خط قرمزهاي نانوشته تلويزيون را شکستيم/عَلم نقد بايد دست صداوسيما باشد
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۰۲۵۸۰
خبرگزاري آريا - مدير شبکه مستند معتقد است برخي خط قرمزها در صداوسيما خيالي و نانوشته است که حالا از همه اين خط قرمزهاي سليقهاي گذشته است. غفوري ميگويد با همه مستندسازان از همه سليقهها در تعامل است مگر کساني که با ايران اسلامي مشخصا «دشمني» ميکنند. به گزارش خبرنگار فرهنگي باشگاه خبرنگاران پويا، سيد سليم غفوري از خرداد 1395 به عنوان مدير شبکه مستند سيما معرفي شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غفوري پيش از اين مدير گروه مستند شبکه افق بود و البته قبل از همه و در ابتداي همه مسئوليتهاي فعلياش، مسئول گروه مستندسازي ميثاق است. او تهيهکننده دهها برنامه مستند مثل نسيم حيات، جنگ پنهان، پارسيان زنگبار، آسياييها به غزه ميروند، کاروان آزادي، مرزبانان، قيام صحرا، اسرار زندان ابوسليم، نيمه خاموش، خوابهاي سياه و ...بوده است.
در ادامه متن گفتوگوي سيد سليم غفوري با خبرگزاري تسنيم منتشر ميشود.
تسنيم: مستندسازي يکي از ويژگيهاي مهم شماست که سابقه آن را نه تنها با يک فيلم و صرفا براي ثبت رزومه بلکه در دهها مورد داشتهايد. ميتوان گفت مديريت شبکه مستند دست شما را براي مستندسازي شخصي هم بسته است، دوست نداشتيد مثل قبل با موضوعات مختلف مستند بسازيد؟
اول از همه دوست دارم فيلم بسازم و حرفم را با مستندم بزنم
قطعا اولويت براي هر مستندسازي اين است که فيلم بسازد. بالاخره حيات اصلي هر عرصهاي به توليد آن است، همان طور که حيات سينما به توليد آن است؛ بنابراين من هم به عنوان مستندساز دوست دارم که اول فيلم بسازم، فيلمم ديده شود و حرفم را با فيلمم بزنم. ورود من به عرصه مستند به سال 1379 برميگردد که وارد توليد مستند شدم. 5-6 سال بعد احساس کردم مستندسازاني که با نگاه درست فيلم را ببينند کم داريم.
پژوهش و قابليت استناد مهمترين ويژگي مستند است
مهمترين ويژگي مستند پژوهش درست و استناد داشتن است. مباحث بعدي مثل فرم، ساختار و ... در مرحله دوم قرار ميگيرند. براي مستند خوب داشتن بايد پژوهش خوب داشته باشيم که اين پژوهش کاملا متکي بر اسناد باشد. احساس کردم مستندسازاني که بخواهند با اين نگاه به عرصه مستند ورود کنند، کم داريم اما ميتوانستيم از پتانسيلهايي که داريم، مستندسازان خوب را به جامعه مستند وارد کنيم. لازمه آن حمايت کردن از بچههايي است که اين انرژي و پتانسيل را دارند. در نهايت، از آن زمان به بعد تلاش کرديم که در مجموعه ميثاق، بچه هاي جواني که فکر ميکرديم مستندسازان خوبي ميشوند جمعآوري کنيم.شروع به کار کرديم و نسلي از مستندسازان در آنجا رشد کردند. شايد تعداد آنها خيلي زياد نباشد اما عموما کساني شدند که در اين عرصه حرف دارند.
بخاطر آموزش مستندسازان جوان انقلابي از توليد جدا شدم
از مقطعي به بعد حس کردم که ميشود اين فضا را بيشتر گسترش داد. اين موضوع مصادف شد با زماني که دوستان پيشنهاداتي مبني بر ورود بنده به عرصه مديريت در شبکه افق و شبکه مستند دادند. جدا شدن از فضاي توليد کمي براي من کمي سخت بود اما حس کردم که کمک به توسعهي فضاي درست مستند در کشور که خود شامل دو بخش آموزش و پرورش مستندسازان توانمند جوان انقلابي و بخش عرضه درست محصولات مستند است، نتايج بهتري دارد.
شبه گزارش را مستند ناميدند و توقع داشتند مردم هم اقبال کنند
تا 5-6 سال گذشته، در فضاي عمومي مردم، اقبالي براي مستند نبود. شايد دليل اصلي آن هم همان صحبتي باشد که در ابتدا گفتم يعني مستندها عموما پژوهش خوبي نداشت و شبه گزارشها را مستند ميناميديم در حالي که خيلي از اين آثار شايد به معناي واقعي کلمه مستند نبود. بنابراين ذائقه عمومي مخاطبين هم خيلي گرايش به برنامههاي مستند نداشت. البته از 6-7 سال پيش اين فضا عوض شد و خيليها هم براي اين فضا تلاش کردند که از جمله آنها بچههاي روايت فتح، مرکز گسترش سينماي تجربي و ... بودند. احساس کردم که مي توانيم با برنامهريزي درستتر به اين فضا کمک کنيم و آن را بيشتر از گذشته ارتقا بدهيم. به همين خاطر شايد بر روي تعدادي از علايق شخصي خودم که ادامه فضاي توليد مستند بود پا گذاشتم و وارد فضاي مديريت در عرصه مستند شدم. البته نتيجه اين موضوع را مخاطبين بايد نظر بدهند. اين که چه قدر اين فضا موفق بوده است.
تسنيم: امکان تغيير ذائقه مخاطبان مستند و تربيت نيروهاي جديد قبلا در مرکز ميثاق يا حتي شبکه افق هم فراهم بود. آيا اين فضا در شبکه مستند نيز فراهم است و جز وظايف و کارهايتان است؟
اولويتمان شناسايي مستندسازان جوان و حمايت از توليدات بعدي آنهاست
بله در فضاي شبکه مستند، اين امکان هست. به هر حال يکي از اولويتهاي جدي ما اين است که مستندسازان جوان را پيدا کنيم، شناسايي کنيم و از آثارشان حمايت کنيم. البته حمايت هم دو بخش دارد، يکي نمايش آثار و نقد آن است و ديگري هم حمايت از توليدات بعدي آنان است. براي مثال يکي از کارهايي که در اين دوره در شبکه مستند راهاندازي کرديم، جشنواره تلويزيوني مستند بود که اساسا يک بخشي از هدفگذاري آن اين بود که بتوانيم با مستندسازان جوان تعامل کنيم، آنها را پيدا کنيم و ضمن شناسايي استعدادهايشان، از آثار بعديشان حمايت کنيم. اين کار را تا حدي شروع کرديم که الان در حال پيشرفت است.
تا زماني تصوير بني صدر در تلويزيون به نمايش در نميآمد. اين تصميات از هيچ جا تدوين شده نبود اما واقعا وجود داشته است. از يک مقطعي به بعد گفتيم چرا نبايد تصوير بنيصدر را نشان بدهيم؟ بالاخره او يک زماني رئيس جمهور ايران بوده و خطا رفته است.
تسنيم: امروز در ادبيات اجتماعي و سياسي خيلي از نام «مردم» استفاده ميکنيم و به نقش و حضور آنها تاکيد داريم اما انگار در عمل اين هراس وجود دارد که بخواهيم همه چيز را دست مردم بدهيم. جشنواره تلويزيوني فيلم مستند ساختاري دارد که در آن شما نميدانيد چه چيزي قرار است براي نمايش در شبکه ارسال بشود. ممکن است با انبوهي از مستندها روبهرو شويد که هيچ ربطي به آن چيزي که شما ميخواهيد نداشته باشد. چگونه توانستيد اعتماد کنيد؟ نميترسيد که مستندها ربطي به آرمانها و اهدافتان نداشته باشد؟
اعتماد، جواب اعتماد است/ خط قرمزهاي خيالي و سليقهاي تلويزيون را شکستيم
تجربه شخصي من اثبات ميکند آن جاهايي که ما به مخاطب اعتماد کنيم، مخاطب سعي ميکند اعتمادي که به او شده است را خدشه دار نکند. در عمل هم اين موضوع اثبات شد و فيلمهايي که به دبيرخانه جشنواره رسيد و در تلويزيون به نمايش درآمد، بهترين گواه براي اين است که آثار خارج از ريل نبوده است. قطعا لازم نيست همه آثاري که ميرسد راجع به موضوعات انقلاب باشد، خيلي از آنها راجع به موضوعات اجتماعي، اقتصادي و ... است اما در نهايت اين مستندها خارج از ريل آثار محتوايي که ميتواند در تلويزيون به نمايش دربيايد نبوده و نيست.
