Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جهان نيوز، برای جامعه ما شهادت و مفاهیم مرتبط با آن مانند فرهنگ شهادت، ایثار از خودگذشتگی و مانند این‌ها، مفهومی آشناست اما شاید کمتر دیده باشیم که در خانواده‌ای پدر آن خانواده خود از خانواده‌های شهدا و خودش هم رزمنده، مادر خانواده نیز جزء خانواده‌های معظم شهدا باشد و حال، فرزندشان را نیز در راه اسلام و ارزش‌های والای انقلاب اسلامی فدا کرده باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



شاید کمتر پیش آمده که به موضوعی بر بخوریم که در آن پدری که خود طعم شیرین دفاع از کیان اسلام را در برابر دشمن چشیده در داستان  فرستادن فرزندش برای همین هدف، شرایط خود در گذشته را به یاد آورد و خاطرات آن دوران برایش زنده شود.

آری، صحبت از پدر شهیدی است که در تراژدی "انسانیت " و "عاطفه "، راه انسانیت برای رضای خدا را برگزید و به قول خودش امانت 30 ساله خداوند را در این راه به خدا بازگرداند. صحبت از مردی است که عزم رفتن به سوریه را داشت تا بلکه بار دیگر دفاع از کیان اسلام این بار هزاران کیلومتر دورتر از مرزها قسمتش شود؛ اما این مرتبه این مدال افتخار نه قسمت او، بلکه قسمت فرزند رشیدش شد تا پدر را نزد خدا روسفید کند.

محمدحسن حمزه این یادگار رشید و راوی خوش‌بیان دفاع مقدس، این بار نه در قامت راوی رشادت هم‌رزمانش، بلکه در قامت نقال بزرگی و شجاعت محمدحسین شهیدش به پرسش‌های ما پاسخ گفت.
آری، او درباره محمدحسین از همه‌چیز گفت. از علاقه شخصی خودش به محمدحسین، از کودکی و تحصیل او، از آغاز به کار محمدحسین در سپاه و از اعزام این شیر بچه دیار قومس برای دفاع از حرم و شهادتش.
آنچه در ادامه می‌خوانید گپ و گفت چندساعته خبرنگار تسنیم در سمنان با این رزمنده و یادگار دفاع مقدس و پدر معزز شهید مدافع حرم استان سمنان است.

‌تسنیم: از زمان تولد محمدحسین برایمان بگویید.
پدر شهید حمزه: قبل از آن می‌خواهم نکته‌ای را بیان کنم و آن اینکه هر انسانی دو بار به دنیا می‌آید؛ یک‌بار از والدین و یک‌بار نیز همان تولد شخصیت انسان در این عالم است و این درباره همه ما انسان‌ها صدق می‌کند.
در واقع ما بعد از شهادت شهدا، تازه متوجه شخصیت آنان می‌شویم و این یک تولد دوباره برای شهید محسوب می‌شود. هیچ دانه‌ای و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر به خواست و اجازه خداوند اما بسیاری از تنگ‌نظران آن را بر اساس اتفاقات و تصادفات می‌بینند.
برویم سراغ داستان تولد محمدحسین! یادم می‌آید که شامگاه پنجم رجب سال 65 بود که محمدحسین هنگام اذان مغرب با کمترین امکانات و شرایط به دنیا آمد. زمان تولد متوجه یک بیماری در محمدحسین شدیم که ـ به گفته دکترهای آن زمان ـ امیدی به زنده ماندنش نبود. خیلی شرایط سختی برای ما بود خیلی رفت‌وآمد کردیم برای درمان محمدحسین و خدا هم به ما نگاه کرد و محمدحسین را به ما بخشید.

تسنیم: یادتان هست که محمدحسین را برای درمان به کدام بیمارستان بردید؟
پدر شهید حمزه: بله، به خاطر دارم که هیچ بیمارستانی در تهران حاضر به پذیرش محمدحسین نبود و با اصرار زیاد من و همسرم در بیمارستان طالقانی تهران محمدحسین را بستری کردیم.

تسنیم: بیماری محمدحسین چه بود؟
پدر شهید حمزه: محمدحسین از بدو تولد دچار انسداد روده‌ شده بود. بالاخره بیمارستان طالقانی تهران با رضایت و مسئولیت خودمان محمدحسین را پذیرش کرد. در آن سال ها که همزمان با جنگ تحمیلی بود و من از جبهه برای درمان پسرم مرخصی گرفته بودم.
درواقع محمدحسین در یک خانواده‌ای با اصالت که سابقه طولانی در دفاع مقدس دارند به دنیا آمد. دو دایی او در جبهه به شهادت رسیدند. پدرم یک رزمنده دفاع مقدس است و مادرم، خواهر دو شهید است. محمدحسین در یک خانواده با فرهنگ شهادت‌طلبی بزرگ‌شده است.

