آنچه لازم است در مورد تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت به بیت المقدس بدانید!
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۲۱۵۶۸
تصمیم احتمالی دونالد ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس و به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل آنقدر مناقشه برانگیز و نامشروع است که بسیاری از روسای کشورها و سازمان های بین المللی نسبت به اعلام این تصمیم ابراز نگرانی کرده اند.
به گزارش تابناک، طبق بیانیه ای که کاخ سفید روز گذشته صادر کرد و همچنین بر اساس تماسی که ترامپ با محمود عباس داشته، قرار است امروز رئیس جمهور آمریکا تصمیم خود برای انتقال سفارت به قدس را اعلام کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین راستا، به نظر می رسد پرداختن به این موضوع و پرسش های مرتبط به آن می تواند درک بهتری از این موضوع و علت مخالفت ها به ما بدهد.
در این زمینه، شبکه خبری «سی.ان.ان» به جزئیات این ماجرا پرداخته و نوشته است:
انتظار میرود ترامپ در هفته جاری بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسد. این موضوع سروصدای زیادی در سراسر جهان به پا خواهد کرد.
ترامپ در کمپین انتخاباتی خود نیز قول داده بود که سفارت آمریکا را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل کند. روسای جمهوری پیشین نیز چنین قولی را داده بودند اما از آنجایی که دو طرف، فلسطین و اسرائیل، بیتالمقدس را پایتخت خود میدانند، آمریکا برای جلوگیری از تنش، از این اقدام اجتناب کرده است.
سی.ان.ان در ادامه به این سوالات پاسخ داده است:
چرا اعلام قدس به عنوان پایتخت اسرائیل مناقشه برانگیز است؟
این موضوع یکی از موضوعات پیچیده و دشوار در مناقشه اسرائیل-فلسطین بوده است. این کار موجب میشود که مذاکرات صلح بین طرفین به شکست بینجامد و اجماع بینالمللی بر سر صلح را از بین ببرد.
اگر آمریکا سفارتش را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل کند یک قدم در به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل نزدیکتر میشود.
ساز و کار انتقال سفارت چگونه است؟
به صورت منطقی خیلی ساده است. آمریکا از قبل یک کنسولگری در بیتالمقدس داشته است. کافی است نام این دو تغییر کنند. یعنی کنسولگری بشود سفارتخانه و سفارتخانه تبدیل به کنسولگری شود. به همین سبب، کافی است سفیر آمریکا در اسرائیل از محل اقامت خود در تل آویو به قدس عزیمت کند.
اما این فقط بخش ساده ماجرا است. انتقال سفارت می تواند باعث بحران در روابط آمریکا با کشورهای عربی شود و همچنین می تواند اعتراضات گسترده ای را علیه آمریکا در این کشورها به وجود آورد.
مختصری از تاریخچه این موضوع
سازمان ملل در سال 1947 بیتالمقدس را یک شهر بینالمللی عنوان کرد اما با جنگی که پس از آن رخ داد این شهر به دو بخش تقسیم شد. به این صورت که بخش غربی شهر تحت کنترل اسرائیل و بخش شرقی آن تحت کنترل اردن قرار گرفت. شهر مشهور قدیمی نیز در همین بخش شرقی واقع است.
از چه زمانی تغییر یافت؟
پس از جنگ شش روزه در 1967، اسرائیل بخش شرقی را نیز تصرف کرد. پس از آن کل شهر تحت کنترل اسرائیل درآمد. اما هنوز که هنوزه فلسطینیان و دیگر جوامع دنیا، بخش شرقی را به عنوان پایتخت آینده دولت فلسطین درنظر دارند.
براساس پیمان صلح ۱۹۹۳ میان دو طرف موقعیت نهایی شهر باید در مراحل نهایی مذاکرات صلح تعیین شود.
ترکیب جمعیتی بیت المقدس چگونه است؟
تقریبا 850.000 نفر در آنجا زندگی می کنند. 37% عرب و 61% یهودی. جمعیت یهودیان شامل 200.000 یهودی ارتدوکس نیز میشود، بقیه این یهودیان نیز یا صهیونیست اند و یا سکولار. 1% باقیمانده نیز اعراب مسیحی.
اکثر فلسطینیان در شرق بیتالمقدس زندگی میکنند. اگر چه محلههایی هست که هم اسرائیلیان ساکن اند و هم فلسطینیان اما غالب محلهها به بین این دو تقسیم شده است.
تا به حال کشوری در بیتالمقدس سفارت داشته است؟
بله. قبل از 1980 بعضی کشورها از جمله هلند و کاستاریکا. در ژولای همان سال اسرائیل قانونی را تصویب میکند و بیتالمقدس را پایتخت خود مینامد. سازمان ملل این اقدام را محکوم کرده و اسرائیل را متهم به نقض قوانین بینالمللی میکند.
آیا کشورها سفارتشان را از آنجا منتقل کردند؟
بله. در 2006 کاستاریکا و السالوادور آخرین کشورهایی بودند که در بیتالمقدس سفارت داشتند. پس از آن به تلآویو نقل مکان کردند.
