جشنواره عمار/ گفت و گو با کارگردان مستند آقاي دادستان؛ محسن اسلام زاده: مستند ساختن درباره شهيد لاجوردي همچنان هزينه دارد/لاجوردي مسئول درآوردن غده سرطاني از قلب انقلاب بود/ بيت آقاي منتظري حاضر به همکاري نشدند
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۵۶۰۳۵
خبرگزاري آريا - آن مديري که داد حمايت از لاجوردي ميزند اما يکدفعه که ميخواهند تاريخ را تحليل کنند ساخت اثر را دست کساني ميدهند که قرائت جريان ديگري از لاجوردي و حتي شهيد بهشتي را ارائه ميدهد.
سرويس فرهنگ و هنر مشرق - محسن اسلام زاده يکي از موفقترين و سرشناسترين مستندسازاني که است که امسال به سراغ ساخت مستندي درباره خادمان واقعي خميني(ره) رفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* شما متولد چه سال هستيد؟
متولد 1359، 12 فرودين.
*شما چه شناختي از فعاليتهاي دهه شصت شهيد لاجوردي داشتيد؟
ميدانيد اسم شهيد لاجوردي را بنده ازکجا شنيدم؟ نام لاجوردي را زمان ترور ايشان شنيدم. گفتند يکي از ياران صادق امام(ره) را شهيد کردند. تا سالها تصور من از شهيد لاجوردي همين بود؛ يکي از ياران امام خميني (ره). از ياران شاخه بازار که طرفدار امام بودند و فعاليتهاي انقلابي گستردهاي داشتند و در دهه هفتاد به شهادت رسيدند. تنها تصوري که از شهيد لاجوردي تا سالها داشتم همين بود.
*شما شهيد لاجوردي را خيلي صادقانه در مستند «آقاي دادستان» معرفي ميکنيد، خودتان به اين شناخت با توجه به سال تولدتان، اعتقاد داريد؟
وقتي که قرار شد من اين مستند را بسازم، گفتم ميروم تا ببينم قضيه چيست. يعني ميروم ماجرا را براي خودم حل بکنم.
*کي شروع ماجرا بود؟
مهرماه سال گذشته.
* هنوز ماجراي نيمروز اکران نشده بود.
نه هنوز اکران نشده بود. قرار بود پروژهاي را در خارج از کشور بسازم و چندين ماه نيز وقت گذاشته بودم براي تحقيقات مستند. ناگهان ديدم که اکنون شرايط ساخت آن پروژه عملي نيست. در مهرماه بود که به آقاي سليم غفوري، رئيس شبکه مستند سيما، گفتم اگر موضوع ديگري هست که بنده بتوانم کار بکنم خوشحال خواهم شد. فرمودند درباره شهيد لاجوردي کاري ميسازي؟
گفت بله چرا نميسازم. گفتند ميداني که چقدر اين قضيه حساس است؟ همچنين گفتند يکسري حساسيتها هست که بايد برويد يکسري از زواياي ايشان را کشف کنيد، اين موارد را شما ميدانيد. گفتم من سرم براي اين قضايا درد ميکند.
* چرا برخي دوستان خودي عزيز و نورسيده از ستايش زحماتي که لاجوردي بزرگ و عزيز در دهه شصت کشيده ؛ براي بازگشت آرامش به شهرهاي ترور زده ، وحشت دارند؟ من احساس ميکنم در جريان خودي (اگر خودي باشند) کساني هستند که همچنان دوست ندارند راجع به لاجوردي عزيز حرفي زده شود و اگر حرف زده ميشود از همان زاويه بوقچيهاي سازمان تروريستي مجاهدين خلق و معاندان خارج نشين است.