تسنیم: از چه سالی وارد جبهه شدید؟
پدر شهید حمزه: از سال 60 وارد جبهه شدم و اولین عملیاتی که شرکت کردم عملیات فتح المبین در سال 61 بود.

تسنیم: کمی بیشتر از محمدحسین برایمان بگویید؟
پدر شهید حمزه: نکته‌ای که بازهم لازم می‌دانم قبل از پاسخ به پرسش شما به آن اشاره‌کنم این است که محمدحسین را خدا به ما امانت داد و بعد از مدتی هم این امانت را از ما گرفت. من زمانی که محمدحسین در نوزادی بیمار بود از درگاه خداوند خواستم تا محمدحسین را به من امانت بدهد تا در مسیر او قدم بردارد؛ حتی اگر در این راه شهید شود؛ و بالاخره محمدحسین در سحرگاه ششم رجب سال 1395 در سن 30 سالگی به شهادت رسید و جالب است که محمدحسین از ناحیه پهلو و شکم آسیب‌دیده بود یعنی همان اعضا و جوارحی که در نوزادی می‌توانست جانش را بگیرد شهادت را نصیب وی کرد. این‌ها همه نکاتی حکمت‌آمیز است.

و اما کودکی محمدحسین. اولین مدرسه‌ای که محمدحسین به آن وارد شد؛ دبستان میرزا کوچک خان جنگلی در شهرک گلستان سمنان بود. مقطع راهنمایی خود را در مدرسه شهید حسین فهمیده و دوران دبیرستان خود را هم در مدرسه شهید عباسپور گذراند.
 می‌دانید که  پس از ورود به مدرسه و عرصه اجتماعی، شخصیت جدیدی در وجود نوجوان شکل می‌گیرد که مدرسه در آن بی‌تأثیر نیست و محمدحسین در هر مدرسه‌ای که درس خواند؛ با فرهنگ شهادت‌طلبی بزرگ شد.
پس‌ازاینکه دوران دبیرستان را به پایان رساند و مدرک دیپلم خود را گرفت؛ با علاقه شدیدی که به امور نظامی داشت؛ برای پاسداری پیگیری کرد.

تسنیم: سابقه‌ای هم از این علاقه داشت؟
پدر شهید حمزه: بله، محمدحسین سابقه طولانی و فعال در بسیج داشت. البته ما با این کار و تصمیم او مخالفت کردیم و بیشتر برای ورود به دانشکده افسری و اخذ مدرک دانشگاهی او را تشویق می‌کردیم؛ اما محمدحسین دربند عنوان، مدرک و درجه نبود و فقط هدف خدمت در نظام را در سر می‌پروراند.
دست‌آخر هم من به او تأکید کردم که از عنوان و اسم و جایگاه من برای دست یافتن به جایگاه‌های بالا استفاده نکند و باید برای رسیدن به موفقیت از تلاش و همت خودش استفاده کند و او در سپاه مشغول به خدمت شد. البته برای دانشگاه نیز ثبت‌نام کرد و در رشته مهندسی کامپیوتر تحصیلات خود را ادامه داد.

تسنیم: از علاقه شهید حمزه به خدمت در نهادهای نظامی و انقلابی گفتید. کمی هم از تخصص ایشان در این زمینه برایمان صحبت کنید. شنیدیم که شهید حمزه مهارت خاصی در استفاده از سلاح‌های سبک به‌ویژه تک تیراندازی داشتند.
پدر شهید حمزه: بله درست شنیدید. محمدحسین همیشه آخرین سلاح‌های نظامی را در جهان رصد می‌کرد. به همین دلیل در مدتی کوتاه توانست خودش را به‌عنوان یک نیروی کارشناس نظامی جا بیندازد.او با تحقیق در خصوص انواع سلاح‌های سبک و سنگین، زیروبم آن را یاد می‌گرفت و بخشی از این اطلاعات را که موردنیاز بوده و سلاح‌های مورد مطالعه او نیز در سپاه موجود بود؛ برای آموزش‌های ویژه اخذ برگ سبز از آن استفاده می‌کرد. حتی در این اواخر محمدحسین برای آموزش نیروهای دانشگاه امام حسین (ع) و دوره‌های تداوم در آنجا نیز می‌رفت.

تسنیم: دوستان و همکاران شهید حمزه از اخلاص و تواضع ایشان زیاد صحبت می‌کنند. مثلاً می‌گویند ایشان درحالی‌که در تیراندازی تبحر ویژه و بسیار بالایی داشت اما هرگز دچار غرور نمی‌شد. در خصوص این ویژگی شهید حمزه بیشتر توضیح دهید.
پدر شهید حمزه: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شهید حمزه این بود تا زمانی که می‌توانست از من استفاده کند؛ قدم‌به‌قدم همراه من می‌آمد. مثلاً خصلت‌های شهدا را که در راهیان نور تبیین می‌کردیم؛ محمدحسین همه آن خصلت‌ها را در خوی و منش خود وارد می‌کرد. در موقع کار بسیار آدم جدی بود و با کسی شوخی نمی‌کرد و به کسی اجازه نمی‌داد که کار را  شوخی بگیرد.

