حکایت سفر سردار به زابل چه بود؟ + عکس
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۰۷۷۳۶
خبرگزاری میزان- یک شب پیش از رفتن حاجی، او لرز کرده بود و برای همین از بچه ها خواست که بخاری را روشن کرده و رختخوابش را هم در کنار آن، پهن کنند... این بود که من، قدری هم نگران حال حاجی شدم. به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، بعضی مواقع که حاجی در مراسم تشییع جنازه شهدا میدید همسرانشان، بلندگو را به دست میگیرند و صحبت میکنند، از من میپرسید: «شما هم میتوانید بعد از شهادت من، اینگونه بایستید و صحبت کنید؟» من هم ناراحت میشدم و در جواب میگفتم: «ان شاءالله زنده باشید و راه شهیدان را ادامه بدهید و خداوند، اجر شهید را به شما بدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خلاصه! وقتی که حاجی به شهادت رسید، به ذهنم آمد که این خواسته را از من داشت و این کار را کردم.»
* سفر به زابل
... دو روز قبل از اینکه حاجی برای سرکشی به زابل بروند، سردار انصاری (فرمانده وقت راهور ناجا) و حجت الاسلام رحمانی (نماینده وقت، ولی فقیه در ناجا) به زاهدان آمده بودند تا از اقدامات حاجی در مرز، بازدیدکنند. کارهای حاجی در سیستان و بلوچستان، از هر جهت مورد پسند آنها قرار گرفته بود. در همان روزها، حاجی با فرمانده نیروی انتظامی زابل تماس گرفت و گفت: «شنیده ام که باز هم مواد قاچاق از سمت زابل وارد کشور شده؟ فقط نیایم آنجا و ببینم که اشتباهی رخ داده... دو روز بعد که مهمانهای حاجی رفتند، او تصمیم گرفت به زابل برود که سردار صالحی (جانشین فرماندهی ناجا در سیستان و بلوچستان) اصرار کرد به جای ایشان به زابل برود؛ ولی حاجی قبول نکرد. اصرار داشت خودش به آنجا برود تا از پیشرفت کارها مطلع شود.
آن روز صبح، حاجی زودتر از همیشه از خواب بیدار شد و از خانه بیرون رفت؛ من هم از صدای برهم خوردن در خانه از خواب بیدار شدم و فهمیدم حاجی رفته است. آن روز را تا بعدازظهر مشغول کارهای خودم اعم از کلاس قرآن و... شدم و وقتی میخواستم به خانه بیایم، غم عجیبی بر دلم سنگینی میکرد.
از همسر سردار صالحی که روابط نزدیکی با هم داشتیم، خواهش کردم یا او به خانه ما بیاید و یا من به خانهشان بروم. ایشان قبول کرد که به خانه ما بیاید، ولی قبل از آن رفت تا سری به خانهشان بزند. از قضا گویا وقتی خانم صالحی به خانه شان میرود، از خبر شهادت حاجی مطلع میشود و، چون توانایی دادن این خبر به من را نداشت، دیگر به خانه ما نیامد.
من هم هر چه با خانه آنها تماس گرفتم، کسی گوشی را برنمی داشت، چرا که همه با شنیدن خبر شهادت حاجی، به خیابان آمده بودند... و تنها کسانی که بی خبر بودند، ما بودیم. این وضعیت تا ساعت ۱۰ شب طول کشید. حاجی هم نه زنگی زده بود و نه آمده بود؛ حالا، هم نگران او بودیم و هم نگران خانم صالحی... ساعت ۱۰ شب بود که همسر سرهنگ خوارزمی (فرمانده نیروی انتظامی زاهدان) به منزل ما آمد و سردار صالحی هم به من زنگ زد و گفت: «حاجی به زابل رفته و نتوانسته بیاید؛ از طریق بی سیم به من اطلاع داد که امشب نمیتواند بیاید. نگران نباشید...»
* فهمیدم که حاجی شهید شده و...
از دست حاجی، هم ناراحت شدم و هم نگران، چرا که سابقه نداشت حاجی به کسی پیغام بدهد که شب نمیآید؛ هر طوری بود، خودش با من تماس میگرفت... با این همه، خودم را دلداری دادم و به بچهها گفتم، شامشان را بخورند؛ پدرشان امشب نمیآید.
