تکذیب ساخت سریال 200 قسمتی
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۸۸۲۱۹
تهیه کننده تلویزیون در خصوص روند تولید سریال عقیق و نوار زرد توضیح داد. ناطقان: محمدرضا شفیعی یکی از تهیهکنندگان تلویزیون است که این روزها سریال عقیق و نوار زرد را روی آنتن تلویزیون دارد.
روند تولید«عقیق» و «نوارزرد» چگونه بوده است؟
سابقه طرح ایده «عقیق» به هفت سال قبل بازمیگردد. دوبار تاکنون خیز تولید این سریال برداشته شده که هربار بهعلتی نشده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیا خبر تولید سریال 200قسمتی درست است؟
اخیرا سایتی خبری منتشر کرد مبنی بر تولید سریالی 200قسمتی توسط محمدرضا شفیعی، درصورتیکه این تنها تخیل آن فرد است. بله ممکن است من که سریالهای 60 و 110قسمتی ساختهام به تولید مجموعهای 200قسمتی هم فکر کنم ولی این فقط یک ایده است. داشتن یک ایده که بهمعنای ساخت یک سریال نیست. نوشتن، تصویب و تولید یک سریال پروسهای طولانیمدت است. نهایتا تصویربرداری دو پروژه ممکن است همزمان شود اما هیچوقت بیشتر از این نمیشود. ممکن است یک نویسنده شش ایده داشته باشد ولی این به معنای نوشتن همه آنها نیست؛ صرفا ممکن است یک یا دو مورد آنها به سرانجام برسد. البته دوستانی که این مسائل را مطرح میکنند، شیوه را بهخوبی میدانند ولی این اخبار بیشتر شبیه شیطنت رسانهای است.
«سر دلبران» چطور شکل گرفت؟
«سردلبران» هم که همچنان مشغولیم مورد اخیر است و پروسه تصویربرداری آن در حال اتمام است. این سریال فقط یک ایده بود که بیاییم درباره مسجد یک سریال تولید کنیم. مسجد یک پایگاه مهم اسلامی است که در سالهای اخیر از رونق اجتماعی و سیاسی آن کاسته شده است. همین ایده یکخطی تبدیل به داستان این سریال شد. همکاران سازمان اوج هم طرفدار کار و ایده خوب هستند.
آیا «کیمیا» موفق بود؟
بسیار سریال موفقی بود. بعضا مقایسههای معالفارق است. مثلا «کیمیا» با یک پروژه الفویژه مقایسه میشود درصورتیکه ربطی به هم ندارند. «کیمیا» حدود پنجهزار دقیقه است که در 24ماه و با بودجهای اندک ساخته شده است. اینها مسائل مهمی هستند. من از کیفیت «کیمیا» کاملا دفاع میکنم ولی به هرحال قابل مقایسه با یک سریال الفویژه که چندین سال برای آن زمان گذاشته شده، نیست. سریال «کیمیا» بهلحاظ هزینه و تاثیرگذاریاش واقعا سریال بینظیری است. در زمانی که سریالهای سیما کمبیننده بودند ناگهان این مجموعه بالای 70درصد مخاطب پیدا میکند. آن هم داستانی که عشقی و کافیشاپی نیست؛ یک قصه انقلابی، جنگی و غنی را دنبال میکند. منبع: باشگاه خبرنگاران برچسب ها: سریال ، سریال عقیق ، نوار زرد
منبع: ناطقان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت nateghan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ناطقان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۸۸۲۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، بعد از ظهر پنج شنبه بود سر و کله ی آقا مهدی پیدا شد. پایگاه ما در نوار مرزی سردشت بود و مهدی آمد تا از نزدیک، پیشرفت کارها و مسائل مربوط به شناسایی را بررسی کند.
بعد از جلسه، وقت نماز شد. آن شب خود مهدی اذان گفت و نماز جماعت را اقامه کردیم.
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
مهدی با سوز عجیبی دعا می خواند. تمام کسانی که آن شب در جلسه بودند، طعم شیرین آن دعای کمیل را از یاد نخواهند برد. مهدی دعا را در شرایطی خواند که ما زیر پای دشمن قرار داشتیم و از همه طرف مورد تهدید بودیم.
او به حدی گریه کرد که از خود بی خود شده بود. قسمتی از دعا را هم جواد دل آذر خواند.
این دو نفر چنان شوری به پا کرده بودند که همه ضجه می زدند. دعا که تمام شد، مهدی از سنگر بیرون آمد، نگاهی به آسمان انداخت و زیر لب چیزهایی زمزمه کرد. دو روز بعد خبر شهادتش آمد.
برگرفته از کتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: عبدالرزاق شیخ زین الدین پدر شهید