حتی یکی از مسئولان نظامی می‌گفت که یک نفر در میدان تیر پیش از آنکه محمدحسین فرمان تیر بدهد تیراندازی کرد؛ محمدحسین هم در واکنش با این نافرمانی سلاح را از آن فرد گرفت و از میدان تیر او را اخراج کرد. اهل فن خوب می‌دانند که در میدان تیر اولین اشتباه می‌تواند آخرین اشتباه باشد.
من کمتر دیدم که محمدحسین شوخی بی‌مزه و بی‌مورد با کسی داشته باشد. اینکه می‌گویند فلانی آدم خاکی و افتاده‌ای است؛ واقعاً در محمدحسین می‌شد آن را دید. اوج این تواضع و افتادگی را در اردوهای راهیان نور و زمانی که به‌عنوان خادم‌الشهدا به مناطق عملیاتی رفت برای من روشن شد. آقای ناظریان مسئول ادوات منطقه از تنکابن آمدند اینجا تا از عملکرد محمدحسین در مناطق عملیاتی سوریه در نوبت اول اعزام او تشکر کنند.

تسنیم: یکی از خاطراتشان از محمد حسین را برایمان تعریف کنید.
پدر شهید حمزه:از خصوصیات محمدحسین در جبهه تعریف می‌کرد. مثلاً تعریف می‌کرد که "یک روز به منطقه رفتم و دیدم جوانی چفیه به سر بسته و در حال نظافت سرویس بهداشتی است. وارد سنگر که شدم به هم‌رزمان او گفتم که چه کارگر خوبی را آوردید برای نظافت و هم‌رزمان گفتند آن شخص فرمانده گروهان است. با تعجب از آنان پرسیدم که فرمانده گروهان شما در حال نظافت سرویس بهداشتی است و شما در اینجا نشستید؟ آنها هم گفتند که محمدحسین حمزه اجازه نمی‌دهد کسی این کار را انجام دهد و می‌خواهد همه ثواب آن برای خودش باشد."
شهید جوادی آملی شب‌ها نیز در جبهه برای اینکه رزمندگان صبح راحت‌تر باشند سرویس‌های بهداشتی را تمیز می‌کرد و در آفتابه‌ها آب پر می‌کرد و محمدحسین این خلق‌وخوی شهید آملی را در کارهای خود اجرا می‌کرد.
سبک زندگی شهدا برای جوانان الگوی خوبی است و محمدحسین از آنها استفاده کرد تا به درجه رفیع شهادت رسید.
من معتقدم که امروز باید همه فرزندان این مرزوبوم با این فرهنگ و خلق‌وخو آشنا شوند و اگر این‌گونه شود همه برای خود محمدحسین حمزه می‌شوند.

تسنیم: بیشتر از محمدحسین برایمان بگویید. شاید جوانان بخواهند بیشتر با شخصیت ایشان آشنا شوند.
پدر شهید حمزه: او در هرجایی برای یادگیری خلایی را احساس می‌کرد؛ به دنبال آن  می‌رفت. او یک غواص ماهر بود یعنی لباس غواصی خرید و برای آموزش نیز اقدام کرد. فیلم‌برداری و ساخت کلیپ و فیلم را برای انجام کارهای فرهنگی یاد گرفت.
درواقع خدمت به مردم برای محمدحسین سخت که نبود هیچ، شیرین‌ترین امور برای او محسوب می‌شد.
و در پایان اینکه او نقش بازی نمی‌کرد و به کارهایی که انجام می‌داد،ایمان داشت.

تسنیم: چند بار به سوریه اعزام شد و اولین بار چطور این خبر را در خانه برای شما مطرح کرد؟
پدر شهید حمزه: قبل از سوریه محمدحسین 2 بار به سیستان و بلوچستان اعزام شد. او در موقعیت سخت سربازی به‌صورت داوطلب از سوی گردان در این مناطق محروم حاضر شد و خدمت کرد.
در سال 94 با توجه به تسلط او به انواع سلاح‌ها و آموزش آن، به‌عنوان نیروی ادوات تیپ 12 قائم آل محمد (عج) همراه آنان به جبهه مقاومت در سوریه اعزام شد و حدود 4 ماه آنجا بود.

تسنیم: چطور موضوع رفتنش به سوریه را برای اولین بار با شما در میان گذاشت؟
پدر شهید حمزه: محمدحسین خیلی خویشتن‌دار بود. برای رفت‌وآمدهایی که در محیط‌های نظامی داشت و برای حفظ مسائل امنیتی به کسی تا لحظه آخر چیزی نمی‌گفت.

در این مورد هم تا یک روز قبل از اعزامش به هیچ‌کسی از جریان اعزامش اطلاع نداده بود. حتی تاریخ برگشت از جبهه را هم به کسی نمی‌گفت.

