰۰۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پانوپتیکون و کاربرد آن در شهرسازی مدرن چیست؟
پانوپتیکون (سراسربین) نوعی معماری است که در ابتدا برای طراحی زندانها و با هدف بهبود رفتار زندانیان با تفکر «همیشه تحتنظر بودن» معرفی شد. این رویکرد امروزه در قالب نظارت بر جوامع برای بهبود امنیت و سلامت، همچنین افزایش شفافیت عملکرد مقامات مورد استفاده قرار دارد.
به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، پانوپتیکون، نوعی معماری زندان محسوب میشود که در طول زمان تحت ایدهها و استفادههای جدید از مفهوم پیشگیری از خطاهای انسانی تکامل پیدا کرده است. این معماری در اصل روشی برای ایجاد ساختمانهایی است که به افراد داخل این حس را میدهد که قابل مشاهده هستند، بدون اینکه چگونگی آن را بدانند. پانوپتیکون نوعی ساختار زندان است که قدمت آن به قرن هجدهم بازمیگردد و در آن نگهبانان امنیتی زندانیان را از یک برج مرکزی تحت نظر قرار میدادند، بدون اینکه زندانیان بدانند این عمل چگونه انجام میگیرد.
نظریه پانوپتیکون چیست؟تئوری پانوپتیکون معتقد است که افراد زمانی میتوانند کنترل شوند که خود را تحت نظارت دائمی میبینند، حتی اگر کسی نظارهگر نباشد. این تئوری از تأثیر تحت نظر قرار داشتن توسط یک برج نگهبانی مرکزی در یک زندان ناشی شده است که همه زندانیان حتی در صورت حضور نداشتن نگهبان با دیده نشدن وی، میتوانند آن را ببینند. از آنجا که زندانیان برج را میبینند، به این فرض که تحت نظر هستند بهترین رفتار خود را دارند. قلب واقعی ایده پانوپتیکون این است که فعالیتهای خاصی وجود دارد که با نظارت، بهتر انجام میشوند.
تاریخچه و استفاده از پانوپتیکونپانوپتیکون در اصل ایده ساموئل بنتام برای کارخانههای قرن هجدهم بود، اما برادرش جرمی بنتام پتانسیل آن را برای ساخت زندان درک کرد و به این ترتیب دهها زندان با استفاده از این مفهوم ساخته شد. این معماری برای قرنها بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفت، زیرا امکان نظارت بر تعداد قابلتوجهی از زندانیان را با حداقل تعداد نگهبان فراهم میکرد. هدف از این طرح ایجاد احساس حضور «دانایی» نامرئی بود که جوامع انضباطی آن را پذیرفتند.
این مفهوم فیلسوف میشل فوکو را در سال ۱۹۷۵ مجذوب خود کرد، زیرا پانوپتیکون زندانیان را مجبور میکرد بهتر رفتار کنند و به کمک آن «تحمیل هر رفتاری بر هر کثرت انسانی» آسان بود. به عبارت دیگر القای یک رفتار از طریق فرم بنا امکانپذیر بود.
وی پانوپتیکون را بهعنوان راهی برای نشان دادن تمایل جوامع انضباطی برای تحت تاثیر قرار دادن شهروندان خود استفاده کرد، زیرا همانطور که زندانی از ترس مجازات، رفتار خود را کنترل میکند، شهروندان نیز از ترس جریمه درست رفتار خواهند کرد.
پانوپتیکون در دنیای دیزنیپارک موضوعی دنیای دیزنی در آمریکا نمونهای از بهرهگیری شرکتهای مدرن از معماری پلیسی پانوپتیکون و توسعه این رشته شهرسازی بود، با این حال مفهوم آن از نگهبانانی که بهزور زندانیان را ملزم به درست رفتار کردن میکنند، به نگهبانانی تغییر کرد که مراجعهکنندگان را به هیچ اقدامی مجبور نمیکنند، اما از درگیری یا استفاده نادرست از فضا جلوگیری به عمل میآورند. این مفهوم امروزه در شهرهای سراسر جهان استفاده میشود که افسران مجری قانون با پای پیاده یا دوچرخه به گشتزنی در شهرها میپردازند و حضور صرف آنها منطقه را امنتر میکند. دادن این فرصت برای اطلاعرسانی شهروندان به مقامات از تخلف شخص دیگری نیز مؤثر است.