ممکن است در بعضي جاها خط قرمزهاي پيش فرضي وجود داشته باشد که از سوي تلويزيون و مراجع بالادستي آن تدوين نشده است، بلکه سليقهاي است. ما از اين خط قرمزهاي خيالي و سليقهاي که هيچ جا ضوابطش نوشته نشده عبور کرديم. پيش فرضي داريم که فلان تصوير نبايد نمايش داده شود مثلا تا زماني تصوير بني صدر در تلويزيون به نمايش در نميآمد. اين تصميات از هيچ جا تدوين شده نبود اما واقعا وجود داشته است. از يک مقطعي به بعد گفتيم چرا نبايد تصوير بنيصدر را نشان بدهيم؟ بالاخره او يک زماني رئيس جمهور ايران بوده و خطا رفته است. بايد او را نقد کنيم که مخاطب بداند که بني صدر که بوده است، چه خطايي کرده است و چه سرنوشتي پيدا کرده است؟ تا تصوير او را نشان ندهيم، نميتوانيم راجع به يک موضوع موهوم حرف بزنيم.
تسنيم: و البته کس ديگري ميآيد و چهره او را به گونهاي ديگر نشان ميدهد.
بله. اگر ما اين کار را نکنيم، بني صدر مصاحبه ميکند و روايت ديگري از انقلاب بيان ميکند. بنابراين بايد به آن ورود کنيم. ما در جشنواره مستند تلاش کرديم تا اين خط قرمزهاي نانوشتهاي که معلوم نيست چه بوده است را رعايت نکنيم و آن چيزي که احساس ميکنيم به درد مخاطب ميخورد را به او نشان بدهيم. الحمدالله هيچ کدام از اين اقداماتي که کرديم، واکنش منفي نداشته است و به اين جمع بندي رسيديم که آن اقدام، اقدام درستي بوده است و نتيجه هم مثبت بوده است. در جشنواره تلويزيوني مستندهم اکثر آثار قابل نمايش بود و مشکلي نداشت، مگر جزئياتي که با يک تعامل درست قابل رفع و رجوع بوده است.
تسنيم: اکنون به جز شبکه مستند، شبکه افق را هم داريم و موسساتي و مراکزي خارج از سازمان هستند که مشغول کار مستندسازي هستند. با همه آنها ارتباط داريد؟
با اکثر مراکز مستندسازي در تعامل و همکاري هستيم
شايد جلسات منظمي به اين شکل وجود نداشته باشد اما تقريبا با تمام مراکز و نهادهايي که بالاخره در عرصه مستندسازي فعال هستند، در حال تعامل و همکاري هستيم. با مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي، انجمن سينماي جوان، حوزه هنري، سازمان اوج، خانه مستند، روايت فتح، خانه سينما (که البته بيشتر جنبه حمايتي دارد تا جنبه توليدي) و انجمن تهيهکنندگان سينماي مستند در ارتباط و تعامل هستيم. در هر صورت با اينها کار ميکنيم و در رفت و آمد هستيم. چه آنان به ما خدماتي ميدهند و چه ما به آنها خدماتي بدهيم. با بعضي از مراکز به سياستهاي مشترکي رسيديم و با بعضي حتي به توليد مشترک ورود کرديم. اکنون از پتانسيل بعضي نهادها استفاده ميکنيم و يا آنها از پتانسيل شبکه استفاده ميکنند و در نهايت تعاملات خوبي وجود دارد. البته بايد تلاش کرد تا آن را منسجمتر کرد و بالاخره سمت و سوي کاملتري داد. در نهايت اين تعامل وجود دارد و جلو ميرويم.
