آيت الله اميني مطرح کردند: هرجا پيروزي و موفقيتي حاصل شده در پرتو اطاعت از ولايت فقيه بوده است/ چرا امام (ره) به جاي مجلس خبرگان، شخصا آقاي منتظري را عزل کردند؟/ ماجراي برخورد تند امام (ره) با مرحوم هاشمي رفسنجاني
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۰۴۴۹۸۰
خبرگزاري آريا - حضرت امام در حالي که آثار اندوه آشکارا در چهرهشان هويدا بود، فرمودند: «من در باره عواقب و جوانب عزل آقاي منتظري کاملاً فکر کرده و تصميم خود را گرفتهام و چون و چرا هم ندارد.»
سرويس سياست مشرق - عالم فرزانه و انديشمند وارسته آيتالله حاج شيخ ابراهيم اميني متولد 1304 شمسي در نجف آباد اصفهان؛ از شاگردان مبرز حضرت امام خميني، آيتاللهالعظمي بروجردي وعلامه طباطبايي است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ايشان ضمن نقش آفريني ژرف در عرصههاي علمي و پژوهشي در حوزه علميه، دهها اثر ارزشمند در مقولات و موضوعات مختلف به رشته تحرير درآورده که بسياري از آنها دهها بار تجديد چاپ شده است.
ايشان از آغاز نهضت امام خميني با عزم و خلوصي زايدالوصف به اين حرکت بيدارگر پيوست و در طول نيم قرن گذشته نقشهاي مهمي را در نهضت و نظام اسلامي ايفا کردهاند. آيتالله اميني که در عداد نخستين أعضاء و از پايه گذاران جامعه مدرسين حوزه علميه قم به شمار مي روند در کارنامه خود افتخار چندين مورد نمايندگي از سوي حضرت امام در امور گوناگون و همچنين عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي جمهوري اسلامي را داشتهاند. امامت جمعه شهر مقدس قم و سه دوره نمايندگي مجلس خبرگان و نايب رئيسي آن مجلس، از ديگر مسئوليتهاي ايشان بوده است. آيتالله اميني ازجمله چهرههايي است که از بزنگاههاي خطير ساليان مبارزه و نيز تصميمات مهم و سرنوشتساز نظام اسلامي، خاطراتي شنيدني دارند که شمهاي از آنها را در گفت و شنود پيش روي بيان داشتهاند.
*بسم الله الرحمن الرحيم. سئوال اول را از اين موضوع آغاز ميکنيم که حضرتعالي جزو مجموعهاي بوديد که وقتي حضرت امام در سال 1342 دستگير شده بودند، در حاليکه هنوز مرجعيتشان در ميان عامه مردم مطرح نشده بود، مرجعيت ايشان را به جامعه اعلام کرديد. دليل اين کار چه بود و چه بازتاب و نتيجه اي داشت؟
بسم الله الرحمن الرحيم. در جواب حضرتعالي عرض ميکنم که بعد از دستگيري حضرت امام و انتقال ايشان به تهران، اين احتمال جدي وجود داشت که هدف رژيم شاه از اين اقدام، محاکمه ايشان است. شنيده ميشد که رژيم ميخواهد براي ايشان دادگاه صحرايي تشکيل بدهد. طبعاً با آن شرايط به نظر ميآمد امام را اعدام خواهند کرد!. طلبههاي علاقمند به ايشان و فضلا و اساتيد، از اين وضع شديداً نگران بودند و در صدد برآمدند که کاري کنند تا اين محاکمه انجام نشود، چون به هرحال شرايط خطرناک بود. يکي از راههايي که به نظرشان آمد اين بود که کاري بکنند تا امام مصونيت داشته باشند و نتوانند ايشان را محاکمه کنند. در آن زمان هم، جايگاه مرجعيت تقليد، حرمت و مصونيت داشت؛ بالاخره مرجعيت هميشه جايگاه خاصي داشته است.
در اين جهت، يکي از کارها اين بود که مرجعيت ايشان را اعلام کنند، اما اين کار هم در زمانِ خفقان رژيم شاه، کار ساده اي نبود. لذا عدهاي از فضلا و اساتيد انقلابي در صدد برآمدند تا متني تهيه کنند و مخفيانه شروع به کار کردند. يکي از طلاب، متصدي شد اين اطلاعيه اعلام مرجيعت امام را به منزل آقايان ببرد و از آنها امضا بگيرد. البته غير از اين، کارهاي ديگري هم انجام ميشد ولي اقدامي که خيلي ضروري به نظر ميرسيد، همين کار بود.
هر کسي هم حاضر نبود اين کار را بکند، ولي هميشه طلاب انقلابي در اين زمينه بزرگترين نقش را داشتند. اين طلبه مخفيانه به منزل تکتک آقايان ميرفت و جريان را ميگفت که: تنها راه براي حفظ جان حضرت امام، امضاي اين متن است. به منزل ما هم آمدو ما هم امضا کرديم.
تعدادي از آقايان امضا کردند. پس از گرفتن امضا، چاپ آنها مسئله مهمي بود. طلاب انقلابي به شکل مخفيانه وسايلي براي تکثير داشتند و اين اعلاميه را تکثير کردند. اما نشر و توزيع اين اعلاميه هم کار سادهاي نبود، ولي طلبههاي انقلابي با ارتباطاتي که با شهرستانها داشتند، اين کار را انجام دادند و پي کار را گرفتند و اطلاعيه به سرعت در تمام ايران پخش شد و ساواک نتوانست کاري بکند. اين سرعت عمل، بسيار موجب آشفتگي و شگفتي دستگاه اطلاعاتي رژيم شاه شد که اينها چگونه و با چه وسيلهاي اين اعلاميه را چاپ و به اين شکل توزيع کردهاند و حتي يک نفرشان هم گير نيفتاده است؟
با اين همه، صرف اين کار براي جلوگيري از محاکمه حضرت امام کافي نبود. وظيفه ديگري که فضلا و جمع طلاب علاقمند به امام انجام دادند، اين بود که عدهاي از آقايان قم و شهرستانها را ترغيب کردند که به تهران بروند و در آنجا مانع از محاکمه امام شوند. خود من به همراه آيتالله منتظري در اين قضيه نقش فعالي داشتيم. درِ خانه تکتک مراجع رفتيم و جريان را گفتيم که قضيه از اين قرار است که شاه ميخواهد امام را محاکمه و اعدام کند و شما بهتر است به تهران برويد و از نزديک جلوي اين کار را بگيريد. به خيلي از آقايان گفتيم. بعضيها قبول ميکردند، برخي هم قبول نميکردند، ولي اکثراً تحت تأثير قرار ميگرفتند. آيتالله مرعشي نجفي از قم، آيتالله ميلاني از مشهد، آيتالله بهبهاني از اهواز، آيتالله محلاتي از شيراز و خلاصه علماي بلاد از شهرهاي مختلف به تهران آمدند.
به هر حال و به هر طريق ممکن توانستيم عدهاي از آقايان را متقاعد کنيم که به تهران بروند. طبعاً اين گردهمايي برخلاف نظر ساواک بود و نميخواست علماي بلاد در تهران جمع شوند. مرحله مهم و مشکل بعد اين بود که حالا بايد چگونه اين جمع را هماهنگ کرد. در آنجا بحث شد که آقايان اقدامي کنند. عمده اين بود که آقايان در آنجا اطلاعيهاي بدهند و جلوي اعدام حضرت امام را بگيرند. وقتي در جلسات صحبت مي شد، هر کسي نظري ميداد که اين کار و آن کار را بکنيم و اينکه بتوان کاري کرد که آنها يک اعلاميه رسمي بدهند، کار سختي بود. مثلاً وقتي که قرار شد آقايان اطلاعيهاي بدهند، متن اطلاعيه که تهيه شد، هر يک از آقايان نظري داشت. يکي ميگفت تند است! يکي ميگفت صلاح نيست و…
من و آقاي منتظري چند متن تهيه کرديم و پيش آقايان برديم. همگي هم که در يک جا نبودند و در جاهاي مختلف اقامت داشتند. وقتي ميگفتند اين تند است، متن ديگري را جلوي دستشان ميگذاشتيم و ميگفتيم اين يکي چطور؟ بالاخره در جايي ميپذيرفتند و امضا ميکردند.