محیط پانوپتیکونی در نقش پلیس شهریطراحی پانوپتیکون در سال ۲۰۲۰ برای کنترل همهگیری کووید -۱۹ نیز مورد استفاده قرار گرفت. پلیس یکی از نقشهای کلیدی همه سیستمهای بهداشت عمومی است و در طول همهگیری ویروس کرونا از طریق دستگاههایی مانند نظارت دیجیتال، سازمانهای مجری قانون و حتی پلیس غیررسمی از میان ساکنان جوامع به کنترل بیماری پرداخت.
پلیس غیررسمی در اصل نوعی پانوپتیکون محسوب میشود که مفهوم آن در سال ۱۹۶۱ با انتشار کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا» گسترش پیدا کرد که بر اهمیت پلیس غیررسمی در خیابانها، پیادهروها و پارکها، همچنین بر رابطه مثبت بین این نوع پلیس و امنیت شهری تأکید میکرد.
در یکی از مثالهای واقعی کتاب، مردی در تلاش بود تا کودکی را از خیابان برباید که جمعیت کوچکی متشکل از ساکنان و صاحبان فروشگاههای آن منطقه مانع او شدند. اما لحظاتی بعد معلوم شد که این مرد پدر او بوده است، اما این نوع پلیس غیررسمی از آدمربایی احتمالی جلوگیری کرد. در این نمونه، در واقع مجموع انسانها و محیط طراحیشده پارک، یک فظای نظارتی غیر معمول را فراهم آورد که مانع از بروز یک جرم شد. فضای باز و محیط خانوادهدوست پارک که فقط برای حضور کودکان و والدین طراحی شده بود و نه برای حضور افراد بیهدف، همگی به ساختار ضددزدی کمک کرد.
فضای خانوادهدوست، منظور ترکیب وسایل بازی و میز وصندلیهای چندنفری برای حضور والدین بود. گاهش زمینهای بازی فقط شامل سرسره و تاب و سایر وسایل بازی میشود و والدین باید تنها نظارهگر کودکان باشند، در این شرایط ممکن است در اثر یک غفلت اتفاق ناخوشایندی رخ دهد. در بعضی از پارکها نیز زمین بازی کودکان در کنار فضاهای باز بیسروته قرار گرفته که ممکن است پتانسیل حضور افراد متجاوز را به راحتی فراهم بیاورد و به همین دلیل نوع ساختار یک پارک که حالت نظارتی داشته باشد، بهراحتی میتواند مانع از وقوع جرم باشد.
پانوپتیکون در عصر نظارت دیجیتالپانوپتیکون بهعنوان یک اثر معماری به یک نگهبان اجازه میدهد تا ساکنان را بدون اینکه ساکنان بدانند تحت نظر هستند یا نه مشاهده کند و در نیمه دوم قرن بیستم بهعنوان راهی برای ردیابی گرایشهای نظارتی جوامع انضباطی مطرح شد. ساختار اصلی این معماری یک برج مرکزی بود که توسط چندین سلول احاطه شده است. این برج دیدهبانی از بسیاری جهات الگویی برای دوربینهایی است که به ساختمانها متصل شدهاند؛ دستگاههایی که از روی عمد قابل مشاهده هستند و چشمان نظارتگر انسانها را از دید پنهان میکنند. این نظارت امروزه در سطحی وسیع و در قالب اینترنت اشیا نیز صورت میگیرد.
بخش زیادی از زندگی بشر امروز در دنیای آنلاین میگذرد که در آن دادههای زیادی بدون مالکیت فیزیکی و احساس صریح قرار گرفتن در معرض دید، به اشتراک گذاشته میشود. با این حال دادهها نهتنها توسط دولتها، بلکه توسط شرکتهایی تحتنظارت هستند که مبالغ هنگفتی روی آنها سرمایهگذاری میکنند.
اتصال متقابل بین اشیا در خانهها، اتومبیلها و شهرها که عموماً به آن اینترنت اشیا گفته میشود، نظارت دیجیتال را بهطور اساسی تغییر خواهد داد. در اصل ممکن است یک برج مرکزی وجود نداشته باشد، اما حسگرهای ارتباطی در نزدیکترین اشیا به بشر وجود خواهد داشت. با ظهور سیستمهای شبکهای گستردهتر، همه چیز از ماشین لباسشویی گرفته تا اسباببازیها بهزودی قادر به برقراری ارتباط خواهند بود و حجم وسیعی از دادهها را در زندگی ایجاد میکنند و این سیستمهای نظارتی مرکزی هستند که باید در نقش پانوپتیکون امنیت تبادل اطلاعات را تامین کنند.
کد خبر 749228