قانون اساسی برای معاون رئیس جمهور مصونیت قائل نشده است
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۹۲۵۳۱
دادستان تهران با اشاره به اینکه دادستانی در رسیدگی به پروندهها و اتهامات انتسابی افراد در هر درجه و مقامی که باشند، هیچگونه اعمال نفوذی را نمیپذیرید، گفت: قانون اساسی برای معاون رئیس جمهور مصونیت قائل نشده است.
به گزارش قدس آنلاین، جعفری دولتآبادی در همایش تخصصی دادسراهای استان تهران با عنوان «حقوق عامه با تاکید بر منابع آبی و توزیع عادلانه آن»، آینده قوه قضاییه را به تحول در شیوههای رسیدگی مرتبط دانست و از دادستانهای شهرستانها و سرپرستان نواحی دادسرای تهران خواست با روشهای الکترونیکی همراه شده و پس از آغاز کار سامانه جدید معاونت آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه، دریافت شکواییهها از طریق این سامانه صورت پذیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی خواستار توجه بیشتر دادستانهای شهرستانها و سرپرستان دادسراها در استفاده از شیوه ابلاغ الکترونیکی شد.
جعفری دولتآبادی به مصادیقی از آسیبهای اجتماعی شامل خودکشی، خشونتهای کلامی در معابر، قتلهای فجیع خانوادگی، طایفهای و منازعات خیابانی اشاره کرد و با اذعان به اهمیت این جرایم افزود: ظرف دو ماه آینده همایشی تحت عنوان جرایم اجتماعی پیشبینی شده است؛ چرا که برخی مسائل و مشکلات اجتماعی را صرفاً از طریق قضایی نمیتوان حل کرد و نیاز به ورود دستگاهها و نهادهای فرهنگی، کارشناسان دینی، اجتماعی، جرمشناسان و جامعهشناسان به موضوع است.
وی در مثال به موضوع برخورد با عرضه قلیان در اماکن عمومی، جمعآوری تجهیزات دریافت از ماهواره و تکدیگری پرداخت و با اشاره به اینکه در خصوص آسیبها و مشکلات اجتماعی صرفاً نمیتوان با ابزارهای کیفری و پلیسی اقدام کرد، اظهار داشت: در اموری از این دست لازم است در کنار مقابله قضایی، اقدامات دیگری هم به عمل آید.
دادستان تهران به اقدامات سه هفته اخیر جریان انحرافی اشاره کرد و در پاسخ به اظهارات برخی از عوامل این جریان مبنی بر این که در پی انتقاد از قوه قضاییه، پروندهها علیه آنها مفتوح شده است، اظهار داشت: این ادعا خلاف واقع است. چرا که پروندههای قضایی مربوط به متهمان جریان انحراف در چند سال قبل در دادسرای تهران مفتوح شد؛ بعضی از این پروندهها به صدور رای نیز منتهی شد، اما این جریان با برخی تحرکات تلاش کرد اقدامات دادسرا را در آن مقطع متوقف کند.
دادستان تهران با ارتباط دادن توهینهای عوامل جریان انحرافی به قوه قضاییه پس از شکست در بستنشینی، افزود: توهین و هتاکی به قوه قضاییه ناشی از ناکام ماندن آنان در اجرای مقاصدشان است.
وی با اشاره به بیسابقه بودن توهینهای عوامل این جریان به قوه قضاییه اظهار داشت: این توهینها ناشی از واهمه آنها از برخوردهای قضایی با عوامل این جریان است؛ چرا که تحلیل آنها بر این است که دستگاه قضایی با محاکمه برخی متهمان اقداماتی را آغاز کرده و با تعقیب افراد دیگری از این جریان اقدامات قضایی را ادامه داده و سرانجام به افراد اصلی خواهد رسید. آنها به لحاظ فقدان پایگاه اجتماعی تلاش میکنند با سیاسی جلوه دادن اقدامات قضایی، و با توسل به جنجال و هیاهو و اقداماتی سخیف، مانع از رسیدگی به اتهامات عوامل این جریان شوند.