به نظرم دو مدل تفکر داريم؛ يک عده متاسفانه تحت تاثير بمب باران امپراطوري رسانهاي معاند با جمهوري اسلامي ايران و تحت جوسازيهاي آنها هستند. عده اي هم ميدانند که حرف زدن مستند و مستدل درباره لاجوردي همچنان هزينه دارد. بالاخره لاجوردي مثل يک وزير بازرگاني نبوده، مثل وزيري که کار توليدي انجام داده نبوده. لاجوردي مسئول درآوردن غده سرطاني، يک تومور بزرگ از قلب انقلاب بوده که يکسري هزينهها به دنبال داشته و خدمت بزرگي به جمهوري اسلامي کرده است.
*ابهامي که در مستند شما نيز وجود دارد اين است، غده سرطاني سياسي که رويکرد اصلاح طلبانه دارند، در دهه شصت، در حذف ايشان از دادستاني نقش موثري داشتند. در مستند «آقاي دادستان» چرا ترسيديد و اين نقش را در مستند حذف کرديد و نگذاشتيد مردم قرائت صريحتري از خائنان سياسي اصلاح طلب بدانند. شما به عنوان مستند ساز که قرار است رويکرد حقيقت طلبانه داشته باشيد دست به اين قصور زديد. شما در اين مستند با نگفتن اسامي خائنان، در حذف ايشان در مستند آقاي دادستان به صراحت لاپوشاني ميکنيد. هم در سال 1363، هم در سال 68 .
من در مستند سازي به دنبال يکسويه نگري نيستم. ما در ماجراي مستندمان بالاخره به نظر خودم رسيد اضافه کردن برخي مسائل بدون پشتوانه حقيقي و حقوقي تاثير عکس ميگذاشت. زماني که به اين مسئله به شکل درست و دقيقي ميتوانستيم بپردازيم که دو طرف ماجرا بياييند در اين باره صحبت کنند. مثلا درگيري شهيد لاجوردي با «سازمان مجاهدين انقلاب» را خيلي راحت ميتوانستيم مطرح کنيم. سازمان مجاهدين انقلاب و کساني که ميتوانند در اين رابطه صحبت کنند، حاضر نشدند در ساخت اين مستند ما را ياري دهند. حتي دوستان و همراهان شهيد لاجوردي غير از يک مورد، نيامدند حرف بزنند، من چه کار ميتوانستم بکنم؟ افرادي که آدمهاي اصلي هستند و به آنها مراجعه کردم. من اين وسط يک بحث ابتري را بدون گواه و شاهد تاريخي مطرح بکنم، براي چي؟ اگر ميخواستم من هم بدون حضور شاهدان اصلي صحبت کنم؛ ميشد مثل دو سه تا فيلم و کتابي که در اين مورد تهيه شده. خيلي درباره اين مسائل کليگويي شده و در انتها براي مردم سئوال ايجاد کردهاند که توام با هزينه است. اگر کلي گويي کني و نتواني قلب ماجرا را توضيح دهي، مردم سئوال ميکنند که آقاي کارگردان ما در انتهاي فيلم شما بايد چه نتيجهگيري داشته باشيم؟ آدمهاي اصلي درباره شهيد لاجوردي حرف نزدند و نميزنند، از دو طرف ماجرا.
اگر من بيايم پروندهاي را بدون گواه تاريخي باز کنم و نتوانم آنرا جمع بکنم، در نتيجه با يکسري کلي گويي و آسمان و ريسمان بافتن چه نتيجهاي به شماي مخاطب ارائه کنم. براي هر بحثي به دنبال گواه تاريخي و افراد زنده رفتم. اگر به سمت کلي گويي و اتهام زني بي مورد ميرفتم قطعا کسي که در اين پرونده حق مطلب دربارهاش ادا نميشد خود شهيد لاجوردي بود.
