صدای اینها در رسانه ها شنیده نمی شود
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۴۰۴۹۶۰
این روزها بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران در حال برگزاری است. هر گوشهای از مصلای بزرگ تهران را که نگاه میکنی مملو است از عطر کاغذ و تبلیغات رنگی روزنامهها و جراید کشور، غرفههای رنگ و وارنگ روزنامهها و مجلههای مختلف که هر کدام با ترفندی جذاب بهدنبال جذب مخاطب هستند تا شاید این باور که روزنامههای کاغذی در این وانفسای فضای مجازی رو به فنا میروند رنگ ببازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین / در میان همه این هیاهوها و جذابیتها به سراغ بازدیدکنندگانی رفتیم که هنوز با بوی کاغذ روزنامه زندگی میکنند.
امان از نگاه مردم
مهدیه 34 ساله و دیپلمه و عاشق نوشتن است. مهدیه و دوستش اعظم روی ویلچر نشسته بودند مهدیه دچار معلولیت «سی پی» است و اعظم دچار دیستروفی عضلانی است آنها را در حال بازدید از غرفهها دیدم.
از آنها میپرسم چرا به نمایشگاه آمدهاید؟
مهدیه میگوید: من هر سال به نمایشگاه میآیم، من عاشق این فضا هستم، تصور میکنم حضورم در اینجا میتواند قدمی در جهت فرهنگسازی باشد اگر ما در میان اهالی رسانه و خبر دیده شویم میتوانیم امیدوار باشیم که آنها به مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت حساس شوند و بخشی از مشکلات ما هم کم شود.
اعظم که دختر خنده رو و بشاشی است با تأیید صحبتهای دوستش میگوید: متأسفانه در این محیط فرهنگی و در میان اهالی رسانه و قلم هم ما نگاههای «اونجوری» رو دیدیم.
میپرسم نگاههای اونجوری؟
جواب میدهد بله همان نگاههایی که دیگر برای ما افراد دارای معلولیت عادی شده همین که کسی از کنارمان رد شود و خدا را شکر کند بابت سلامتیش. یا وقتی از کنارت رد میشوند و میبینند که ویلچر را به سختی حرکت میدهی سری تکان میدهند و میگویند مگر مجبوری بیایی اینجا و...
اعظم با خنده ادامه میدهد: البته شنیدن این حرفها برای ما دیگر عادی شده و من در تمام مدت حضورم در نمایشگاه تنها سعی کردم با لبخند پاسخ مردم را بدهم و متوجه شدم که همین واکنش من باعث شد تا دیگران هم با احترام با من برخورد کنند.اعظم و مهدیه از ایده آلهایشان میگویند از اینکه ای کاش میشد بجز روزنامه ایران که یک صفحه را در هفته به مسائل معلولان اختصاص داده است در همه روزنامهها بخصوص روزنامههای بزرگ و سراسری یک بخش کوچک روزانه به درد دلهای افراد دارای معلولیت اختصاص داشت تا موضوع افراد دارای معلولیت موضوع زندگی روزانه همه مردم شود و برای همیشه در اذهان مخاطبان روزنامهها قرار بگیرد. البته بچههای دارای معلولیت هم باید خودشان شروع به کار کنند ما باید به صورت یک زنجیره و همه با هم در مجامع عمومی حضور داشته باشیم تا بتوانیم جامعه را نسبت به حقوقمان حساس کنیم.
مهدیه میگوید: ای کاش میشد اونقدر فرهنگسازی میکردیم که کسی با دیدن به سلامتیش ننازد، چرا که برای ما که بهطور مادرزادی دچار معلولیت هستیم این موضوع حل شده است اما برای بسیاری از دوستان ما که به خاطر حادثه یا بیماری دچار معلولیت شدهاند و قبلاً سالم بودهاند شنیدن این جملات دردناک است و بسیاری از آنها به خاطر شنیدن همین حرفها دیگر حاضر نیستند پا در مجامع عمومی بگذارند.
من هم جزو این جامعه هستم
ابراهیم پسر جوان 30 سالهای است که روی ویلچر نشسته است. روی سینهاش پرچم قرمز نشان تیم پرسپولیس خودنمایی میکند دستانش حتی توان حرکت ویلچر را ندارد، حضور او به همراه سه افسر جوان راهنمایی و رانندگی در غرفه ایران سپید توجهها را به سمتش جلب میکند. سه افسر جوان راهنمایی و رانندگی که از مترو همراه ابراهیم شدهاند میگویند که در ایستگاه مترو با او آشنا شدهاند از او پرسیدهاند که کجا میخواهد برود و ابراهیم گفته به نمایشگاه مطبوعات میرود افسران جوان همراه او شدهاند و او را به غرفههای مورد علاقهاش میبرند. ابراهیم به توضیحاتم در مورد خط بریل گوش میدهد و وقتی میپرسم برای چی و چه طوری با وجود این همه سختی به نمایشگاه آمدی؟ لبخندی بر لب میآورد و میگوید: من هر سال به نمایشگاه مطبوعات میآیم، با مترو از تهرانپارس تا اینجا آمدهام چون من عاشق محیط و فضای نمایشگاه هستم، اینجا به سراغ روزنامههای مورد علاقهام میروم و با دست اندرکاران آنها صحبت میکنم.
با توجه به شرایطی که داری سخت نیست؟ چرا خیلی سخته اما من با این فضا زنده میشوم آخه من هم جزئی از این جامعه هستم و باید بتوانم خودم و خواسته هایم رو در جامعه مطرح کنم.
ابراهیم بهدلیل مشکلات جسمی تا دوم ابتدایی بیشتر درس نخوانده اما با کلماتی مبهم توضیح میدهد که روزنامه میخواند: بیشتر به روزنامههای ورزشی علاقهمندم من عاشق پرسپولیسم البته بجز سر زدن به روزنامههای ورزشی قرمزها به سراغ روزنامههای استقلالیها هم میروم و برایشان کری میخوانم. بجز این به غرفههایی که در مورد معلولان هم فعالیت میکنند سر میزنم.
از ابراهیم که به گفته خودش بیکار است و دیوانه پرسپولیس میپرسم از اهالی رسانه چه انتظاری داری؟ با نگاهی غم آلود میگوید هیچی فقط ما رو هم جزو جامعه حساب کنند اگر در همین نمایشگاه ما دیده شده بودیم باید ماشینهای مناسب سازی شده میگذاشتند که علاقهمندانی مثل من با این همه سختی به نمایشگاه نیایند و اسباب زحمت مردم نشوند. افسران جوان میخندند تو مزاحم ما نیستی با تو کلی بهمون خوش گذشته تو دوست خوب مایی. ابراهیم میخندد و میگوید حتماً همین طوره ولی چرا من باید با کمک مردم بیرون بیایم اگر خیابانها چاله و چوله نداشت اگر ماشینهای مناسبسازی شده بود و....ابراهیم با دوستان جدیدش میرود و تأکید میکند که در روزهای بعد باز هم به نمایشگاه خواهد آمد به قول خودش میآید تا ریههایش را پر از هوای روزنامه کند.
اینجا مناسبسازی روحی شده است
سمانه حسینی 33 ساله است و فوق لیسانس مشاوره دارد. دختر جوانی که از 18 سالگی بیماری ام اس ویلچر نشینش کرده و مصرف داروهای کورتون دار دندانی در دهانش باقی نگذاشته با این همه سمانه سرشار از زندگی و جوانی است. تند تند حرف میزند، میخندد و شوخی میکند. شال قرمز رنگی بر سر گذاشته و با حرارت از تیم محبوبش میگوید از تازهترین برد این تیم و علاقهای که به فوتبال دارد از او میپرسم نخستین باره که به نمایشگاه مطبوعات میآیی؟ اخم میکند و میگوید: نه هر سال به نمایشگاه میآیم هر سال چون خودم سالها در گروه ورزشی یکی از روزنامهها فعالیت میکردم به همین خاطر عاشق فضای روزنامهها و نمایشگاه مطبوعات هستم.
سمانه با تأکید بر اینکه فضای نمایشگاه مناسبسازی محیطی نشده ادامه میدهد ولی برایم مهم نیست من فقط ترجیح میدهم که اینجا باشم برای من اینجا مناسبسازی روحی شده است من واقعاً نمایشگاه مطبوعات رو دوست دارم. با وجود همه سختیها و نگاههای ناراحتکننده من باز هم به نمایشگاه میآیم به هر حال ما باید بپذیریم که اینجا هم جزئی از جامعه است طبیعی است که اینجا هم فکر کنند من یک موجود بدبخت و بیچاره معلولم ولی برای من مهم نیست چون من به معلولیت اعتقادی ندارم من توانمندم و تلاش میکنم با حضورم به افراد جامعه این توانمندی را بفهمانم.
از حال هم غافلیم
رقیه بابایی که معلول جسمی و حرکتی است به همراه همکار دارای معلولیتش در ماهنامه پیک توانا نشستهاند و پذیرای مخاطبان و علاقهمندان هستند. ماهنامه «پیک توانا» مجله تخصصی ویژه معلولان است که بیشتر اعضای آن خودشان نیز معلول هستند و با تمام قوا تلاش میکنند. مجلهای که اولویت کار در آن داشتن معلولیت است. در نمایشگاه مطبوعات امسال سری به غرفه پیک توانا زدیم، غرفهای که با یک ویلچر نشان دار شده است؛ در یک قاب چوبی ویلچری قرار دادهاند و بازدیدکنندگان میتوانند برای لحظاتی خودشان را به جای افراد دارای معلولیت تصور کنند. رقیه بابایی میگوید: الان چند سال است که ماهنامه ما در نمایشگاه مطبوعات حضور دارد استقبال مخاطبان هم خوب بوده است بخصوص که وقتی میفهمند همه دست اندرکاران این نشریه از افراد دارای معلولیت هستند. البته گله من از همنوعان خودم است متأسفانه ما افراد دارای معلولیت از حال هم غافلیم در حالی که باید به طور شبکهای و زنجیرهای با هم در ارتباط باشیم. امیدوارم که با حضورمان در نمایشگاه بتوانیم این زنجیره را ایجاد کنیم.
مطبوعات معلولان انگشت شمارند
گشت وگذار در نمایشگاه مطبوعات و جستوجو برای پیدا کردن نشریات و روزنامههای تخصصی مربوط به امور افراد دارای معلولیت به نتایج چندان خوشایندی نرسید. به رغم گرایش افراد دارای معلولیت به خواندن روزنامه متأسفانه خلأ نشریات و روزنامههای تخصصی در این حوزه محسوس است. بجز روزنامه ایران که صفحه هفتگی «توانش» را به حوزه افراد دارای معلولیت اختصاص داده و روزنامه ایران سپید که ویژه نابینایان و به خط بریل منتشر میشود و همه سال مورد توجه بازدیدکنندگان قرار میگیرد روزنامه دیگری بهصورت تخصصی به این حوزه وارد نشده و از طرف دیگر ماهنامهها و گاهنامههای مربوط به افراد دارای معلولیت یا منتشر نمیشوند یا در نمایشگاه مطبوعات شرکت نکرده بودند که عمدهترین دلیلش عدم چاپ منظم آنها بوده است. امید است با توجه به گسترش روزافزون نیاز مردم به اطلاعات و ارتباطات، دست اندرکاران امور رسانه به حوزههای تخصصی افراد دارای معلولیت وارد شوند و هم از پتانسیل نیروهای دارای معلولیت تحصیلکرده در این حوزه بهره بگیرند و هم با نشر و گسترش روزنامهها و جراید در راه فرهنگسازی عمومی در زمینه افراد دارای معلولیت گام بردارند./ روزنامه ایران
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۴۰۴۹۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاموشی صدای ماندگار ورزش
هربار که در طول سالهای قبل پیچ رادیو را میچرخاندیم تا صدا به وقت ورزش به گوشمان برسد، صدای مسعود اسکویی نشانمان میداد که به ایستگاه رادیو ورزش رسیدیم؛ همینقدر آشنا و پر از خاطره. مسعود اسکویی را باید ازجمله قدیمیترین مجریان و گویندگان ورزشی صدا و سیما دانست. او اخیرا به واسطه شکستگی ناحیه لگن و پا در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده بود و در نهایت چشم از جهان فروبست. زندهیاد اسکویی دوره تهیهکنندگی برنامههای تلویزیونی را در تلویزیون آلمان گذراند و یک سال در شهرهای زونه گورگ و ماینس با تلویزیون همکاری کرد. یکی از شاخصههای او در اجرا، ارائه گزارش مسابقات ورزشی بدون نگاه جانبدارانه بود. اسکویی ازجمله گویندگانی بود که بیش از پنج دهه در رادیو و تلویزیون فعالیت کرد و با صدای متفاوت و جوانی که داشت، مخاطبان را پای رادیو و تلویزیون میکشاند. او از سال ۱۳۴۵ به استخدام تلویزیون ملی ایران درآمد و سابقه حدودا ۵۷ سال گزارشگری و فعالیت در رادیو و تلویزیون را برای خود به ثبت رساند. ابتدای کار او گویندگی اخبار در تلویزیون بود و با گزارش بازی دوستانه فوتبال بین تیمهای پرسپولیس و کویت (در کویت، سال ۱۳۵۰) وارد تیم گزارشگران شد. صدای خاص او باعث شد در دورانی که تلویزیون هنوز فراگیر نشده بود، بسیاری از مخاطبان صحنههای مسابقات ورزشی را با صدای او در خاطر تجسم کنند.استمرار برای ماندگاری
استاد اسکویی پیش از این و به مناسبت سالگرد رادیو ورزش گفته بود: ۲۲ سال پیش شاید خیلیها میگفتند شما در شبکه رادیویی ورزش چه کار میخواهید بکنید؟ چه میخواهید بگویید؟ اما امروز میبینیم شبکه ورزش به جایی رسیده که حتی ۲۴ ساعت هم برای آن کم است و باید کانال دیگری هم کنار این شبکه باشد و اگر آن کانال هم راهاندازی شود، برای آن ۲۴ ساعت برنامه خواهیم داشت چون این شبکه توسعه یافته و مخاطبان وفاداری پیدا کرده است.او عنوان کرده بود: تخصص اصلیام، والیبال است ولی چون آن زمان تعداد کسانی که گزارش ورزشی میکردند کم بود، فوتبال هم گزارش میکردم. مجبور بودیم همه ورزشها غیر ازکشتی را هم گزارش کنیم. دردوران آموزش یاد دادهاند که باید طوری گزارش تهیه کنیم که مخاطب خودش را درکنار زمین احساس کند. وقتی درگزارش والیبال میگویم که از منطقه۲ آبشار را زدند، شنونده باید بداند منطقه ۲ کجاست. یک گزارشگر ورزشی باید دقیق شماره لباس ورزشکار را بلد باشد یا باید بداند پست فلان بازیکن چیست و درچه منطقهای بازی میکند. حتی رنگ لباسها را باید برای شنونده توضیح دهیم؛ مثلا زمانی که میگویم توپ در منطقه ۲ خوابید، باید تشریح کنم که توپ درمنطقه دوی زمین کدام تیم خوابید! اینها را باید دقیق درگزارشها رعایت کرد که متأسفانه برخی دوستان از آن غافلند.یا مثلا وقتی میگویم لیبرو، باید توضیحبدهم لیبرو چه کسی است. مجری یا گزارشگر نباید جانبداری کند و علائق خودش را نشان بدهد چون هر بیننده یا شنوندهای زود متوجه میشود گزارشگر به چه سمت و سویی گرایش دارد. البته گاهی که تیمهای با تیمهای خارجی بازی دارند که طرفداری نسبی قابل قبول است.
یک عاشق و یک صدای ماندگار
دوستان و همکاران مسعود اسکویی خاطرات بسیاری از او دارند. خسرو والیزاده، گزارشگر قدیمی در همین خصوص به جامجم گفته بود: من و آقای اسکویی بیش از ۳۰ سال همکار بودیم و در واقع ایشان استاد من بود. مرتب هم با هم کار میکردیم اما این اواخر به دلیل شرایط جسمانی، ایشان کمتر سر برنامه میآمد. در این مدت هم وزیر و برخی بازیکنهای قدیمی به عیادتشان رفتند. ما در برنامههای بسیاری همکار بودیم اما برنامهای که به صورت طولانیمدت در خدمتشان بودم برنامه «صدای ورزش» بود که البته مدتی است پخش نمیشود. من فکر میکنم دلایل بسیاری باعث میشود یک نفر تا این حد در کار خود موفق باشد و مردم هم دوستش داشته باشند. یکی از مهمترین آنها عشق به کارشان بوده. چون من هم این خصوصیت را دارم و بهنظرم تا کسی به کارش عشق نورزد و آن را دوست نداشته باشد و در درجه اول به درآمد آن فکر کند، نمیتواند در کارش موفق و ماندگار شود. مورد بعدی، صدای ایشان بود که بسیار صدایی مخملی و ماندگار و بسیار جذاب و گیرایی داشت و بعد هم باشخصیت و بیحاشیه بودنش و احترامی که در جمع رسانهایهای ورزشی دارد، باعث چنین شخصیتی ماندگار شد.
صدای ماندگار ورزش ایران
کیومرث هاشمی، وزیر ورزش هم در پی درگذشت مسعود اسکویی پیام تسلیت منتشر کرد. در متن پیام او آمده است: در نهایت تأسف و تاثر، گوینده پیشکسوت رادیو «استاد مسعود اسکویی» دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. زندهنام استاد مسعود اسکویی با صدای خاص، شاخص و کمنظیرش راوی لحظات افتخارآفرین ورزشکاران و تیمهای ورزشی ایران عزیز بود و همواره صدای نافذش در گوش مردم ورزشدوست، طنینانداز میشد. صدای ماندگاری که یادآور روایتهای مختلفی از ورزش ایران بود و همواره با صداقت، تخصص و انصاف سخن بر زبان میراند و نقشآفرینی مهمی در شور و نشاط اجتماعی داشت و با نقد و نظرهای کارشناسانه خود اثرات مهمی را در ورزش کشور برجای گذاشت.بدون شک آنچه از مسعود اسکویی بهعنوان یک شخصیت برجسته رسانهای در تاریخ ورزش ایران و رسانه ملی به یادگار ماند، میتواند الگوی مناسب و قابل اعتنا برای جوانان علاقهمند به این حرفه باشد. به این وسیله ضایعه فقدان اندوهبار گوینده توانا و فرهیخته رادیو را به خانواده محترمش، همکاران این مرحوم در رسانههای جمعی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خصوصا اهالی رادیو ورزش تسلیت میگویم و برای آن عزیز غفران و رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و سلامتی خواستارم.
چشم امید به بازگشت او داشتیم
در پی درگذشت مسعود اسکویی، گوینده پیشکسوت رادیو و تلویزیون، رئیس سازمان صداوسیما در پیامی درگذشت وی را تسلیت گفت. متن پیام به این شرح است: چشم امید به بازگشت و بهبود استاد مسعود اسکویی داشتیم تا بار دیگر با صدای جادویی و سحرانگیز خود، گوشهایمان را بنوازد. در گفتوگو با استاد که روی تخت بیمارستان بود جز امید به آینده و انرژی فراوان شنیده نمیشد. دوست داشتیم خبرهای خوش موفقیتجوانانمان در المپیک پیشرو و مسابقات جهانی را از زبان او بشنویم، ولی در برابر تقدیر الهی چه میشود کرد. درگذشت استاد مسعود اسکویی را به خانواده، دوستان و اهالی رادیو تسلیت گفته و برای آنان صبر الهی و برای آن مرد محترم و باوقار، رحمت الهی مسالت میکنم.
گویندهای متعهد و مشتاق
همچنین علی بخشیزاده، معاون صدای رسانه ملی هم در پیامی درگذشت مسعود اسکویی، گوینده رادیو را تسلیت گفت. در پیام تسلیت بخشیزاده عنوان شده است: با نهایت تأسف و تأثر درگذشت شادروان «استاد مسعود اسکویی» پیشکسوت گرانقدر عرصه رادیو و گوینده نامآشنا و صدای ماندگار رادیو ورزش را به جامعه رسانه و ورزش کشور تسلیت عرض میکنم. مرحوم مسعود اسکویی عزیز که عمر پربرکت خود را وقف خدمت به مردم و انعکاس شور و هیجان رویدادهای ورزشی به مخاطبان رادیو کرد، با صدایی گرم و گیرا و لحنی صمیمی و به یادماندنی، خاطرات ماندگاری را در اذهان شنوندگان به یادگار گذاشت. تعهد، اخلاق حرفهای، شور و اشتیاق وصفناپذیر ایشان به ورزش و عشق بیحد و مرز به رادیو، الگویی ارزشمند برای نسلهای آینده گویندگان و اهالی رسانه خواهد بود. درگذشت این گوینده پیشکسوت و پرتلاش، ضایعهای جبرانناپذیر برای جامعه رسانه و ورزش کشور است. از خداوند متعال برای ایشان رحمت واسعه و علو درجات و برای خانواده محترم، صبر و شکیبایی آرزومندیم. او تا آخرین نفس در رادیو ورزش به عشق مخاطبان زندگی کرد و یاد و خاطره او همواره در قلبهایمان زنده خواهد ماند.