جعفری دولتآبادی در پاسخ به ادعای فردی مبنی بر بیارتباط بودن سازمان زندانها با قوه قضاییه و ضرورت مدیریت این سازمان توسط قوه مجریه، اظهار داشت: طبق قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۲۹۰ نیز زندانیان تحت نظارت دادستان بوده و در همان زمان که زندانها در اختیار شهربانی بود، مأمورین پلیس به عنوان ضابط قضایی انجام وظیفه میکردند؛ چرا که مقام قضایی مجری حکم است؛ لذا این ادعا فاقد مبنای حقوقی و قانونی است.
وی در رابطه با ضرورت استقلال قوه قضاییه و منع دخالت سایر قوا نسبت به وظایف این قوه اظهار داشت: اصل ۵۷ قانون اساسی بحث تفکیک قوا را مطرح مینماید که در تمام کشورها پذیرفته شده است، اما اهمیت وظایف محول شده به قوه قضاییه موجب شده است قانون اساسی در اصل ۱۵۶ بر استقلال این قوه و همچنین در اصل ۱۶۴ بر استقلال قاضی تاکید کند.
به گزارش میزان-دادستان تهران اظهار داشت: در حال حاضر که قوه قضاییه از استقلال نسبی برخوردار است، اینگونه در امور قضایی ادعای دخالت میشود و به رکن قضا توهینها صورت میگیرد؛ چه برسد به زمانی که برخی نهادهای قوه قضاییه زیر نظر و مدیریت امثال عوامل جریان انحرافی اداره شود.
جعفری دولتآبادی با اشاره به اصل ۲۰ قانون اساسی مبنی بر برابری همه افراد در مقابل قانون، افزود: این اصل برای معاون رئیس جمهور یا هر شخص دیگری مصونیت قائل نشده است؛ لذا دادستانی تهران در رسیدگی به پروندهها و اتهامات انتسابی افراد در هر درجه و مقامی که باشند، هیچگونه اعمال نفوذی را نمیپذیرید.
دادستان تهران با اشاره به مشکل اطاله رسیدگی در برخی پروندههای قضایی، طرح برخی گلایهها از سوی مراجعان به مراجع قضایی را تا حدی موجه دانست و خطاب به قضات دادسرا اظهار داشت: گاه به عللی چون متواری بودن یا عدم دسترسی به متهم، طولانی شدن فرآیند رسیدگی قابل توجیه است؛ اما در نواحی تخصصی دادسرا به رغم سنگین بودن پرونده که تحقیقات را زمانبر میکند، لازم است که پرونده در یک بازه زمانی منطقی به سرانجام رسد.
جعفری دولتآبادی یکی از راهکارهای پیشگیری از اطاله دادرسی در پروندههای سنگین که غالباً در نواحی تخصصی دادسرای تهران مانند دادسراهای کارکنان دولت، امور اقتصادی و پولی- بانکی مفتوح میشود را، تقسیم پرونده به چند بخش دانست و در توضیح افزود: در این پروندهها که با تعدد متهمان و گستردگی اقدامات آنها مواجه هستیم، مناسب است بخشی از پرونده مورد رسیدگی و اتخاذ تصمیم نهایی قرار گیرد و پس از آن وارد بخش دیگر پرونده شد. که این امر مانع از اطاله رسیدگی در پروندهها میشود.
دادستان تهران توجه قاضی به منش و رفتار خود که منطبق با شأن قضا باشد را ضروری خواند و با اشاره به این که امروزه ظرفیت رسانهها و فضای مجازی موجب شده تا اقدامات قضایی و رفتارهای قضات سریعاً آشکار شود، افزود: اینگونه نیست که درب را ببندید و رسیدگی کنید؛ بلکه نحوه تحقیق و تصمیم در رسانهها انعکاس مییابد. لذا قضات بهویژه کسانی که در نواحی تخصصی انجام وظیفه مینمایند، در برابر متهمان عزت نفس داشته باشند، و با انجام تحقیقات کامل، استدلال، و توجه به دلایل اتخاذ تصمیم نمایند نگارش خود را افزایش دهند و اینگونه نباشد که مطالبی از قضات منتشر یا نقل شود که باعث مخدوش شدن اقتدار و کارآمدی قوه قضاییه گردد.
دادستان تهران صدور رأی متقن را به عنوان الگویی برای قضات در دیگر پروندهها قابل توجه خواند و افزود: پروندهای که به خوبی رسیدگی میشود و ایرادی به رای صادره وارد نشود، در تارک دستگاه قضایی خواهد درخشید.
جعفری دولتآبادی تعدد نهادهای نظارتی درمورد قضات را ناشی از اهمیت منصب قضا دانست و با اشاره به این که حتی در دعاوی کوچک گاه متهمان بر نفوذ و قدرت خود اتکا میکنند، افزود: در تمام پروندهها ممکن است چنین امری محقق شود.
وی از سرپرستان نواحی خواست بدون این که به استقلال قضایی خدشه وارد شود، بر نحوه رسیدگی پروندهها و اقدامات قضات دادسرا نظارت کنند.
دادستان تهران شاخص موفقیت دستگاه قضا را رسیدگی سریع و دقیق و مقابله با جرایم مهم مانند زمینخواری، مزاحمتها، قمهکشیها، شرارتها و مانند آن دانست و افزود: اینگونه جرایم مردم را خسته و مأیوس میکند؛ آنها انتظار دارند پروندههایی مانند چاقوکشی و یا شرارت در اسرع وقت رسیدگی شود.
جعفری دولتآبادی در توجیه اهمیت پروندههای به ظاهر کوچک، به جرم کودکآزاری اشاره کرد و اظهار داشت: امروزه کودکآزاری از سوی برخی افراد بیمسئولیت به نظام جمهوری اسلامی ارتباط داده میشود و جرم کودکآزاری به رغم مجازات نه چندان بالای آن، از جرائم مهمی است که تسریع در مقابله با آن و پیشگیری از تکرار کودکآزاری اهمیت بسیاری دارد.
وی تمرکز رسیدگی به جرائم کودکآزاری در چهار ناحیه از دادسرا را با هدف نظارت دادستانی بر این پروندهها و تسریع در رسیدگی اعلام کرد و در احصاء دیگر جرائم مرتبط با افکار عمومی اظهار داشت: برخی جرائم برای مردم واجد اهمیت است؛ مانند آنچه که با حریم خصوصی، حیثیت، امنیت اجتماعی و اموال مردم مرتبط است. قاچاق زنان، فحشای سازمانیافته، شرارت، کودکآزاری یا مزاحمت بانوان در معابر از جمله جرایمی است که لازم است دادستانی برای مقابله با آنها برنامه داشته باشد.
دادستان تهران از قضات خواست اهمیت پروندهها را نه از دید خود، بلکه از نگاه مردم ارزیابی کنند و به گونهای رسیدگی کنند که مردم اعتماد کنند و قانع شوند که دادستانی دغدغه عموم را دارد.
منبع: خبرگزاری تسنیممنبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۹۲۵۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقاد از دستورالعمل صادر شده توسط یک مسئول در قوه قضاییه:طبق قانون اساسی نمیتوانید ثبت شکایت و دادخواست از دولت را ممنوع کنید
به گزارش خبرآنلاین بعد از انعکاس موضوع در رسانه ها ،توضیحاتی منتشر شد که به منزله دلایل توجیهی این اقدام است، خلاصه این توجیهات این است که اولاً با الکترونیکی شدنِ فرایندهای قضایی، برخی از شهروندان به جای مراجعه به اداره مربوط، به ارسال اظهارنامه برای مقامات دولتی اقدام و درخواستهای شخصی خودشان را مطرح میکنند. ثانیا ممنوعیت ارسال اظهارنامه علیه مقامات دولتی امر جدیدی نیست و از سال ۹۲ برقرار بوده است ،ثالثاً کما فی السابق امکان ثبت شکایت و دادخواست علیه مقامات دولتی وجود دارد و فقط ارسال اظهارنامه علیه آنها ممنوع شده است.
روزنامه اطلاعات در نقد این دستورالعمل نوشته است: هیچ یک از دلایل توجیهیِ مزبور قانع کننده نیست و بخشنامه فوق فاقد توجیه قانونی است.
برای تحلیل قضیه مفهوم وکارکرد اظهارنامه بیان میشود وسپس مستنداتِ بی اعتباریِ این بخشنامه و توجیهات آن ارائه می گردد:
1- مفهوم وکارکرد اظهارنامه
مقررات راجع به «تامین دلیل و اظهارنامه» در فصل هفتم از باب سوم آیین دادرسی مدنی آمده است. باب سوم آیین دادرسی مدنی در ارتباط با ضوابط حاکم بر «دادرسی نخستین» و شامل ۱۱ فصل است. مقررات راجع به تامین دلیل از ماده ۱۴۹ تا ۱۵۵ ماده را به خود اختصاص داده که خارج از این نوشتار است و مقررات راجع به اظهارنامه طی دوماده ۱۵۶ و ۱۵۷ آمده است. مطابق ماده ۱۵۶«هرکس میتواند قبل از تقدیم دادخواست، حق خود را به وسیله اظهارنامه از دیگری مطالبه کند مشروط بر اینکه موعد مطالبه رسیده باشد، به طور کلی هر کس حق دارد اظهاراتی را که راجع به معاملات و تعهدات خود با دیگری است وبخواهد به طور رسمی به وی برساند، ضمن اظهارنامه به طرف ابلاغ نماید ...»
در تبصره این ماده آمده است که «اداره ثبت و دفتر دادگاهها میتوانند از ابلاغ اظهارنامههایی که حاوی مطالب خلاف اخلاق و خارج از نزاکت باشد خودداری نمایند». در قوانینِ موجود، استثنای دیگری برای ارسال اظهارنامه نیامده است.
پیشینه مقررات راجع به اظهارنامه از سالهای دور وازجمله در قانون آیین دادرسی مدنی سال ۱۳۱۸ وجود داشته است. معمولا اظهارنامه قبل از آغازِ رسمی اختلاف، ارسال میشود و مهمترین کارکرد آن این است که موضع رسمی دو طرف اختلاف را روشن می کند و به عنوان پیوست دادخواست قرار می گیرد. مطابق حکم این ماده، هر کس میتواند برای ابلاغ رسمی ادعاهای خودش به دیگری از طریق ارسال اظهارنامه اقدام کند ،اما گیرنده اظهارنامه هیچ تکلیفی و الزامی برای پاسخ دادن به اظهارنامه ندارد. پاسخ به اظهارنامه میتواند مستندات طرف مقابل را نشان دهد و موضع دو طرف را شفاف کند. با روشن شدنِ موضعِ دو طرف، زمینه طرح دعوا فراهم میشود و امکان تدوین صورت مساله قضایی پدید میآید.
به این ترتیب ارسال اظهارنامه امری مقدماتی برای طرح دعوا تلقی میشود و از اینجاست که به اصطلاح مقدمه واجب،واجب میشود. در مواردی قانون نیز ارسال اظهارنامه را ضروری دانسته است؛ مثلا زمانی که قرار باشد در آینده دعوایِ خسارت تاخیر نسبت به انجام امری( پرداخت وجه یا انجام تعهد) مطالبه شود، باید اثبات شود که از طریق اظهارنامه انجام آن امر مطالبه و با بی اعتنایی گیرنده مواجه شده وموجب ورود خسارت قانونی ، قراردادی یا عرفی شده است. درمواردی هم که قانونا ارسال اظهارنامه ضروری نیست، باز هم برای اثبات ادعا در مرحله دعوا نیاز به اظهارنامه ضرورت پیدا میکند و واجد اثر حقوقی است .
بر این اساس، اگر چه ارسال اظهارنامه و پاسخ به اظهارنامه امری اختیاری است و تصمیم گیری درباره آن توسط ارسال کننده ودریافت کننده انجام میشود، اما یقیناًارسال اظهارنامه در مرحله اثبات واستناد واجد آثار حقوقی است به گونهای که تصمیم گیری در مورد طرح دعوا یا عدم طرح دعوا و ضریب موفقیت یا عدم موفقیت دعوا تابعی از محتوای اظهارنامه و پاسخ ِآن است .
اکنون مطابق بخشنامه مورد بحث ،ارسال اظهارنامه خطاب به مقامات دولتی ممنوع شده است !به این معنا که همه مردم ِعادی ( شهروندان)حق دارند نسبت به ارسال اظهارنامه برای یکدیگر اقدام کند، اما حق ندارند نسبت به مقامات دولتی اظهار نامه ارسال کنند!!به عبارت دیگر اگر شهروندی معتقد باشد که یک مقام دولتی در مقام انجام وظیفه یا با سوء استفاده از موقعیت دولتی مرتکب فعل یا ترک فعل زیانبار شده است واگر شهروندی تصمیم به طرح دعوا یا شکایت علیه مقام دولتی داشته باشد، باید بدون ارسال اظهارنامه مبادرت به طرح دعوا یا شکایت کند!! با این بخشنامه شهروندان امکانِ شنیدنِ پاسخ وموضعِ رسمی ومستندات مقام دولتی را برای ارتکاب فعل زیانبارآنها از دست میدهند ،در این شرایط شهروندان ناچارهستند بدون مستند لازم- که گاهی از طریق اظهارنامه حاصل میشود-طرح دعوا کنند . در این صورت احتمال موفقیت دعوا شدیدا کاهش پیدا می کند.
