مسکو، تهران و آنکارا در چه مواردی با یکدیگر توافق کردهاند؟
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۷۶۷۰۰۱
روسیه، ایران و ترکیه با تشکیل محوری سه جانبه، تعیین سرنوشت آینده سوریه را در دست گرفتهاند، در حالیکه آمریکا و کشورهای عرب خلیج فارس دیگر نمیتوانند ادعایی در این زمینه داشته باشند.
به گزارش قدس آنلاین، "ولادیمیر پوتین"، "حسن روحانی" و "رجب طیب اردوغان"، روسای جمهوری روسیه، ایران و ترکیه روز گذشته در سوچی به مدت دو ساعت، آینده بعد از جنگ در سوریه را بررسی کرده و در پایان نیز به توافقاتی دست یافته و بیانیه مشترکی در خصوص سوریه، تصویب کردند که در آن خواستار ادامه اجرای طرح مناطق کاهش تنش در چارچوب مذاکرات آستانه شده، ادامه همکاریهای سه جانبه برای سرکوب نهایی تروریستها را مورد تایید قرار داده و از گفتوگوهای گسترده بین سوریها در گنگره ملی سوریه حمایت کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این بیانیه همچنین یادآوری شده است که پوتین، روحانی و اردوغان تصمیم گرفته اند تا در صورت ضرورت، بار دیگر برای بررسی مشکلات در سوریه، با یکدیگر ملاقات کنند. روسای جمهوری ایران و ترکیه نیز از همتای روسی خود به خاطر سازماندهی این نشست تشکر کردند.
"محور نظم" روسیه جای "محور شرارت" آمریکایی را گرفته است
ظاهرا جهان امروز به جبهه بندی یا «ایجاد محور» در عرصه سیاست بین المللی عادت کرده است. این اواخر در غرب واژه "محور شرارت" در مرکز توجه قرار گرفت که دائما هم ترکیب آن از سوی مقامات آمریکایی تغییر پیدا می کند. اگر در زمان "جورج بوش پسر" این محور شامل «ایران، عراق و کره شمالی» میشد، در زمان "باراک اوباما"، عراق از آن حذف شد و روسیه جای آن را گرفت و در زمان "دونالد ترامپ" هم ونزوئلا و کوبا، به جمع کشورهای قبلی اضافه شدند.
اگر بخواهیم از همین زاویه به اوضاع نگاه کنیم، روسیه نیز خواستار ایجاد نه محور جداکننده «خوب یا شر»، بلکه متحد کننده «محور نظم» شده است، یعنی اقدامات خود را در سطح منطقه ای با قدرتهای دیگر در جهت حمایت از صلح و ثبات در منطقه هماهنگ کرده است. به عقیده مقامات مسکو، چنین برخوردی، دقیقا ساختار اصلی جهان چندقطبی را تشکیل می دهد و باید اساس اقدامات بین المللی قرار بگیرد.
روسیه دقیقا در چنین راستایی بارها به طرف آمریکایی نیز پیشنهاد چنین اتحادی را داده و حتی حاضر شده تا واشنگتن در آن نقش خاص به اصطلاح «کلانتر محله» را بازی کند، ولی مقامات واشنگتن از آن خودداری کرده و با کشورهای دیگری، اتحادی به اصطلاح «ضدتروریستی» تشکیل دادند که موفقیتی هم نداشتند.
ولی اکنون دیگر اوضاع فرق کرده است. در شرایطی که آمریکا بطور کامل نقش و جایگاه خود در منطقه خاورمیانه را از دست داده، نیاز جدی برای ایجاد نظم در منطقه بوجود آمده بود و بدین ترتیب شد که روسیه، ایران و ترکیه دست به کار شده و «محور نظمی» را در خاورمیانه بوجود آورده اند.
این سه کشور رسما در نشست سوچی موجودیت خویش را اعلام کردند. این محور سه جانبه، به خاطر "پیروزی بر داعش و جبهه النصره" این حق را برای خویش قائل هستند که اوضاع بعد از جنگ در سوریه، زیر نظر آنها حل وفصل شود و در این امر نقشی برای آمریکا تعیین نشده است.