تنها چيزي که نسبت به آن مطمئن بودم جدل ايشان با آقاي منتظري بود که در فيلم آوردهام. حتي با بيت آيتالله منتظري تماس گرفتم، صوت آن هم موجود است، خواهش کردم در اين مورد خاص يک نفر از بيت ايشان بيايد صحبت کند که آنها حاضر نشدند ولي آن چيزي که من بهش رسيدم را ديگر نميتوانستم چشمم را روي آن اتفاق ببندم. حتي با دادستان پس از ايشان هم جناب آقاي رازيني صحبت کردم و ديگر براي من قطع و يقين شد.ضمن اينکه من به دنبال طيف ديگري نيز رفتم و آنها اعضاي سابق و بريده سازمان مجاهدين خلق بودند که دقيقا در زندان زير دست آقاي لاجوردي بودند. در اين مورد هم در ابتدا به بن بست خورديم.
محسن اسلام زاده در حال دريافت فانوس جشنواره عمار در سالهاي قبل
*چرا؟
به اين دليل که آنها نميخواستند هويتشان رو شود. دوباره من رفتم دنبال يک فرد نزديک لاجوردي به نام فاضل. چند ماه پيگيري کردم که به من وقت دادند و پس از وقت دادن ابزار نگراني ميکردند و بعد من با خانوادهاشان حتي جلسه گذاشتم .چون حاج آقاي فاضل گفتند خانواده من بايد رضايت بدهند چون آنها بابت اين قضيه نگران هستند.همه اين افرادي که من جمع کردم براي نخستين بار بود که جلوي دوربين ميآمدند. افراد بسيار مهم و تاثير گذار آن زمان بودند. مثلا ما با يکي از اعضاي اعدامي سازمان مجاهدين در مستند آقاي دادستان مصاحبه کرديم، طرف خودش زد زير گريه و گفت خدايا من پس از چهار دهه نميتوانم با نشان دادن چهره و صدايم بياييم از لاجوردي دفاع کنم.
*همين موضوع يکي از سئوالات بنده است؟ نشان ندادن اين افراد در استنادات تاريخي موجب شده چهره رحماني شهيد بزرگ جناب لاجوردي پنهان بماند. شما بهتر ميدانيد که شخصيت اين شهيد بزرگ و خادم واقعي امام، سالها دستمايه عمليات رواني سنگيني بوده و طي اين سالهاي عليه اين خادم واقعي ملت هياهويي لبريز از تهمتي را به راه انداختند. اگر کسي واقعا توبه کرده و توسط شهيد بزرگ،لاجوردي، از مجازات قانوني اعدام رهايي يافته چرا الان پس از 40 سال ميترسد و حاضر نميشود چهره خودش حقيقي و حقوقي نشان دهد تا مردم ايران وجه رحماني اين شهيد عزيز را بيشتر درک کنند. چون سازمان تروريستي مجاهدين خلق قدرت ترور ندارد و چرا اعضا مورد عفو گرفته بازهم ميترسند؟
اين افراد هستند و وجود دارند. من خدا را شکر ميکنم در روند توليد اين مستند به گروهي رسيدم که جلسه ماهانه دارند و نصف بيشتر گروه زندانياني هستند که مورد عفو قرار گرفتند و يک بخش ديگر گروه زندانبانان هستند. زندانبانان و زندانيان پس از سي سال همديگر را پيدا کردند و الان باهم جلسه ماهانه دارند.