تسنیم: چه حالی داشتید وقتی‌که برای اولین بار شنیدید که محمدحسین می‌خواهد به سوریه برود؟
پدر شهید حمزه: راستش را بخواهید، برای اولین بار وقتی شنیدم که محمدحسین می‌خواهد به سوریه اعزام شود؛ با تجربه‌ای که خودم در عرصه جنگی داشتم چیزی نگفتم و کاملاً راضی بودم؛ چراکه مرد نظامی باید در میدان نبرد ساخته شود.

تسنیم: موقع اعزام شهید حمزه به سوریه شرایط بیماری او در بدو تولد برایتان یادآوری نشد؟
پدر شهید حمزه: چرا، اتفاقاً همین حالت که شما گفتید بار آخر اعزام محمدحسین برایم پیش آمد.

تسنیم: چه حالی داشتید؟ از حال و هوای خودتان بیشتر برایمان بگویید.
پدر شهید حمزه: بار آخری که قرار بود محمدحسین به سوریه اعزام شود؛ در فرودگاه تهران 150 نفر رزمنده برای اعزام جمع شدند؛ اما نتوانستند بروند و برگشتند. قسمت بود تا تحویل سال نو و سیزده‌بدر را باهم بگذرانیم.
خوب به خاطر دارم که شب پانزدهم فروردین 95 بود که محمدحسین با ما تماس گرفت و گفت فردا به هنگام نماز صبح اعزام می‌شوم و من و مادرش برای دیدار او همان شبانه برای دیدار و خداحافظی با محمدحسین به خانه او رفتیم.


در دلم غوغایی بود. دو دل بودم تا این بار به او بگویم که نرود.
تسنیم: ممکن است علتش را بگویید؟
پدر شهید حمزه: چون همسرش باردار بود؛ اما ناخودآگاه به یاد این موضوع افتادم که در سال 65 وقتی در عملیات کربلای پنج به جبهه اعزام شدم؛ همسرم محمدحسین را شش‌ماهه باردار بود و من هم نمی‌توانستم کاری را که خود در جوانی انجام دادم او را منع کنم؛ بنابراین او را به خدا سپردم و این موضوع را همان‌جا فروخوردم.
محمدحسین در طول مسیر از طریق پیامک از من و همسرم حلالیت طلبید. به حلب اعزام شد و در جنوب شرقی حلب به شهادت رسید.

تسنیم: فرزندان شهید حمزه پیش از شهادت پدر برای او دل‌تنگی نمی‌کردند؟ آیا محمدحسین وقتی‌که در سوریه بود با آنان تلفنی صحبت می‌کرد؟
پدر شهید حمزه: مگر می‌شود برای پدر دل‌تنگی نکرد؟
تلفن‌ها در سوریه یک‌طرفه بود و فقط محمدحسین با ما می‌توانست تماس بگیرد و هرروز همه ما مشتاقانه منتظر تماس محمدحسین بودیم.
در وصیت‌نامه خود نیز به همسر و فرزندان خود ابراز علاقه کرده و گفته که من برای حفظ امنیت شما مجبورم که بروم به جبهه که دشمن نتواند وارد کشور شود.

تسنیم: اتفاقاً به نکته‌ خوبی اشاره کردید. عده ای مطرح می‌کنند که مدافعان حرم برای مسائل مادی به سوریه می‌روند. نظر شما در این خصوص چیست؟
پدر شهید حمزه: در جنگ روانی دشمن برای هر فرصتی تهدید و برای هر تهدیدی فرصت ایجاد می‌کند. من از همان‌هایی که این حرف‌ها را می‌زنند سؤال می‌کنم: دشمن برای کدام‌یک از ارزش‌ها و حماسه‌های انقلابی و دینی ما حاشیه نمی‌سازد و درصدد تخریب آن در اذهان عمومی نیست؟
پاسخ روشن است؛ دشمن در این عرصه به دنبال دو عنصر اقتصادی و اخلاقی است تا به ارزش‌های انقلابی ما حمله کند. یکی از مهم‌ترین ضعف‌های مسلمانان در همین دو عنصر جمع شده است که یا به مسائل مالی دچار می‌شوند و یا به مسائل اخلاقی.در جنگ تحمیلی هشت‌ساله در برخی عملیات‌های ما، بیش از 20 شهید در سمنان تشیع می‌شد آن‌هم در یک روز. با همه این احوال چقدر حاضرید بگیرید تا جان خود را از دست بدهید و از دنیا و خانواده و عزیزان دل بکنید؟



من که حاضرم 100 میلیون بدهم تا فرزندان محمدحسین بتوانند بار دیگر پدرشان را ببیند. نمی‌دانم این چه‌حرف‌های سطحی و کوچکی است که برخی‌ها به زبان می‌آورند. رشادت و شهادت بها و هزینه ندارد.ساخت این شایعات و افکار منفی از سوی دشمن انجام می‌شود؛ ولی پذیرش آن از سوی مردم مسلمان ایرانی نباید انجام بگیرد. چرا جامعه باید به‌جایی برسد که این شایعات را بپذیرد؟ توصیه من به بچه‌های ارزشی این است که به این شایعات دامن نزنند.
اصلاً از قول من در رسانه خودتان منتشر کنید که پدر شهید حمزه اعلام کرد تاکنون هیچ کمک مالی از هیچ ارگانی به خانواده شهید حمزه نرسیده است.