همسر سرهنگ خوارزمی، چهرهای مضطرب داشت؛ از من پرسید: «حاج آقا هم به زابل رفته اند؟» جواب دادم: «چطور مگر؟!» گفت: «آخر آقای خوارزمی هم به زابل رفته و گویا در آنجا، بین اشرار و آنها درگیری رخ داده...» گفتم: «نگران نباشی، خدا بزرگ است...» در حالی که او از شهادت حاجی خبر داشت و میخواست ببیند که من هم خبر دارم یا نه. وقتی خانم خوارزمی مطمئن شد که من خبر ندارم، به اطلاع بقیه رساند و آنها هم تلفن منزل ما را قطع کردند. ما هم از همه جا بی خبر.
آن شب، تا ساعاتی بعد از بامداد بیدار بودم. بچهها هم وضعیت خاصی پیدا کرده بودند و انگار از چیزی ناراحت بودند. دخترم، پای تلویزیون مسابقهٔ فوتبال ایران و ژاپن را دیده بود و میخواست، طبق معمول زودتر از هرکسی، نتیجه آن را به پدرش بگوید، ولی وقتی از من شنید که حاجی در دفتر کارش نیست، ناخودآگاه شروع به گریه کرد.
حس و حال عجیبی داشت. از او پرسیدم: «چی شده؟! این اولین باری نیست که پدر تو به مأموریت میرود...» خلاصه! یادم هست یک شب پیش از رفتن حاجی، او لرز کرده بود و برای همین از بچهها خواست که بخاری را روشن کرده و رختخوابش را هم در کنار آن، پهن کنند... این بود که من، قدری هم نگران حال حاجی شدم که نکند دوباره لرز کرده باشد. آن شب، در نبود حاجی، من هم به بچهها گفتم، همان رختخواب را بیاورند و کنار بخاری بیاندازند.
وضعیت خاصی برایم پیش آمده بود، خوابم نمیبرد و بی علت، گریه میکردم. فکر اینکه کسی خبر شهادت همسرم را برایم بیاورد، آزارم میداد. نزدیک صبح، تازه خوابم برده بود که خانم صالحی به همراه خانم خوارزمی آمد تا خبر شهادت حاجی را به من بدهد، ساعت ۶ صبح بود و سابقه نداشت که در آن ساعت، زنگمان به صدا درآید.
وقتی پشت در رفتم تا آن را باز کنم، دیدم خانم صالحی آمده است. با تعجب از او پرسیدم: «این وقت صبح چه خبر شده که به اینجا آمدهای؟» گفت: «آمده ام تا به جلسه قرآن برویم...» گفتم: «ساعت ۶ صبح؟!» ما همیشه ساعت ۱۰ میرفتیم. فهمیدم که باید برای حاجی اتفاقی افتاده باشد. در مقابل سوالات مکرر من، تسلیم شدند و خانم صالحی گفت: «حاجی تیر خورده!...» بلند بلند گریه میکردم و میخواستم که واقعیت را به من بگویند. داخل ساختمان که رفتیم، بچهها از خواب بلند شدند و فهمیدند که خبری شده. خدا میداند که در آن لحظات، چه شرایطی بر ما گذشت.
تلفنمان قطع شده بود. به مهمان سرا رفتم و با سردار صالحی تماس گرفتم. گفتم: «واقعیت را به من بگویید... من میخواهم حاجی را ببینم.» ایشان هم به من قول داد که به محض سر و سامان یافتن کارها، مرا به سردخانه ببرد تا همسرم را ببینم، ایشان هم به شدت گریه میکرد... در این اثنا به فامیل هایمان در تهران اطلاع داده و تعدادی از آنها به همراه مسؤولین ناجا با پرواز ساعت ۵ صبح، به طرف زاهدان حرکت کرده بودند. هر چه هم با خانه ما تماس میگرفتند، تلفن قطع بود.
دیگر وقتی ما خبردار شدیم، صدا و سیمای مرکز سیستان و بلوچستان، خبر شهادت حاجی را اعلام کرد، مدارس تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام شد. مردم سیستان به خوبی میدانستند که چه کسی را از دست داده اند و واقعاً هم تجلیل خوبی از ایشان به عمل آوردند.
البته آن روز حاجی را ندیدم، چرا که پزشکان در حال کالبدشکافی ایشان بودند و من هم به خاطر مراجعه مردم و مسؤولینی که از تهران آمده بودند به خانه مان، مجبور بودم در آنجا بمانم. کنترل بچهها هم کار سختی بود؛ خیلی بی تابی میکردند...»
