تسویه حساب با میلانی آتشبس با مَلی
تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۲۲۶۲۰
این روزها مدام میگویند فمینیست است و با همین واژه هنرش را زیر سوال میبرند. با این حال خودش چنین اعتقادی ندارد. میگوید برخی صرفا از او خوششان نمیآید. این هم یک ادعاست، در حد ادعای فمینیست بودن، بدون آنکه بگوییم فمینیست کیست یا فمینیسم چیست؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، آنچه میلانی در «ملی و راههای نرفتهاش» روی پرده برده است حمله توامان به مرد و زن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها مدام میگویند فمینیست است و با همین واژه هنرش را زیر سوال میبرند. با این حال خودش چنین اعتقادی ندارد. میگوید برخی صرفا از او خوششان نمیآید. این هم یک ادعاست، در حد ادعای فمینیست بودن، بدون آنکه بگوییم فمینیست کیست یا فمینیسم چیست؟ بدون آنکه مشخص کنیم منظور از فمینیسم کدام نسل است، اول، دوم یا سوم؟ بیگمان او لوس ایریگاری نیست و احتمالا کسانی که از واژه فمینیست بهره میبرند شناختی از لوس ایریگاری ندارند. حتی شاید ندانند مهمترین منبع شناخت از ایریگاری به فارسی مقالهای در کتاب عظیم «از مدرنیسم تا پست مدرنیسم» نشر نی بود که در ویراستهای اخیر حذف شده است.
با این حال نقد یک اثر مشخصا نقد آن اثر است و نقد شخصیت یک نفر مشخصا در جایی دیگر رخ میدهد و عموما در ایران منتقدان به جای نقد اثر نوک پیکان خود را به سمت هنرمند میبرند. آنان مشکل اثر را در خود اثر نمیجویند؛ بلکه آن را در وجوه رفتاری- اخلاقی هنرمند میجویند و این مهم درباره تهمینه میلانی و اثر اخیرش «ملی و راههای نرفتهاش» مدام تکرار میشود. اگرچه او از خود دفاع میکند و اصولا آدم دست و پا بستهای نیست. او از جنس شخصیت فیلمهایش نیست. شخصیتهای منفعلی که باید تا آستانه فاجعه نهایی پیش روند تا دست به کنش زنند.
بیایید به اثر برویم. جایی که ملیحه دختر آفتاب و مهتاب ندیده یک خانواده متوسط سنتی عاشق مردی میشود که از دید او به یک بازیگر ترک شباهت دارد. عشق او با یک نگاه شکل میگیرد. اصرار به ازدواج میکند و از همان ابتدا اخلاق تند پسر عیان میشود. دختر در جهنم خانه شوهر گرفتار میشود و در این میان کسی حاضر نیست به او کمک کند. نگاه شک بین شوهر موجب آسیبهای فیزیکی و روانی میشود. جنینش را از دست میدهد، مورد اتهام قرار میگیرد و در نهایت مجبور میشود که برای نجات خود شوهر را بزند.
پرسش: چرا برخی این فیلم را نپسندیدند؟
پاسخ: آنان فیلم را بازنمایی خشونت و تصویرکننده ذات بداخلاقانه مردانه پنداشتهاند. آنان معتقدند تهمینه میلانی قصد دارد جهان مردانه را جهانی برآمده از سبعیت و وحشیگری معرفی کند و بگوید عاقبت محتوم هر زنی در خانه شوهر چیزی جز آنچه بر سر ملیحه میآید نیست. پس شاید این تیتر عجیب نباشد «فاشیسم و فمینیسم دست از سر خالق ملی و راههای نرفتهاش برنخواهد داشت!»
در بند آخر یادداشتی که تیتر آن در بالا آمده است میخوانیم: «خانم فیلمساز نگاهی خشونتطلبانه نسبت به جامعه مردانه دارد و مولف خشونت اغراق شدهای را سالیان متوالی در آثار مختلف به مردان نسبت میدهد. در صورتی که جامعه ایرانی مردسالار طبق یک سنت قدیمی «دست روی ضعیفه بلند کردن» را قبیح میداند. با توجه به تحولات اجتماعی کنونی، عبارت ضعیفه از فرهنگ عامه حذف شده و واژه «بانو و کدبانو» جایگزینش شده است، اما تحلیل، تفسیر و تصویری که فیلمساز از جامعه مردانه ارائه میدهد متعلق به دوران «ضعیفه» و «منزل» 100 سال پیش است. اگر فیلمساز جامعه را خوب ببیند، خواهد فهمید در سینمای ایران زنان فیلمساز از منیر قیدی تا نرگس آبیار و حتی خود فیلمساز، بخشی از افتخارات تغییر و تحول در جامعه ایرانی به شمار میروند. اما میلانی با تعمد خاصی در آثار فاشیستی مردستیزش، تحولات اجتماعی را تعمدا نادیده میگیرد.»
حال باید پرسید در جهانی که منتقد اثر معتقد بوده میلانی جهان خشونتطلب مردانه را نشان میدهد و با توجه به اشارات ابتدایی فیلمی مردستیز ساخته است. در فیلم میلانی زنان چه جایگاهی دارند؟ آیا زنان میلانی حامی ملیحه هستند؟ آیا همه زنان مورد ظلم شوهر قرار گرفتهاند؟ به مادر ملیحه نگاهی بیندازید. آیا او از شوهرش میترسد یا آنکه شوهرش تابع حرف زنش است؟ آیا مادر سیامک که دیگر مرد بداخلاقش علیل و زمینگیر شده است، رویه زنانهای در پیش گرفته است؟ آیا خواهر سیامک در نقش فرشته ظاهر میشود؟ آیا خود ملی زن ایدهآلی است؟ آیا فیلم میلانی پیش از آنکه مردستیز باشد، زنها را مسخره نمیکند؟
واقعیت آن است در «ملی و راههای نرفتهاش» زنان نیز موجودات دوست داشتنی نیستند. آنان موجودات کینهتوز، دغل باز و البته کم خردی هستند.
دختری که صرفا برای شباهت پسری به یک بازیگر ترک عاشق میشود را چه میپنداریم؟
ولی بیایید باز در اثر غوطهور شویم. در فیلم آیا ملی بدون حامی است؟ حامیان ملی چه کسانی هستند؟ آیا منتقدان به آن فکر میکنند؟ بعید میدانم. در فیلم هیچ زنی از ملیحه دفاع نمیکند. حامیان او شامل چهار تن میشود: برادر کوچکتر که مورد شماتت قرار میگیرد و همان ابتدا اخته میشود، پلیسی که با سیامک برخورد میکند و از ملیحه میخواهد شکایت کند؛ ولی ملیحه به واسطه شانتاژ زنهای فیلم عقبنشینی میکند. شخص دیگر مردی است که شکایت ملیحه را تنظیم میکند و او را از حقوق قانونیاش آگاه میکند و در نهایت آقای رئیسی که او را راهنمایی میکند. چرا در دنیای مردستیز ملی، این مردها هستند که او را حمایت میکنند؟ آیا آنان به ملی نگاه جنسیتی دارند؟
قانون تنها حامی ملیحه در فیلم است. زن همسایه در یاری رساندن به ملیحه او را با مکانی قانونی آشنا میکند. ملیحه و دیگر زنان فیلم از این مهم بیخبرند. آنان نمیدانند قانون در حمایت از او و دیگر زنان چه ابزاری دارد. آنان در مواجهه با قانون گنگ میشوند. شاید تعجب میکنند. آیا قانونی که از آن حرف میزنیم برآمده از یک جهان مردانه است یا زنانه؟ آیا نویسندگان این قوانین مرد بودند یا زن؟ بدون شک نقش مردها به مراتب بیشتر از زنها بوده، پس مردها برای ملیحه راهحلهای قانونی آفریدهاند و این ملیحه است که باید به قانون مردانه تکیه کند تا نجات پیدا کند. کمی به عقب بازگردیم. به دورانی که ملیحه در کنار دیگر زنان درباره سریالهای ترکی حرف میزند. تعاریف این زنان برآمده از یک دنیای مردانه است یا زنانه؟ بدون شک سریال محصول رسانهای مردانه است؛ اما صراحت احساس محصولی زنانه است. در واقع از مواجهه و تعامد جهان مردانه و زنانه درون فیلم شکل میگیرد و حیف که میلانی در این مورد دقت نمیکند. او فقط میگوید زن قربانی همین زنانگی است. زنانگیای که برای بودن خود را نیازمند قهرمانی بسان سلبریتیهای تلویزیونی میداند. پس این انگاره زنانه - که از قضا این بخشش فمینیستی است و به نگاه هلن سیسکو و لوس ایریگاری نزدیک است - را مذموم میپندارد و کاری هم برایش نمیکند؛ چون فیلم در ساخت مخدوش است. من معتقدم «ملی و راههای نرفتهاش» در ساختار دراماتیک فیلم ضعیفی است و نشان از فاصله گرفتن میلانی از آثاری چون «سوپراستار» است. او نمیتواند روایت درست و سینمایی از یک پدیده ارائه دهد. گاهی اوقات عصبی میشود و گاهی اوقات سرخوش از ایده خویش، پس روایتش لنگ میماند. شخصیتپردازیها سطحی میماند. مثل تغییر اخلاق سیامک با باردار شدن ملیحه. مگر تغییر شخصیت در یک نقطه رخ میدهد؟ آیا سینمای شبه روانکاوانه میلانی نظریهای درباره تغییر و تحول آنی شخصیت دارد؟
فیلم یک مقدمه بیمحابا دارد و یک پایان بیمحاباتر. فیلم یک میانه مطول دارد که در آن ملی فقط کتک میخورد. انفعال ملی و جهان اطرافش آزاردهنده است و گاهی اوقات بیمنطق، در حالی که اثر سعی دارد برای مضامینش دلایل روانشناسانه پیدا کند. پس بهانههای دراماتیک فیلم درست کار نمیکند. گاهی اوقات کاریکاتوری میشود؛ ولی این دلیلی نمیشود من نیز بیمحابا به جای پرداختن به اثر، به صاحب اثر حمله کنم. فیلم تازه تهمینه میلانی در کارنامه او از لحاظ سینمایی فیلم شاخصی نخواهد بود. کسی برای فرم روایی یا ساختار سینماییاش او را تحسین نخواهد کرد؛ اما فیلم آنچنان که گفته شده فاشیستی نیست. حتی اگر ملاک تعریف فاشیسم همان ستیز باشد که متن خود مصداق میلانی ستیزی است و متهم به فاشیسم میشود. بهتر است اثر را فارغ از مولفش دید. اثر را با خود اثر نقد کرد. حداقل این نگاه بانیان فرمالیسم را کمی با دقت بررسی کنیم.
منبع: فرهیختگان
منبع: آنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۲۲۶۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم/ نگاهی به فیلم مست عشق
به ویژه اینکه تعدادی از آنها شهرتی جهانی داشته و میتوانند پای آثار نمایشی تولید شده در این چارچوب را به بازار جهانی باز کنند. موضوعی که چندان مورد توجه سینمای ایران قرار نگرفته و اندک آثار تولید شده در این باب نیز متعلق به تلویزیون بودهاند. فیلم سینمایی «مست عشق» ساخته حسن فتحی که به نوعی محصول مشترک ایران و ترکیه به حساب میآید، نخستین تجربه جدی سینمای ایران در این رابطه است که به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته و در هفته نخست رکورد فروش ریالی و تعداد تماشاگر را شکسته است.
فتحی که تجربه تولید آثار تاریخی در قاب کوچک را داشته، در «مست عشق» سراغ یکی از مهمترین شعرا و عرفای تاریخ ایران یعنی جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا رفته و بخشی از دوران زندگی وی را به تصویر کشیده که از کشش دراماتیک مناسبی برخوردار است. فرهاد توحیدی که یکی از قدیمیترین فیلمنامهنویسان پس از انقلاب به حساب میآید در «مست عشق»، مولانا و شمس تبریزی را به عنوان ستونهای فیلمنامه قرار داده و قصه را با محوریت این دو پیش میبرد. قصهای شخصیت محور که با چرخشی ظریف به سمت ماجرامحوری رفته و چند داستانک جذاب را به آن گره میزند.