«مذاکرات آستانه» کارآیی و ارجحیت خود بر «ژنو» را نشان داده است
دقیقا در همین رابطه است که در بیانیه پایانی نشست سران سوچی، حتی یک کلمه هم از «مذاکرات ژنو» دیده نمی شود. رهبران روسیه، ایران و ترکیه تصمیم گرفته اند تا در آینده نیز در چارچوب «مذاکرات آستانه» عمل کنند، برای اینکه دقیقا این عرصه به ابزاری موثر برای ایجاد صلح و ثبات در سوریه تبدیل شده است.
به همین دلیل روسای جمهوری سه کشور در بیانیه پایانی تاکید کرده اند که سرنوشت سوریه دقیقا در آستانه (پایتخت قزاقستان) و نه در ژنو (که در آن عده ای مهاجر سیاسی سوری نام خود را نمایندگان ملت سوریه گذاشته اند، جمع می شوند) رقم خواهد خورد. در حالیکه در مذاکرات آستانه نقش اصلی برعهده مسکو، تهران و آنکاراست، و تنها نمایندگان آمریکا، اتحادیه اروپا و عربستان سعودی در آن حضور دارند.
البته واضح است که جهان غرب و عرب (کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس) تلاش زیادی را بکار بردند تا روند صلح در سوریه با مشکل مواجه شود. ولی بعد از آغاز عملیات نیروی هوایی روسیه در سوریه، مشخص شد که راهکار اقدامات در سوریه باید تغییر اساسی پیدا کند. اگر ترکیه فورا مواضع خود را اصلاح کرد و به روسیه و ایران پیوست، ولی کشورهای غربی و خلیج فارس همچنان بر موضع گیری قبلی خویش اصرار داشته و حاضر به مشارکت با روسیه نشدند.
آیا مسکو، تهران و آنکارا حاضرند پیروزی خود را تقسیم کنند
حال سوال اینجاست که آیا در عرصه بعد از پایان جنگ در سوریه، جایی برای غرب و جهان عرب وجود خواهد داشت؟ آیا مسکو، تهران و آنکارا حاضرند آنها را به باشگاه خود راه دهند؟ به نظر میرسد دیدگاه سه طرف در این رابطه کمی با یکدیگر متفاوت است. مقامات مسکو مشکلی با این قضیه ندارد. ولادیمیر پوتین خواستار توزان نیروها و توازن منافع همه طرفین در سوریه است. دقیقا به همین دلیل هم بعد از مذاکرات خود با "بشار اسد"، جداگانه با رهبران آمریکا اسرائیل، عربستان سعودی و حتی قطر و مصر، رایزنی نموده و آنها را در جریان روند اوضاع در سوریه قرار داد.
این در حالی است که ایران بطور قطع مخالف چنین دیدگاهی است، همانطور که رئیس جمهور "حسن روحانی" تاکید کرده، «دخالت خارجی در سوریه و تحمیل دیدگاه بیگانه بر مردم این کشور باید تمام شود». مقامات تهران فهمانده اند که ایران قصد ندارد نفوذ خویش در سوریه را از دست بدهد.
در رابطه با رجب اردوغان، باید گفت که موضع گیری وی، بیشتر به سمت تهران نزدیک است تا به مسکو. بویژه در شرایط کنونی و رویارویی جدی بین آنکارا از یک سو با کشورهای غربی و از سوی دیگر با کشورهای عرب. به همین دلیل ترکیه هم با قبول این واقعیت که تهران متحد دمشق است، قصد ندارد از نفوذ خویش بر بخش سنی نشین سوریه صرف نظر کرده و یا آن را با غرب یا جهان عرب تقسیم کند.
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۶۷۰۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرنگونی پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت:ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان" رژیم شکننده پوتین" در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۱۳۱۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901563