Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-04-30@08:02:40 GMT

نقد باور امنیت‌آوری برجام

تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۱۷۹۹۳

نقد باور امنیت‌آوری برجام

منافع ملی مهم‌ترین شاخص برای سنجش درستی سیاست‌ها و راهبردها در هر کشور می‌باشد.

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، منافع ملی مهم‌ترین شاخص برای سنجش درستی سیاست‌ها و راهبردها در هر کشور می‌باشد. بر همین اساس در نظام‌های دموکراتیک و مردم‌سالار، هر جریان فکری ـ سیاسی دولت‌ساز، تلاش می‌کند خود را بهترین مدافع منافع ملی و تأمین کننده آن معرفی نماید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امنیت ملی در صدر منافع ملی قرار دارد و برای دولت و مردم در هر کشور، از اولویت اول برخوردار است. امنیت ملی و امنیت داخلی، شرط لازم برای توسعه و پیشرفت کشور و رفاه و آسایش مردم است.

براساس همین قاعده همه دولت‌ها در جهان و از جمله دولت‌ها در ایران؛ می‌کوشند مفید بودن سیاست‌ها، رویکردها و راهبردهایشان را برای مردم خود، به اثبات رسانند. دولت یازدهم و دوازدهم در ایران با ریاست دکتر حسن روحانی، برجام را مهم‌ترین کار ویژه خود دانسته و می‌داند.

عبارت‌های به کار گرفته شده از سوی رئیس دولت در توصیف برجام، بیانگر این واقعیت است. با توجه به جایگاه برجام در کارنامه دولت از یک طرف و مطالب پیش گفته در خصوص امنیت از طرف دیگر، دولتمردان از زمان شکل‌گیری برجام تاکنون، همواره تلاش کرده‌اند برجام را عامل دور کردن جنگ از کشور و تأمین امنیت معرفی کنند.

پیش از انعقاد برجام، تأکید بر اینکه هر نوع توافقی در موضوع هسته‌ای بهتر از عدم توافق است، با این استدلال که اگر توافق هسته‌ای انجام نشود جنگ خواهد شد، نشان می‌دهد چه نوع رابطه‌ای بین برجام و امنیت از سوی دولت تعریف شده است. براساس همین رابطه بود که آقای روحانی پس از انجام توافق هسته‌ای، اعلام داشت با کار دیپلماتیک سایه شوم جنگ را از سر کشور دور کردیم. اکنون که به دلیل بدعهدی امریکا در انجام تعهدات برجامی‌اش، احتمال بر هم خوردن این توافق وجود دارد، طرفداران نظریه امنیت‌آوری برجام، از احتمال وقوع جنگ با لغو برجام سخن می‌گویند.

آیا اینچنین است؟ آیا نظریه امنیت‌آوری برجام یک نظریه با مبانی و ادله محکم است؟ واقعاً اگر توافق هسته‌ای صورت نمی‌گرفت، امریکا به ایران حمله نظامی می‌کرد؟ آیا اگر برجام به دلیل بدعهدی امریکا و ایستادگی ملت ایران روی حقوقش فرو ریزد، احتمال جنگ قوت پیدا می‌کند؟

به نظر می‌رسد نقد نظریه امنیت‌آوری برجام، با نگاه راهبردی، عالمانه و کارشناسانه یک ضرورت است. تجربه ثابت کرده بسیاری از دولت‌ها و جریان‌های سیاسی، با نگاه سیاسی و از منظر منافع حزبی به تحلیل و تبیین پدیده‌ها همت می‌گمارند. به طور قطع چنین نگاه و رویکرد تحلیلی، نمی‌تواند تأمین کننده منافع ملی باشد. نگارنده بر این باور است که گزاره «هر توافقی بهتر از عدم توافق است؛ زیرا اگر توافق نشود جنگ می‌شود»، یک گزاره کاملاً نادرست است. بر همین اساس، گزاره «برجام سایه شوم جنگ را از سر کشور دور کرد»، یک گزاره درستی نیست. براساس نادرستی این گزاره‌ها، با اطمینان می‌توان گفت، نتیجه لغو برجام به دلیل بدعهدی امریکا آغاز جنگ نخواهد بود.

مبانی و مقدمات رسیدن به نظریه «امنیت‌آوری برجام»، تحت تأثیر القائات و عملیات روانی دشمن و عوامل روانی دشمن و عوامل داخلی آن، و به خاطر اشتباه محاسباتی برخی از مسئولان کشور شکل گرفته، و نگاه‌های سیاسی آنان این مبانی را تقویت نموده است. این شگرد غربی‌ها و خصوصاً امریکایی‌ها است که با امنیتی کردن هر موضوعی از طریق تهدید نظامی، زمینه تحمیل خواست و اراده خود به طرف مقابل را فراهم می‌سازند. نفوذی‌های دشمن و یا عناصر همفکر داخلی با آنان، نقش بسیار مؤثری در مؤثر واقع شدن این شگرد دارند. ذکر خاطره‌ای به فهم موضوع کمک می‌نماید. در اوایل سال 1385 و بعد از صدور قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، مناظره‌ای با‌ آقای دکتر زیباکلام در رادیو گفت‌وگو در همین خصوص داشتم. جناب آقای زیباکلام در اولین جملات خود و در راستای ارزیابی از قطعنامه و پیامدهای احتمالی آن، با ابراز نگرانی شدید، از وقوع جنگ خبر داد!