تسنیم: خودتان هم از یادگاران دفاع مقدس و فرزند جبهه و جنگ هستید. چه چیزی باعث شد که خودتان به سوریه نروید؟
پدر شهید حمزه: اتفاقاً خیلی تلاش کردم که بروم و حتی اربعین سال 94 به‌عنوان فرمانده گردان فاطمیون قرار بود من هم اعزام شوم. حتی محمدحسین هم که اولین بار از سوریه برگشته بود؛ ساک و پوتین‌های خود را برایم آورد و نکاتی را در خصوص منطقه به من گفت؛ اما به دلیل برخی سیاست‌ها و دیپلماسی‌ دولت اعزام آن زمان گروه ما منتفی شد. شاید هم قسمت نبود.

تسنیم: همه در شهر سمنان شما را به‌عنوان کسی که با جنگ و دفاع مقدس مأنوس هستید؛ می‌شناسند. آیا حاضرید فرزند دیگرتان را هم برای اعزام به سوریه بفرستید؟
پدر شهید حمزه:همه اعضای خانواده ما در این مسیر وارد شدیم و حرکت می‌کنیم و آرزوی ما شهادت در همین مسیر است. برای ما فرقی نمی‌کند. در هرکجا جبهه کفر خاک‌ریز بسازد؛ ما نیز در مقابل آن خاک‌ریز می‌سازیم. چه در داخل کشور باشد و چه در خارج از کشور. در هر کجایی که جنگ بین حق و باطل است و ما می‌توانیم کارساز باشیم و از خداوند می‌خواهم که ما را در آن محل قرار دهد.



البته این را هم بگویم من این موضوع که برای شهادت به سوریه برویم را قبول ندارم و با آن مخالفم. به محمدحسین هم گفتم باهدف رضای الهی به سوریه برو و در فکر شهادت نباش؛ چون شهادت یک استراتژی و هدف نیست. امام حسین (ع) هم پیش از شهادت همواره به دنبال رضایت خدا بود.

تسنیم: بعضی ها می‌گویند جنگ برای زمان‌های گذشته و اوایل انقلاب است و جوانان در همان زمان جنگ را درک می‌کردند و با تأثیر از فضای انقلاب به دستور امام وارد جبهه‌ها می‌شدند و امروز دیگر آن شور و شوق انقلابی و شهادت‌طلبی در جوانان کشورمان وجود ندارد اما معادله دشمنان با حضور پرشور مدافعان حرم بهم ریخت؛ نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا همچنان جامعه و جوانان ما انقلابی‌اند و پای آرمان‌های انقلابی ایستاده اند؟
پدر شهید حمزه: انقلاب ما برای یک‌زمان مقطعی و مکان خاصی نبود؛ بلکه انقلاب ما در راستای حرکت انبیا و نهضت‌ حسینی بود که زمان و مقطع آن محدود نبوده و نیست.آرمان‌های امام حسین که در 1400 سال گذشته به وقوع پیوست؛ آرمان‌هایی بود که خمیرمایه هر انسان ایده‌آل را می‌سازد و در هر زمان و مکانی پاسخگو است و امروز همان نهضت حسینی در جامعه ما حرکت می‌کند.همین جوانان امروزی در فضای علم و دانش در حال فتح سنگرهای علمی هستند و در مباحث انرژی هسته‌ای و موشک‌ها و غیره پیشرفت می‌کنند و اگر مسئولان از خواب  بیدار شوند؛ به این نتیجه می رسند که همین جوانان می‌توانند در اقتصاد مقاومتی نیز کارساز باشند.



مگر غیر از این است که محمدحسین به‌عنوان یک جوان امروزی و نسل سوم انقلاب، تمام ویژگی‌های شهدای دفاع مقدس را در خود نهادینه کرده بود که در شرایط زمان امروز و در سوریه به جنگ با کفر رفت؟خوب است بدانیم که دشمن سعی دارد در جبهه حق همواره گمراهی ایجاد کند. دشمنان با همه این احوالات جرأت ندارند فکر تجاوز و تعدی به خاک ایران را داشته باشند؛ چراکه از پیشینه جوانان ایرانی آگاه هستند.پس به نظر من خون انقلابی همچنان در رگ‌های جوانان وطن مان جاری است و دشمن آرزوی بی‌تفاوتی جوانان جمهوری اسلامی ایران به انقلاب اسلامی را به گور می‌برد.