2- مستنداتِ نادرست بودن این بخشنامه
اولا ؛ این بخشنامه «حقِ دادخواهی» برای آحاد ملت را تضییع و تحدید کرده است، با این تحلیل که «دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید» (اصل ۳۴ قانون اساسی) واز شاخه های اعمال همین حق است که «هرکس میتواند قبل از تقدیم دادخواست حق خود را به وسیله اظهارنامه از دیگری مطالبه نماید..»( ماده ۱۵۶ قانون آیین دادرسی مدنی) و شاکیان میتوانند خواسته خود را از طریق اظهارنامه برای مقامات عمومی و دستگاههای دولتی ارسال کنند (تبصره ۴ ماده ۱۶ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری)
در واقع ارسال اظهار نامه گاه مقدمه وگاه شرط ضروری دادخواهی است و حق دادخواهی در قانون اساسی به عنوان یکی از حقوق آحاد ملت شناخته شده است.
ثانیا؛ « همه مردم از هر قوم وقبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند» ( اصل ۱۹ قانون اساسی ) و نیز « همه افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند» ( اصل ۲۰ قانون اساسی ) به گونه ای که حتی « رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است » ( اصل ۱۰۷ قانون اساسی )و رفتار تبعیض آمیز ممنوع است ( بند ۹ اصل ۳ قانون اساسی ) بنابر این تبعیض درامکان ارسال اظهارنامه این گونه پدید می آید که ارسال اظهارنامه خطاب به شهروندان عادی ممکن ومجاز است اما خطاب به مقامات دولتی ممنوع است و تبعیضی ناروا میان مردم و مسئولان برقرار شده و آحاد ملت را از حمایت قانون در زمینه ارسال اظهارنامه در مقابل مقامات دولتی خارج کرده است.
ثالثا؛ مسلم است که «هر یک از مقامات و مامورین وابسته به نهادها و دستگاههای حکومتی که افراد ملت را از حقوق مقرر در قانون اساسی جمهوری اسلامی محروم کند علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت یک تا ۵ سال از مشاغل حکومتی، به حبس از دو ماه تا سه سال محکوم خواهد شد»( ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی). با این اوصاف وخصوصا با توجه به اینکه یکی از وظایف قوه قضائیه «احیای حقوق عامه» ونیز
« پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی آحاد ملت است »(اصل ۱۵۶ قانون اساسی) این سئوال ها مطرح است که چگونه یک مدیر میانی و غیر قضایی قوه قضائیه میتواند چنین بخشنامه ای صادر کند؟ وجود چنین نگرشهایی در سطح این گونه از مدیران قوه قضائیه نگران کننده است.
رابعا؛ اگر این بخشنامه را با آنچه در روش حکمرانی امیرالمومنین علیه السلام آمده است مقایسه کنیم (که خود برای حل اختلافش با فردی یهودی به دادگاه مراجعه کرد و ادعایش مردود شد و به خاطر تکریمِ کلامیِ خودوعدم رعایت تساوی بین طرفین به قاضی تذکرداد!) چه نتیجه ای می گیریم؟ واگر این بخشنامه را با وعده بنیانگذارجمهوری اسلامی مقایسه کنیم که فرمود در حکومتی که تشکیل خواهد شد یک فرد عادی میتواند حاکم اسلامی را استیضاح کند واو پاسخ خواهد داد! چه نتیجه ای حاصل میشود؟
3- قابل قبول نبودنِ دلایل توجیه این بخشنامه
اولا؛ گفته شده است موضوع این بخشنامه امر جدیدی نیست و از سال ۹۲ در حال اجراست ، این توجیه از آن نظر مردود است که سابقه چند ساله یک تخلف یا جرم ، دلیل بر قانونی بودن آن نمیشود وفقط سابقه طولانی تری برای نقض حقوق ملت را نشان می دهد. به عبارت دیگر نقض مستمر یکی از مصادیقِ حقوقِ ملت در طول چند سال، دلیل بر تجویز و قانونی بودن آن نیست.
ثانیا؛ گفته شده است برخی افراد به جای مراجعه به مرجع اداری درخواست شخصی خود را در اظهارنامه مطرح میکنند و با الکترونیکی شدن امور، این کار افزایش یافته است، این استدلال نیز دلیل مناسبی برای محروم کردن آحاد ملت از اعمال مقدمات حق دادخواهی آنها نیست و حداقل با 4استدلال معارض مواجه است زیرا: الف) همانگونه که سرعت غیرمجازِبرخی افراد در اتوبانها مجوز لازم برای تعطیل کردن اتوبان ها نیست، استفاده نامتعارف از اظهارنامه توسط برخی از افراد موجب نمیشود که امکان ارسال اظهارنامه به مقامهای دولتی را برای کل شهروندان ممنوع کنیم.
ب) در تبصره ماده ۱۵۶ فقط درحالتی عدم پذیرشاظهارنامه تجویزشده که محتوای آن «خلاف اخلاق وخارج از نزاکت باشد» و حالت دیگری ذکر نشده است .
ج) با فرض ارسال درخواست های شخصی به مسئولان، هیچ ایرادی پدید نمی آید، زیرا عدم مراجعه افراد به ادارات از اهداف دولت الکترونیک است وعلاوه برآن مسئولان هم مانند سایر دریافت کنندگان اظهارنامه، هیچ تکلیفی ندارند که به اظهارنامه پاسخ دهند، بلکه فقط باید بعد از طرح دعوا در دادگاه بتوانند از اقدام خودشان دفاع کنند.
د) نه در متن این بخشنامه و نه در توضیحاتی که برای دفاع از آن ارائه شده است، هیچ مستند قانونی بیان نشده است که نشان دهد مرجعی صلاحیتدار و مستند به ماده ای قانونی چنین ممنوعیتی را برقرار کرده است! اصل مستند بودنِ تصمیمِ مقامِ عمومی و نیز اصل عدم صلاحیت مقامات عمومی در تعیین محدودیت برای شهروندان ایجاب میکند که اگر مرجع صادر کننده بخشنامه یا مدافع ایشان مستندی قانونی در این باره دارند ارائه کنندتا در موقعیتِ اتهامی مبنی بر اقدام علیه عدالت قضایی قرار نگیرند. در هر حال اینکه افراد را از ارسال این گونه اظهارنامهها ممنوع کنیم، نیازمند تجویز قانونی است.
ثالثا؛ گفته شده کما فی السابق امکان ثبت شکایت و دادخواست علیه مقامات دولتی فراهم است. این توجیه نیز اصلا بخشنامه را توجیه نمی کند. زیرا به اصطلاح منطقی، اثبات شئی نفی ما عدا نمیکند. اینکه امکان ثبت شکایت و دادخواست علیه مقامات دولتی فراهم است ، دلیل نمیشود که امکان ثبت اظهارنامه را علیه آنان ممنوع شود. علاوه این که وقتی ثبت شکایت و دادخواست علیه مقامات دولتی فراهم باشد اما امکان ثبت اظهارنامه فراهم نباشد همانند این تمثیل است که گفته شود مامور آتش نشانی یا مالکان ساختمان می توانند به بالای بام ساختمان بروند، اما حقِ استفاده از نردبان یا آسانسور را ندارند. زیرا مقدمه را ممنوع کردند، اما ذی المقدمه را آزاد گذاشتند.
مضافاً این که مطابق قانون اساسی هیچ مقامی نمیتواند امکان ثبت شکایت و دادخواست علیه مقامات دولتی را ممنوع کند و بسیار عجیب است که چنین توجیهاتی ارائه میشود.بر این اساس مجددا از اولیای ِامور قضایی تقاضا میشود با بازنگری و لغو این بخشنامه زمینه پاسخگویی بهتر مسئولان دولتی وتنظیم روابط مبتنی بر گفتگو و ارتباط طرفینی مردم و مسئولان را فراهم کنند تا شاخصهای حکمرانی خوب نظیر پاسخگویی، شفافیت ومستند گویی ارتقا پیدا کند.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900406