آیتالله مهدویکنی و جریان سیاسی لیبرال دموکرات ایران
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۷۹۳۶۷
به گزارش «نماینده»، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مولف کتاب خاطرات آیتالله مهدوی کنی در یادداشتی به بررسی نگاه و عمل آیتالله مهدوی کنی در برابر جریان لیبرال دموکرات مذهبی پرداخته است.
در این یادداشت آمده است ضمن بررسی فضای فکری و سیاسی جریان مذهبی نوشته شده است:
آیتالله مهدوی کنی یکی از نمایندگان و سخنگویان جریان مذهبی در ایران بود که در طول عمر خود در چارچوب فکری این جریان دوران پر فراز و نشیب حیات خود را سپری کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جریان مذهبی در تاریخ معاصر ایران، اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی را نمایندگی کرده است. اسلام انقلابی طبیعتا ویژگیهایی دارد که عبارتند از:
۱- هدایت بشر و مدیریت انسان سرلوحه حرکت اسلام انقلابی بوده و خود را موظف به لحاظ این مولفه مهم در مراحل حیات خود نموده است؛
۲- خدامحوری را بنیان حرکت خود قرار داده و انسان را در طول خداوند تعریف کرده است؛
۳- ضرورت حکومت را امری مسلم دانسته و بر آن اصرار ورزیده است؛
۴- در دوره حضور معصوم(ع) حکومت را حق مسلم معصوم(ع) دانسته و در دوران غیبت حکومت را بهطور کلی حق فقیه جامعالشرایط ولایت دانسته است؛
۵- بر جایگاه و نقش مردم در حکومت اصرار ورزیده و معتقد بوده که مردم باید در چارچوبه ولایت کلی الهی بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود حاکم شوند؛
۶- برقراری عدالت اجتماعی را هدف عمده خود از تشکیل حکومت اعلام کرده است؛
۷- همواره بر نقش حداکثری مردم در اداره کلیه امور کشور اصرار ورزیده و مردم را صاحب حق و رأی قلمداد نموده است.
فضای فکری- سیاسی جریان لیبرال دموکرات مذهبی
جریان لیبرال دموکرات مذهبی در ایران، اسلام لیبرال را در ایران نمایندگی کرده و مواضع خود را به شرح ذیل تلویحاً یا صراحتاً اعلام نموده است:
۱- بر لزوم دین و سیاست اصرار ورزیده و اعتقاد خود را به لزوم حاکمیت دین بر سیاست (و نه برعکس) اعلام داشته است؛
۲- دین را برنامه جامع الهی برای زندگی اجتماعی و سیاسی بشر دانسته و سیاست را امری دنیایی و این جهانی پنداشته است؛
۳- بر لزوم یا (حداقل) امکان آشتی لیبرالیسم و اسلام اصرار ورزیده است؛
۴- مدل حکومتی مطلوب خود را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جمهوری دموکراتیک اسلامی اعلام نموده است؛
۵- اعتقاد را به لزوم میانهروی در سیاست کراراً اعلام داشته است؛
۶- اساساً اعتقاد به انقلاب اجتماعی را نفی کرده و بر لزوم تکامل تدریجی در امور اجتماعی و سیاسی پافشاری نموده است؛
با این توصیف باید دید که آیتالله مهدوی کنی در قبال این جریان چه مشی را اتخاذ کرده است.
نگاه و عمل آیتالله مهدوی کنی
با عنایت به دو چارچوب فوق درباره نگاه و عمل آیتالله مهدویکنی به جریان مزبور باید اظهار داشت:
الف) در مبارزات ملی کردن صنعت نفت ایران حضور داشته و به گفته خود ایشان در حمایت از دولت ملی ایران فعال بوده و حتی در آن زمان با لباس روحانیت پای صندوق رأی حاضر شده و به نفع دولت ملی ایران رأی داده است؛
ب) گرایش جدی به فعالیتهای فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی داشته و این را سرآغاز ورود به فعالیتهای سیاسی قرار داده است؛
ج) حضور و حمایت در نهضت ملی را به لزوم حضور روحانیت در سیاست و پیش قراولی آیتالله کاشانی و بزرگان روحانیت منتسب کرده است؛
د) از آغاز نهضت امام خمینی(ره)، به سال ۱۳۴۱ تا پایان عمر در خدمت اسلام انقلابی، انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی تمام و کمال حضور داشته است؛
ه) همواره مدافع حریم ولایت فقیه بوده و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است.
موارد بالا در عین اینکه نشان میدهد آیتالله مهدویکنی در چارچوب فضای فکری سیاسی جریان مذهبی حرکت کرده است اما این چارچوب نامبرده را از تعامل با جریانهای سیاسی معاصر بویژه لیبرال دموکراتهای مذهبی باز نداشته است.
