Web Analytics Made Easy - Statcounter

بهزاد نبوي در گفت‌وگویی با سایت امتداد به روايت خاطرات و نحوه آشنايي و برخورد خود با آيت‌الله راستي‌کاشاني پرداخته است. آفتاب‌‌نیوز : بهانه اين گفت‌وگو چهلمين روز درگذشت آيت‌الله راستي‌کاشاني، نماينده امام در سازمان مجاهدين انقلاب، قبل از انحلال است. نبوي در اين گفت‌وگو درباره آخرين ديدارش با راستي بعد از آزادي از زندان در ماجراي ٨٨ صحبت کرده و گفته است آيت‌الله راستي به من گفت هر روز برايت دعا مي‌کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



**آشنايي من با مرحوم آيت‌الله راستي‌کاشاني بعد از تشکيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. پس از اينکه در سازمان اوليه احساس نياز مي‌شد که ما به‌طور مداوم و در فواصل کوتاه با امام ارتباط بگيريم، درباره مسائلي که مي‌خواستيم نظر ايشان را بدانيم، به اين نتيجه رسيديم که نمي‌شود هر روز برويم ديدار امام، پس خوب است از امام بخواهيم فردي را تعيين کنند براي سؤال‌هاي شرعي که براي سازمان و اعضا پيش مي‌آيد. سؤال‌هاي آن روز ما ممکن است امروز خيلي براي شما معنا نداشته باشد. سر مسائل جزئي و عجيب و غريب؛ مثلا اينکه اشکالي ندارد وقتي آقايان سوار موتور مي‌شوند، همسرشان پشتشان سوار شوند؟

** يکي از دوستان گروه منصورون که با ما همراه بودند، اسم آقاي راستي را بردند و امام گفتند ايشان فرد مهذبي هستند، با ايشان مي‌توانيد در ارتباط باشيد... وقتي بحث آقاي راستي مطرح شد، احساس کرديم شايد نتوانيم نظرات سياسي امام را به‌طورکامل از طريق ايشان دريافت کنيم و بايد به نظرات فقهي امام بسنده کنيم.

**به تأييد بسياري از فضلا ايشان به‌لحاظ فقهي بسيار فاضل بودند. باز هم به گفته فضلايي که با ما در ارتباط بودند، ديدگا‌ه‌هاي‌ ايشان، فقهي سنتي بود، به‌همين‌دليل در آن زمان به‌لحاظ فقهي اختلاف‌نظرهايي با علمايي مانند مرحوم موسوي‌اردبيلي و مرحوم هاشمي و به عبارت ديگر با علماي تهران داشتند.

**به‌لحاظ اخلاقي مرحوم راستي را بسيار مهذب، وارسته، شجاع و آزاده مي‌شناختيم. وارستگي ايشان و ‌وابستگي‌نداشتن به مسائل دنيوي از ويژگي‌هاي بارز ايشان بود. برايتان مثالي مي‌زنم؛ همان‌طور‌که پيش‌تر گفتم در سازمان همه اعمال و افعالمان زیر نظر همه‌ اعضا بود.

**همسر من قبل از ازدواج حجاب نداشت؛ ما با هم صحبت‌هاي مفصلي کرديم و بالاخره قرار گذاشتيم ايشان درباره حجاب بيشتر بررسي کند و اگر به نتيجه رسيد، حجاب بگذارد که خوشبختانه اين بررسي خيلي زود به نتيجه مثبت رسيد و به ياري خدا، ايشان محجبه شدند. پيش از مرحله اخير عده‌اي از اعضاي سازمان به ملاقات آقاي راستي رفته و موضوع را گزارش کرده بودند. آقاي راستي در پاسخ گفته بود اولا گناه هيچ‌کس را به اسم ديگري نمي‌نويسند، اگر همسر ايشان بي‌حجاب است، به ايشان ربطي ندارد. اين موضع خيلي مترقي بود، آن‌هم براي فردي که از نظر ما ديدگاه‌هاي سنتي داشت. ثانيا اگر بتواند فردي را که به حجاب اعتقاد ندارد، به خانم محجبه‌اي تبديل کند که کار خيلي‌ خوبي است. همين مثال مشي اخلاقي ايشان را نشان مي‌دهد. در ايامي که از نظر فکري مواضع من را قبول نداشتند، دراين‌باره که از سوی بسياري از مخالفان فکري، مرتب از او سوءاستفاده می‌شد، آزادمنشانه و شجاعانه از من دفاع کردند.