سردار حاج جواد حاج خداکرم
تولد: ۱۱ آذر ۱۳۳۴ تهران
تحصیلات: لیسانس علوم نظامی
مسئولیت: فرماندة ناحیه انتظامی سیستان و بلوچستان
شهادت: ۲۵ آبان ماه ۱۳۷۶ زابل
بهانه پرواز: درگیری با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر
مزار: تهران بهشت زهرا (س)
جواد حاج خداکرم در سال ۱۳۷۴ فرماندة منطقة انتظامی شهرستان قم شد. در همان سال به جانشینی ناحیة انتظامی سیستان و بلوچستان نیز درآمد. یک سال بعد، به عنوان فرمانده ناحیة انتظامی استان سیستان و بلوچستان گمارده شد تا با ایادی کفر و سوداگران مرگ مبارزه کند. بیست و پنجم آبان سال ۱۳۷۶ بود که در منطقه عملیاتی شیلر از توابع شهرستان زابل در رویارویی با اشرار به شهادت رسید. منبع:مشرق انتهای پیام/ خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
منبع: خبرگزاری میزان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۰۷۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکایت آمریکایی که دیگر «آمریکا» نیست
تاریخ پر است از سرگذشت ابرقدرتهایی که دیگر قدرتی برایشان باقی نمانده و سرزمینهایی که از شوکت و ثروتشان تلی از خاک به یادگار مانده است و این حکایتی است که به نظر میرسد این روزها نیز در حال تکرار شدن است.
فروپاشی ابرقدرتی آمریکا سخت است؟
پیش از جنگ سرد آمریکا و شوروی به عنوان رهبران دو بلوک غرب و شرق قدرت و یا همان هژمونی جهان را در دست داشتند؛ با شروع جنگ سرد، اما یکی از این قدرتها از بین رفت و جهان به عنوان جهانی تک قطبی به راه خود ادامه داد.
نشریه «فارن افرز» سال ۹۹ در زمان هیاهوی برجام نوشت تمامی عواملی که روزی باعث قدرت جهانی آمریکا شده بودند، امروز در حال دگرگونی است و به سویی میرود که به هژمونی آمریکا پایان دهد. فروپاشی ابرقدرتی آمریکا سخت است، اما با تحولات جهانی استحکام گذشته خود را از دست داده است.
سال ۲۰۲۲ هم راشا تودی گزارش داد: سال ۲۰۲۲ رو به پایان است. این سال، سالی بود که پیامدهای مهمی برای آینده ژئوپلیتیک جهانی داشت و در کتابهای تاریخ از آن یاد خواهد شد. به طور خاص، این سال نشانگر پایان سه دهه تک قطبی آمریکا بود که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ آغاز و سبب ایجاد جهان چند قطبی جدید متشکل از قدرتهای بزرگ رقیب متعدد شد. ۱۲ ماه گذشته اگرچه مدتها قبل در حال شکل گیری بود، اما تثبیت نهایی دوره ژئوپلیتیکی جدید را رقم زد. عملیات نظامی روسیه در اوکراین نقطه عطف تعیین کننده بود، که نمایانگر گسست نهایی از جهانی بود که با سقوط اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد. کاتالیزور اصلی این تغییر، خود آمریکا بود، که دیگر از جهانی شدن که زمانی از آن حمایت میکرد، خوشش نمیآمد. کاهش هژمونی آمریکا از طریق احیای مجدد دولتهای رقیب که به میل آمریکا اصلاحات انجام نمیدهند (روسیه و چین) انجام شده است.
حمید صالحی کارشناس مسائل منطقه در این زمینه معتقد است: شکی نیست که قدرت و نفوذ آمریکا در طی این چند سال اخیر رو به افول است به این معنی که هیمنه و هژمونی آمریکا در دستگاهها و نهادهای بین المللی کمتر شده است. کاهش قدرت آمریکا در نهادهای بین المللی دلایل متعددی دارد که بخشی از آن قدرت گرفتن چین و همچنین روسیه است و بخش دیگر مربوط به تحولاتی است که در منطقه رخ میدهد و نیز اتفاقات درون ایالات متحده از جمله عواملی است که بر کاهش قدرت آمریکا تاثیر گذاشته است. براساس قرارداد بین المللی ۱۹۲۵ ژنو که استفاده، تولید و انباشت سلاح شیمیایی ممنوع است، اما آمریکاییها در لائوس و... استفاده کردند، این مساله نشان میدهد آمریکاییها هر چه به نفعشان باشد حمایت و ضمانت کرده و آن را دنبال میکنند.