حیات تعاملی آیتالله مهدویکنی را جریان مزبور در دو سطح نشان میدهد:
الف) سطح فردی که حاکی از احترام متقابل و انتقاد از تندرویهای معمول در زمانهای متفاوت علیه افراد شاخص جریان مزبور میباشد. کمااینکه نامبرده همواره از اشخاص مشهور جریان مزبور نظیر مهندس بازرگان و غیره محترمانه یاد میکردند و در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم این تعامل دوستانه و اخلاقی با آنان برقرار بوده است.
ب) سطح جریانی که آیتالله مهدوی کنی منتقد مشی حرکتی و نظرات سیاسی جریان لیبرال دموکرات مذهبی بوده و هیچگاه این نگرش و حرکت سیاسی را تأیید نکرده است. کمااینکه نامبرده در خصوص نظر مهندس بازرگان در اوان پیروزی انقلاب اسلامی دائر بر لزوم بازگشت روحانیت به مساجد و سپردن حکومت به لیبرال دموکراتهای مذهبی انتقادهای جدی ابراز کرده است و در خصوص سایر موارد نیز با تمسک عملی به مکتب سیاسی امام خمینی(ره) هیچگاه با جریان مزبور همراه نشده است؛ گرچه که تقابل دائمی، بی هدف و تنشزا را هیچگاه در دستور کار خود قرار نداده است.
منبع: نماینده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت namayande.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «نماینده» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۹۳۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بررسی ابعاد سیاسی علامه سیدمحمد باقر درچهای/ یک کنشگری سیاسی با شاگردپروری
میزگرد بررسی ابعاد سیاسی علامه سید محمد باقر درچهای در دفتر نهاد مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان به همت مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، میزگرد بررسی ابعاد سیاسی علامه سید محمد باقر درچهای در دفتر نهاد مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان به همت مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد برگزار شد.
در ابتدای این نشست محمود فروزبخش کارشناس مرکز مشاهیر تخت فولاد با اشاره به موضع آیتالله درچه ای در دوران مشروطه اظهار کرد: ایشان در ظاهر یک کنشگر سیاسی نیستند، اما در حقیقت ایشان سیاست را در سطح بالاتری دنبال میکنند، این سطح همان شاگردپروری است.
وی افزود: ایشان به اهداف خود در سیاست در آن زمانه نمیرسیدند، اما شاگردانی تربیت میکنند که حلقهای از حلقههای زنجیر روحانیت شیعه است که در نهایت به ظهور میرسد.
این اصفهانپژوه تصریح کرد: در آن دوران دو سبک سیاسی آشکار وجود داشته است، یکی جریان مشروطهخواه به رهبری حاج آقانورالله بوده که با کلماتی مانند مقاومت و نهضت میتوان از آن نام ببریم. جریان دوم هان نست وزارت ایرانی است که برترین جلوه آن رکن الملک بوده است. یعنی شخصیتی که بیش از سه دهه در کنار شخصیت ظالمی مثل ظل السلطان بوده، اما طوری سیاستورزی داشته که مردمان از او به نیکی یاد میکنند.
فروزبخش در پایان خاطرنشان کرد: سختگیریها و ملاحظات و احتیاطهای علامه درچهای باعث که ایشان داخل بازی مشروطه قرار نگیرند. این وضعیت سبب شد که این عالم فرزانه بتواند در انزوا و خلوت خاص خود، مسیر علمی خودش را ادامه دهد. مسیری که قله است و به صورت تعمدی رفتاری را اتخاذ میکند که از بسیاری از عوامزدگیها دور باشد.
سخنران دوم این میزگرد مصطفی مرتضوی، مدیر خانه مشروطه اصفهان بود.
مرتضوی اظهار کرد: یکی از شاگردان آیت الله درچه ای، زعیم حوزه علمیه قم یعنی آیت الله بروجردی بوده است؛ بسیاری از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) کسانی بودند که شاگردی آیتالله بروجردی را در مقطعی کرده بودند. پس این ربطی است برای ظهور پدیدهای به نام انقلاب اسلامی. اینجا میتوان بگوییم که بسیاری از آن چه در ایام مشروطه برای آیت الله درچه ای تحققپذیر نبود، وقوعش را در آینده نشان داد و این همان موضوع شاگردپروری است که چنین فضایی را برای آینده ایجاد میکند.
این پژوهشگر علوم سیاسی با اشاره به گستره و تنوع شاگردان علامه درچهای اشاره کرد: سختگیری آیت الله درچهای در مباحث علمی به منظور مقابله با دو جریان انحرافی بوده است. جریانی که تحت عنوان غربگرایی رونق گرفته بوده و جریانی که گرایش سلفی داشته است. مقابله ایشان با نگاههای عوامزده نیز باید از همین منظر نگاه شود که در بطن آن سدی در برابر نگاههای غربگرایانه است که با اسم مقابله با عوامزدگی میخواهد ریشه دین را بزنند.
مرتضوی تاکید کرد: طبیعتاً با این سختگیری از فضای مرید بازی فاصله گرفته میشود تا بتواند با خرافه مبارزه کند. در طی این مبارزه عقلانیتی پدید میآید که در آینده به کمک اصلاحات سیاسی میآید. پس از بحرانهای پر از نا امنی، خرافات را در بین مردم زیاد میکند. وظیفه یک عالم دینی در این زمان بیان اصالتها است. اصلاح سیاسی نیاز به عقلانیتی دارد که برآمده از همین اصالتها است.
در ادامه حجتالاسلام احمد رهدار پژوهشگر حوزه اندیشه سیاسی و تاریخ معاصر با اشاره به نمای کلی جریان روحانیت شیعه پس از صفویه تا امروز اظهار کرد: علامه درچهای در خط ناب فقهی اصولی قرار دارد. وصف اول برای ایشان عالم بودن و مدرس فقه و اصول بودن است. در درجات بعدی از فقه او، دلالتهای سیاسی هم خلق میشود. پس هر کس میخواهد از علامه درچهای بنویسد باید اول از عالم بودن و فقیه بودن او بگوید. او شخصیتی است که در یک کلام باید بگوییم فقط درس داده و درس داده است و در ازای آن شاگردان بزرگی تربیت کرده است.
این پژوهشگر حوزه علمای معاصر شیعه تصریح کرد: اگر بخواهیم شخصیتی را در دوران نزدیک مثال بزنیم که مشی او شبیه به آیت الله درچهای بوده باید از مرحوم آیت الله خویی نام ببریم. او نیز تمام عمرش به فقه و فقاهت و تدریس شناخته میشده است. هر چند که به عقیده من درس ایشان به شدت دلالت فقهی داشته است و یک نشانه اینکه سیاسی بوده آن است که برخی از شاگردان حلقه اول ایشان توسط صدام به شهادت رسیدهاند. وقتی به فهرست بلند شاگردان آقای درچه ای نگاه میاندازیم متوجه میشویم که ایشان هم شاگردان متفاوتی دارند که در میان آنان شخصیتهایی سیاسی مانند آقانجفی قوچانی و شهید مدرس هم وجود دارند.
رهدار بار دیگر به نمای فقاهتی مرحوم درچه ای اشاره داشت و افزود: اگر بخواهیم علامه درچهای را بیشتر بشناسیم، باید شبکه شاگردان ایشان را ردیابی کنیم و بشناسیم. آیت الله درچهای اگر چه در ظاهر سیاسی نبوده، اما بودهاند کسانی که ایشان را در حوزه سیاست بسط دادهاند، مانند شخصیت علامه طباطبایی که سیاسی نبودند اما طلبههای شاگرد ایشان بارها توسط ساواک دستگیر شدند و بعدها ستون فکری جمهوری اسلامی شدند.
این پژوهشگر اندیشه سیاسی با اشاره به تحولات سریع زمانه مواجه ما با تجدد گفت: روحانیت شیعه در دوران اخیر فرصت کمتری داشتند که به مسئلههای دوران جواب دهند و به دنبال روشهای جدید داشتند از جمله این که فرستادههایی به بلاد مختلف میفرستادند. این روحانیان در آن شهر، مرجع رسیدگی به امور بودهاند. در اصفهان به سبب پیشینه حوزه علمیه ما چندین عالم شهری برجسته داشتهایم و گویا این روحانیون در یک پیمان نانوشته دست به تقسیم کار زدهاند و در این میان مشخص است که مسئولیت کرسی درس عالی فقه و اصول به آیت الله درچهای رسیده است.
وی با اشاره به شخصیت جامع امام خمینی (ره) خاطرنشان کرد: شخصیت استثنایی حضرت امام خمینی (ره) ما را در زمینه قضاوت علمای شیعه دچار خطا کرده است. ایشان در همه تخصصها در حد قله مطرح بودهاند، اما علمای دیگر این گونه نبودهاند و هر کس در تخصص خود میتوانسته مطرح باشد، مثلاً برخی سلوک عرفانی داشتهاند برخی به شدت اجتماعی بودهاند و برخی شاگردپرور بودهاند. هر کدام از این وادی ملاحظات خود را داشته است. در دوران مشروطه، آقای درچهای به این نتیجه رسیده است که عهدهدار کرسی درس و بحث باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه بار دیگر در پایان سخنان خود تاکید کرد: آن چنان که از فیلسوف، فلسفهورزی انتظار میرود از فقیه هم فقاهت ناب انتظار میرود و روش و قواعد خاص خود را دارد. دین باید در ساحت تخصص خود توسط عالمی بیان شود. فقیهی مانند آیت الله درچهای باید فقه را بگوید و از استانداردهای آن علم کوتاه نیاید و یک شاخص و معیار باشد، بعدها دیگرانی باید بیایند و به خصوص در حوزه سیاست، اهالی سیاست میتوانند این سخن ناب فقهی را در مجرای خود جلو ببرند و در سایه آن علم و حقیقت دین، سیاست را به پیش ببرند.
کد خبر 748022