تسنيم: در اين مدتي که شما مسئوليت پيدا کردهايد آماري از مخاطبان شبکه مستند داريد که رشد داشته يا کمتر شده؟
ما در سال گذشته که وارد شبکه شديم بر طبق نظر سنجي شهريور ماه 1395، يک برنامه با موضوع حيات وحش در شبکه مستند بوده است که 25.9 درصد مخاطب داشته است و بقيه همه زير 6 درصد بوده است. امسال در آخرين نظرسنجي که براي 25 مرداد ماه است، مستند حيات وحش خارجي ما از 25.9 به 37.9 رسيده است و حدود 12 درصد رشد داشتيم. خيلي از برنامههاي ما هم به همين شکل بوده است. اکنون 5 برنامه داريم که تقريبا به مرز 10 درصد مخاطب رسيده است. براي مثال برنامه همسفر، سال گذشته 3.4 درصد مخاطب داشت و امسال به 9.2 درصد رسيده است. برنامه تاريخ شفاهي ايران 1 درصد مخاطب داشته است و اکنون به 6.4 درصد رسيده است. علاوه بر اين، برنامه به اضافه مستند حدود 6 درصد مخاطب داشته است، البته اين برنامه تازه راه افتاده است و هنوز جا دارد که مخاطبانش به رشد کامل برسند اما تمام برنامههاي ما با رشد مواجه شده است.
تسنيم: شايد دليل اين رشد اين بوده است که بسته برنامههاي شبکه کاملتر شده است و موضوعات متعددي را ميبينيم.
رشد مخاطبين شبکه چند عامل دارد. يک عامل هميني است که گفتيد. ما کاملا کنداکتور را تقسيم بندي کرديم و گفتيم که فلان ساعت صرفا متعلق به برنامه مستند حيات وحش است. اين روز و ساعت مستندهاي اجتماعي، اقتصادي، مدافعان حرم و دفاع مقدس و ... در حقيقت تکليف مخاطب را با کنداکتور روشن کرديم و علاوه بر آن، تنوع موضوعي را بالا برديم. ما اکنون تقريبا در همه موضوعات، برنامهاي را در جدول پخشمان داريم. برنامههاي اقتصادي، اجتماعي، حيات وحش، محيط زيست و ... در حقيقت سعي کرديم، سبد متنوعي از موضوعات را ارائه کنيم.
سومين عامل به گرافيک شبکه برميگردد. ما در اين يک سال خيلي بر روي اين موضوع تلاش کرديم تا گرافيک جذابي داشته باشيم. عامل چهارم رشد مخاطبان شبکه، منظم بودن شروع پخش برنامهها است. اگر اعلام ميکنيم فلان برنامه در فلان ساعت پخش ميشود، تلاش ميکنيم سر آن ساعت شروع کنيم و جابهجايي نداشته باشيم. اين موضوع خيلي کمک خواهد کرد تا مخاطبين به راحتي برنامهاي را پيدا کنند. عامل بعدي به کيفيت توليد و کيفيت آثار توليدي و تاميني برميگردد. در آن هم تلاش کرديم تا کيفيت آثار ارتقا پيدا کند و اساسا آثاري که کيفيت ندارد را روي آنتن نبريم. به نظر اينها عواملي است که به بهتر ديده شدن مستند کمک کرده است.
تسنيم: در مورد حمايت از انجمنهاي صنفي و ... صحبت کرديد. شايد بعضي از سينماييها يا بازيگران يک گاردي نسبت به تلويزيون داشته باشند و وقتي صحبت از حضور در آن ميشود، امتناع ميکنند؛ مثلا حتي وقتي خندوانه هم آنها را دعوت ميکند راضي نميشوند و نميآيند؛ کلا خوششان نميآيد! شايد اين فضا در کليت شبکههاي صداوسيما وجود نداشته باشد. فضاي شبکه مستند براي مستندسازان چگونه است؟ آن را پذيرفتهاند؟
با مستندسازان از همه طيفها کار ميکنيم مگر کسي که با ايران و انقلاب «دشمني» ميکند
به نظرم در فضاي سينما و تلويزيون هم اين فضا که ترسيم کرديد در يک سال اخير کمي عوض شده است و خيلي از افرادي که شايد مد نظر شما باشند که با تلويزيون کار نميکردند، اکنون با تلويزيون کار ميکنند. در حقيقت در يک سال اخير که چرخ سريال سازي در تلويزيون به حرکت درآمد، يک مقداري اين فضا شکسته شد. در فضاي مستند هم تقريبا همينگونه است.