تسنیم: آخرین تماسی که با شهید حمزه داشتید چند روز قبل از شهادت او بود؟
پدر شهید حمزه: محمدحسین روز پانزدهم یا شانزدهم فروردین که اعزام می‌شد؛ در فرودگاه تهران با ما تماس گرفت و پس از رسیدن او به سوریه هم یک مکالمه کوتاه تلفنی باهم داشتیم که حدود 5 روز قبل از شهادت بود و در بیست و ششم فروردین 95 هم به شهادت رسید.

تسنیم: یادم می‌آید که اخبار ضدونقیضی از شهادت محمدحسین در استان منتشر می‌شد.
پدر شهید حمزه: بله همین‌طور است. مدتی قبل از اعلام رسمی شهادت او در فضای مجازی شایعاتی مبنی بر زخمی شدن و شهادت او منتشر می‌شد و محمدحسین هم چند روزی با ما تماسی نگرفته بود که در تاریخ بیست و ششم فروردین خبر رسمی شهادت او اعلام شد.

تسنیم: اولین بار که شایعات شهادت شهید حمزه را شنیدید کجا بودید؟
پدر شهید حمزه: البته من دو بار شایعه شهادت محمدحسین را شنیدم. یکی بار نخست اعزام او در سال 94 و یکی هم باز دوم اعزام محمدحسین در فروردین 95 بود که خبر شهادت محمدحسین را به من می‌داند.بار اول که شایعات شهادت محمدحسین را به گوشم رساندند من در حال قدم زدن در اهواز بودم؛ چراکه گروهی از دانش آموزان را به راهیان نور برده بودم. در همان روز پیش از شنیدن شایعات محمدحسین با من تماس گرفت و از سلامت او مطلع بودم و هنگامی‌که یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت که شنیده‌ام محمدحسین شهید شده در پاسخ به او گفتم: بله، او ساعتی قبل با من تماس گرفت و خبر شهادت خودش را به من داد. شایعات برای شهادت محمدحسین خیلی زیاد بود.

تسنیم: چگونه خبر قطعی شهادت را به شما دادند؟
پدر شهید حمزه: یک روز بعد از سفر ریاست جمهوری به سمنان در سال 95، چند تن از مسئولان شهرستان به همراه رئیس بنیاد شهید استان سمنان به منزل ما آمدند و خبر شهادت او را دادند.

تسنیم: با شنیدن خبر شهادت چه حالی داشتید؟
پدر شهید حمزه: با از دست دادن عزیزان قطعاً احوال تغییر می‌کند و دچار دگرگونی می‌شوند. (بغض خود را فرومی‌خورد) بالاخره ارتباط روحی و ژنتیکی که بین پدر و فرزند وجود دارد این حال و هوا را در ما به وجود می‌آورد.

فرزند مانند پوستی از بدن پدر است و من با شنیدن آن خبر احساس کردم پوستم را از بدنم کندند.

تسنیم: لحظه اولی که پیکر و تابوت شهید حمزه را دیدید چه احساسی داشتید؟ چیزی که مردم در مراسم تشیع از شما دیدند فقط صبر و استقامت بود و روحیه محکم شما برای همه مثال‌زدنی بود؛ خودتان فکر می‌کنید که چرا آن‌قدر با این قضیه با استقامت و محکم برخورد کردید؟
پدر شهید حمزه: انسانی که باخدا معامله می‌کند؛ باید در میدان خود را نشان دهد. من باخدا بر سر فرزندم معامله کردم و باید خودم را به خداوند نشان می‌دادم؛ چراکه این یک معامله خاص الهی بود.
خدا محمدحسین را به من داد و بعد از مدتی به قیمت خوبی از من خرید و برای روزی که به او نیاز داشته باشم؛ خداوند محمدحسین را به من باز می‌گرداند.
ما خوبی محمدحسین را می‌خواستیم و او به این خوبی دست‌یافت. در واقع از همان زمان که محمدحسین وارد سپاه شد من روحیه شهادت را در او دیدم.

تسنیم: یعنی شما می‌دانستید که محمدحسین روزی شهید می‌شود؟
پدر شهید حمزه: حدس می‌زدم. حالا که صحبتش پیش آمد این را هم اضافه کنم که ما ارتباط روحانی باهم داشتیم و محمدحسین در شب شهادتش مانند یک شوک به خواب من آمد و خبر شهادت خودش را به من داد.

تسنیم: به‌عنوان یک خانواده شهید مدافع حرم حرفی با مردم و مسئولان دارید؟
پدر شهید حمزه: محمدحسین در کنار همه فعالیت‌هایی که انجام می‌داد؛ یک روحیه سیاسی داشت و تمام اخبار سیاسی را رصد می‌کرد. مردم همیشه پای‌کار هستند و دغدغه‌ای از آنان نداریم. بیشتر دغدغه ما مسئولان هستند که ضعف مدیریتی در جامعه ما بیداد می‌کند.

من نه به‌عنوان پدر شهید حمزه، بلکه به‌عنوان یک رزمنده و یک نفر از جامعه بزرگ ایران می‌خواهم که مسئولان به یک سؤال من پاسخ دهند.