همه آقايان تحت نظر ساواک بودند و به امضا رساندن اين اطلاعيه هم کار دشواري بود، ولي به هر حال هر طور که بود، اطلاعيه را اين طرف و آن طرف ميبرديم و امضا ميگرفتيم. اين را هم بگويم که آيتالله مرعشي نجفي از همه بيشتر همراهي ميکرد. آخر سر هم اطلاعيه را برديم حضرت عبدالعظيم«ع» چون آقاي [سيد کاظم] شريعتمداري در آنجا اقامت داشت. رفتيم که از او امضا بگيريم که اين هم کار مشکلي بود، چون از بيت ايشان افرادي به آنجا آمده بودند که بعضاٌ با نهضت و امام همراه نبودند. به هر صورتي که بود، آقاي منتظري اطلاعيه را نزد او برد و امضا گرفت. مراقب بوديم هر جور شده کار اين اطلاعيه را تمام کنيم چون احساس ميکرديم زير نظر هستيم. و ظاهراً عُمال ساواک هم خبر داشتند که اطلاعيه نزد آقاي منتظري است. خاطرم هست قبل از اينکه وارد حرم شويم، آقاي منتظري را دستگير کردند و بردند. منتهي کاري که ما کرده بوديم، اين بود که اطلاعيه را زير کاجهاي مدرسه برهان پنهان کرده بوديم. آقاي منتظري را گرفتند و بردند زندان، ولي نتوانستند چيزي از ايشان بگيرند و بعد از مدتي هم آزادش کردند. ما رفتيم و اطلاعيه را برداشتيم و برديم منتشر کرديم.
*بسياري از نسل قديم ما هم اين شرايط و سختيها را فراموش کردهاند! نسل جديد هم اصلاً نميتواند تصور بکند که در آن دوره چه خفقان و شرايط سختي حاکم بوده. به هر حال نتيجه آن اقدامات حفظ جان حضرت امام و تثبيت جايگاه ايشان و ولايتفقيه در انقلاب و پس از آن در نظام اسلامي شد. متاسفانه بايد اذعان کرد که بهرغم اينکه اصل ولايتفقيه مهمترين رکن نظام اسلامي است و به برکت همين اصل بود که اين نقطه عطف تاريخي براي ايران و بلکه جهان اسلام رقم خورد، متأسفانه تا به حال اين اصل مهم، آن گونه که بايد و شايد تبيين نشده است. هر چند که اين مقوله يک مسئله علمي عميق است و تبيين آن در يک يا چند جلسه نميگنجد، بد نيست در اين مجال اشارهاي به عصاره و لُبّ بحث ولايتفقيه و ضرورت آن بفرمائيد.
ولايتفقيه در تمام مراحل مبارزات بزرگترين نقش را داشته است. اگر فضلا، مدرسين، طلاب و مردم فعاليت ميکردند، به اعتبار پيروي از ولايتفقيه بود. دستورات حضرت امام بود که به انسان تکليف ميکرد برود و آن اقدامات را انجام بدهد. در تمام مراحل اينگونه بود. حتي هنگامي که ما در تهران از آقايان امضا ميگرفتيم، مبناي ما پيروي از ولايتفقيه بود.
آن روزها اقدام به چنين کارهايي آسان نبود و زندان، تبعيد و گرفتاري داشت، ولي چون مساله وليفقيه مطرح بود، ميگفتيم همه اينها واجب و مأجور است و زندان، شکنجه و تبعيدش را هم قبول ميکرديم. در مراحل بعدي هم ولايتفقيه مبناي اقدمات ما بود. مردم هم ميگفتند چون وليفقيه و امام فرموده است، اين کار را ميکنيم و مأجور هم هستيم. اگر ولايت فقيه نبود که اين فداکاريها نبود. خود دفاع مقدس و جنگ و شهادتها، همه در پيروي از ولايتفقيه و حکم امام بود. اگر در رأس اين انقلاب يک مجتهد جامعالشرايط نبود، شهادت و شهيد معني پيدا نميکرد واصلاً انقلاب پيش نميرفت. در تمام اين زمينهها بزرگترين نقش را ولايتفقيه داشته است.
در همه مراحل، اين حضرت امام بود که ميگفت پيش برويد و اين کار را بکنيد. بعد از امام هم همينطور هرجا پيشرفت وپيروزي و موفقيتي حاصل شده در پرتو اطاعت از ولايت فقيه بوده است. الان مجال بحثش نيست که ادله ولايتفقيه چيست؟. اگر کسي غير از وليفقيه بود، چه کسي اين کارها را ميکرد؟ همه اگر انقلاب و نهضت کردند، به خاطر پيروي از ولايتفقيه بود. طبق آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(1) مردم اگر اطاعت کردند به خاطر «أولِيالأمرِ» و به اعتبار اتصال به «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» بوده است. لذا مردم وظيفه خود ميدانستند «أَطِيعُوا اللَّهَ» -اطاعت از خدا که امري عقلي است- و «أَطِيعُوا الرَّسُولَ» که به اعتبار وحي واجبالاطاعه است، چون دستور خداست که از رسول اطاعت کنيد و «أُولِي الامرِ مِنکُم» يعني کساني که امر حکومت در دستشان است هم مستند به قرآن و در طول اطاعت از دو مرجع قبلي است. مصداق اول«أُولِي الأَمرِ»، ناظر به ائمه«ع» است. آنها مصداق اعلاي اين آيه هستند. پس از آنها در زمان غيبت، «أُولِي الأَمرِ» جانشينان امام معصوم«ع» و بر حسب ادله روايي و عقلي فقها هستند.
ولايتفقيه در تمام مراحل انقلاب بزرگترين نقش را داشته است... الان هم در هر مورد که مسئولين ذيربط دستورات رهبري را با جديت اجرا کردهاند، نظام جمهوري اسلامي به موفقيتهاي بزرگي دست يافته است و به تعبير ديگر هرکجا پيروزي و موفقيت بزرگي رخ داده است همانجاست که پيروي ازمقام ولايت بعمل آمده است
به هر حال اسلام با احکامي که دارد نميتواند بيمجري باشد و اين احکام را بايد کسي پياده کند که همان فقها هستند. حالا چه به استناد ادله روايي ولايتفقيه و چه مهمتر از همه اينها، ادله لُبّي به اين امر دلالت دارد. مصداق اتم اين ادله، اين است که اسلام بيصاحب بي مجري نيست و اين همه احکامي که دارد، از جمله جهاد، وجوب جهاد و بيتالمال و….، مجموعاً وجود يک حکومت را مشخص ولازم ميکند. اگر ادله روايي را هم نداشتيم، خود ادله لُبّي کافي بودند در اينکه بگوييم اسلام صاحب و مجري ميخواهد.
*يکي از رخدادهاي مهم تاريخ انقلاب که جنابعالي در جريان جزئيات آن بوديد، جريان عزل آيتالله منتظري از قائممقامي رهبري از سوي امام خميني بود. به اعتقاد شما، آيتالله منتظري واجد چه ويژگيهايي بود که خبرگان او را براي جانشيني حضرت امام مناسب دانستند و امام از چه جنبه هايي نگران قائم مقامي ايشان بودند؟
مرحوم آيتالله منتظري از شاگردان ممتاز درس فلسفه، فقه و اصول امام و از ارداتمندان مخلص ايشان بود. لذا امام از مراتب علم و دانش ايشان مطلع بودند. به همين دليل از ايشان بهعنوان حاصل عمر خود ياد کردند. مضافاً بر اينکه آقاي منتظري و فرزندش، در دوران مبارزه با رژيم شاهنشاهي زندانها و شکنجه و تبعيدهاي زيادي را تحمل کرده بودند و مراتب قاطعيت و اخلاص و شجاعت آنها بر کسي پوشيده نبود.