صالحی خاطرنشان کرد: آمریکاییها در دو سه موضوع دارای قدرت هستند از جمله دلار، اما در شرایط کنونی و تحولات اخیر این قدرت آنان رو به افول است. تحولات منطقهای و جهانی هم در این مساله تاثیر گذار است؛ بنابراین عوامل مختلفی دست به دست هم داده تا شاهد روند کاهش قدرت آمریکا باشیم که نتایج مثبتی در به نتیجه رسیدن معاهدات بین المللی و رأی دادگاه لاهه دارد، البته یکسری تحولات بین المللی مانند جنگ روسیه و اوکراین هم در این موضوع موثر هستند.
مقاومتی که باعث شکست آمریکا شد
اما یکی از عواملی که بسیاری معتقدند روند سقوط این هژمون سابق را تسریع کرده محور مقاومت است.
حسین کنعانی مقدم کارشناس سیاست خارجی در این باره گفته است: آمریکا در ماجرای طوفان الاقصی به طور تمام قد درکنار رژیم صهیونیستی قرار رفت و این جمله معروف بایدن که ما درحمایت از رژیم صهیونیستی ایستاده ایم عملا شراکت در جنایات نسل کشی، کودک کشی و اقدامات دد منشانه رژیم صهیوینستی در برابر ملت فلسطین و علیه صلح و امنیت جهانی شد. تصور آمریکا هم این بود که رژیم صهیونیستی در میدان با نبرد میتواند بر مردم فلسطین غلبه کند. همچنین با توج به اینکه خود رژیم صهیونیستی مولود نامشروع پیوند آمریکا و انگلیس بود خیلی تلاش داشتند تا این طفل نامشروع را حفظ کنند، اما در طوفان الاقصی اراده ملت فلسطین پیروز شد و عملا آمریکا نتوانست در میدان و صحنه بین المللی و حتی در موضوع رسانهای اقدامی را در جهت بقای صهیونیستها انجام دهد تا حدی که خودش هم اکنون در گیر یک جبش اجتماعی و دانشجویی است که در حال جهانی شدن است.
مقاومت معادلات قدرت را در دنیا برهم زده است
وی ادامه داد: باتوجه به گذشته جنبش دانشجویی در آمریکا در سال ۱۹۶۰ که در مقابله با بحث مداخلات آمریکا در ویتنام بود و باعث شد که آمریکا عقب نشینی کند و تسلیم اراده دانشجویان شود میتوان الان هم گفت که آمریکا در درون خود هم دچار شکست شده است. زیرا الان به جای اینکه یک آمریکایی بگوید که من در کنار اسرائیل ایستاده ام شاهد این است که حتی مردم و نخبگان خود را هم از دست داده است؛ بنابراین شکست خورده قطعی میدان و دیپلماسی رژیم صهیونیستی است با توجه به اینکه الان هم در صحنه بین المللی شاهد قطعنامه ۲۷۲۸ برعلیه رژیم صهیونیستی بودیم تا حدی که خود آمریکا هم رای ممتنع داد و نتوانست این قطعنامه را وتو کند. در حال حاضر هم بسیاری از کشورها در پی این هستند که روابط سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی خود را با صهیونیستها قطع کنند و در هیچ یک از حنههایی که برایشان متصور بود پیروز نشدند و محور مقاومت از همیشه پیروزتر است و در معادلات بین المللی و منطقهای هم بعد از عملیات وعده صادق حرف اول را در مناسبات میزند.
این کارشناس معتقد است: همه میدانند که مقاومت معادلات قدرت را در دنیا برهم زده است و الان میتوان گفت که یکی از محورهای شکل گرفته در جهان چند قطبی محور مقاومت و از جمله جمهوری اسلامی است که این محور را حمایت میکند. ایران در بریکس و شانگهای و در معاملات منطقهای در مناسبات قفقاز و سایر کشورها اثر موثری داشته است چه از نظر سیاسی چه امنیتی و چه اقتادی بنابراین قطب سوم جهان در حال شکل گیری با بازیگران مطرح است.
باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی سیاست خارجی