*ولي چرا افرادي که توسط شهيد خدوم لاجوردي از زندان و اعدام رهايي يافتند نميآيند جلوي دوربين و خودشان را نشان نميدهند؟
ما رفتيم در جلسات ماهانه افطاري اين دوستان. يکي از آنها گفت ما سه تا معلم هستيم بقيه شاگرد بودند در مدرسه ما. منظورش اين بود که سه تا زندانبان بودند و بقيه زنداني بودند. ما چرا نتوانستيم چنين جمع صميمانهاي را نشان بدهيم و هيچکدام نسبت به اين قضيه رضايت ندادند؟ چون اولا طرف کراهت دارد که خاطرات بد سي سال پيش خودش را بازگو کند و در مقابل مردم احساس شرمندگي ميکند.اين مسئله بعد رواني قضيه است، ثانيا برخي اعضاي درجه يک خانواده شان اعضاي ارشد سازمان تروريستي مجاهدين خلق هستند. ثالثا مسئله مهمتر از اينها اين است که جنگ رواني دشمن آنقدر سنگين است که اين بنده خداها علاوه بر مسائل رواني، ترور شخصيتي ميشوند. برخي از آنها از تجّار سرشناس هستند و به اروپا رفت و آمد دارند. من يکي از اين دوستان را مثال ميزنم که وضعيت فعلياش را که ميبيني باورتان نميشود. خيلي از اين دوستان هياتدار و آبرودار هستند. يکي از بزرگترين رسالتهاي لاجوردي که براي خودش تعريف کرده بود، ميدانيد چه بود؟ لاجوردي اجبار نميکرد با او همکاري کنند، ميگفت بچهجان تو چيکار داري به اين حرفها، برو به زندگيات برس. الان اکثر اين دوستان از تجار موفق و سرمايه دار هستند. يکي صادرات فلان دارد....
محسن اسلام زاده در پشت صحنه مستند در ميان طالبان
*چند نفر از اين جمع حکم اعدام داشتند و بواسطه تلاش شهيد لاجوردي خادم بزرگ ملت، رها شدند؟
در اين جمع بزرگ چند نفره دو نفر اعدامي بودند. اکثرا حبس ابد و حبسهاي طولاني مدت داشتند و شهيد لاجوردي که به توبه واقعي آنها پي ميبرد با تلاش فراوان در دادگستري حبس ابد آنها را تبديل به شش الي هفت سال ميکرد، نهايتا دو الي سه سال زندان بودند. بعد مدت دو سال زندانشان هم جالب بود، شهيد لاجوردي متوجه ميشده طرفش اعصابش بهم ريخته، با يک مرخصي دو هفتهاي طرف را ميفرستاد سر خانه و زندگياش. يکي ديگر را مامور خريد زندان ميکرد. يکي ديگر از اين جمع ميگفت در بحبوحه ترورها به ما مرخصي ميداد، ميگفت، يک هفته برو خانه حال و احوالت عوض شود و بعدا برگرد بيا. من ميتوانم اصل متن اين صحبتهاي دوستان را براي انتشار در اختيارتان قرار بدهم. اسناد خوبي در اين رابطه در اختيار دارم که از حوصله فيلم خارج بود و اگر داخل اثر ميگنجاندم، ريتم فيلم ميافتاد. اين بخش ها مفصلتر بود و بخاطر بازخورد منفي در پيش نمايشها بخاطر خوش ريتم شدن مستند حذف شد، چون بالاخره مخاطب با يک مستند تاريخي با تايم بالا روبروست و کم دقتي ما باعث اذيت مخاطب مي شد.
*شما تصاوير کاملي از صورت اين افراد گرفتيد که بعدها ثبت در تاريخ شود و حقوق شهيد لاجوردي در ميان صفحات تاريخ پايمال نشود؟
حتما، ميدانيد يک برنامهاي داشتيم که از اين دوستان به صورت اختصاصي فيلم گرفتيم. فعلا به دلايلي که تشريح کردم، منتشر نميشود. اما شما از بابت محفوظات تاريخي خيالتان راحت باشد. مشکل خاصي هم نيست. اما اگر منتشر بشود، فرض کن يکي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق در آلمان براي خود شيريني و اقامت فلان کشور را گرفتن و فلان.... اسامي اين افراد منتشر ميکند، بعد بخشي از اين دوستان به عنوان تاجر ميخواهند به ساير کشورها رفت و آمد کنند، به مشکل بر خواهند خورد. حالا کسي هم خواست ما را زير سئوال ببرد، مستند را زير سئوال ببرد، بيايد و ما فيلمها را کامل به او نشان خواهم داد و افراد مرتبط با اين وقايع تاريخي هم حي و حاضر هستند. اين جلسهها هر ماه دارد تشکيل ميشود اما خيلي از اين بندگان خدا از ترس آبرويشان حتي براي اکران فيلم در جشنواره سينما حقيقت نيامدند. تنها دو نفر از اعضاي سازمان آمدند و قاطي جمعيت بودند، افرادي آمده بودند که روبروي دوربين ما نشستند. خودشان هم فيلم را ديدند و خيلي خوشحال شدند. اين افراد وجاهت اجتماعي زيادي دارند، چند نفر از آنها هيات بزرگي دارند.
*فيلم شما در جشنواره سينما حقيقتي نمايش داده شد، در اين جشنواره مستندي نمايش داده شد که سازندهاش با يک سابقه قبلي در فيلم سينمايياش هم شيطنت کرده بود و در مستند اخيرش، بازهم تصوير مخدوشي از شهيد لاجوردي نشان داد چرا چنين آثاري ضد لاجوردي، اجازه ساخته شدن پيدا ميکند تا چهره رحماني لاجوردي را مخدوش کنند. اين دوستان سنشان به خصومت شخصي با شهيد لاجوردي قد نميدهد. چرا به اينجا رسيديم که با پول نظام جمهوري اسلامي مرد آرامش آور دهه شصت و خادم اين نظام را تخريب ميکنند؟
سالهاي سال اغلب مسئولان سياسي دخيل در ماجراهاي دهه شصت سکوت ميکردند و حرفي نميزدند الان که موج ساختن مستنداني درباره دهه شصت آغاز شده، بحث بر سر چيست؟ بحث اصلي اينجاست چه کسي تاريخ دهه شصت را با چه قرائتي روايت مي کند. منظورم از کي اين است که فرد مورد نظر چه جريان فکري دارد و به چه جرياني وابسته است. بالاخره همه دست به کار شدند و دارند قرائت خودشان را در قالب فيلم مستند و سينمايي ارائه ميدهند. من به نظرم خودم به عنوان فيلمساز نميگويم من بايد بسازم و فلاني نبايد بسازد، همانطور او هم در قبال من چنين سخناني را نبايد به زبان آورد. ولي روي صحبت من با کيست؟ روي صحبت من با مسئولاني است که وقت ادعا خودشان را طرفدار جريان لاجوردي مي دانند، ولي وقتي ميخواهند يک فيلم تحليلي درباره تاريخ بسازنند، تحليلشان را ميدهند چنين فيلمسازي با همان طرز تفکري قبلي بسازد. يعني مي گذارند او بيايد براي ما لاجوردي را تحليل کند و روايت کند، البته برخي شان رويشان نميشود به اشتباهات فاحش خودشان اقرار کنند. الان يک بنده خدايي در خبرگزاري تسنيم نقدي به نگارش درآورده است، يک عده از رفقاي خودمان ميگويند چرا اينطوري نقد ميکنيد و فلان و ... . چون يکبار از آن فيلمساز و اثرش حمايت کرده است و سفارش دهندگان نميتوانند در اين شرايط سازنده را نقد کنند. ولي من ميگويم بايد همه ما خودمان را آماده نقد کنيم. از بنده هم سئوال انتقادي پرسيديد. شما درباره مستند آقاي دادستان بنده را نقد ميکنيد و ميگوييد چرا حقايق را لاپوشاني کردهايد و بدون لکنت حرف نزديد و من دلايلم را خدمت شما عرض خواهم کرد. شما يا قانع ميشويد يا قانع نميشويد. من نقد را درباره خودم قبول دارم چون هيچ کدام از ما مطلق نيستيم.
ولي حرف من اين است که آقايي که ادعاي ارزشي بودن داري، آقاي مدير محترم چرا پول و امکانات را در اختيار فيلمسازي قرار ميدهيد که دوباره همان قرائت اشتباه را در مورد شخصيتهاي برجسته تاريخ تکرار مي کند. ما به مديران انتقاد داريم که پول مي دهند ولي نظارت نمي کنند. آن مديري که داد حمايت از لاجوردي ميزند اما يکدفعه که ميخواهند تاريخ را تحليل کنند ساخت اثر را دست کساني ميدهند که قرائت جريان ديگري از لاجوردي و حتي شهيد بهشتي را ارائه ميدهد. مثلا به من ميگويي برو فلان فيلم را در مورد شهيد بهشتي بساز. من ميروم از کسي مصاحبه ميگيرم که خودش دارد اعتراف ميکند من يکروز هم نرفتم دفتر شهيد بهشتي. کسي که در مستند راوي بهشتي شده که با او زاويه داشته است. البته تکرار مي کنم؛ هيچ انتقادي به آن دسته که قرائت متفاوتي از تاريخ ارائه ميدهند ندارم. من فيلمساز هستم، انتقادم به آن مديري است که داد ارزشي ميزند اما اثرضد ارزشي ميسازد.
*من در جشنواره سينما حقيقت امسال با پديدهاي مواجه شدم به اسم شهيد حاج علي رزمآرا، يا مواجه با تطهير هويدا. در همان مستند رزمآرا به وضوح فدائيان اسلام تحت تاثير نهضت ملي مصدق بودند و با حکم مصدق رزمآرا را به سزاي عملش رساندند. سال قبل هم داشتيم که تصوير مخدوشي از سيد مرتضي آويني ارائه ميداد و تاکيد مستند بر زندگي قبل از انقلاب ايشان و حواشي نامربوط به آويني پس از انقلاب ميپردازد. يا همينطور شهيد ديالمه که توسط همين نهاد مشخص بودجهاي در اختيارش قرار دارد مستندي ميسازد و به تخريب اين شهيد بزرگ انقلاب ميپردازد. اين فيلمها به صورت مشخص از دل ارگاني در ميآيد که داعيه ارزشي دارد، من متوجه نميشوم...
خيلي راحت متوجه بشويد. سالهاي سال است که شعار يکسري از آقايان مدير فرهنگي ارزشي (به اسم جذب حداکثري) جذب قشر خاکستري است. به جاي اينها آنها را جذب کنند، خاکستري ها دارند مديران فرهنگي ما را جذب ميکنند. چون بايد از عقايد خودت دست بکشي که مثلا بتواني خاکستريها را جذب کني، در نتيجه جذب خاکستريها به تطهير جنايتکاران و تحريف تاريخ ميانجامد. بخش بزرگي از رسالت شما بايد بر مبناي رصد مجموعههاي انقلابي باشد. آقايي که هزاران ادعا دارد و دارند فعاليت هاي آنچناني که دودش به چشم تاريخ انقلاب خواهد رفت. در ابتدا بايد خودمان را نقد کنيم. آقاي فلاني اين چه مستندات ضد انقلابي است که در نهادهاي انقلابي ساختيد؟! بايد چنان عليه اين رفتارهاي مديريتي هجمه شود که جرات چنين کارهايي را پيدا نکنند و بدانند دفعه ديگر با افکار عمومي مواجه خواهند شد و برايشان هزينههاي سنگينتري دارد. چرا در زير مجموعه مديران کساني پيدا شوند که چنين مستنداتي ساخته شود. نه يکبار، نه دوبار، سه سال به صورت پيوسته از داخل همان مجموعه، هزاران تحريف تاريخ در ميآيد. شما بايد به عنوان رسانه عدالت طلب سراغ چنين نهادهايي برويد. بگوييد چراچنين محصولاتي را توليد کرديد؟
*خيلي بالا بالا نشستهاند .
هر کسي احساس تکليف ميکند بايد به تکليف خودش عمل کند و من تشکر ميکنم که مشرق نسبت به اين جريانات خيلي بيدار عمل کرده است.
**بابت فرصتي که در اختيار مشرق قرار داديد سپاسگزاريم
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۵۶۰۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: