هادی کجباف در دفاع از مرزهای اعتقادی به شهادت رسید
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۶۵۶۵۸
اهواز- شهید هادی کجباف درراه خدا رفت، اما بعد از شهادت او پیشنهادهای خفتبار گروه تروریستی داعش، آنها را منفورتر و آرمان شهید هادی کجباف یا ابوسجاد را برای مردم نمایانتر میکند تا راه او ادامه داشته باشد.
قدس آنلاین- گروه استانها- طیبه قاسمی: امروز دنیای اسلام میان چالشهایی است که گروهی اسلام نما ساختهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما در این روزگار هم بودهاند، مردمانی که عطای دنیا را به لقایش بخشیدهاند و قدم در راهی گذاشتهاند که جلودار و سد این ظلمها باشند؛ چهبسا اگر دفاع این بزرگ مردان نبود، آنان به خود جرئت داده و پایشان را به سمت کشور ما نیز کج میکردند.
شهید سردار، هادی کجباف متولد تیرماه ۱۳۴۰ در شوشتر است. او در زمان شهادت ۵۴ ساله بود. آنچه در زندگیاش برای من ملموستر آمد، اینکه باوجود گذران جوانیاش در جبهههای جنگ و سنگرهای مقدس اسلام آنهم وقتیکه تازه زندگی مشترک را آغاز کرده بود، این مبارز انقلابی هنوز حس دفاع از آرمانهایش فروکش نکرده و او را به سوریه میکشاند و در آن سن که هر آدمی در پی آرامش و استراحت است، وی قید لذت بردن از بودن در جمع خانواده بزرگش و بازی با نوههایش را میزند. درست مانند زمانی که لذت بردن از پدر شدنش را فدای ملت کرد تا زمان به دنیا آمدن پسران و تنها دخترش بهجای گریه یک کودک صدای توپ و خمپاره گوشش را پر کند. او هم میتوانست، اشک شوق بریزد برای دیدن کودکش در دستان یک پرستار تا اشک خون برای همرزم تکه تکه شدهاش در میدان جنگ. همین روحیه مبارزه طلبی است که او را با شرایط خاصی که از جنگ تحمیلی به یادگار دارد، مثل ترکشهای کمر، موجهای گاهوبیگاه که زندگیاش را هم تحت شعاع قرار میداد و تاولهایی که نشان میداد از شیمیاییهای دشمن هم بینصیب نبوده، همچنان میطلبد میعادگاه رزمش را و حالا این میعادگاه، حرم حضرت زینب(س) است، میدان جنگش جایی در مرز شام و غاصبش از وارثان بنی امیه و بنیعباس.
شهید هادی کجباف به سوریه میرود تا در برابر دشمنی بایستد. دشمنی که پا از گلیم درازتر کرده و پرچمی به دست گرفته که مریدش نیست. برگ زندگی این شهید گرانقدر پر از سالهای جنگ، مجروحیتهای جسمی و روحی و تأثیر آن بر روزگارش است، اما حتی بعد از جنگ نیز به روایت همسرش سه سال در جزیره مینو خدمت میکند چون او و همرزمهایش معتقد بودند که به بعثیها نمیتوان اعتماد کرد.
کمکم اتفاقات زندگی سراسر در جنگ، توان و نیرویش را تحلیل میبرد. چند سال از جنگ میگذرد. او یک سالی را مشغول کشاورزی و دامداری و در میان آن، درمان زخمی از جامعه در حد توان، مثل فراهم کردن سرپناه برای ۶ معلول بیسرپرست است.
زمان میگذرد...
همسرش میگوید: دو سال قبل در اوج جنگ سوریه او با تمام تجربیات و خاطرات خود شهید شدن عزیزان و همرزمانش وقتی تصویر شهید شدگان به دست داعش، تعرض به حرم و بارش بمبهای شیمیایی را بر سر مردم بیدفاع دیده بود، گفته بود، دیگر نمیتوانم، بمانم و فقط ذکر بگویم... م. و بازهم میرود...
با جمعآوری یک گروه و آموزشهای نظامی به خانقین عراق میروند، اما در سوریه و شمال آن داعش پیشروی و قدرت بیشتری دارد. به همین دلیل به آنجا اعزامشده و در مرز اردن و اسرائیل مجروح و ۲۰ شهریور ۹۳ به ایران اعزام میشود تا تحت عمل جراحی قرار گیرد.
کار ناتمام
همسرش میگوید: در بیمارستان بیقرار بود و مرتب درخواست بازگشت به سوریه را داشت و میگفت: کاری ناتمام دارم.
بالاخره هم بازمیگردد و در این رجعت با حرفهای خاص به همسر و بقیه میفهماند که این آخرین دیدارش با آنهاست. او و تیم همراه، حائل بین کمکهای اسرائیل به داعش قرار می گیرند که در ۲۵ کیلومتری اسراییل در تاریخ دوشنبه ۳۱ فروردین اول رجب ساعت ۱۲ ظهر به آرزوی بزرگ خویش دست می یابند و پیکر پاکشان را نیز مدتی آنجا نگاه داشتند تا جسم بیجانش نیز برای کفتار صفتان رسوایی بزرگتری باشد.
شهید هادی کجباف در راه خدا رفت، اما بعد از شهادت او پیشنهادهای خفتبار گروه تروریستی داعش آنها را منفورتر و آرمان هادی کجباف یا ابوسجاد را برای مردم نمایانتر میکند تا راه او ادامه داشته باشد.
جواب او به تمام کسانی که در زمان مجروحیت برای عیادتش میرفتند و میپرسیدند، چرا شما باید برای جنگ به سوریه بروید، یک جمله تأثیرگذار بود: اگر ما خارج از مرزهای کشور با داعش نجنگیم، روزی در داخل کشور باید با آنها بجنگیم.
این شهید سه سال بعد از جنگ را در جبهه ماند چراکه معتقد بودند به بعثیها نمیتوان اعتماد کرد، دشمنان اسلام از یک رگ و ریشهاند. اگر بود، میگفت به دشمن و وعده وعیدهایش نمیتوان اعتماد کرد.
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۶۵۶۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا سردار سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی در سریال پایتخت ۵ مخالفت کرد؟
احسان محمدحسنی، مدیر سازمان هنری رسانهای اوج در کتاب سلیمانی عزیز ۲، صفحه ۱۹۴ به خاطره جالبی از نگاه سردار سلیمانی فرمانده وقت نیروی قدس سپاه به سریال پایتخت ۵ و سکانسهای مربوط به داعش اشاره دارد. هم چنین سیروس مقدم کارگردان این سریال خاطراتی از ساخت این قسمتها دارد. این روزها که پخش این سریال پرمخاطب در شبکهای فیلم به قسمتهای حساس حضور خانواده نقی معمولی و همراهانش در سوریه و درگیری با داعش رسیده بد نیست این خاطرات شیرین را مرور کنیم.
سردار سلیمانی هماهنگ کرد تا عوامل فیلم با اسیران داعشی صحبت کنند
همشهری نوشت:در کتاب کتاب سلیمانی عزیز ۲ به نقل از مدیر سازمان هنری رسانهای اوج میخوانیم: وقتی قرار شد پایتخت ۵ ساخته شود، تیم را بردیم دیدار حاج قاسم. حاجی خیلی کمک کرد تا بچهها با فضای سوریه و مدافعین حرم آشنا بشوند؛ حتی هماهنگ کرد با یکی دوتا اسیر داعشی صحبت کنند. فیلمنامه که نهایی شد، یک روز صبحانه مهمان حاج قاسم شدیم. همین که فهمید آخر سریال قرار است بابا پنجعلی شهید شود و در کربلا یا مشهد خاکش کنند، گفت: «فیلمنامه رو عوض کنید، همه این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران.» کارگردان و نویسنده با تعجب نگاهی کردند و گفتند: «نمیشه! ما میخوایم قصه اینطور تموم بشه.» حاجی وقتی دید قبول نمیکنند، غیرتمند گفت: «مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه!
نظر سردار در خصوص ساخت «پایتخت ۵» مثبت بود
سیروس مقدم کارگردان خلاق و خوشفکر این سریال در خصوص این سری از مجموعه پایتخت در یک گفت و گویی مطبوعاتی میگوید: پرمخاطبترین فصل سریال پایتخت (فصل پنجم) را تولید کردیم که حملات زیادی هم به آن شد. این سریال با توصیه حاج قاسم سلیمانی ساخته شد. نظر سردار در خصوص ساخت «پایتخت ۵» مثبت بود و فقط یک نگرانی داشتند که انتهای قصه چه میشود که ما گفتیم خانواده نقی با رشادت و جانفشانی خودشان را از مهلکه جنگ نجات میدهند و در نهایت یک بالگرد سوری این خانواده را از مخصمه نجات میدهد. سازمان اوج همفکر و ناظر بر کار بود و قسمت به قسمت فیلمنامه، هم به اوج و هم تلویزیون داده میشد و کاملا هماهنگ بودیم... یک صبح زود خدمتشان (سردار سلیمانی) رسیدیم، زیرا میخواستند سرشان خلوتتر باشد و مفصل صحبت کنند. من از فحوای کلامشان متوجه شدم پایتختهای دیگر را هم دیدهاند. ایشان نظراتی داشتند که بحق هم درست بود. ضمن اینکه به ما مشاورانی برای کار معرفی کردند و فقط نگران فینال قصه بودند که قهرمانان نجات پیدا کنند.
جلسات مفصلی با فرماندهان داشتیم
مقدم در ادامه میافزاید: بارها من و محسن تنابنده جلسات مفصلی با ردههای بالای عملیات سوریه داشتیم و پای خاطرات آنها نشستیم و نوشتیم، حتی خودم یک بار پیش سردار سلیمانی رفتم و راجع به پایتخت و داعش صحبت کردیم ...
حضرتآقا همه را خوشحال کردند
این کارگردان در ادامه میافزاید: حضرت آقا در صحبتهایشان تاکید کردند به رئیس وقت سازمان صدا و سیما سفارش کردهاند نمونه سریالهایی مثل پایتخت ساخته شود که روایتگر یک خانواده متدین، ایرانی و بافرهنگ است و گفته بودند، چرا از این سریالها کم ساخته میشود؟ من حرف آقا را به عوامل رساندم و خیلی خوشحال شدیم که ایشان حتی حرفهای نهفته در سریال را کشف کردهاند و تاکید داشتند در پایتخت ۲ خیلی خوب به حقالناس پرداختهایم. شنیدن این حرفها خیلی حالمان را خوب کرد.
سیروس مقدم، کارگردان شناخته شده تلویزیون است. او بعد از ساخت مجموعههای پرمخاطب تلویزیونی همچون پایتخت، روزهای زندگی، نرگس، تا ثریا، چک برگشتی، بچههای نسبتا بد، مدینه، میکائیل، علیالبدل و... نشان داده که رگ خواب مخاطب را بخوبی میشناسد و میداند از چه زاویهای به دغدغههای مردم نگاه و آن را از قاب دوربینش به بهترین شکل ثبت کند.
منبع: خبرآنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی