Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - برترين ها - ترجمه از حميد پاشايي: «هرگز تسليم نشو.» اين احتمالاً يکي از معروف ترين جملات کليشه اي است که در هنگام تلاش براي پيشرفت خواهيد شنيد. شما هيچ وقت نمي دانيد که موفقيت واقعاً چه زماني در انتظارتان است.
مي دانيم که گفتن اين جمله آسان تر از عمل کردن به آن است، به همن خاطر داستان هايي را در مورد سلبريتي هاي معروفي گردآوري کرده ايم که هرگز تسليم نشدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


تمام اين افراد حالا اسامي سرشناسي در جهان هستند، ولي به همين آساني به اين نقطه نرسيدند. بعضي از آن ها در خودروي خود زندگي کرند، برخي ديگر از آزار و اذيت خانوادگي رنج بردند، و تقريباً همه آن ها هم در زندگي شخصي و هم شغلي خود پشت سر هم با عدم پذيرش مواجه شدند، تا اينکه بالاخره به موفقيت رسيدند.
اين داستان ها را بخوانيد و الهام بگيريد!
1. جي. کي. رولينگ (J.K. Rowling)

فقط سه سال پيش از اينکه اولين کتاب هري پاتر به نام «هري پاتر و سنگ جادو» منتشر شود، جي. کي. رولينگ در سال 1994 تازه طلاق گرفته بود، با کمک هاي دولتي زندگي خود را مي گذراند، و به زحمت از پس خرج نوزاد خود بر مي آمد. او پول خريد کامپيوتر را نداشت و حتي نمي توانست از پس هزينه فتوکپي رمان 90 هزار کلمه اي خود بر بيايد، به همين خاطر هز نسخه را دستي تايپ کرد تا براي ناشران ارسال کند. اين رمان چندين بار رد شد تا اينکه بالاخره بلومزبري، انتشارات کوچکي در لندن، بعد از اينکه دختر هشت ساله مديرعامل عاشق اين رمان شد حاضر به چاپ آن شد.
2. استيون کينگ (Stephen King)

وقتي که کينگ اولين بار براي نوشتن تلاش کرد، ورشکست بود. وي به همراه همسرش (که او هم نويسنده بود) در خانه اي سيار زندگي مي کرد و هر دو چندين شغل داشتند تا همزمان با دنبال کردن علاقه خود، بتوانند از پس خرج خانواده شان هم بر بيايند. آن دو به قدري فقير بودند که مجبور شدند براي مراسم عروسي خود لباس قرض بگيرند و به خاطر بيش از اندازه گران بودن خرج تلفن، از آن صرف نظر کردند.
کينگ به قدري نامه عدم پذيرش براي آثارش دريافت کرد که سيستمي براي جمع آوري آن ها درست کرد. او در کتاب خود به نام «در مورد نوشتن» مي نويسد، «زماني که من 14 ساله شده بودم... ميخ روي ديوار اتاقم ديگر تحمل وزن کاغذهايي که روي آن سوار شده بود را نداشت.
من آن ميخ را با ميخي بزرگتر جايگزين کردم و به نوشتن ادامه دادم.» او 60 نامه عدم پذيرش دريافت کرد تا اينکه اولين داستان کوتاه خود به نام «طبقه شيشه اي» را به قيمت 35 دلار فروخت. حتي پرفروش ترين کتاب کنوني او به اسم «کري» هم در ابتدا خيلي موفق نبود. بعد از بارها عدم پذيرش، او سرانجام آن را به قيمتي ارزان به انتشارات دابل‌دِي فروخت، و تنها 13 هزار نسخه از جلد سخت کتاب به فروش رفت که رقم پاييني به شمار مي رفت. ولي مدتي بعد، انتشارات سيگنت بوک حق چاپ نسخه کاغذي کتاب را به قيمت 400 هزار دلار خريد که 200 هزار دلار آن به جيب کينگ رفت. موفقيت در اينجا حاصل شد!
3. جيم کري (Jim Carrey)

جيم کري 14 سال داشت که پدرش شغل خود را از دست داد و خانواده اش با دوران سختي مواجه شد. آن ها به داخل يک خودروي ون فولکس واگن در چمنزار يکي از فاميل هايشان نقل مکان کردند، و اين کمدين جوان و با انگيزه (که به قدري به مهارت خود علاقه داشت که رزومه خود را تنها چند سال قبل تر، در سن 10 سالگي، براي برنامه کمدي کارلول برنت ارسال کرده بود) بعد از مدرسه به مدت 8 ساعت در کارخانه اي کار مي کرد تا خرج خورد و خوراک روزمره را در بياورد.
در 15 سالگي، جيم کري اولين نمايش کمدي روي صحنه خود را در لباسي که مادرش برايش دوخته بود اجرا کرد که کاملاً ناموفق بود، ولي او انگيزه خود را از دست نداد. سال بعد، در 16 سالگي، او از مدرسه ترک تحصيل کرد تا به طور تمام وقت روي کمدي تمرکز کند. مدت کوتاهي بعد از آن به لس آنجلس عزيمت کرد و هر شب در خيابان مالهالند پارک مي کرد و موفقيت خود را در ذهن تجسم مي کرد. يکي از همين شب ها، او چکي به مبلغ 10 ميليون دلار به خاطر «فعاليت هاي بازيگري» براي خود نوشت و تاريخ آن را براي روز شکرگزاري سال 1995 وارد کرد. درست قبل از آن تاريخ، او با بازي در فيلم «احمق و احمق تر» به موفقيت عظيمي دست پيدا کرد. او اين چک رو به زوال رفته، که تمام اين مدت در کيف پولش نگه داشته بود، را در تابوت پدرش گذاشت.
4. تايلر پري (Tyler Perry)

پري دوران کودکي دشواري داشت. او از لحاظ جسمي و جنسي مورد آزار قرار گرفت، از دبيرستان اخراج شد، و دوبار اقدام به خودکشي کرد (يک بار در سنين نوجواني و يک بار در 22 سالگي). در 23 سالگي او به آتلانتا عزيمت کرد و چند شغل متفرقه انجام داد تا اينکه حرفه خود روي صحنه را آغاز کرد.
در سال 1992 او اولين نمايش تئاتر خود به نام «مي دانم که تغيير کرده ام» را نويسندگي و تهيه کنندگي کرد و خود نيز در آن بازي کرد، نمايشي که به نوعي با دوران کودکي سخت خود او در ارتباط بود. پري تمام پس انداز خود را روي اين نمايش گذاشت، و البته کاملاً با شکست مواجه شد؛ اجراي اين نمايش تنها يک آخر هفته انجام شد و فقط 30 نفر براي تماشاي آن آمدند. او به کار تئاتر ادامه داد، شغل هاي متفرقه بيشتري انجام داد و معمولاً در اتومبيل خود مي خوابيد تا بتواند از پس هزينه ها بر بيايد. شش سال بعد، زماني که هفتمين نمايش او به موفقيت رسيد، پري بالاخره به شهرت رسيد. از آن زمان، او حرفه اي بسيار موفق به عنوان کارگردان، نويسنده و بازيگر داشته است. در واقع، مجله فوربس او را پردرآمدترين مرد در صنعت سرگرمي در سال 2011 معرفي کرد.
5. سارا جسيکا پارکر (Sarah Jessica Parker)

پارکر در شهري فقير که فعاليت اصلي آن معدنکاري زعال سنگ بود در منطقه روستايي ايالت اوهايو به دنيا آمد و کوچکترين عضو بين چهار فرزند بود. وقتي دو ساله بود والدينش از هم طلاق گرفتند. مادر او مدت کوتاهي بعد از آن مجدداً ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند ديگر شد. ناپدري پارکر که راننده کاميون بود اغلب اوقات بيکار بود، و به همين خاطر پارکر از همان سنين جواني به فعاليت خوانندگي و رقصندگي پرداخت تا تکميل کننده درآمد معلمي مادرش باشد تا خرج خانواده 10 نفره شان در بيايد.
با وجود دوران سخت و حتي گهگاهي زندگي کردن با کمک هاي دولتي، مادر پارکر همواره علاقه فرزندانش به هنر را تشويق مي کرد. اين خانواده به شهر سينسيناتي نقل مکان کرد، و پارکر از طريق بورسيه تحصيلي در مدرسه رقص باله، موسيقي و تئاتر ثبت نام کرد. وقتي که او 11 ساله بود، خانواده اش سفري به نيويورک داشت تا پارکر بتواند براي نمايشنامه اي در برادوي تست بازيگري دهد. اين سفر موفقيت آميز بود؛ او و برادرش هر دو نقش بازيگري گرفتند، و کل خانواده به نيويورک عزيمت کرد. پارکر به تلاش زياد ادامه داد و نقش هاي مختلف دريافت کرد، تا اينکه شخصيت اصلي سريالي موفق شد.
6. کلنل هارلند ساندرز (Colonel Harland Sanders)

سرهنگ هارلند ساندرز از شغل هاي مختلفي در دوران زندگي خود اخراج شده بود تا اينکه پخت مرغ در پمپ بنزين کنار جاده در سال 1930 زماني که چهل سال داشت، در دوران «رکود بزرگ»، را شروع کرد. پمپ بنزين او فاقد رستوران بود، به همين خاطر او غذا را در اتاق محل زندگي خود در آنجا سِرو مي کرد.
در طول 10 سال بعدي، او به «دستور آشپزي محرمانه» و روشي مخصوص براي مرغ سوخاري معروف خود دست پيدا کرد و به مکان هاي بزرگتري نقل مکان کرد. مرغ او حتي توسط دانکن هاينز منتقد غذاي معروف نيز در رسانه ها مورد تحسين قرار گرفت. ولي به دليل تغييرات بين ايالتي که در کنتاکي، جايي که رستوران کلنل در دهه 1950 قرار داشت، رخ داد، ترافيک جاده اي مهمي را از بين برد و کلنل مجبور شد کسب و کار خود را تعطيل کند و بازنشسته، و در واقع ورشکست شود. او که نگران بود چگونه مي خوست با حقوق بازنشستگي اندک 105 دلاري خود زندگي را به سر کند، تصميم گرفت رستوران هايي را پيدا کند که حق امتياز دستور آشپزي محرمانه او را خريداري کنند.
او مبلغ کمي براي هر تکه مرغي که به فروش مي رفت، مي خواست. او با ماشين خود به جاهاي مختلف رفت، در ماشين خود مي خوابيد، و بيش از 1000 بار با عدم پذيرش مواجه شد، تا اينکه بالاخره اولين شريک خود را پيدا کرد.
7. شانيا تواين (Shania Twain)

حرفه تواين بيش از اينکه از روي علاقه باشد، به خاطر نياز و ضرورت آغاز شد. وقتي که او دو ساله بود پدر و مادرش از هم طلاق گرفتند، و او به ندرت پدر خود را مي ديد. مادر او و پدر خوانده اش، که شانيا تواين رابطه نزديکي با وي پيدا کرد، اغلب نمي توانستند از پس مخارج روزمره زندگي بر بيايند، به همين دليل تواين وقتي فقط هشت سال داشت شروع به خوانندگي در کافه ها کرد تا پول اضافه اي در بياورد.
او به ياد مي آورد که مادرش در تمام ساعات روز او را بيدار مي کرد تا بلند شود و اجرا کند. متأسفانه وقتي تواين 21 سال داشت، مادر و پدرخوانده او در تصادفي شاخ به شاخ با کاميون حمل چوب در بزرگراه کشته شدند.
تواين حرفه خود را متوقف کرد تا از سه خواهر و برادر کوچکتر خود (که هر سه در آن زمان نوجوان بودند) مراقبت کند. او در اقامتگاه هاي تفريحي آواز مي خواند و تا وقتي که خواهر و برادرانش به اندازه کافي بزرگ شوند که بتوانند از خود مراقبت کنند، پيشرفت در زمينه خوانندگي را دنبال نکرد. تنها وقتي که کوچکترين برادرش از دبيرستان فارغ التحصيل شد، شانيا تواين حس کرد که وقتش رسيده به نشويل برود تا حرفه خود را دنبال کند.
8. اميلي بلانت (Emily Blunt)

پيش از اينکه اميلي بلانت نامزد دريافت جايزه گلدن گلوب شود و نقش هاي اصلي را در سينما و تلويزيون به دست آورد، به سختي مي توانست با همکلاسي هاي خود مکالمه کند. بين سنين هفت تا چهارده سالگي، اميلي لکنت زبان دشواري داشت. خود او در مصاحبه اي تعريف کرده، «من بچه باهوشي بودم و حرف هاي زيادي براي گفتن داشتم، ولي نمي توانستم آن را بيان کنم. اين مشکل هميشه به سراغم مي آمد. من هيچ وقت فکر نمي کردم که بتوانم بنشينم و با کسي درست همينطور که الان دارم با شما حرف مي زنم، صحبت کنم.»
ولي همه چيز وقتي تغيير پيدا کرد که يکي از معلمان دوره راهنمايي او را تشويق کرد که براي حضور در نمايش تئاتر مدرسه تلاش کند، با اينکه ارتباط برقرار کردن برايش بسيار دشوار بود. ولي معلمش با محبت به او اصرار کرد و پيشنهاد داد که لهجه ها و صداهاي شخصيت را امتحان کند تا بتواند کلام را از دهانش بيرون دهد، و اين کار جواب داد. در پايان سال هاي نوجواني، بلانت بر لکنت زبان خود غلبه کرد و حالا به حرفه اي موفق در بازيگري دست پيدا کرده است.
9. اپرا وينفري (Oprah Winfrey)

اپرا در طول زندگي عمومي خود با مشکلات زيادي دست و پنجه نرم کرده است؛ از اين جمله مي توان به ايرادهايي که از وزن او گرفته شد، نژادپرستي و پرسش هاي مداخله گرايانه در مورد تمايلات جنسي اش اشاره کرد. ولي او هيچ گاه اجازه نداد که اين مسائل سر راه هدف و انگيزه اش قرار بگيرد. وقتي به دوران کودکي او نگاه کنيد، دستاوردهاي فردي اش حتي اهميت بيشتري پيدا مي کنند.
اپرا در دوران کودکي قرباني آزار جنسي بود و مرتباً توسط پسرعمو، يکي از عموها و يکي از دوستان خانوادگي مورد آزار قرار مي گرفت. بعداً، او حامله شد و در سن 14 سالگي صاحب فرزند شد، که تنها دو هفته بعد از دنيا رفت. ولي اپرا پشتکار خود را حفظ کرد، در دبيرستان يکي از برترين دانش آموزان بود، بورسيه کامل براي ورود به کالج دريافت کرد، و راه خود را براي ورود به تلويزيون باز کرد، ابتدا به عنوان گوينده در شبکه اي محلي در نشويل و بعداً به عنوان سوپراستاري بين المللي و تهيه کننده شبکه تلويزيوني خود.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۷۶۹۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اضافه شدن چهارمین دستگاه دیالیز، به تجهیزات بیمارستان دارالشفاءمیرجاوه

به گزارش خبرگزاری صدا وسیمای مرکز سیستان وبلوچستان، دکتر دهمرده افزود: این دستگاه از نوع ATF و کاملا ایرانی است که توانایی پاسخگویی کامل به بیماران دیالیزی شهرستان را داراست و بیماران دیگر نیازی به مراجعه به سایر شهرستان‌ها ندارند.
وی ادامه داد: با توجه به رشد بیماران دیالیزی مبتلا به فشار خون بالا و دیابت که منجر به نارسایی سیستم کلیوی می‌شود لازم است تا افراد نسبت به درمان به موقع اقدام و با تغییر در سبک زندگی به ایجاد جامعه سالم کوشا باشند.
رئیس بیمارستان دارالشفاء میرجاوه با اشاره به فعال بودن چهار دستگاه دیالیز در این بیمارستان تصریح کرد: دسترسی افراد دیالیزی به خدمات بهینه و منجر به بهبود کیفیت زندگی بیماران شده است.
در حال حاضر ۱۶ بیمار دیالیزی در میرجاوه حضور دارند که سال گذشته دو هزارو ۵۰۰ جلسه دیالیز ویژه این افراد انجام شده است.

دیگر خبرها

  • ستاره یونایتد: بکام منبع الهام من است
  • رازگشایی از ۷ علت ابتلا به سرطان
  • تجلی زندگی بر مدار مدیریت زمان
  • از چه سنی به بعد جزو افراد پیر محسوب می‌شویم؟
  • آبگیری بخشی از تالاب هامون و خوشحالی ‌مردم سیستان
  • این پز اجتماعی میلیون ها تومان برای افراد آب می خورد | سگ گردانی و درآمد میلیونی داگ واکرها
  • از روان تا درمان
  • اضافه شدن چهارمین دستگاه دیالیز، به تجهیزات بیمارستان دارالشفاءمیرجاوه
  • شخصیت سالم یا ناسام؛ مساله این است؟
  • خشونت علیه زنان در خانه / زنان چه کنند؟