**شايد بتوان گفت اختلاف‌هاي ما با ايشان عمدتا بر سر مواضع فکري و عملکردهاي اجرائي ما بود. خصوصا از زماني که من و آقاي سلامتي در دولت شهيد رجايي به‌عنوان وزراي ايشان حضور پيدا کرديم، اختلاف‌ها تشديد شد يا شايد حتي بتوان گفت، ايجاد شد.

**دليلش هم حضور من در رأس ستاد بسيج اقتصادي و اعمال سياست‌هاي سهميه‌بندي کالا بود که در آن زمان عليه آن به‌شدت تبليغ مي‌شد. آقاي سلامتي وزير کشاورزي وقت هم به‌دليل اجراي قانون اصلاحات ارضي مصوب شوراي انقلاب، مورد انتقاد هم‌فکران آقاي راستي بود. در واقع اختلاف‌ها از اين نوع بود. به‌طورکلي نگاه ما به عدالت اقتصادي با نگاه آن مرحوم متفاوت بود. ايشان درباره عدالت معتقد بود اگر به همه آنچه در احکام فقهي اسلام آمده عمل کنيم، عدالت حاکم مي‌شود و کار اضافي لازم نيست. نظر ما اين بود که براي استقرار عدالت، هر اقدامي که خلاف شرع نباشد، مي‌توان انجام داد. اختلاف‌نظر عمدتا بر سر اين‌ نوع مسائل بود.

**چون آقاي راستي نماينده امام در سازمان بودند و از جناح راست سازمان حمايت مي‌کردند و موضع مخالف نسبت به موضع ما داشتند، من و هم‌فکرانم تصميم گرفتيم از امام براي استعفا از سازمان اجازه بگيريم و در نهايت، پس از عدم مخالفت با اين امر از سازمان استعفا داديم. تاآنجاکه به ياد دارم در اين سال‌ها يک ‌بار ديگر گويا در مجلس ترحيم يکي از بستگان آقاي محمد صدر در مسجد الجواد با آقاي راستي روبه‌رو شدم. ايشان محبت‌آميز و گرم با من برخورد کردند. برخورد کوتاه بود، اما احساس بسيار خوبي در من ايجاد کرد.

**مرحوم راستي در سال ۸۴ به اتفاق برخي از مدرسان از نامزدي آقاي هاشمي براي رياست‌جمهوري حمايت کرده بودند. اين موضوع براي ما مهم بود؛ چون تاآنجاکه مي‌فهميديم مرحوم راستي با مرحوم هاشمي نه ‌فقط در مسائل فقهي بلکه در مسائل سياسي هم اختلاف‌نظر و زاويه ديد داشتند، به‌همين‌دليل حمايت ايشان براي ما قابل‌توجه بود. بعد از سال ۸۸، وقتي زندان بودم، در روزنامه‌ها خواندم که پس از ردصلاحيت آقاي هاشمي، ايشان بيانيه شديد‌اللحني نوشته بودند. پس از اين نامه بود که من احساس کردم در مسائل سياسي ديگر زاويه و اختلافي با هم نداريم. مسائلي که سبب اختلاف مي‌شد، عموما مربوط به دهه ۶۰ بود. ما هم بعد از آن دوره که در کار اجرا و اداره کشور پيش رفتيم، به نتايج جديدي رسيديم و شايد ايشان هم در زمينه‌هاي ديگري به نتايج جديدي رسيده بودند.