کنسولگریها چطور؟
آمریکا در بخش غربی بیتالمقدس کنسولگری دارد و بریتانیا و فرانسه در بخش شرقی که در قلمروی فلسطینیهاست.
به صورت شفاف، موضع آمریکا چیست؟
آمریکا هیچگاه سفارتی در بیتالمقدس نداشته و همیشه در تلآویو بوده است. بی پرده بگوییم: در 1989 اسرائیل زمینهایی را با مبلغ 1$ در سال به مدت 99 سال به آمریکا برای احداث سفارتخانه اجاره میدهد اما این زمینها هنوز که هنوزه خالی افتاده اند.
در ادامه، سال 1995 کنگره قانونی را تصویب میکند و از آمریکا میخواهد که بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسد.
چرا هنوز روسای جمهور آمریکا این اقدام را انجام نداده اند؟
از 1995، کلینتون، بوش و اوباما از این کار سر باز زده اند و هر شش ماه یکبار این قانون را به تعویق انداخته اند.
واکنش اسرائیل به این موضوع چیست؟
دولت اسرائیل از این وعده ترامپ تمجید کرده است و قبل از معارفهی ترامپ کمپینی تاسیس کرده و او را ترغیب به عمل به قولش میکند.
و در نهایت فلسطینیان چه خواهند کرد؟
فلسطینیان این موضوع را نقض قوانین بینالمللی دانسته و معتقدند این اقدام امیدهای صلح را نقش بر آب خواهد کرد. محمودعباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، از رهبران جهان از جمله پوتین و شاه اردن خواسته که نظر ترامپ را تغییر دهند.
این اقدام احتمالا منجر به وقوع یک موج ناآرامی ، تظاهرات خیابانی و خشونت در سراسر قلمروی فلسطین و کشورهای عربی خواهد شد.
منبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۲۱۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم عربها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
فارن افرز در مطلبی به قلم دالیا داسا کایه و سنم وکیل نوشت: زمانی که ایران در روز ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد روانه اسرائیل کرد، اردن به دفع این حمله کمک نمود. گزارشهای رسانهای اولیه نشان داد که چند دولت دیگر عربی نیز در دفاع از آسمان اسرائیل مشارکت داشته اند؛ اما این اقدامات بعدا تکذیب شد. با این وجود، شماری از رهبران اسرائیلی و برخی ناظران در واشنگتن این اقدامات را به عنوان نشانهای از یک تغییر جهت مهم تعبیر کردند.
به گزارش انتخاب، استدلال آنها این بود که در صورت تداوم تشدید تنش با ایران این دولتها طرف اسرائیل را میگرفتند. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل اعلام کرده که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاریها در خاورمیانه ایجاد کرده است.» انستیتوی مطالعات امنیت ملی که اندیشکدهای اسرائیلی است هم اعلام کرده که «ائتلاف منطقهای و بین المللی که در دفع حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان داد.»
پس از آنکه اسرائیل به شکلی محدود به حمله ایران پاسخ داد، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست نوشت که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران عمل کرد.» وی در ادامه اظهار داشت، اسرائیل با واکنشی محدود «ظاهرا در حال بررسی منافع متحدان خود در این ائتلاف یعنی عربستان، امارات و اردن بوده است که همگی کمکهای بی سر و صدایی در جریان حمله هفته گذشته کرده بودند.» به نظر این تحلیلگر مسائل منطقه، این اقدام نشان از یک "تغییر پارادایم برای اسرائیل" دارد که "شکل جدیدی" به خاورمیانه خواهد بخشید.
اما این ارزیابیها ناشی از ذوق زدگی بیش از حد به نظر میرسد و نمیتواند پیچیدگی چالشهای منطقه را به تصویر بکشد. مطمئنا با توجه به ماهیت بی سابقه تبادل آتش صورت گرفته بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. اما واقعیتهای منطقه که مانع از همکاریها بین اعراب و اسرائیل میشود تغییر چندانی نکرده است. حتی قبل از حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن در غزه، دولتهای عربی که توافقات ابراهیم را امضا کرده و به عادی سازی روابط با اسرائیل تن داده بودند، از حمایتهای نتانیاهو از توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری و بی تفاوتی وی در قبال تلاشهای وزرای دست راستی اش برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ناامید شده بودند. مجموعه حملات شهرکت نشینان اسرائیل علیه فلسطینیان در شهرهای کرانه باختری در بهار ۲۰۲۳ این تنشهای منطقهای را بیش از پیش شعله ور ساخت. پس از آنکه ارتش اسرائیل در ماه اکتبر عملیات نظامی خود در غزه را آغاز کرد موجب به راه افتادن موجی از اعتراضات در خاورمیانه شد، رهبران عربی بیش از پیش علاقه خود به جانبداری علنی از اسرائیل را از دست دادند، زیرا مطلع بودند که این همکاری علیه میتواند به مشروعیت آنها در داخل لطمه بزند.
هیچ بخشی از پاسخ چند کشور عربی به این دور از منازعات بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر قابل توجهی را شاهد بوده است. آن گروه از دولتهایی که اسرائیل از آنها به عنوان "اتحاد سنی" یاد میکند، در واقع به دنبال برقراری توازن در روابطشان با ایران و اسرائیل، صیانت از اقتصاد و امنیت خود و بیش از همه جلوگیری از بروز یک جنگ منطقهای هستند. اولویت آنها احتمالا همچنان پایان دادن به جنگ ویرانبار غزه و نه تقابل با ایران خواهد بود. با این حال در حالی که تنشها بین ایران و اسرائیل رو به افزایش است، اشتیاق دولتهای عربی برای سرعت بخشیدن به یکپارچگی منطقهای با اسرائیل بیش از هر زمان دیگری بستگی به تمایل اسرائیل به پذیرش یک دولت فلسطینی دارد.
پیش از حمله ۱۳ آوریل اسرائیل، عربستان و امارات اطلاعاتی را در خصوص حملهای قریب الوقوع با ایالات متحده تبادل کردند. مرکز فرماندهی آمریکا سپس از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکایش استفاده کرد. اردن به هواپیماهای ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا وارد حریم هوایی این کشور شده و پهپادها و موشکهای ایرانی را دفع نمایند. گزارشهای رسانهای اولیه به ویژه در ایالات متحده و اسرائیل تاکید داشتند که یک تلاش گسترده منطقهای موجب خنثی شدن حمله ایران گشته است.
اما خیلی زود روشن شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان و هم امارات صراحتا هرگونه مشارکت نظامی مستقیم در دفاع از اسرائیل را رد کرده اند. مقامهای اردنی نیز اظهار داشته اند که این مشارکت برای حفاظت از منافعشان ضروری بوده است. ملک عبدالله دوم تاکید کرده که کشورش برای کمک به اسرائیل اقدام نکرده است.
تلاشهایی که دولتهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا مطمئنا ناشی از تمایل آنها برای حفظ روابطشان با ایالات متحده بوده نه نزدیکتر کردن خودشان به اسرائیل. از زمانی که اسرائیل حمله به غزه را آغاز کرده، رهبران عربی از اینکه جو بایدن توفیق چندانی در محدود کردن اقدامات اسرائیل نداشته غافلگیر شده اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاریهای خود با واشنگتن هستند. آنها منبع جایگزینی برای امنیتی که آمریکا برایشان فراهم میکند نمیبینند.
دولتهای عربی به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس از تلاشهای اسرائیل برای تضعیف توانمندیهای نیروهای نیابتی ایران استقبال میکنند. اما آنها به احتمال زیاد مخالف هرگونه حمله مستقیم به ایران خواهند بود که میتواند منطقه را که هم اکنون نیز چشم انداز اقتصادی شکنندهای دارد بی ثبات نماید و یا منجر به حمله متقابل ایران در منطقه شود. هرچند منقعت دولتهای عربی در حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن نهفته است، اما آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که به صراحت علیه ایران و حامیان جهانی اش نظیر روسیه کار میکند. آنها ترجیح میدهند موازنهای بین روابط مختلف منطقهای و جهانی خود برقرار نمایند، نه اینکه پلهای پشت سرشان را خراب کنند.
اما به رغم این محدودیت ها، دولتهای عربی میتوانند نقشی تعیین کننده در جلوگیری از افزایش بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور و برقراری تماسهایی برای مدیریت بحران حیاتیتر از گذشته است. کشورهای عربیای که با هر دو طرف رابطه دارند میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتن داری و کمک به ارسال پیامها بین طرفین استفاده کنند و برای جلوگیری از جنگ و یا کاهش آسیبها در صورت شروع منازعه تلاش نمایند. در بلندمدت برای برقراری ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید چهارچوب خودشان را برای گفتگوهای منظمی که مسیر را برای مشارکت هم طرف ایرانی و هم طرف اسرائیلی باز میکند ایجاد نمایند. رویارویی اخیر ایران و اسرائیل که دو طرف را به آستانه یک جنگ کامل رساند، نشان دهنده میزان فوریت و ضرورت برقراری چنین دیالوگهایی بود.
اما جهان باید انتظارات خود برای برقراری روابط نزدیکتر بین اعراب و اسرائیل را واقع بینانهتر کند. همکاریهای فنیای که دولتهای عربی و اسرائیل اخیرا در حوزههایی نظیر انرژی و تغییرات اقلیمی داشته اند احتمالا ادامه خواهد داشت. اما نشستهای مهم منطقهای که علنا تعاملات سیاسی دولتهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکند، تاثیر چندانی نخواهد داشت مگر آنکه اسرائیل به جنگ در غزه خاتمه دهد. تا آن زمان تلاشهای دولتهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی شان با اسرائیل نیز همچنان محدود باقی خواهد ماند. یک استراتژی کوتاه مدت واقع بینانهتر اولویت دهی به حمایت از تلاشها برای میانجیگری وجلوگیری از تنش بیشتر بین ایران و اسرائیل خواهد بود.