توحیدی در پرده نخست، قصه را با یک حادثه آغاز کرده و سوالی را پیرامون ناپدید شدن شمس تبریزی مطرح میکند. سپس با یک فلاشبک به گذشتهای نه چندان دور رفته و برخورد مولانا و شمس را کلید میزند که سرانجام به یک نقطه عطف میرسد. جایی که مولانا مجذوب شخصیت پیچیده و خاص شمس شده و نگاهاش به جهان تغییر میکند. در نیمه میانی، توحیدی روی حسادت به عنوان یکی از تمهای فیلمنامه مانور داده و موانعی را بر سر راه مرید و مراد قرار میدهد تا از بار تنش حاکم بر آن کاسته نشود. در این بین رفت و برگشتهای زمانی هم رخ میدهد که از ساختار قصه بیرون نزده و تماشاگر را سردرگم نمیکند. در واقع این ساختار غیرخطی برای آن است که تکههای پازل قصه کنار یکدیگر قرار گرفته و یکپارچگی آن از دست نرود.
داستانهای فرعی نقشی کلیدی در پیکره فیلمنامههای امروزی دارند و ((مست عشق)) از این بابت نمونهای درخشان به حساب میآید. اولی قصه عشق نافرجام پسر مولانا (علاءالدین) به کیمیا خاتون است که به خوبی در بافت قصه جا افتاده و مثلثی عاشقانه را شکل میدهد و تماشاگر را به حدس و گمانهایی پیرامون نقطه عطف دوم فیلمنامه وادار میکند. دیگری داستانک مربوط به اسکندر بیک فرمانده خشن اهل قونیه است که علاقهای نافرجام به دختری مسیحی به نام مریم داشته و توحیدی این داستانک را به بهترین شکل به قصه اصلی پیوند زده است. نکته مهمی که در فیلمنامه ((مست عشق)) به چشم میخورد، وفاداری به اندازه نویسنده به تاریخ است که وجوه نمایشی خوبی نیز به آن بخشیده شده است. همانطور که از عشق به عنوان تم اصلی و جانمایه اثر بهره گرفته و آن را به شخصیتهای اصلی گره زده است.
حسن فتحی در آخرین ساخته سینماییاش دست به ریسک بزرگی زده و به سراغ شخصیتی رفته که میلیون ها طرفدار در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر دارد. او با توجه به فیلمنامه خوبی که در اختیار داشته تلاش کرده تا اثر شستهرفتهای را خلق کند. تلاشی که از همان سکانس نخست (کابوس جنگ اسکندربیک) خود را به رخ کشیده و تا آخر ادامه پیدا میکند. به ویژه در دکوپاژ فیلمنامه که ظرافت و وسواس خاصی در آن به چشم میخورد. برای مثال میتوان به سکانس گفتگوی طولانی شمس و مولانا اشاره کرد. البته نمیتوان از مست عشق گفت و به فیلمبرداری درخشان زندهیاد مرتضی پورصمدی و تدوین استاندارد میثم مولایی اشاره نکرد.
یکی از چالشهای مهم فیلم انتخاب بازیگران آن بوده که ترکیبی از بازیگران ایرانی و ترک به حساب میآید و ایجاد هارمونی میان آنها کار سختی به نظر میرسد. اتفاقی که تا حدود زیادی رخ داده و بازیگران نقش مهمی در کیفیت برجسته فیلم دارند. پارسا پیروزفر و شهاب حسینی انتخابهای هوشمندانهای برای ایفای نقشهای مولانا و شمس تبریزی بودهاند که البته کفه ترازو به سمت حسینی اندک چربشی دارد. همچنین بازیگران ترک زبان که در سینما و تلویزیون ترکیه شهرت زیادی دارند، در ایفای نقشها موفق بوده اند.
مست عشق از آن دسته فیلمهایی است که تولید و پست پروداکشن سختی داشته که از این بابت میتوان به گروه تولید آن دستمریزاد گفته و دستاوردهای آن برای سینمای ایران را به فال نیک گرفت.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903013