**من موضع‌گيري آقاي راستي درباره آقاي هاشمي در سال ۸۴ را ناشي از حريت و آزادگي ايشان مي‌دانم که با وجود اختلافات فقهي و فکري با آقاي هاشمي، صلاح ملک و ملت را در حمايت از ايشان دانستند. بعيد مي‌دانم تغيير ويژه‌اي در نظرات فقهي آقاي راستي به‌وجود آمده بود. ايشان در آن سن‌و‌سال به درجه‌اي از اجتهاد رسيده بودند و تغيير چنداني در افکارشان به‌وجود نمي‌آمد، اما وضعیت کشور، ايشان را به حمايت از آقاي هاشمي در برابر رقبا در سال ۸۴ وادار مي‌کرد. يا در سال ۹۲ که به‌دليل ردصلاحيت آقاي هاشمي بيانيه دادند، با اين اقدام علاوه‌ بر آزادگي، نشان دادند که نمي‌خواهند هيچ حقي از کسي تضييع شود. اقدام فوق درعين‌حال نمايانگر شجاعت ايشان هم بود. اين يکي از ويژگي‌هاي برجسته اخلاقي مرحوم راستي بود. منافع ‌و ‌مصالح کشور و ملت را بر همه‌چيز مقدم مي‌دانست.

**از وقتي از زندان آزاد شدم، به دنبال ديدار با ايشان بودم. ۳۵ سال بود که فرصت گفت‌وگو با ايشان را نيافته بودم. مواضع ايشان در سال‌هاي دهه ۸۰ و ۹۰ مرا بيشتر تشويق به ديدار مي‌کرد. ضمنا بالا‌بودن سن هردو ما و اينکه ممکن است فرصت اين ديدارها از دست برود، عامل مهم ديگري بود.

**اوايل سال ۹۵ با آقاي جواد امام، به‌واسطه دوستي ايشان با فرزند آقاي راستي، درخواست ديدار را مطرح کردم، ايشان هم پذيرفتند و خيلي زود اين ديدار انجام شد. در اين ديدار آقايان عرب‌سرخي و امام هم حضور داشتند. ديدار خوب و پرخاطره‌اي براي من بود و فضاي آن هنوز برايم زنده است. گرچه ايشان به دليل کسالت، از نظر جسمي خيلي ضعيف‌تر از ۳۵ سال قبل بودند، اما از نظر فکري همچنان قوي و به‌روز بودند.

** ايشان گفتند تمام مدتي که شما زندان بوديد، من براي شما دعا مي‌کردم. همه مي‌دانند که مرحوم راستي اهل مداهنه نبودند و دليلي هم براي مداهنه براي يک زنداني تازه‌آزادشده نداشت، بنابراين ابراز لطف و محبت ايشان را خالصانه و صميمانه يافتم. درباره مسائل کشور هم درددل کرديم، در انتهاي سخنان و زمان خداحافظي به ايشان گفتم: «ما اختلافات فکري با هم داشتيم، اگر بر اثر اين اختلافات فکري احيانا زماني برخوردهاي من غيراخلاقي بوده است، عذر خواسته و حلاليت مي‌طلبم». پسر ايشان هم در حضور خودشان گفتند «اتفاقا حاج‌آقا چندبار از من خواسته که اگر ايشان در مجلسي بوده و عليه شما سخني گفته‌ شده و ايشان سکوت ‌کرده‌اند، از شما حلاليت بطلبم».

**درددل‌ها مسائل جديدي نبود. بررسي اوضاع کشور در دوره رياست‌جمهوري آقاي احمدي‌نژاد و اوضاع‌واحوال کنوني از جمله اين درددل‌ها بود و در تمام زمينه‌ها اشتراکات زيادي با هم داشتيم. واقعا درددل بود، نه‌اينکه به جمع‌بندي خاصي برسيم و بر اساس آن اقدامي بکنيم. درددلي بود بين دونفر که با هم سوابق مشترکي داشته و سال‌ها از هم جدا بوده‌اند.