در پاسخ به این دیدگاه آقای زیباکلام، با صراحت و بیان ادله و تشریح واقعیات صحنه، گفتم امریکا در شرایط مناسب برای ورود به جنگ با ایران قرار ندارد و هیچ جنگی اتفاق نخواهد افتاد. گرفتار شدن امریکا در افغانستان و عراق، قدرت دفاعی و پاسخگویی ایران، ازجمله دلایل ذکر شده در آن مناظره بود. فراموش نشود که امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در آن زمان (سال 1385)، حتی در پی تهدید نظامی، زمان حمله را هم از طریق رسانه‌های خود برای تست افکار عمومی در ایران اعلام می‌کردند. هدف آنان متوقف کردن کل برنامه هسته‌ای ایران بود. از سال 1385 تا 1392 (زمان شکل‌گیری دولت روحانی)، شاهد روندهای زیر هستیم:

1 ـ به رغم تهدیدات امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، ایران صاحب چرخه سوخت شد. بیش از 10تن اورانیوم با غنای 5/3 درصد و چند صد کیلو اورانیوم با غنای 20 درصد تولیدکرد. آب سنگین اراک در آستانه تکمیل شدن قرار گرفت و تأسیسات فردو در کنار تأسیسات نطنز، توانمندی هسته‌ای ایران را افزایش داد.

2 ـ قدرت دفاعی ایران به صورت چشمگیر با توجه به دستیابی به سلاح‌های جدید و مدرن با دانش و فناوری بومی از جمله در حوزه موشکی از یک طرف، افزایش نفوذ منطقه‌ای ایران از طرف دیگر افزایش یافت.

3 ـ شکست‌های راهبردی امریکایی‌ها خصوصاً در عراق، قدرت نظامی آنان را به شدت کاهش داد.

روندهای سه‌گانه‌ پیش‌گفته، نشان می‌دهد که از سال 1385 تا 1392، احتمال اقدام نظامی امریکا علیه ایران، هر مقدار بوده، روز به روز کاهش یافته است. به عبارت دیگر، امریکایی‌ها در سال 1385 برای حمله به ایران، از هر جهت در شرایط بهتری نسبت به سال 1392 قرار داشتند. با وجود این به دلیل قدرت پاسخگویی ایران جرئت عملی کردن تهدید نظامی خود را نداشتند. با این وصف، چه اتفاقی رخ داد که از سال 1392 به بعد، عده‌ای مطرح کردند که اگر توافق نشود جنگ می‌شود؟ آیا از این سال به بعد امریکا قوی‌تر و ایران ضعیف‌تر شد؟ واقعیات بر عکس این گزاره را نشان می‌دهد. تنها اتفاقی که رخ داده به قدرت رسیدن کسانی است که مذاکره و رابطه با امریکا برای آنان اصالت داشت. آنان برای اینکه مذاکره منتهی به برجام برای ملت ایران پر منفعت جلوه کند، گفتند توافق نشود جنگ می‌شود! بعد از برجام هم گفته شد؛ برجام امنیت آورد و سایه شوم جنگ را دور کرد، در حالی که اینچنین نیست.

واقعیت آن است که برجام فی‌نفسه، اگر احتمال جنگ علیه ایران را افزایش نداده باشد، کاهش هم نداده است. متغیر اصلی برای کاهش یا افزایش احتمالی جنگ، قدرت دفاعی ملت ایران است. اگر اکنون جمهوری اسلامی دارای یک امنیت پایدار و مطلوب است، دلیل آن قدرت پاسخگویی ملت ایران به هر نوع تجاوز می‌باشد. باید این قدرت را حفظ و تقویت کرد. اکنون غرب به دنبال سایش این قدرت از طریق فشار به برنامه موشکی، موقعیت منطقه‌ای ایران و تحریم سپاه است. غرب و امریکا، می‌خواهند قدرت دفاعی ملت ایران را محدود سازند. آنان تصور می‌کنند برجام هسته‌ای، مقدمه‌ای برای برجام موشکی و برجام منطقه‌ای است. بنابراین باید هوشیار بود و از تأکید بر نظریه سست‌بنیان و ضعیف «امنیت‌آوری برجام» فاصله گرفت.

منبع: جوان

منبع: آنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۱۷۹۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • باور به سوددهی «دلالی» علی‌رغم حمایت فرهنگ عمومی از کار مولد
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • سرمربی تیم ملی والیبال: هیچ قولی نمی دهم؛ باور نمی کنم سفارش شده باشم
  • به روز رسانی| پائز: حضور ستاره‌ها مهم نیست/ اگر بازیکنی به عشق برای تیم ملی باور ندارد بهتر است در تیم ملی نباشد
  • عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
  • زرشناس: عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
  • توسل به ابزار تحریم خللی در عزم ایران ایجاد نمی‌کند
  • رئیسی: تحریم نوعی جنگ است/ در دکترین ما دسترسی به سلاح هسته ای وجود ندارد
  • سخنگوی وزارت خارجه: دولت و مردم ایران از آمریکا و اروپا طلبکار هستند
  • کنعانی تحریم‌های جدید آمریکا، انگلیس و کانادا را به شدت محکوم کرد