بلای شومی که برادر دوست نوعروس بر سر او آورد / فریبا همه چیز را به داماد گفت و !!!
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۷۴۱۶۰
رکنا: زن جوان وقتی برای قرض گرفتن پول پا به خانه دوستش گذاشت فکر نمیکرد در دام شیطانی برادر دوستش گرفتار شود.
این زن که پس از این ماجرا در دام اخاذیهای برادر دوستش گرفتار شده بود مدتی بعد همراه شوهرش نقشه قتل Murder مرد آزارگر را کشید. شوهر این زن پس ازقتل مرد آزارگر و جنایتی فجیع جنازه تکهتکه شده را در احمدآباد شهریار رها کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چقدر درس خواندهای؟
هیچگاه به مدرسه نرفتهام، اما میتوانم بخوانم و بنویسم.
شغلت چیست؟
قبل از این ماجرا من و همسر دومم فریبا در یک باغ بزرگ در شهریار سرایدار بودیم.
فرزند هم داری؟
دو فرزند از زن اولم دارم. چهار ماه بود با فریبا ازدواج کرده بودم که این ماجرا پیش آمد و ناچار شدم دست به قتل بزنم. من در آن زمان 34سال داشتم.
همسر اول و فرزندانت کجا هستند؟
آنها در افغانستان هستند. چون مدت طولانی بود که برای کار به ایران آمده بودم از طریق یکی از دوستانم با فریبا آشنا شدم و با او ازدواج کردم.
چرا به ایران آمدی؟
در افغانستان کار مناسبی نداشتم. پسرعمو و پسرداییهایم هم برای کار به ایران آمده بودند.
فریبا قبلا ازدواج نکرده بود؟
نه. او 28 سال داشت که با من ازدواج کرد.
مقتول را میشناختی؟
نه، هیچوقت او را ندیده بودم. فریبا گفته بود حبیب برادر دوست صمیمیاش است.
چطور متوجه ماجرا شدی؟
فریبا زن شادی بود، اما چند روزی بود که افسرده شده و با کسی صحبت نمیکرد. چند بار خواستم با او صحبت کنم، اما هربار به بهانهای گریه میکرد. دو ماه از این ماجرا گذشته بود که متوجه شدم همسرم آرام و قرار ندارد. هر بار که کسی با گوشی موبایل او تماس میگرفت یا پیامکی برایش ارسال میکرد حال فریبا بد میشد. این موضوع را فهمیده بودم به همین دلیل گوشی او را بررسی کردم و متوجه مزاحمتهای حبیب برای او شدم.
همسرت چطور ماجرا را برایت توضیح داد؟
او گفت مدتی پیش به خانه دوستش حدیث رفته بود تا از او پول قرض بگیرد، اما دوستش در خانه نبود و برادرش حبیب او را به خانه دعوت کرده بود. فریبا میگفت وقتی وارد خانه دوستش شده برادرش او را آزار داده و از او فیلم گرفته بود. حبیب تهدید کرده بود اگر فریبا در این رابطه حرفی به من بزند فیلم را در شهریار پخش میکند و آبرویش را میبرد. همسرم هم چون بتازگی با من ازدواج کرده بود چند ماه این راز را از من پنهان نگه داشت، اما حبیب دست بردار نبود و مدام فریبا را تهدید میکرد، به او زنگ میزد و پیامک میفرستاد تا از او پول بگیرد. فریبا از نظر روحی به هم ریخته بود که من متوجه ماجرا شدم.
وقتی ماجرا را فهمیدی چه عکسالعملی نشان دادی؟
شوکه بودم. باورم نمیشد. میخواستم حبیب و فریبا را با هم بکشم، اما چند شبانه روز به این ماجرا فکر کردم تا اینکه همسرم پیشنهاد قتل حبیب را مطرح کرد. من هم پذیرفتم.
چطور نقشه قتل را اجرا کردید؟
من فریبا را مجبور کردم با حبیب تماس بگیرد و او را به باغ دعوت کند. او با حبیب تماس گرفت و گفت باید به باغ بیاید و در غیاب من فیلم سیاهی را که از او تهیه کرده پس بدهد. عصر 14 دی سال90 بود که حبیب وارد باغ شد.
چرا به پلیس Police اطلاع ندادی و از دادگاه کمک نخواستی؟
اشتباه کردم. حالا فهمیدم بهتر بود قبل از اینکه خودم دست به کار شوم و حبیب را بکشم ماجرا را به پلیس اطلاع میدادم. در آن صورت شش سال از زندگیام در زندان Prison هدر نمیرفت.
از ماجرای قتل بگو.
به محض اینکه حبیب وارد باغ شد و دیدم فیلم را همراه خودش نیاورده از اتاق بیرون رفتم و با چوب به سر حبیب زدم. فریبا با دیدن این صحنه وحشت زده بود که از او خواستم باغ را ترک کند. من به تنهایی حبیب را خفه کردم و وقتی مطمئن شدم جان سپرده در انتهای باغ گودالی کندم و جنازه را آنجا دفن کردم. وقتی فریبا به خانه برگشت گفتم حبیب را کشتهام و جنازهاش را به بیرون از باغ بردهام.
چرا پس از چند روز بار دیگر جنازه را از زیر خاک بیرون آوردی و آن را مثله کردی؟
وقتی خواهر حبیب به پلیس اعلام کرد برادرش ناپدید شده پلیس گوشی موبایل حبیب را بررسی کرده و متوجه شده بود آخرین بار فریبا با او تماس گرفته است. همان روزی که پلیس به باغ آمد و همسرم را برای بازجویی با خود برد از پسر داییام کمک خواستم. من از ترسم جنازه را از زیر خاک بیرون آوردم و با کمک پسر داییام و با یک اره آن را تکهتکه کردیم و در احمدآباد شهریار انداختیم.
چطور دستگیر شدی؟
فریبا در همان بازجویی اول حقیقت را گفته بود. به همین دلیل صبح روز بعد دستگیر شدم و به قتل اعتراف کردم. با نشانیهایی که به پلیس دادم بقایای جنازه حبیب در حاشیه شهریار پیدا شد.
هیچوقت از قتل پشیمان نشدی؟
نه. حبیب مستحق مرگ بود. او دست به جنایت کثیفی زده بود که باید کشته میشد. میدانستم شرع و دین هم چنین فردی را مستحق مرگ میداند و ریختن خون او اشکالی ندارد.
چرا پروندهات شش سال طول کشید و با کش و قوس قضایی زیادی روبهرو شد؟
اولین بار در شعبه 113دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدم که قضات دادگاه پذیرفتند به خاطر اعتقادم به مهدورالدم بودن قربانی او را کشتهام. به همین خاطر مرا به پرداخت دیه و 10 سال زندان محکوم کردند و همسرم به 2سال زندان محکوم شد،اما این حکم در دیوان عالی کشور تایید نشد.
وقتی شنیدی این حکم تایید نشده و باید دوباره محاکمه شوی چه حالی داشتی؟
میدانستم در افعانستان اگر کسی را که به همسر یا خواهرت تجاوز Rape کرده بکشی هیچ مجازاتی نداری. امیدوار بودم قضات دادگاه ایران هم حرفم را باور کنند و بپذیرند به خاطر اعتقادم به مهدورالدم بودن حبیب او را کشتهام.
در دومین جلسه دادگاه چه گذشت؟
من توضیح دادم که از کشتن Killing حبیب پشیمان نیستم و حتی اگر اعدام execution شوم از عملی که مرتکب شدهام راضی هستم. فیلم سیاهی که حبیب از همسرم تهیه کرده بود پیدا شد و قضات دادگاه حرفهایم را باور کردند. هر چند برای فریبا و پسر داییام که در مخفی کردن جنازه به من کمک کرده بود حکم زندان صادر شد، اما من از قصاص معاف شدم. طولانی شدن رسیدگی به پروندهام و کش و قوسهای قضایی فراوان باعث شد رئیس قوه قضاییه پروندهام را بررسی و پیشنهاد مصالحه با پرداخت دیه را مطرح کند.
وقتی شنیدی از قصاص معاف شدهای و با پرداخت دیه میتوانی از زندان آزاد شوی چه حالی داشتی؟
باورم نمیشد. وقتی این موضوع را از قاضی Judge دادگاه شنیدم اشک ریختم. من گفتم از قتل حبیب پشیمان نیستم، اما از خداوند بارها طلب بخشش کردهام. فریبا هم در جلسه دادگاه حضور داشت. او مدتی قبل به خاطر سقوط Fall از روی تخت زندان دچار شکستگی مهره کمر شده و با ویلچر به دادگاه منتقل شده بود. وقتی این موضوع را شنید به گریه افتاد. من وضع مالی بدی ندارم. دیه را به اولیای دم میپردازم تا بعد از شش سال از زندان آزاد شوم.
بعد از آزادی Freedom قصد داری چه کار کنی؟
نمیدانم. در این مدت از فرزندانم بیخبر بودم. میخواهم به آنها سر بزنم و زندگی آرامی برای آنها و فریبا فراهم کنم.
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۷۴۱۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسم رمز ترور؛ «قم» را به خاک و خون می کشیم
گروه اندیشه: آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد در کانال خود فایل صوتی و تصویری ای را در در باره شهید مطهری منتشر کرد. این خاطره در همایش بین المللی بازاندیشی آرای استاد مطهری در مواجهه با مسایل امروز در بهمن 1399 مطرح شده است. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این خاطره مربوط به آخرین روزهای حیات استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری است. محقق داماد می گوید که «چهارم اردیبهشت سال 1358 پس از درس اصول مرحوم استادم مرحوم آیت الله العظمای لاریجانی، به طرف منزل آمدم که دیدم مرحوم استاد مطهری در منزل ما تشریف دارند. آمده بودند که بعد از استراحت و نماز نزد امام بروند.»
او در ادامه افزود: «من که وارد شدم، دیدم روزنامه ای دست ایشان است (اطلاعات یا کیهان). دراز کشیده بودند و روزنامه می خواندند. من که وارد شدم سلام کردم و ایشان نشستند. خوشامدگویی کردم. گفتند اگر کاری دارید عجله نکن، من این جا هستم و استراحت می کنم.»
محقق داماد در ادامه گفت: « زمانی که نشستم ایشان (آیت الله مطهری) صدا زدند که فلانی روزنامه را امروز دیده ای؟ گفتم نه. گفت دیروز سپهبد قرنی را ترور کردند. گروه فرقان این قضیه را به گردن گرفته است و در بیانیه خود گفته است که ما قم را به خاک و خون می کشیم. یعنی گروهی که تصمیم داشتند ترور کنند، حرف اول نام کسانی که می خواستند ترور کنند، جمع شده بود در این کلمه که «قم» را به خاک و خون می کشیم. (ق . م)»
محقق داماد افزود: «ایشان فرمودند که خودشان (فرقان) هم گفته اند که چند روحانی در لیست ما است و تنها ارتشی ها نیستند. ایشان فرمودند که به نظرم آن «م» من باشم. کلمه «م»، که پشت سر «ق» قرنی بوده، و بعدش «م» هست، حتما مطهری و من هستم. این طور فکر می کنم.»
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه با اشاره به توصیه اش به شهید مطهری در باره محافظت از خود گفت: «به ایشان گفتم اولا خدا نکنه، حالا اگر این طور است، چه مانعی دارد که شما یک مقدار احتیاط کنید. کمتر بیرون بروید، در ملاء عام ظاهر نشوید یا با محافظ بیرون بروید. آن روز هنوز بحث محافظ و ...نبود.»
محقق داماد صحبت مهم شهید مطهری را این گونه بیان کرد: «جمله ای که شاهد عرض من است این جمله است که (شهید مطهری ) گفتند خدا شاهد است این از اعتقاد من است و به این مسئله باور دارم که اگر «م» همان من باشم، و من را ترور کنند، من یقینا معتقدم که شهید هستم. زیرا به نظر من حرف صاحب جواهر کاملا درست است که اگر کسی برای حفظ هسته مرکزی اسلام، در دفاع از هسته مرکزی اسلام کشته بشود، مصداق واقعی شهید است. این گروه مرا هدف قرار داده اند چون می دانم که این ها می خواهند چهره اسلام را دگرگون کنند، من هم مقابلشان ایستاده ام، هیچ کوتاهی نکرده ام، و نخواهم کرد. ولذا من معتقدم که اگر این کار را بکنند یقینا شهید می شوم.»
216216