تقريبا با همه طيف از مستندسازان در تعامل و همکاري هستيم. نگاه ما اين است که منعي براي خودمان و براي کار کردن با مستندسازان قائل نيستيم مگر کساني که راجع به کليت نظام و انقلاب دشمني ميکنند.
کسي را نداريم که در فضاي مستند با ما کار نکند. از پيشکسوتان مثل آقاي ورهرام با ما همکاري دارند تا جوانترها. البته ما نمي توانيم مدعي اين باشيم که با همه افراد اکنون کار توليدي مي کنيم چرا که امکان پذير نيست و پتانسيل آن وجود ندارد اما فيلم هايشان را پخش مي کنيم و در قالبهاي ديگري با آنان در تعامل هستيم. تقريبا با همه طيفهايي که در فضاي مستند کشور فعال هستند در ارتباط هستيم. براي مثال طيف کساني که با مرکز گسترش کار ميکردند يا کار ميکنند، طيف کساني که با انجمن و روايت فتح و اوج و ... کار ميکردند. تقريبا با همه اين طيفها در تعامل و همکاري هستيم. نگاه ما اين است که منعي براي خودمان و براي کار کردن با مستندسازان قائل نيستيم مگر کساني که راجع به کليت نظام و انقلاب دشمني ميکنند و مشخصا آدم معاندي است.
بين معاند و منتقد تفاوت است/ علم نقد بايد در دست صداوسيما باشد
بين معاند و منتقد فرق وجود دارد. هر کسي مي تواند از يک سياستي انتقاد بکند و خود ما هم معتقديم که علم نقد بايد در دست صدا و سيما و رسانههاي خودمان باشد. اگر خود ما اقداماتمان را نقد نکنيم، طبيعتا دشمن ميآيد و ما را نقد ميکند. کساني که معاند هستند تفاوت دارند چون کارشان از روي خيرخواهي نيست. ما يک خط قرمز گذاشتيم و گفتيم با کسي که عداوت دارد و معاند است نمي توانيم کار کنيم. در مورد عداوت، مقام معظم رهبري در 2-3 انتخابات اخير نکاتي را ميفرمايند که جالب توجه است. ايشان ميگويند آناني که حتي به جمهوري اسلامي اعتقاد ندارند، به خاطر ايران بيايند و راي بدهند. بنابراين ما ميگوييم که معاند حتي به مرز و کشورش هم وفادار نيست. طبيعتا کسي که به مرز ايران و کشور ايران وفادار نيست، ديگر نمي تواند جايي در رسانههاي ايران داشته باشد. اما به غير از اين منع ديگري وجود ندارد که نتوانيم با کسي کار کنيم.
-----------
ادامه دارد
-----------
انتهاي پيام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۰۲۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبلیغات گل درشت در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی به مرز فاجعه رسیده است/ تلویزیون شفافسازی کند
حسین قره: آقایان در تلویزیون که خیال خودشان را راحت کردهاند، انگار وقت و زمان و گوش و چشم سایر حواس و قوای فاهمه و... که مخاطبان دارند، مِلک حضرتشان است و تصمیم و کنترلش با خودشان نیست، اخیراً هم که دیگر تبلیغ نمیسازند، در واقع خود آگهیها به سریال وسط فوتبال و سریال و... تبدیل شده است، شاید مخاطب یادش برود که داشت چه میدید و البته دیده شده بعضی از مواقع خود پخش هم یادش رفته و رفتهاند برنامه بعدی.