آقاي منتظري علماً و عملاً به ولايت فقيه اعتقاد داشت و آثار ارزشمندي را در اين رابطه تاليف و براي اثبات اصل ولايت فقيه تلاش کرده بود. با توجه به اين خصوصيات، شايد امام از جهات علمي و سوابق مبارزاتي و از همه مهمتر اعتقاد به اصل ولايت فقيه ايشان را براي اين منصب مناسب ميدانستند، اما وجود مديريت، بينش صحيح سياسي و اجتماعي که در امر رهبري بسيار مهم و حياتي مي باشند، در آقاي منتظري مورد ترديد امام بود. به همين دليل هم با انتخاب ايشان به قائممقامي موافق نبودند و اين تصميم را زودهنگام ميدانستند. در عينحال امام نميخواستند در امور مربوط به خبرگان دخالت کنند.
*در خود مجلس خبرگان نسبت به اين امر ترديد و شک و شبههاي وجود نداشت؟
چرا، اتفاقاً در اجلاس فوقالعاده خبرگان که درباره انتخاب آقاي منتظري به قائممقامي بحث ميشد، آقاي محمدي گيلاني به من گفتند که من در جماران بودم و شنيدم که امام با انتخاب ايشان موافق نيستند. اين را به آقاي هاشمي رفسنجاني هم گفتم و ايشان گفت: امام نهي که نکردهاند، فعلاً هم اين مطلب را مطرح نکنيد تا ببينيم چه پيش ميآيد.
*به هر حال مجلس خبرگان ايشان را در سال 1364 به عنوان قائم مقام رهبري انتخاب کرد. پس از آن چه شرايطي پيش آمد؟
حضرت امام عملاً در برابر يک امر انجام شده قرار گرفتند. ايشان قلباً اميدوار بودند که اگر آقاي منتظري ضعفي هم دارد، بهمرور زمان برطرف شود و صلاحيت ايشان براي رهبري در آينده به اثبات برسد. از طرف ديگر آقاي منتظري بعد از انتخاب، مورد توجه اشخاص و گروههاي مختلف قرار گرفت و همگان از علما و طلاب گرفته تا مسئولان نظام و مخالفان نظام و حتي افراد عادي ميتوانستند با ايشان ملاقات کنند و يا از طريق شکايتنامه وعرض حال، مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و يا حتي مشکلات شخصي خود را با ايشان مطرح کنند. لذا مراجعات به ايشان روز به روز بيشتر ميشد. طبيعتاً بين اين مراجعين همه نوع افرادي وجود داشتند و غير از افراد انقلابي و دلسوز نظام، ضدانقلابها و منافقين و کج انديشان هم به ايشان دسترسي داشتند.
*درآن دوره هم با توجه به نوپايي نظام و جنگ تحميلي، جامعه با چالشهاي فراواني دست به گريبان بود.
همين طور است. نظام از داخل و خارج مورد هجمه دشمنان قرار داشت و کشور با انبوهي از مشکلات سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي، اداري و… دست به گريبان بود. آقاي منتظري در معرض اين مسائل قرار ميگرفت و طبيعتاً اينها بر روح و روانش تأثير ميگذاشتند. متأسفانه ايشان در اين امور نه تجربه کافي داشت و نه مشاوران و معاشران دلسوز و عاقل و باتجربهاي که به او در تحليل و درک درست مسائل کمک کنند. اعضاي دفتر آقاي منتظري هم صلاحيت کافي براي ايفاي وظايف خود را نداشتند.
از سويي هم، ايشان خود را قائم مقام رهبري ميدانست و احساس مسئوليت ميکرد و همين که اخبار حوادث ناگوار را ميشنيد، سريع برانگيخته ميشد و واکنش نشان ميداد و از روي احساس وظيفه، به امام نامه مينوشت و يا در ملاقاتهاي حضوري، صراحتاً مطالبي را که بعضاً مبناي درستي هم نداشتند، بيان ميکرد. اشکال کار در اين بود که برخي از مسائلي را که نبايد، در سخنرانيها و درسهايش هم تکرار ميکرد و يا به کساني که در دلسوزي و وفاداري آنان ترديدهايي وجود داشت، اين مطالب را منتقل ميکرد. بهخصوص در شرايط حساس جنگ، ايجاد بدبيني در مردم نسبت به سپاه و تهيه خوراک تبليغاتي و سوژه براي دشمنان انقلاب، کار خطرناکي بود.
*مگر حضرت امام هم از کانالهاي مختلف در جريان مسائل کشور نبودند؟ آيا اين اطلاعات فقط به آقاي منتظري ميرسيد؟!
قطعاً اينگونه اطلاعات به امام و بيت ايشان هم ميرسيد، ولي ايشان سعهصدر و واقعنگري بينظيري داشتند و پاسداري از اصل نظام برايشان در اولويت بود و طرح برخي از مسائل را که در مواردي هم واقعيت نداشت در آن شرايط به نفع کشور نميدانستند؛ بهخصوص وقتي چنين مسائلي توسط کسي بيان ميشد که در مظان رهبري آينده بود و حرفهايش به عنوان قائم مقام رهبري وزن خاصي داشت، نظام بهشدت آسيب ميديد و فرصت براي ضد انقلاب و دشمنان نظام فراهم ميشد. به هرحال هرچه زمان گذشت و برخوردهاي غيرهوشمندانه آقاي منتظري بيشتر شد، برترديدهاي امام در باب صلاحيت ايشان براي تصدي مقام حساس رهبري افزوده شد.
*گفته ميشود که موضعگيريهاي آقاي منتظري بيشتر ناشي از رويکرد اطرافيان ايشان بوده. نظر جنابعالي چيست؟
بله. امام هم در آغاز همين نظر را داشتند و ميفرمودند که اين برخوردها ناشي از القائات برخي از اعضاي دفتر و ليبرالها و نيز معاشران آقاي منتظري است و چنانچه آنها عوض شوند، وضعيت تغيير خواهد کرد. به همين دليل گاهي توصيه ميکردند که اعضاي دفتر و محافظان ايشان عوض شوند و گاهي هم روي افراد خاص تکيه ميکردند. من روزي خدمت امام بودم و صحبت از آقاي منتظري شد و عرض کردم که ايشان سوابق مبارزاتي طولاني دارد و اکنون هم در مقام قائم مقامي رهبري است. بديهي است که دشمنان فراواني داشته باشد که بخواهند با شايعهپراکني و فتنهانگيزي، چهره ايشان را خراب کنند و به نظام صدمه بزنند. امام فرمودند: «من اينها را ميدانم. اگر آقاي منتظري اعضاي دفترش را اصلاح کند و مراقب رفتار و گفتار خود باشد، من همه اينها را جبران ميکنم. شما هم به ايشان بگوييد که افراد آبرومند و خوشسابقه را در دفترش به کار بگمارد تا فضلا و اساتيد برجسته به آنجا رفت و آمد کنند. من به بعضي از محافظين ايشان بدگمان هستم. بهتر است که اين کار را به عهده مسئولين حفاظت بگذارد». من سخنان حضرت امام را عيناً براي آقاي منتظري نقل کردم و ايشان در پاسخ گفت که آنها هيچ ايرادي ندارند و ايشان به آنها اعتماد کامل دارد!.
آماده کردن آقاي منتظري براي قبول مسئوليت سنگين رهبري و تلاش براي تعديل ايشان از طريق اصلاح فضاي دفتر و بيت ايشان تا مدتي ادامه داشت و امام همچنان اميدوار بودند که به هر شکل ممکن بر رفتار و گفتار ايشان تأثير بگذارند، اما متأسفانه تلاشهاي امام به نتيجه نرسيدند و عملکردها و رويکردهايي که شديداً به کيان نظام صدمه ميزدند و عرصه را براي دخالت دشمنان مساعد ميکرد، از جانب آقاي منتظري ادامه پيدا کرد.
من روزي خدمت امام بودم و صحبت از آقاي منتظري شد و عرض کردم که بديهي است که ايشان دشمنان فراواني داشته باشد که بخواهند با شايعهپراکني و فتنهانگيزي، چهره ايشان را خراب کنند و به نظام صدمه بزنند. امام فرمودند: «من اينها را ميدانم. اگر آقاي منتظري اعضاي دفترش را اصلاح کند و مراقب رفتار و گفتار خود باشد، من همه اينها را جبران ميکنم. شما هم به ايشان بگوييد که افراد آبرومند و خوشسابقه را در دفترش به کار بگمارد
*به نظرمي رسد تير خلاص اين ماجرا هم محاکمه سيد مهدي هاشمي بود.
بله، بعد از بازداشت و محاکمه سيد مهدي هاشمي و اعترافات صريح او به جرائم و جنايات گوناگون، آقاي منتظري بهشدت در قبال بازداشت و محاکمه او موضعگيري کرد و اين اقدام او، حضرت امام را به اين نتيجه قطعي رساند که ايشان براي تصدي مسئوليت سنگين رهبري شايستگي لازم را ندارد و بايد پيش از آنکه نظام خسارات جديتري ببيند، ايشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالي که از تخريب حاصل عمر خود، بهشدت آزرده خاطر بودند و صدمه روحي سنگيني خوردند، اما قاطعانه ايستادند و آقاي منتظري را بهرغم علاقهاي که به ايشان داشتند، از مقام قائم مقامي رهبري عزل کردند.
*آيا شما تصور ميکرديد که حضرت امام ايشان را عزل کنند؟
با توجه به قاطعيت امام و اينکه ميدانستم ايشان از موضعگيريها و رفتار آقاي منتظري بهشدت نگران هستند و در عين حال ايمان داشتم که براي امام حفظ نظام و دفاع از کيان اسلام از هر امري واجبتر و حياتيتر است، انتظار چنين چيزي را داشتم، ولي نه با آن سرعت و قاطعيت و به همين دليل سخت متعجب شدم.
*چگونه از تصميم حضرت امام باخبر شديد؟
در روزهاي اول سال 68، مرحوم آقاي مشکيني به من تلفن کردند و گفتند که امام از طريق حاج احمد آقا براي هيئت رئيسه خبرگان پيام مهمي فرستادهاند. شما و آقاي مؤمن و آقاي طاهري خرمآبادي هر چه زودتر به منزل من بياييد تا در اين مورد مشورت کنيم. بعد که به منزل آقاي مشکيني رفتيم، ايشان گفتند که حاج احمد آقا تلفني به من گفت امام فرمودهاند خبرگان را براي تشکيل اجلاس دعوت کنيد و هيئت رئيسه هم بيايند تا من به آنها بگويم چه کنند.
*شما متوجه شديد که حضرت امام ميخواهند چه بگويند؟
بله، همگي متوجه شديم. منظور امام کاملاً براي ما روشن بود و از عواقب آن بهشدت نگران شديم. سرانجام و پس از مشورت زياد به اين نتيجه رسيديم که با آقاي هاشمي رفسنجاني تماس بگيريم و مشورت کنيم. همين کار را هم کرديم و به ايشان تلفن زديم و جريان را گفتيم. ايشان گفت که من در اين مورد حرف دارم، به تهران بياييد تا موضوع را در هيئت رئيسه مطرح و در باره آن مشورت کنيم و تصميم بگيريم.
وقتي را براي تشکيل جلسه تعيين کرديم و به آيتالله خامنهاي که در مشهد بودند، اطلاع داديم تا ايشان هم خود را به تهران برسانند. جلسه در دفتر آقاي هاشمي تشکيل و پيام امام در مورد دعوت خبرگان براي تشکيل اجلاسيه خبرگان مطرح شد.
*در آن جلسه چه مباحثي مطرح شد؟
آقاي هاشمي گفت: امام مدتهاست درباره عزل آقاي منتظري تصميم خود را گرفته و يکي دو بار هم به من فرمودهاند که مسئله آقاي منتظري را تمام کنيد؛ اما من چون از عواقب اين کار بيمناک هستم، با خواهش و التماس از ايشان خواستهام تأمل بفرمايند بلکه راه حل بهتري پيدا شود، اما امام دوباره تاکيد فرمودند من تصميم خود را گرفتهام و هر چه زودتر قضيه را تمام کنيد.
آقاي هاشمي مجدداً از امام خواست لحن نامه را طوري تنظيم کنند که به وجهه حوزوي ايشان لطمهاي وارد نشود. امام در پاسخ سخنان تندي فرمودند که به جهت رعايت برخي مصالح از ذکر آنها خودداري ميکنم.
*و بالاخره خودشان هم اقدام کردند؟
بله، در روز 6 فروردين سال 68 خبردار شديم که امام شخصاً وارد عمل شده و نامه عزل آقاي منتظري را براي آقاي هاشمي فرستادهاند تا ايشان به اتفاق آقاي خامنهاي آن را براي آقاي منتظري ببرند. يک نسخه را هم به صدا و سيما فرستادند که خوانده شود؛ اما آقاي هاشمي به حاج احمد آقا گفته بود که بهتر است جلوي خوانده شدن نامه را از صدا و سيما بگيريد تا ما بياييم و حرفهايمان را به امام بزنيم، خواندن نامه دير نميشود!
به هرحال درآن جلسه بحثهاي ما چندين ساعت طول کشيد و درباره تمام جوانب امر از جمله انگيزه امام براي مستقيم وارد شدن به موضوع و آثار و عواقب اجتماعي آن، پخش يا عدم پخش فوري نامه، لزوم يا عدم لزوم تشکيل اجلاس خبرگان و امثال اينها بحث شد. نهايتاً تصميم گرفتيم خدمت امام برسيم و نظراتمان را بگوييم و کسب تکليف کنيم.
*نظرات آن جمع چه بود؟
اول اينکه از امام بخواهيم ولو موقتاً هم شده از عزل ايشان صرفنظر کنند. ديگر اينکه مفاد اين نامه از صدا و سيما پخش نشود. از تشکيل اجلاس خبرگان صرف نظر شود يا دستکم به تعويق بيفتد. لحن نامه هم ملايمتر شود که دستکم وجهه حوزوي آقاي منتظري محفوظ بماند. با دفتر امام تماس گرفتيم و تقاضاي وقت ملاقات کرديم. حاج احمد آقا گفت که ديروقت است و امام اين وقت شب به کسي وقت ملاقات نميدهند. گفتيم که کار فوري و لازمي داريم و ميآييم.
من و آقاي هاشمي و آقاي خامنهاي و آقاي مشکيني به سمت جماران حرکت کرديم و ساعت نه شب به آنجا رسيديم. حاج احمد آقا باز هم تکرار کرد که گمان نميکند امام در اين وقت شب به کسي اجازه ملاقات بدهند، با اين همه به اطلاع ايشان خواهد رساند. بعد هم نسخهاي از نامه امام را به آقاي هاشمي داد و ايشان نامه را خواند. تلخي ناشي از اندوه و عاطفه و حسرت امام و در عينحال لحن قاطع ايشان، چنان تأثير عميقي روي روح و روان من گذاشت که هنوز هم وقتي خاطره آن لحظه را به ياد ميآورم، بهشدت متأثر ميشوم.
حاج احمد آقا برگشت و گفت که امام براي ملاقات تشريف ميآورند. ساعت حدود نه و نيم بود. که خدمت ايشان رسيديم. ابتدا آقاي هاشمي با لحن ملتمسانهاي گفت که ما همواره در هنگام بروز مشکلات بزرگ از شما کمک گرفتهايم، حالا هم فکر ميکنيم انتشار اين نامه و عزل آقاي منتظري براي نظام عواقب ناگواري داشته باشد. حالا هم از شما ميخواهيم در اين باره عجله نکنيد، شايد در آينده راه حل بهتري پيدا شود، براي تشکيل اجلاس خبرگان هم شتاب نکنيد و اجازه بدهيد جوانب امر را دقيقاً بسنجيم و خدمت شما عرض کنيم، بعد از آن هر امري بفرماييد اطاعت خواهيم کرد. بعد هم آقاي مشکيني و آقاي خامنهاي نکاتي را بيان کردند.
حضرت امام در حالي که آثار اندوه آشکارا در چهرهشان هويدا بود، فرمودند: «من در باره عواقب و جوانب عزل آقاي منتظري کاملاً فکر کرده و تصميم خود را گرفتهام و چون و چرا هم ندارد. من گفته بودم که متن نامه مرا در اخبار بخوانند، اما کوتاهي شد… گفتهام که در تمام ادارات عکس ايشان را جمع کنند. تشکيل اجلاس خبرگان هم ضرورت ندارد و خودم راساً ايشان را خلع ميکنم.»
*پاسخ حضرت امام چه بود؟
ايشان در حالي که آثار اندوه در چهرهشان آشکار بود، فرمودند: «من درباره عواقب و جوانب اين امر کاملاً فکر کرده و تصميم خود را گرفتهام و چون و چرا هم ندارد. من گفته بودم که متن نامه مرا در اخبار بخوانند، اما کوتاهي شد. من از ابتدا با انتخاب ايشان مخالف بودم، اما نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. گفتهام که در تمام ادارات عکس ايشان را جمع کنند. تشکيل اجلاس خبرگان هم ضرورت ندارد و خودم رأساً ايشان را خلع ميکنم.»
*استدلال امام براي عدم دخالت خبرگان در اين امر چه بود؟
ميخواستند مسئوليت اين کار را شخصاً به عهده بگيرند. به آقاي هاشمي و آقاي خامنهاي هم فرمودند که لازم نيست شما نامه عزل آقاي منتظري را ببريد، ميدهم کس ديگري ببرد، شما هم ديگر براي ديدار با ايشان به قم نرويد. آقاي هاشمي مجدداً از امام خواست لحن نامه را طوري تنظيم کنند که به وجهه حوزوي ايشان لطمهاي وارد نشود. امام در پاسخ سخنان تندي فرمودند که بيان آنها را ضروري نميدانم و به جهت رعايت برخي مصالح از ذکر آنها خودداري ميکنم. جلسه سنگيني بود و در حالي که همگي مأيوس و نگران بوديم از خدمت امام مرخص شديم.
*شما چه کرديد؟
من همان شب به قم برگشتم و فردا صبح به ديدن آقاي منتظري رفتم و جريان نامه امام و ملاقات با ايشان را گفتم و اشاره کردم که احتمالاً امروز نامه امام به دست ايشان خواهد رسيد. بعد از ظهر آن روز باز به ديدن ايشان رفتم و ايشان گفت که نامه امام حدود ظهر به دستش رسيده است. نامه را گرفتم و دو سه بار با دقت خواندم. در همين موقع شيخ عبدالله نوري هم آمد و نامه را گرفت و چند بار خواند و گفت: «تصور ميکنم اگر اين نامه پخش شود، مردم عکسالعملهاي تندي نشان بدهند. به نظرم بهتر است شما همين الان يک نامه عذرخواهي براي امام بنويسيد و از حوادث گذشته اظهار پشيماني کنيد و بدهيد راديو هم متن نامه شما را اعلام کند. به اين ترتيب اوضاع آرام ميشود». آقاي منتظري گفت: «من کار خلافي نکردهام که عذر بخواهم!» من هم با پيشنهاد آقاي نوري موافق بودم، ولي آقاي منتظري زير بار نرفت. به هر حال هر چه اصرار کرديم، نتوانستيم ايشان را متقاعد کنيم. من با يأس و نگراني به خانه رفتم.
صبح روز بعد، آقاي شيخ حسن ابراهيمي به من تلفن زد و گفت که بالاخره آقاي نوري آقاي منتظري را قانع کرد که نامهاي بنويسد و آن را به تهران برد. در نتيجه امام هم از پخش نامه عزل ايشان از صدا و سيما صرفنظر کردند. اي کاش اين حادثه رخ نميداد و گرفتار عوارض اسفناک آن نميشديم.
*از آخرين ديدارتان با حضرت امام برايمان بگوييد.از آن ملاقات چه خاطرهاي داريد؟
آخرين ديدار من با ايشان زماني بود که براي آخرين بار در بيمارستان بستري شدند و قلب ايشان با دستگاه مصنوعي کار ميکرد. واقعيت اين است که من هرگز به لحظهاي که امام نباشند و جانشين ايشان هم مشخص نباشد، فکر نکرده بودم، لذا احتمال وقوع توطئههاي داخلي و خارجي ذهنم را پريشان کرده بود. در چند قدمي بستر امام ايستاده بودم و به ابر مردي نگاه ميکردم که پانزده سال قبل، در شرايطي که نفس کسي در نميآمد، بر سر شاه فريادزده بود: «کاري نکن که بدهم مردم ايران گوش تو را بگيرند و بيرونت کنند!» ابر مردي که گفته بود: «امريکا هيچ غلطي نميتواند بکند» و يکتنه و مردانه ايستادگي کرده و سرانجام پوزه استکبار را به خاک ماليده بود و حالا براي نجات آن بزرگمرد، از دست کسي کاري ساخته نبود. مارا به اتاق مجاور راهنمايي کردند و چند ساعت بعد حاج احمد آقا آمد و خبر رحلت آن بزرگوار را به اطلاع همه رساند.
*پس از رحلت امام، مهمترين وظيفهاي که بر عهده مجلس خبرگان قرار داشت، انتخاب سريع جانشين ايشان بود. از تشکيل مجلس خبرگان، فضاي مجلس و روزي که منجر به انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي شد، برايمان بگوييد؟
حضرت امام در ساعت ده و نيم شب 13 خرداد 68 رحلت کردند و روز بعد از رحلت ايشان، حضرت آيتالله خامنهاي «دامت برکاته» به رهبري انتخاب شدند. ما آن روزها مشغول بازنگري قانون اساسي بوديم. بعدازظهر همان روز که قرار بود همراه آقاي مشکيني و آقاي خامنهاي در جلسه بازنگري شرکت کنيم، آيتالله خامنهاي که با ماشين ايشان عازم جماران بوديم در بين راه گفتند که حال امام خوب نيست و پزشکان قطع اميد کردهاند، لذا بهتر است براي عيادت ايشان به بيمارستان برويم. در بيمارستان متوجه شدم که قلب ايشان با دستگاه مصنوعي کار ميکند و واقعاً اميدي به بهبودي ايشان نيست و لذا بايد هر چه سريعتر خبرگان را براي تشکيل اجلاس دعوت کنيم و تصميم بگيريم. قرار شد همان شب افرادي با خبرگان در سراسر کشور تماس بگيرند و از آنها بخواهند خودشان را سريع به تهران برسانند.
*درباره جانشيني احتمالي حضرت امام هم صحبتي شد؟
تقريباً تمام افراد آن جمع معتقد بودند که يک فرد نميتواند جانشين امام باشد و بايد شوراي رهبري تشکيل شود. من گفتم که: در کميسيون ولايت فقيه، اصل شورايي حذف شده و امام هم بر حذف آن تأکيد کردهاند، لذا بايد روي فرد تصميم بگيريم. بعد هم فردي را که از مدرسين و اساتيد درس خارج بود، مطرح کردم که قبول نکردند.
صبح روز چهاردهم خرداد 68 آماده برگزاري اجلاسيه خبرگان شديم. نمايندگان تهران و شهرهاي نزديک خودشان را رسانده بودند. افرادي هم که از شهرهاي دور بودند، يکي يکي خود را رساندند. ساعت حدود نه و نيم بود که جلسه رسميت پيدا کرد.
*هيئت رئيسه جلسه چه کساني بودند؟
مرحوم آقاي مشکيني رئيس، مرحوم آقاي هاشمي و من نايب رئيس اول و دوم و آقايان مؤمن و طاهري خرمآبادي هم منشي. آقاي هاشمي اداره جلسه را به عهده گرفت. ابتدا قرآن تلاوت شد. سپس آقاي مشکيني پاکت مهر و موم شده وصيتنامه امام را که در صندوق مجلس شوراي اسلامي به امانت سپرده شده بود، باز کرد و گفت که امام نوشتهاند وصيتنامه را احمد بخواند و چنانچه معذور بود، رئيسجمهور يا رئيس مجلس يا رئيس ديوانعالي کشور بخواند و در صورت معذور بودن آنها، يکي از فقهاي شوراي نگهبان اين کار را به عهده بگيرد. با حاج احمد آقا تماس گرفته شد و ايشان گفت که گرفتاري دارد و عذرخواهي کرد. در نتيجه قرائت وصيتنامه امام به عهده آقاي خامنهاي که در آن زمان رئيسجمهور بودند قرار گرفت. جلسه عجيبي بود و بارها و بارها جلسه به دليل تأثر نمايندگان و گريه شديد آنها دچار وقفه شد و لذا خواندن وصيتنامه تا ظهر طول کشيد. جلسه بعدي در ساعت سه بعدازظهر تشکيل شد.
*چه موضوعاتي در آن جلسه مورد بحث و بررسي قرار گرفت؟
قبل از تصميم در باره موضوع حساس جانشيني امام، ابتدا بايد تکليف چند موضوع، از جمله عزل آقاي منتظري روشن ميشد. هر چند ايشان کتباً استعفا داده بود و امام هم پذيرفته بودند، اما به لحاظ قانوني، بايد مجلس خبرگان نيز عزل ايشان را تصويب ميکرد. موضوع به رأي گذاشته شد و با اکثريت قريب به اتفاق به تصويب رسيد. نکته دوم، موضوع شرط مرجعيت رهبري بود. هر چند در بازنگري قانون اساسي بر اساس دستور حضرت امام، شرط مرجعيت از شرايط رهبري حذف شده بود، اما هنوز بازنگري تمام نشده و قانون اساسي جديد به تصويب ملت نرسيده بود، لذا خبرگان موظف بودند بر اساس قانون اساسيِ سابق کار کنند.
در اصل 107 قانون اساسي شرط مرجعيت براي رهبري ذکر شده و آمده بود که چنانچه خبرگان نتوانستند بر سر يک مرجع به توافق برسند، بايد سه يا پنج مرجع واجد شرايط رهبري را به عنوان اعضاي شوراي رهبري تعيين کنند. بحث بر سر اين بود که آيا مقصود از اين مرجع، مرجع بالفعل است و رهبر بايد در هنگام انتخاب، مرجع تقليد باشد و يا منظور مرجع تقليد بالقوه است، يعني افرادي که از لحاظ علمي در مرتبهاي هستند که ميتوانند احکام اسلام را از منابع فقهي استنباط کنند، هر چند که در آن زمان رساله علميه نداده و مقلد نداشته باشند.
عدهاي بر اين امر پافشاري ميکردند که رهبر را بايد از بين مراجع تقليد بالفعل انتخاب کنيم، زيرا مشروعيت نظام و تنفيذ احکام صادره مستلزم آن است که رهبر از مراجع تقليد باشد و مرحوم آيتالله گلپايگاني را به عنوان شايستهترين فرد معرفي ميکردند. استدلالشان هم اين بود که حتي اگر خود ايشان هم فرصت و توان اداره کشور را نداشته باشند، ميتوانند فردي را به عنوان قائممقام انتخاب کنند که امور محوله را انجام بدهد و ايشان تنفيذ کنند.
*جنابعالي چه نظري در اين خصوص داشتيد؟
من مرجعيت بالفعل را از شرايط ضروري براي رهبري نميدانستم.
*بر چه مبنايي؟
بر مبناي نامه امام. ايشان در نامهاي خطاب به مرحوم آقاي مشکيني نوشته بودند که من از ابتدا شرط مرجعيت را براي رهبري لازم نميدانستم و معتقد بودم مجتهد عادلي که مورد تأييد خبرگان سراسر کشور باشد، کفايت ميکند و حکم او نافذ است. بنده نامه امام را عيناً قرائت کردم تا توجه نمايندگان خبرگان را به اين نکته جلب کنم که نظر امام نيز بر مرجعيت رهبر نبوده است. غير از قول امام که براي ما حجت بود، در هيچ يک از کتب حديث و فقه هم دليلي بر شرط مرجعيت ولي امر و حاکم شرعي پيدا نميکنيم و شرايط را فقاهت وعدالت ذکر کردهاند. خود امام هم در کتاب ولايت فقيه روي فقاهت و تقوا تأکيد کردهاند.
*خود شما هم در اين زمينه صحبتي با امام داشتيد؟
بله، امام دستور داده بودند شرط مرجعيت حذف شود، لذا من و مرحوم آيتالله موسوي اردبيلي دور روز قبل از بستري شدن امام، خدمت ايشان رفتيم و عرض کرديم که در کميسيون ولايت فقيه قصد داريم شرط مرجعيت تقليد را براي رهبري، به عنوان يک مرجح و اولويت و نه شرط حتمي ذکر کنيم، نظر حضرتعالي چيست؟ امام فرمودند، «صلاح نيست، در آينده مشکل پيدا ميکنيد». پس از من دو نفر از نمايندگان در تأييد صحبتهاي من صحبت کردند. همه معتقد بودند که انتخاب رهبري بايد هر چه زودتر صورت بگيرد. برخي هم اعتراض داشتند که شما فقط داريد روي بحث مرجعيت و اعلميت تکيه ميکنيد. تکليف ساير شرايط رهبري از قبيل تدبير، مديريت، منش اجتماعي و سياسي چه ميشود؟
آيتالله خامنهاي در بهترين وجه ممکن تفکر و خط امام را به درستي و جامع تبيين کردهاند و در مقام عمل براي اجرا و پيگيري راه امام و تحقق آرمانهاي امام در بالاترين حد ممکن و بطور خستگي ناپذير تلاش کردهاند. هرچند در بسياري از امور بخاطر کوتاهي ديگران در انجام وظايفشان، مطالبات و رهنمودهاي ايشان تحقق نيافته
*بالاخره نتيجه اين بحثها به کجا انجاميد؟
حاصل کل صحبتها اين بود که اولاً با توجه به اوضاع و شرايط داخلي و خارجي، بايد هر چه سريعتر درباره رهبري تصميم بگيريم و ثانياً چون در حال حاضر فقيه جامعالشرايط ممتازي را براي تصدي اين مسئوليت سنگين سراغ نداريم، بايد از انتخاب يک فرد صرفنظر و شوراي رهبري را انتخاب کنيم.
*چه کساني کانديد شدند؟
براي اين شورا عمدتاً از آقاي خامنهاي، آقاي مشکيني، آقاي موسوي اردبيلي، آقاي هاشمي و حاج احمد آقاي خميني نام برده شد. چهار نفر اول مجتهد و آشنا با افکار امام و داراي سابقه در امور مديريتي و اجرايي بودند و حاج احمد آقا هم به عنوان يادگار امام و کسي که دقيقاً با افکار امام آشنا بود، به عنوان شايستهترين گزينهها مدنظر بودند. البته ازآقاي محمد فاضل [لنکراني] و آقاي جوادي آملي هم ذکري به ميان آمد. پس از آن درباره فردي يا شورايي بودن رهبري بحث و تبادل نظر شد و موضوع به رأي گذاشته شد. عدهاي از آقايان با شورايي بودن رهبري مخالف بودند و دلايل قابل قبولي هم داشتند.
*دلايلشان چه بود؟
آنها ميگفتند ادله ولايت فقيه در ولايت فرد ظهور دارد، دراين صورت در شوراي رهبري، ولايت از آنِ کيست؟ مضافاً بر اينکه چنين ولايتي در احاديث و فقه اسلام سابقه ندارد. از اين گذشته نهادهاي شورايي از قبيل شورايعالي قضايي و شوراي صدا و سيما در عمل موفق نبودند و لذا در بازنگري قانون اساسي حذف خواهند شد، منتهي چون تا زمان تشکيل مجلس خبرگان در زمينه رهبري چنين تجربهاي نداشتهايم، مضار آن را درک نکردهايم.
نکته مهمتر از همه اينکه مردم به رهبري شورايي عادت ندارند و اين امر برايشان نامأنوس است. آنها همواره با رهبري فردي مأنوس بودهاند و لذا در عمل با رهبري شورايي مشکل پيدا خواهند کرد. در عين حال در مواقع حساس و بحراني که نياز به تصميمگيري قاطع و فوري است، يک فرد بهتر ميتواند به نتيجه برسد و تصميم بگيرد. در هر حال سرانجام رأيگيري شد و رهبري فردي به تصويب رسيد.
*چه شد که در نهايت، حضرت آيت الله خامنه اي براي رهبري معرفي شدند؟
يکي از خبرگان ايشان را پيشنهاد داد. بعد هم مرحوم آقاي هاشمي گفت که پيشنهاد خود ما هم آقاي خامنهاي است و براي تأييد حرفش، قول امام در باره ايشان را نقل کرد و گفت: «زماني که مسئله آقاي منتظري داغ شده بود، همراه با رؤساي قوا و نخستوزير و حاج احمد آقا خدمت امام بوديم و خدمت ايشان عرض کردم که اگر آقاي منتظري را عزل کنيد، ما در انتخاب رهبري دچار مشکل ميشويم. امام رهبري شورايي را نميپسنديدند. ما هم معتقد بوديم که در حال حاضر فردي را نداريم که از هر نظري براي قبول اين مسئوليت بزرگ مناسب باشد. امام خيلي قاطع فرمودند: «چطور نداريد؟همين آقاي خامنهاي!» ما تصور کرديم که اين حرف را براي اقناع ما زدهاند و قرار گذاشتيم که مطلب به جايي درز نکند که البته کرد. خود آقاي خامنهاي هم اصرار داشتند که موضوع در جايي مطرح نشود. من بهرغم اينکه قانع شده بودم، يک بار ديگر به شکل خصوصي خدمت امام رفتم و روي اين موضوع پافشاري کردم. امام باز فرمودند: «وقتي کسي مثل آقاي خامنهاي را داريد، مشکلتان چيست؟ چرا ترديد ميکنيد؟».ديروز هم از حاج احمد آقا شنيدم که وقتي آقاي خامنهاي به کره رفته بودند، تلويزيون ايشان را با آقاي کيمايلسونگ نشان داد. من گفتم: «آقاي خامنهاي خوب جا افتاده و واقعاً آبرويي براي نظام هستند.» امام فرمودند: «ايشان براي رهبري هم فرد شايستهاي است».
به اين ترتيب آيتالله خامنهاي به عنوان بهترين مصداق واجد شرايط رهبري در آن زمان مشخص شدند و موضوع به رأي گذاشته شد.
در طول اين مدت و در موقعيتهاي مختلف، فردي بهتر از آيتالله خامنهاي را نيافتيم و هر چه هم زمان ميگذرد، ميبينيم ايشان با موضعگيريها و رفتارش، بهخصوص در شرايط خطير فعلي، بهترين فرد براي منصب رهبري بوده و هست. تاکيد ميکنم که بعد از سي سال، ميبينيم که هنوزهم بهترين فردي که بتواند جامعه اسلامي را در دنيا اداره کند و در صدور انقلاب هم توفيق کامل داشته باشد، ايشان است
*برخي با استناد به اينکه آقاي هاشمي بعد از راي نياوردن رهبري شورايي، ديدگاه امام را نقل کرد، مي گويند: اگر ايشان از اول اين مطلب را نقل کرده بود، ديگر بحث برسر شورايي بودن و غيرشورايي بودن رهبري پيش نميآمد. ديدگاه جنابعالي دراين باره چيست؟
اولاً خود آقاي خامنهاي گفته بودند اين مسئله را جايي نقل نکنيد. آقاي هاشمي وقتي اين خاطره را نقل کرد که ديگر شرعاً احساس کرد که بايد برخي ملاحظات را کنار بگذارد و از آنچه که خبر دارد، ساير اعضاي خبرگان را هم مطلع کند. ثانياً شايد بشود از اين جنبه هم به مسئله هم نگاه کرد که در آغاز جلسه، سعي براين بود که خبرگان نخست خودشان و در خلال مباحث به نتيجه برسند که البته رسيدند. آقاي هاشمي، نظر امام در باره آيتالله خامنهاي را وقتي مطرح کرد که از سوي برخي از نمايندگان، مسئله رهبري ايشان به شکل تلويحي مطرح شده بود و از آقاي هاشمي خواستند که در اين باره بيشتر توضيح بدهد.
*برخي اخيراً ادعا کردهاند که درآن جلسه، نمايندگان در«فضايي احساسي» و متاثر از اعلام ديدگاه امام در باره آيتالله خامنهاي، به رهبري ايشان راي دادند. ديدگاه شما در باره اين فرضيه چيست؟
بنده به عنوان نايب رئيس آن جلسه، هردو ادعا را تکذيب ميکنم. اولاً در باره احساسي بودن فضا بايد گفت که طبعاً همه ما و ملت ايران و مسلمانان جهان و حتي غيرمسلمانان استکبارستيز در تمام دنيا از رحلت امام متاثر شده بودند وغم بزرگي را احساس ميکردند؛ اما اگر بخواهند از اين امر اين نتيجه را بگيرند که 80 نفر مجتهد بدون ملاک شرعي و مقنع صرفاً بر مبناي احساس تصميم گرفتند و ملاکات شرعي وعقلي را کنار گذاشتند، سخني لغو و تهمت و توهين به اين عده از علماست و عقوبت اخروي دارد.
ثانياً همانطور که قبلاً عرض کردم، اسم آقاي خامنهاي به عنوان عنصر صالح و مجتهد براي تصدي اين امر اساساً قبل از اعلام نظر امام به ميان آمد. وقتي بحث رهبري شورايي پيش آمد، آقاي خامنهاي جزو چند نفر مجتهدي بود که اعضاي خبرگان براي حضور در شورا مدنظر داشتند. نظر امام در باره ايشان در مرحله بعد و وقتي مطرح شد که رهبري شورايي از سوي اکثريت رد شد و بحث به اين سو آمد که حالا که بنا بر رهبري فردي است چه کسي را انتخاب کنيم؟
علاوه بر همه اينها همانطور که عرض کردم، مسئله هم، ابتدا از طرف آقاي هاشمي مطرح نشد و چند نفر از نمايندگان از طرقي از ديدگاه امام در باره رهبري آيتالله خامنهاي اطلاع يافته بودند و از آقاي هاشمي خواستند که تفصيل ماجرا را بيان کند. اينجا بود که آقاي هاشمي ماجرا را نقل کرد. ايشان هم از قبل، برنامه از پيش تعيين شدهاي براي سوق دادن جلسه به سمت و سويي خاص را نداشت و نميخواست دست نمايندگان را در انتخاب ببندد. آيت الله خامنهاي در يک فرآيند طبيعي و در خلال مباحث نمايندگان مطرح و به رهبري انتخاب شدند.
*اشاره فرموديد که آيتالله خامنهاي نخست خودشان با اين انتخاب مخالف بودند. اين مخالفت را چطور ابراز کردند؟
همين طور است. ايشان وقت گرفتند و به عنوان مخالف کانديداتوري خود، پشت تريبون قرار گرفتند و مطالبي را به عنوان علل مخالفت خود بيان کردند که البته مورد قبول خبرگان قرار نگرفت و سرانجام رهبري آيت الله خامنهاي به رأي گذاشته شد و با اکثريت بيش از دو سوم آرا به تصويب رسيد.
من بارها خودم اين را بهطور خصوصي به رهبري گفتهام که: براي طول عمر و دوام توفيقات شما دعا ميکنم. از خدا ميخواهم تا زمان ظهور حضرت مهدي(عج) شما را زنده نگه دارد، همانطور که در زمان امام هم همين دعا را ميکرديم ولي بايد مراقب حريان طبيعي زندگي بشر هم بود. ايشان معمولاً در جواب اين عرض بنده ميفرمايند: «خدا ميخواهد اين نظام باقي بماند و طبعاً نظام در مواقع لزوم نيازهاي خود را برآورده ميکند، همانطور که بعد از امام اينطور شد»
*بعد از نزديک به سي سال، ديدگاه شما درباره انتخاب آن روزتان چيست؟ و آن تصميم را در چه رتبهاي از صحت و صواب ميبينيد؟
در طول اين مدت در ارتباطاتي که با آيتالله خامنهاي داشتيم و در موقعيتهاي مختلف، فرد بهتري را نيافتيم و هر چه همزمان ميگذرد، ميبينيم ايشان با موضعگيريها و رفتارش، بهخصوص در شرايط خطير فعلي، بهترين فرد براي اين منصب بوده وهست. تاکيد ميکنم که بعد از سيسال، ميبينيم که هنوزهم بهترين فردي که بتواند جامعه اسلامي را در دنيا اداره کند و در صدور انقلاب هم توفيق کامل داشته باشد، ايشان است و کاملاً از اين موضوع مطمئن هستيم. ولي يک نگراني بزرگ داريم که بعد از ايشان چه ميشود؟ الان آيتالله خامنهاي در جهان جا افتاده است و نهضتهاي اسلامي را در جهان اداره ميکند. گاهي که خدمت ايشان ميرسم، عرض ميکنم اين کار را بسيار خوب انجام ميدهيد، ولي نگرانم بعد از ايشان قرار است چه کسي امور را اداره کند؟ بالاخره ما هم بشرهستيم و مثل هر انسان ديگري گاهي نگران ميشويم. من هم نگران آينده انقلاب هستم. البته پرورش چنين فرد شايستهاي ابتدائا بر عهده حوزه علميه و ثانياً خبرگان رهبريست که اگر کوتاهي کنند مسئول خواهند بود.
من بارها خودم اين را بهطور خصوصي به رهبري گفتهام که: براي طول عمر و دوام توفيقات شما دعا ميکنم. از خدا ميخواهم تا زمان ظهور حضرت مهدي(عج) شما را زنده نگه دارد، همانطور که در زمان امام هم همين دعا راميکرديم ولي بايد مراقب جريان طبيعي زندگي بشر هم بود. ايشان معمولاً در جواب اين عرض بنده ميفرمايند: «خدا ميخواهد اين نظام باقي بماند و طبعاً همين نظام درمواقع لزوم نيازهاي خود را برآورده ميکند، همانطور که بعد از امام اين طور شد».
*جنابعالي علاوه بر راي در خبرگان، در سال 1369 شخصاً همانند عده زيادي از علماي بزرگ بطور مکتوب، فقاهت و اجتهاد و جامعيت حضرت آيتالله خامنهاي را اعلام نموديد. بنظر شما آيا ايشان در اين سه دهه توانستهاند راه و تفکر امام را در مقام نظر و عمل تحقق بخشند؟
ايشان که قطعاً تمام تلاش و جديتهاي لازم را کردهاند و در بهترين وجه ممکن تفکر و خط امام را به درستي و جامع تبيين کردهاند و در مقام عمل براي اجرا و پيگيري راه امام و تحقق آرمانهاي امام در بالاترين حد ممکن و بطور خستگي ناپذير تلاش کردهاند. هرچند در بسياري از امور بخاطر کوتاهي ديگران در انجام وظايفشان، مطالبات و رهنمودهاي ايشان تحقق نيافته و به همين دليل ايشان از وضعيت بعضي از امور راضي نيستند. ايشان ميگويند و تاکيد هم ميکنند، اما در عمل ميبينيم که بعضي از کارها انجام نميشوند. ايشان کمبودها و نواقص را ميبينند، طبعاً در برخي از موارد نگران هم هستند. با اين همه قطعاً ايشان در همه کارها بر اساس تکليف عمل کردهاند، دراين جنبه هيچ ترديدي نيست. دستگاههاي ديگر هم وظيفهشان اين است که کارشان را درست انجام بدهند، اما بعضاً انجام نميدهند. الان مسائل مربوط به اقتصاد و فرهنگ و… را ببينيد. به هرحال کاستيهايي وجود دارند که رفع آنها همت عموم دستگاههاي نظام را ميطلبد، وگرنه رهبري که همواره بر رفع مشکلات تاکيد و براي آن تلاش کردهاند. در هر مورد که مسئولين ذيربط، دستورات ايشان را با جديت اجرا کردهاند نظام جمهوري اسلامي به موفقيتهاي بزرگي دست يافته است و به تعبير ديگر هرکجا پيروزي و موفقيت بزرگي رخ داده است همانجاست که پيروي ازمقام ولايت بعمل آمده است.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام
پينوشت:
1ـ نساء/ 59
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۴۴۹۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رییس نهاد رهبری در دانشگاههای خراسان رضوی: هم افزایی فعالیتهای سپاه با دانشگاه برکت دارد
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی، رییس نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب اسلامی در دانشگاههای خراسان رضوی در نشست هماندیشی مسوولان دانشگاههای استان خراسان رضوی با فرمانده سپاه امام رضا (ع) افزود: در هیچ دینی به اندازه اسلام، به جایگاه علم بها داده نشده و اسلام پرچمدار حرکت علمی در بین ادیان مختلف است.
حجتالاسلام جواد مهدوینسب با بیان این که در ناآرامیهای اجتماعی و همچنین بحرانهای طبیعی، بسیج اولین قشری است که اقدام به خدمترسانی میکند اضافه کرد: اگر در ناآرامیهای سال گذشته بسیج حضور نداشت اکنون شاهد وضعیت دیگری بودیم. نیروهای بسیج در این صحنه بسیار صبور بودند و البته نیروهای امنیتی و عزیزان سپاه نیز با یک نقش پدرانه وارد شدند.
وی ادامه داد: تعداد اندکی از اساتید دانشگاهی هستند که از بیتالمال ارتزاق میکنند اما تیشه به ریشه اعتقادات جوانان میزنند و باید این اساتید شناسایی و با همگرایی میان بسیج، نهاد رهبری و مسوولان دانشگاه به آنان تذکر داده شود که در این صورت بیش از ۹۰ درصد اساتید تغییر مسیر خواهند داد. لذا نهی از منکر یکی از مهمترین اقداماتی است که باید در دانشگاهها انجام شود.
مهدوی نسب با اشاره به فرمایش امام علی(ع) مبنی بر لزوم پرهیز مسلمانان از تفرقه عنوان کرد: متاسفانه در برخی از مراکز علمی، نوعی از اختلافات مسموم دیده میشود در حالی که بسیاری از نواقص و ضعف در عملکردها با یک تذکر برادرانه و امر به معروف حل میشود، اما گاهی میبینیم در قبال این موارد به جای تذکر برادرانه، اقدامات دیگری انجام میشود.
او با اشاره به عملیات وعده صادق گفت: این عملیات باعث شد بعد از ماهها بمباران، کودکان غزه چند شبی را راحت بخوابند و مردم کشورهای مقاومت و جهان نیز شاد شدند.
فرمانده سپاه امام رضا (ع) نیز در این نشست گفت: امروز اقتدار ما به برکت ولی فقیه است و تمام نعمات دیگر نیز در سایه این نعمت حاصل شده است. اگر ما امروز امنیت داریم، از فناوری هستهای برخورداریم و استوار در مسیر انقلاب گام برمیداریم، همه به برکت وجود ولی فقیه است.
سردار سید هاشم غیاثی افزود:ما باید قدرتمند شویم و یا این که اراده دشمن را بپذیریم و در این ۴۵ سال نشان دادیم هیچ گاه تسلیم نشدیم و نخواهیم شد و باید در تمام حوزهها نیز قدرتمند شویم و بر همین اساس قدرت علمی یکی از مهمترین مولفههاست و باید دانشگاهیان تلاش کنند در این حوزه قویتر از همیشه مسیر را طی کنند.
وی با بیان این که باید برای تحقق مشارکت مردمی مورد تاکید رهبری تلاش کنیم اظهار کرد: ۲۱ بخش در حوزه بسیج اقشار فعال هستند که هر کدام مختص به یک قشر است و هدف از تاسیس چنین شاخهای از بسیج ایجاد زمینه برای مشارکت اقشار مختلف است و برای تحقق این هدف میتوانیم با نهادهای مختلف تعامل کنیم.
او با بیان این که ایران در حوزههای امنیتی سرآمد است اضافه کرد: بسیاری از کشورهای دیگر هم امنیت دارند اما آنها با تهدید مواجه نیستند اما ما با وجود تهدیدها، امنیت داریم و از اقتدار امنیتی برخورداریم و این به برکت وجود ولایت فقیه است.