جهان سلطه ازیک‌طرف دنیا به اینجا آمده و به دنبال منافع مادی و زیاده‌خواهی‌های دنیوی خود در ایران جست‌وجو می‌کند؛ ما نیز انقلاب کردیم و در انقلاب اعلام کردیم که در هر جا که نام خدا بدرخشد منافع ما نیز آنجا هست.مسئولان برای ما تعیین کنید در کجا خدا نیست که ما آنجا پا نگذاریم؟ چرا برخی از مسئولان در مسئله سوریه و مقاومت کوتاهی می‌کنند؟اگر واقعاً انقلابی و پیرو خط امام هستیم؛ پس باید سنگرهای بلند جهان را فتح کنیم و پرچم اسلام را در بلندترین قله‌های جهان به اهتزاز در آوریم.
در 100 کیلومتری حلب شهری است به نام رقه که داعش در زمانی که وجود داشت آنجا را مرکز حکومت خود می‌دانست. رقه جایی است که حضرت علی (ع) در آن جنگ صفین را انجام داده و در آنجا 4 هزار شهید صدر اسلام دفن شده است. حضرت علی (ع) که اهل مدینه بود چگونه در سوریه جنگ صفین را انجام داد؟

تسنیم: جناب آقای حمزه! به عنوان پدری که پسر جوان خود را در راه آرمانهای انقلاب و اسلام فدا کرده است؛ چه صحبتی با جوانان مخاطب این مصاحبه دارید؟
پدر شهید حمزه: سه عامل در انحراف و هدایت انسان مؤثر است. اول "خانواده "، دوم "محیط یا جامعه " و سوم "اراده انسان ".
خیلی‌ها در محیط‌های خوبی بزرگ می‌شوند؛ ولی خوب تربیت نمی‌شوند و تعداد زیادی هم در ابتدا خوب بودند اما با گذشت زمان سرشت آنان عوض شد.
خیلی‌ها هم در محیط‌های خوبی نبودند؛ اما سرنوشت خوبی نصیب آنان شد. چیزی که باید به آن خیلی توجه کنیم این است که اراده انسان در این میان بسیار مهم است.



محمدحسین از جامعه و از خانواده خود به‌خوبی استفاده و با اراده خود مسیر زندگی‌اش را انتخاب کرد.
توصیه من به جوانان این است که ضعف‌های خود را به گردن محیط پیرامون و خانواده نیندازند؛ چراکه خداوند انسان را از یک نعمت مهم تفکر و اختیار بهره‌مند کرده است. انسان‌ها باقدرت و اراده‌ای که دارند می‌توانند آسمان‌ها را فتح کنند. این اراده می‌تواند انسان‌ها را به بالاترین مراتب یا خدای‌ناکرده به پایین‌ترین سطح برساند.

تسنیم: آخرین جمله‌ای که دوست دارید به شهید بگویید؟
پدر شهید حمزه: امیدوارم شفاعت من را نزد حضرت زینب (س) بکند.

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۲۵۷۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نیم نگاهی به زندگی شهید محمد سهرابی‌ثانی