**برخي مي‌پرسند اگر به سال ۵۶ و ۵۷ بازمي‌گشتيد، مجددا انقلاب مي‌کرديد؟ باوجود اينکه امروز مخالف هر انقلابي هستم، پاسخ مي‌دهم احتمالا بله؛ چون فضاي ۴۰ سال پيش جهان، منطقه و کشور، فضاي انقلاب‌ها بود. وقتي مرحوم مهندس بازرگان در دانشگاه تهران گفتند که من بولدوزر نيستم، همه انقلابيوني که در آن زمان در صحنه بودند، از اين حرف بسيار شوکه و مأيوس شدند. شايد برخي به ما انتقاد کنند که اگر شما معتقد هستيد اصلاحات يعني تغيير تدريجي، مرحوم بازرگان ۴۰ سال پيش به اين نتيجه رسيده بود. شما ۴۰ سال دير کرديد. بايد دانست حرفي که امروز منطقي و درست است، معلوم نيست الزاما ۴۰ سال پيش هم درست بوده باشد و برعکس؛ يعني اگر حرکت اصلاحي را امروز صحيح مي‌دانيم، به اين معني نيست که ۴۰ سال پيش هم صحيح بوده است.

**با توجه به مقدمه فوق، بسيار دشوار است که امروز بتوانم بگويم اگر به ۳۵ سال پيش برگرديم، هر يک از ما از چه مواضعي دفاع خواهيم کرد. آنچه مسلم است، آگاهي‌ها و تجربيات همه ما در اين ۳۵ سال افزايش يافته و قطعا اگر با اين آگاهي‌ها و تجربيات به ۳۵ سال پيش بازگرديم، مواضعمان تغيير خواهد کرد، در غير اين صورت همان مواضع قبلي تکرار خواهد شد.

منبع: آفتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۱۰۰۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روشنفکری ایرانی و تشویق حرام‌کاری

  به جای اتهام بی‌سند بیاییم به تاریخی که زیسته‌ایم رجوع کنیم تا دریابیم حقیقت چیست؟ فرض کنید امروز ۲۲بهمن۱۳۵۷است. ببینیم انواع روشنفکران چپ و راست چه می‌کنند.همین که انقلاب اسلامی ‌پیروز شد بنا به همان آویختگی خود به راه چپ و راست غربی، روشنفکران ایرانی به جای اندیشیدن به وضعیت واقعی ایران و محاصره انقلاب به‌وسیله گرگان سلطه و موقعیت جغرافیایی و استراتژیک ایران و خواست غرب در ایجاد بحران و مهارانقلاب اسلامی‌، خودخواسته و ناخواسته ابزار شیاطین و شیطان بزرگ سرمایه‌داری جهانی و قدرت سلطه شدند و امر او را درعمل پیش بردند. روشنفکران مذهبی نهضت آزادی که درون شورای انقلاب و دولت نخست مدیریت و ریاست داشتند، مطلقا انقلاب را درک نکردند اما صادقانه به اختلاف خود با انقلاب و استراتژی سازش با شیطان بزرگ اعتراف کردند. در حالی که وزرای‌شان نقش مشاور سفارت آمریکا را داشتند از قدرت بیرون رانده شدند. آنها درکی از روح استقلال‌خواه ضدسلطه و کفر انقلاب اسلامی‌ نداشتند. چپ‌ها از این لیبرال‌های صادق اولیه بدتر عمل کردند و لیبرال‌های جاه‌طلب، لیبرال‌های نفوذی غرب چون بنی‌صدر و تروریست‌ها بالاخره به اتحاد در جنگ با جمهوری اسلامی ‌به وحدت رسیدند و کمونیست‌ها و تجزیه‌طلبان و روشنفکران ملحدودموکرات! نقاب ارتدکس ضد‌سرمایه‌داری فاشیستی را کنار نهادند و به سرمایه‌داری بدتر از نازیسم سرمایه‌داری جهانی وحشی پناه بردند وهمه با هم علیه مردم و انقلاب ایران به خشونت و جنگ مسلحانه رو آوردند. در حالی که یک‌سال ازعمر انقلاب درمحاصره قدرت‌های سلطه‌جو نگذشته بود وحزب توده هم که چنین نکرد؛ برای ضرورت‌های نفوذ و جاسوسی نقشه شوروی بود که گندش با فرمانده نیروی دریایی‌اش درآمد وگرنه شوروی هم چون غرب مدافع و مشوق صدام در جنگ هشت ساله بود و از استقلال اسلام می‌هراسید که آویخته به هیچ قدرتی نبود، جز خدا. این موضع روشنفکران همان دامچاله اصلی سقوط‌شان بود و روز‌به‌روز فروتر رفتند وابزارقدرت جهانی شدند ودرهمه اشکال مذهبی و الحادی به ارباب خود پناه بردند وابزار طرح‌های آمریکایی شدند وحجاب خودبرانداختند.چهره ایدئولوژیک روشنفکری؛ چهره سیاسی، فرهنگی و اخلاقی روشنفکری عریان شد.
 
۲ نوع حجاب‌زدایی
اخیرا در مقاله‌ای درباره حجاب، گفتم دو حجاب‌زدایی رخ می‌دهد. نگاه رهبری درباره حجاب در پوشاک زنان به‌عنوان صورت و ظاهر و روبنای عفت، به‌صورت عاقلانه و عالمانه‌ای با ضرورت حفظ حجاب از دست‌اندازی حرام‌کاری در کل زندگی ما درآمیخت و معرفتی درخشان وهماهنگی ساختاری عمیقی به‌وجود آورد.درک وجوب حجاب، هماهنگی حجاب با حجاب در اقتصاد، مدیریت کلان، سیاست داخلی و خارجی، نظام اداره کشوری، حیات شهری و... چیزی قیمتی است.خواهیم دید روشنفکری بی‌حجاب ما هم به سبب همین عدم خرد و تقوا در آغوش اسرائیل جا گرفت وحجاب ازسیمای باطل خود برافکند وسیمای هرجایی خویش را آشکار کرد.اشتباه نکنید وقتی ازرسواشدن فحشای روشنفکری وتوبه نکردن و سیاه‌ترشدن باطنش صحبت می‌شود، از هویت اخلاقی متفکران سخن نمی‌گوییم. ما فراوان تحصیلکردگان و نویسندگان وهنرمندان شریف داریم که در فرهنگ مدرن رشد کرده‌اند اما از نظر اخلاقی، نخبگی، قدرت مغزی و خلاقیت فراموش‌نشدنی‌اند. این ربطی به پدیده روشنفکری و ماهیت بی‌هویت تسلیم‌شدگی به بی‌هویتی غربگرا وازدست دادن همه هستی بومی‌ ومصرفگر بی‌اندیشه تولیدات ذهنی غرب زیستن و کر و کور بودن ندارد. دانش و شناخت غرب، زنای معنوی نیست‌.تسلیم به هرروز فکربی‌ریشه و ضد‌ارزش‌های انسانیت و آزادگی خود حرام‌کاری است. حجاب به‌طور عام یعنی زره علیه نگاه حرام یعنی خداترسی وخویشتنداری و حفظ تقوا برای توحید و عدم‌بردگی و پرستش شیطان و عدم غلامی‌ بت‌های گوناگون و بت نفس وبالاتر یعنی فرمان اتقو‌ا...در همه وجوه زندگی،دراقتصاد کلان، درقوای سه‌گانه وقوای نظامی. ما با دو گونه حجاب روبه‌روییم.۱ــ حجاب از حقیقت و حق متعال که روشنفکری ما و هر شرک و نفاق اسیر آن است. ۲ــ حجاب برای ممانعت از تعدی باطل و حرام در ما و داشتن دژ برابر شیطان برای محافظت ازایمان خود و برای عمل به فرمان حق تعالی‌. این همان تقواست و در زندگی اجتماعی هم همین حجاب حفظ ارزش‌های الهی لازم وواجب است. ماهمان‌گونه که نمی‌توانیم اداره مملکت را به خرابکاران بسپاریم تا مثلا خودروسازی از یک‌طرف و خصولتی‌ها ازطرف دیگر و قشر ممتاز و آقا‌ها و آقا‌زاده‌ها و رانتخواران و انگل‌های حریص بیکاره و دلال‌های حقه‌باز از سمت دیگر ملت را بچاپند و با اتومبیل‌های مرگبار مردم را به کشتن دهند و به‌جای بهتر کردن اتومبیل حقیقی محصول دانش و تکنولوژی بومی ‌و بهبود مدام کالای اصیل، به زور برای پاره‌آهن بی‌ارزش نا‌امن، پول بنز از مردم بستانند و همان‌طور که نمی‌توانیم اجازه دهیم آقا‌زاده‌های پر‌رو و طفیلی، جنگل ایرانی را نابود و صنعت مملکت را فلج و تجارت مملکت را به قاچاق تبدیل کنند و نمایندگان مردم و قضات و روسا نوکران‌ اربابان مافیایی باشند و منافع آنان را درنظر بگیرند و این همه بی‌حیایی و بی‌تقوایی و بی‌حجابی فساد وسفره عشرت ورانتخواری حرامزادگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و انواع تبعیضات و بی‌عدالتی پهن باشد وبعدتنها به حجاب زنان بپردازیم،همان‌طور هم نمی‌توانیم به روشنفکری اجازه زناکاری با دشمن اسلام و مردم در روز روشن دهیم تا با بی‌شرمی ‌لخت و عور و رها از شرافت تفکر اصیل، مفتخر به نوکری قدرت جنایتکار بشری سر برهنه کند و بی‌فکری‌اش را کالای ارزشمند جا بزند ودرجهان نمایش دهد وبه خود‌فروشی‌اش افتخار کند و از اسرائیل دفاع کند.جان سخن امام خامنه‌ای این بود که وجوب حجاب زنان با واجبات کلان پیوند دارد و وجود یکی نباید بهانه ندیده گرفتن دیگری باشد بلکه آن یک حرام را هم نباید تحمل کرد. روشنفکری بی‌حیا با زن بی‌حیا، با اقتصاد بی‌حیا، با سیاست بی‌حیا و با فرهنگ بی‌حیا رابطه دارد و مشوق بی‌حیایی برابر رب‌العالمین و عصمت و معصوم است. حال می‌خواهم بگویم در عرصه روشنفکری ایرانی ما با این تشویق حرام‌کاری و شرک و ظلم روبه‌روییم. با حرامزادگی و زشتکاری با قدرت‌های جهانی و تفکرات الحادی و فسادهای نو‌لیبرالی حرامکار روبه‌رو هستیم. این هم تحمل‌پذیر نیست .

خدمتگزاری چاکرانه در آستان قدرت مدرن
پس این نظر متفکران منتقد غرب و شارحان ارجمند فلسفه وچپ مستقل،قابل قبول نیست که خشونت و به بازی نگرفتن روشنفکران در انقلاب اسلامی ‌و خشونت و سرکوب آنان را به کینه‌توزی و سرآخر سقوط در آغوش اسرائیل کشاند. این دروغ و دست‌کم جهالت محض است زیرا با روشنفکران محارب یا دارای تفکر همراه با محاربان که اول اقدام به جنون‌بارترین خشونت و ضدیت علیه انقلاب کردند، چه می‌توانستند بکنند؟ اجازه دهند با ۲درصد هوادار و با زورگویی و جوسازی و ترور نقشه‌مند از پیش و تفکر فاسد نهانکار، یک انقلاب را نابود کنند؟ بدتر از انفجار دولت و کشتار‌جمعی همراهی با صدام و تجزیه‌طلبی چه چیز ممکن بود که نکردند؟‌ تازه سرشت خشونت‌بار روشنفکری زمان شاه را چه می‌کنید؟ آن زمان هم جمهوری اسلامی‌ بود که آنان با دیکتاتوری و مصرف اندیشه‌های تزریقی و استالینی مقابله با رژیم شاه را نقاب بی‌هویتی و چاکری اربابان قدرت سرمایه کرده بودند؟ کمترین سازشی با این روشنفکری گمراه، چیزی ازانقلاب اسلامی ‌ومقاومت واستقلال امروزی باقی می‌نهاد؟آقایان بدون این‌که فرصت‌طلبی و سوبژکتیویسم و احساسات روشنفکری ایرانی را درست بشناسیم، این روشنفکری و شبه‌مدرنیسم آن جز خدمتگزاری چاکرانه در آستان قدرت مدرن و سرمایه جهانی و تقلید و نفس استقلال، ماهیتا کارکردی نمی‌توانست داشته باشد و عملا نداشت. پای نخبگان بزرگوار دانش و فرهنگ را همان‌طور که گفتم مطلقا به میان نکشید که ربطی به ماهیت روشنفکری نداشتند و هرگز دشمن ایران و سرسپرده اجنبی و ایدئولوژی اجنبی و واسطه از خود‌بیگانگی و‌ مبلغ بی‌هویتی و پرگویی پوچ و مصرف‌‌کننده نیست‌انگاری غربی و دشمن دین، استقلال، اخلاق و فرهنگ ایرانی نبودند .پز انسان منصف گرفتن آسان است؛‌ واقعگرایی و انصاف و داوری عادلانه غیراحساساتی و ناعوام‌فریبانه و عقلانی و مستند به رخدادهای واقعی مشکل است .روشنفکری ما سیری به سوی ظهور خشونت و بی‌خویشی و ابزار‌شدگی و درندگی اسرائیلی داشت وبا تروریسم و درکنار آمریکا واسرائیل و جنایت‌شان قرار گرفت و ابزار پرگار شد؛این استعدادش راپیشاپیش فاش کرد که کناراسرائیل باشد وبرای زورگیری درقدرت هرجنایتی بکند. ازرجوی تا هزارخانی تا کومله و حزب کمونیست اسرائیلی و میلانی و جاسوسان سیا وهمدستان موساد و نوچه‌های خبیث بی‌ارزشی که مصداق همدستی با شیطانند، مگر جز این کردند؟ هنرمندان پناه برده به دامن آمریکا و سلبریتی‌هایی که بازار روشنفکری ومرجعیت روشنفکری را کساد کردند، از فرهادی تا پناهی و هنرپیشه‌های بی‌مغز شیفته جاسوسی غرب و تبلیغاتچی آب دهان و دلقک‌هایی چون کریمی، ‌مگر شاگردان و درس‌آموخته‌های همین روشنفکران پوچ در چرت و چرک و غرق لقمه حرام سیا و وطن‌فروشی نبودند؟ مگر اینان شاگردان و بازیگران همان کارگردانان ترا‌ریخته و استادان بازیچه دانشگاه‌های آمریکا نیستند که سررشته‌اش دست آمریکاست و ید بیضا دارند و بشیر تسلیم به غرب و ایران‌فروشی با نقاب ایران‌دوستی شده‌اند و کنار وحشی‌ترین دشمن ایران وشیطان بزرگ ابزار تبلیغی‌اش گشته‌اند و از دست‌شان لقمه می‌گیرند‌ ؟مگرهما ناطق وامثال اوهمه اعتبارشان را خرج توجیه توطئه‌های انگلیسی ودفاع از بابیت و وهابیت نکردند؟ وزیرسایه این درندگان با انقلاب مردم نجنگیدند؟ اگر کسی باید طلبکار و مظلوم خوانده شود، جمهوری اسلامی ‌است‌ ‌به جرم شجاعت در ایستادگی و شکست توطئه آمریکا و روشنفکران در خدمت آمریکا‌.

دیگر خبرها

  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • نوری قزلجه: فراکسیون مستقلین احتمالا برای ریاست مجلس و دیگر پُست ها کاندیدا دارد /تعداد اعضای فراکسیون ممکن است به ۱۰۰ نفر هم برسد
  • هشدار نارنجی هواشناسی برای استان کرمان
  • جزئیات دستگیری شرور قمه‌به‌دست خیابان انقلاب
  • آرتتا در کادر فنی‌اش بهزاد غلامپور دارد! (عکس)‏
  • ختم غائله‌ی شهرنو ؛ «چند نفر از خانم‌های‌ خیلی جوان اش را به کارمندان خودمان دادیم»
  • نیاز به یک انقلاب اداری و دولتی داریم
  • ما نیاز به یک انقلاب اداری و دولتی داریم
  • نشست هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی دانشگاه پیام نور خوزستان
  • روشنفکری ایرانی و تشویق حرام‌کاری