تلویزیون شفافسازی کنداگر مخاطب تلویزیون باشید گاهی آن قدر تبلیغات طولانی است که نسبت به زمان پخش و قیمت ثانیه و دقیقه تبلیغات در تلویزیون این شائبه برایتان پیش میآید که صداوسیما در شکل کلی سهامدار آن کالا و خدمات است؛ چون واقعاً خارج توجیه است، مثلاً فرض بفرمایید یک نوعی از چرخگوشت (تعمداً اسم و اصل برند و کالا را نمیگویم) هست که شما هر وقت تلویزیون را روشن کنید اول تبلیغکنندگان آن را میبینید. اگر یک برند برنامه بلندمدتی داشته باشد که هر خانواده ایرانی (حدود ۲۵ میلیون خانوار) یکی از این وسیله را داشته باشند، حتی اگر ۸۰ درصد سود حاصل از هر دستگاه را صرفه تبلیغات تلویزیونی کند باز هم باتوجهبه ساعات پخش در میانبرنامهها یا بین نیمههای فوتبال و... توجیه اقتصادی ندارد، آخر تبلیغات حاصل عدد و رقم است، یک برند این میزان از سود را هزینه میکند تا این میزان از بازار هدف محصولاتش را بخرند، آخر تکمحصولی که بازار جهانی هم ندارد، این همه تبلیغ را با چه توجیه اقتصادی انجام میدهد. مگر اینکه مثلاً در آغاز سال با بخش آگهی تلویزیون یک قرارداد کلی بسته شده باشد که مثلاً N هزار ساعت بخش در سال به قیمت N میلیارد تومان و گرفتن دو نوع تخفیف، یکی از بابت این که کالا موردبحث تولید ایرانی است و حمایت از بازار داخلی است و دیگر اینکه چون قرارداد موردی نیست و کلی و سالانه است.
همینجا چند سرفصل وجود دارد که میشود درباره آن صحبت کرد. یک اینکه تقریباً قریب بهاتفاق تبلیغات این چنینی را چند بازیگر و احتمالاً یک شرکت تبلیغاتی میسازند، پرسش اول این است، آیا محدودیتی و رانتی خاص برای سازندگان تبلیغات وجود دارد یا نه تصادفاً این اتفاقات رقم خورده است.
دوم اینکه اگر محدودیتی نیست آیا چنین شرایطی برای همه تولیدکنندگان ایرانی وجود دارد. اگر چنین است آیا تلویزیون فراخوانی عموماً داده است که شرایط برای همه کالاها و همه بازارها و خدمات وجود دارد و میتوانند از این بستر استفاده کنند. اگر این فراخوان داده شده و اگر شرایط برای همه یکسان است، در بازار تولید داخلی هیچ برند دیگری تمایل به این همه ساعت پخش ندارد؟ که این خود چند سرفصل دیگر را باز میکند که آیا برندها و تولیدکنندگان به این نتیجه رسیدهاند که همین میزان هم هزینه کردن در تلویزیون گران است و بازگشت سرمایه ندارد چرا که سرمایه گرانبهای اجتماعی تلویزیون ریزش داشته است.
فقط یک نکته دیگر میماند که در شرایط اجتماعی امروز و مسئله زنان به کار با مداقه نیاز دارد، آقایان ابتدا و میان و انتهای بعضی از برنامههای گفتوگومحور درباره زنان، تبلیغاتی را نشان میدهند که دغدغه زنان خانهدار این سرزمین خلاصه میشود در پوره سیبزمینی، این هم سطح سلیقه و دغدغه و بلندنظری، واقعاً خود حماسه است. (تأکید میکنم که آن تبلیغات میتواند در برنامههای آشپزی و یا سرگرمی محور پخش شود؛ ولی بعد از هر برنامههای منظور است.)
دوباره و بلکه شاید دوباره باید تأکید کنم که صداوسیما به دلیل اختصاص بودجه ملی - که امسال ۲۴ هزار میلیارد تومان به آن اضافه شده است - باید نسبت به تمام کنشها و واکنشها، برنامهسازیها، تولیدات و... پاسخگو به ملت باشد. اگر تلویزیون خصوصی بود یا همچون شبکه نمایش خانگی منبع مالش از بخش خصوصی تأمین میشد، این همه تأکید لازم نداشت و آقایان جبلی و جلیلی که بر مسند و صندلی یگانه رسانه ملی نشسته تکیه زدهاند باید برای تکتک اقدامات پاسخگو باشند.
هنرمندان و فاجعه تبلیغات در شبکه نمایش خانگی و سینماهمانطور که همه میدانیم، بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و... حوزه سینما چشم و دل از تلویزیون بریدهاند و به سینما و شبکه نمایش خانگی پناه بردهاند و ناگفته نماند که هنرمندان ترازی هم چشم و دل از همه چیز شستهاند و در سکوت نشستهاند. شاید توجیه بسیاری این است که «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل». بههرتقدیر کار ما قضاوت نیست و هر که هر چه خود میخواهد همان میکند؛ اما نکته کجاست، در شبکه نمایش خانگی و سینما که بخش خصوصی دستی در تولید آن دارد برای تأمین هزینه یا نیاز به سرمایهگذاری دارد که نیتش سود کم و حضور در خلق هنر است و یا نه سرمایهگذاری که مثل هر تجارت و بازار و صنعتی به دنبال سود مکفی و بهاندازه سرمایه است. بماند که هر کدام باشد مهم نیست مهم ارائه هنرمندانه تبلیغات در آثار است. این مسئله و پدیده هم مختص ما نیست، همه جهان گرفتار این نوع تولید تبلیغات هستند. این چرخه که باید کالای تولیدشده به دست مصرفکننده برسد و آن را مصرف کند که چرخه تولید دوباره بچرخد، هر چه هست فعلاً سرنوشت این عصر است؛ اما نوع ارائه آن بسیار مهم است.
تبلیغات گل درست حتی گرفتاری بزرگترین هنرمندان تاریخ معاصر بوده و هست. بهخاطر دارم در یک نشست کارگردان فقید و بزرگ تئاتر جهان، پیتر بروک در زمان بخش یکی از جسورانهترین آثارش (مهابهاراتا) در تلویزیون همین مشکل را داشته که هر ۱۵ دقیقه آن فیلم تئاتر قطع و برنامه به بخش آگهی میرفته است. این قطع حس و حال و هوا برای یک فیلم تئاتر و مخاطب و تولیدکنندگان آن عذابآور بوده و پیتر بروک صحبت میکند و از سرمایهگذاران و گروههای تبلیغاتی میخواهد که اطلاعاتشان را در آخر و حتی تیتراژ بیاورند؛ ولی حس تماشاچی را در میانه اثر قطع نکنند. (نقل به مضمون عرض کردم؛ چون سالها پیش این ویدئو را دیدیم.)
قاعده سریال ها و پخشهای جهانی و تلویزیونها خصوصی این است که هر ۲۰ دقیقه فرصتی یک تا دودقیقهای به آگهی داده شود؛ اما اینکه در سریالی که هنرمندان برجسته در آن هستند به درودیوار آن تبلیغات چسبیده باشد و حتی در یک سریال مثلاً ساختمان مرکزی شرکت تبلیغکننده دیده شود... (باز هم تأکید میکنم که از ارائه مصداقی واقعی پرهیز دارم) دیگر فاجعه گل درشتی است و از خارج از عرف تمام درسهای تبلیغات است و قطعاً به ضدتبلیغ تبدیل میشود.
تبلیغات در عصر جدید با هنر گرافیک که هنری بصری است گره میخورد، مختصر و موجز و متناسب و با احترام به شعور مخاطب. اینکه در همه جای یک سریال نمای نزدیک بازیگر و سرش باشد و پشت سرش فلان شامپو که واقعاً ضدتبلیغ است. یکی از شروط استمرار یک هنر احترام به مخاطب است و هنرمندان آفرینشگر نباید اجازه دهند که تبلیغات غیرهوشمندانه و گل درشت به اعتبار آنان ضربه بزند.
توجه به تولید ملی و بهرهمندی تولیدکنندگان که سالانه میلیونها نفر از خدماتشان استفاده میکنند کار بسیار خوبی است، تبلیغات چنین پدیدهای است، اما استفاده در حد فوق ابزار و بیاحترامی به مخاطب را باید خود هنرمندان فکری برایش بکنند. هنرمندانی که کار تبلیغات میکنند باید سرمایهگذاران را توجیه کنند که چه چیزی برای آنان مناسب است. تندادن تمام به خواسته سرمایهگذار که احتمالاً خواستهای داشته و اصرار دارد که در چنین شرایط اقتصادی پر ماجرایی سرمایهگذاریاش حداکثر سود را داشته باشد باید با قواعد هنر هم بخواند، برای اعتبار برندی که ساخته است حداقل بپذیرد که ارائه هنرمندانه کالا و خدمات برندش برای شرکت و تجارتش سودی بلندمدت خواهد داشت.
تبلیغات محیطی که در اختیار سینما و شبکه نمایش خانگی است هم یکی از سرفصلهایی است که میتوان درباره آن نوشت که در این کوتاه نوشته نمیگنجد.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902705