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای کهگیلویه و بویراحمد، شهید محمد سهرابی ثانی ۳۰ شهریور ۱۳۶۳ در خانواده‌ای مومن و متدین در روستای مله آبگاوان از توابع بخش موگرمون شهرستان لنده در استان کهگیلویه وبویراحمد دیده به جهان گشود.
خانواده‌ای کاملاً مذهبی که از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش می‌کردند پدر و مادر سعی می‌کردند با کسب روزی حلال فرزندشان را بزرگ کنند تا سختی‌های روزگار هیچ گاه از ذهن فرزندانشان پاک نشود و خود ساخته و با اراده قوی و بردبار بزرگ شوند. یارو یاور پدر محمد از همان کودکی یار و یاور پدر بود و در کار‌های کشاورزی و دامداری پدر را یاری می‌کرد، از همان کودکی علاقه شدیدی به درس و تحصیل داشت و دوران ابتدایی را در مدرسه مله آبگاوان گذارند و بنا به ضرورت جهت امر تحصیل به شهرک سرآسیاب لنده مهاجرت کردند. شهید محمد سهرابی ثانی دوران راهنمایی را در مدرسه شهید ثانی لنده با موفقیت به پایان برد و همزمان با پایان امتحانات خردادماه به واسطه فقر مادی حاکم برخانواده به شهرستان بوشهر می‌رفت تا با کار در گرمای طاقت فرسا و هوای شرجی این شهر درآمدی برای خود و خانواده اش از طریق کارگری به دست آورد و خانواده رنج و سختی کمتری متحمل شوند. شهید باتوجه به عشق و علاقه‌ای که به رشته میکانیک داشت راهی دبیرستان کارو دانش خوارزمی شد تا دیپلم خود را در این رشته بگیرد. ورود به سپاه وی پس از سال‌ها فعالیت در بسیج و عضویت فعال این نهادانقلابی با توجه به فعالیت‌ها و حضور مداومش در برنامه‌های فرهنگی و مذهبی در مسجد در تاریخ ۳۰ شهریورماه ۱۳۸۴ با شرکت در آزمون ورودی سپاه پاسداران به عضویت تیپ ۴۸ فتح درآمد تا در نهادی منسجم‌تر و مقدس‌تر به میهن خود خدمت کند. درس در کنار جنگ این شهید والامقام پس از حضور در سپاه پاسداران راهی دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج در رشته کارشناسی حسابداری شد تا شوق و ذوق به علم را بنا به تاکید رهبرش در خود بارور کند. وی سال‌های زیادی را با مشقت و سختی تحمل کرد تا سرپناهی برای خانواده اش بسازد که بعد از تکمیل منزل پدر با خاطری آسوده زندگی خود را ادامه دهد. شهید عاشق سپاه و بسیج بود وهمیشه می‌گفت: بسیج و سپاه دو بدنه تفکیک ناپذیرند و عزت و اقتدار ما را این دو و نیرو‌های مسلح ما به ارمغان می‌آورند. علاقه به خانواده او علاقه شدیدی به خانواده داشت و مرتب همه اعضای خانواده را به دیدار از آشنایان و انجام صله‌ی رحم دعوت و ترغیب می‌کرد وی همیشه عاشق کارش بود به طوری که وقتی می‌خواست به یاسوج برود طوری برنامه ریزی می‌کرد که تا قبل از ساعت هفت صبح درمحل کارش حاضر شود. نحوه شهادت شهید محمد سهرابی ثانی و سایر همرزمانش در تیپ ۴۸ فتح باتوجه به ماموریتی که داشتند عازم جبهه شمالغرب ایران اسلامی با هدف مبارزه با گروهک تروریستی پژاک در منطقه جاسوسان شدند. در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۹۰ پس از وارد کردن ضربات سنگین به کومله‌ها و گروهک تروریستی پژاک در کمین نیرو‌های دشمن قرارگرفتند. ساعت ۶ صبح همان روز جاسوسان از ناحیه سینه و پهلو وی را مورد اصابت تیر قرار دادند و او به فیض عظیم شهادت نایل آمد. دقایقی بعد نیز دوست و همسنگرش شهید آیت صدیقی نژاد نیز به فیض عظیم شهادت نایل آمد و هر دو دست در دست هم به سوی معبود خویش شتافتند. سخن هم رزم: قاسمی از همرزمان شهید سهرابی ثانی می‌گوید: شب عملیات شروع شده بود محمد در میانه راه که داشت می‌رفت پیامکی برای من و چندنفر دیگر از دوستانمان فرستاد که به این شرح بود: (ضمن خسته نباشید از همه شما دوستانم طلب حلالیت می‌کنم) صبح روز بعد وقتی خبرشهادتش را شنیدیم فهمیدیم که شب هنگام فرشتگان به وی و سایر شهدای این عملیات نظر و توجه خاص داشته اند.  از زبان برادر شهید: شهیدعلاقه زیادی به ورزش فوتبال و فوتسال داشت و در کنار این دو علاقه‌ای زیادی نیز به ورزش‌های رزمی به خصوص کاراته و تکواندو داشت و دارنده چندمدرک در این دو رشته رزمی بود. به هرحال اگر فداکاری‌های شهید محمد سهرابی ثانی و سایر شهدای حریم امنیت ایران اسلامی نبود امروز ما طعم امنیت و آرامش را به این راحتی نمی‌چشیدیم و خدا می‌داند چه سرنوشت تخلی در انتظار ما بود. این شهید بزرگوار ۱۳ شهریورماه ۱۳۹۰ بر روی دستان مردم مومن و ولایتمدار شهرستان لنده تشییع و در گلزار شهدای شهرک سرآسیاب لنده در جوار سردار رشید سپاه اسلام شهید جان محمد کریمی آرمید تا مقبره اش زیارتگاهی باشد برای دلدادگان شهید و شهادت.

دیگر خبرها

  • نیم نگاهی به زندگی شهید محمد سهرابی‌ثانی
  • بزرگداشت شهیده راحله روشنگر شهید مدافع سلامت ماسال
  • امت اسلام در کنار همدیگر به یک دشمن واحد توجه کنند
  • یادواره سردار شهید سیدمعروف ایرانی در صومعه سرا
  • یک خبرنگار دیگر در غزه شهید شد/ شهادت ۱۴۱ خبرنگار از آغاز جنگ
  • یادواره خانگی شهید جابر صمدی در چهار برج
  • بازدید رئیسی از بیمارستان شهدای یافت‌آباد/ رئیس جمهور به منزل شهید مدافع حرم رفت
  • تجلیل از خانواده شهید مدافع سلامت در پیرانشهر
  • مراسم گرامیداشت شهید منتظر قائم و شهدای مدافع امنیت در یزد
  • ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین