سیر تا پیاز واقعیت ماجرا قابلمه ای با گوشت گربه / زهره زن روستایی از سختی زندگی اش با پسر معلولش گفت + عکس
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۸۸۹۵۹۵
رکنا:«زهره سرابندی» نام و فامیل زنی است که تصویر قابلمه غذایش در روزهای اخیر خبرساز شد و این خبر غیرواقعی که توسط خبرنگار صدا و سیما در صفحه شخصی اش منتشر شده بود به حدی در فضای مجازی دست بهدست شد که اذهان مردم شهرستان زابل و سیستان و بلوچستانی های کشور را هم مشوش کرد
شاید هدف از ارسال این تصویر که توسط چند جوان تهیه و برای خبرنگار صدا و سیما ارسال شد به نمایش در آوردن میزان فقر حاکم بر زندگی سخت مردمان مناطق مرزی و دور افتاده باشد اما پر واضح است که حتی برای نشان دادن اوج فقر و تنگدستی هم باید رو راست بود و اخباری بر پایه صداقت را با سایرین به اشتراک گذاشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفتوگو با زهره که خودش را یک زن 37 ساله معرفی میکند – در حالی که چهرهاش سن و سال بالاتری را نشان میدهد- مروری است بر زندگی خاکستری او که از زبان خودش شنیدهام هرچند که بهدلیل ناراحتی اعصاب، حوصله چندانی برای حرف زدن نداشت و گاه سؤال هایم را بیجواب میگذاشت و گاه پاسخ آنها را نصفه و نیمه رها میکرد.
سیر تا پیاز واقعیت ماجرا
برخلاف اطلاعات اشتباهی که در صفحههای مجازی بازنشر شده است، زهره در روستایی محروم از بخش قرقری شهرستان هیرمند زندگی نمیکند - این موضوع را بخشیار قُرقُری و دهیار گرمشاد و ملاعلی هم تکذیب کردهاند - او ساکن شهرک پالیز در حاشیه شهرستان زابل است و آن چیزی که درقابلمه غذای او وجود داشت گوشت گربه نبود، بلکه مقداری پوست مرغ بود تا برای خودش و پسرش که هوس مرغ کرده بودند، غذایی درست کند که فقط طعم مرغ داشته باشد.
زندگی زهره مقیاس کوچکی از صدها زندگی سخت و دردناکی است که در مناطق محروم این استان جریان دارد. فقر در این خطه از ایران بیداد میکند و قهر طبیعت و خشکسالی زندگی اهالی محروم از امکانات سیستان و بلوچستان را با مشکلات متعددی رو به رو ساخته است، اما هرچه از خشک شدن دریاچه هامون، از رونق افتادن بازارچههای مرزی و به شماره افتادن نبض زندگی در این منطقه میگذرد مردمان دیار آفتاب سختکوشتر میشوند، تا حدی که شاید برای درست کردن غذایی با طعم مرغ و گوشت بهطبخ پوست مرغ و سیرابی رضایت دهند، اما شدنی نیست که گوشت حیوان حرام گوشت را – مردم محلی میگویند بهدلیل نامساعد بودن شرایط آب و هوایی امکان زندگی این حیوانات در این منطقه تا حدودی غیر ممکن است - سر سفرههای خالیشان بگذارند. زهره که خودش هم از شنیدن این خبر و دیدن تصویر آن تعجب کرده بود با لحنی تند گفت: «رک و راست میگویم که من پول خرید مرغ را نداشتم برای همین از مرغداری نزدیک خانه کمی پوست مرغ مجانی گرفتم و غذا پختم، برای کسی هم چیزی تعریف نکردم اما نمیدانم چطور شد که عکس قابلمه غذای من همه جا پخش شد و خدا نشناسها گفتند گوشت گربه پخته بودم. هر کسی که این حرفها را برای من در آورده است حلال نمیکنم. خدا را خوش نمیآید، من هم یک روز از گوش و گردنم طلا آویزان بود و به خاطر دستپخت خوبی که داشتم همه میگفتند خوب است آشپز رستوران باشی، اما زندگی بالا و پایین دارد و حالا من افتادهام این پایین پایینها ولی نباید که با لگد مرا بزنند.» اینطور که زهره میگفت همسرش علی دوست ذوقی کارمند ذوب آهن اصفهان بود. زهره همسر دومش بود و هر دو هفته یکبار برای دیدن او و دو فرزندشان به زابل میآمد، تا اینکه 4 سال قبل وقتی به خانه زهره آمده بود در اثر یک بیماری از دنیا رفت. ماجرایی که زهره در مورد مرگ همسرش اینگونه تعریف میکند: «شوهرم از اصفهان آمده بود که ما را ببیند، اما حالش بد شد و نزدیکیهای اذان صبح سکته کرد و مرد. من و دختر و پسرم در خانه بودیم و نمیدانستیم با جنازهای که روی دستمان مانده بود چه کنیم. یک شبانه روز دور جنازه نشستیم و گریه کردیم تا اینکه همسایهها و قوم و خویش شوهرم سر رسیدند و کارهای کفن و دفن را انجام دادند. از آن روز به بعد زندگی برای من هر روز سختتر شد و چون نمیتوانستم از پس خرج و مخارج بچهها بر بیایم، دخترم ناهید را به خانواده شوهرم سپردم تا خرج خورد و خوراک و مدرسه او را بدهند، اما نادر را که 10 ساله است پیش خودم نگه داشتم. اصلاً نمیتوانم از نادر دور بشوم، کسی جز من نمیتواند مواظبش باشد برای اینکه هم عقب مانده ذهنی است هم بعد از یک تصادف Crash پاهایش کج شده و نمیتواند درست راه برود. با اینکه مدرسه نمیرود اما بالاخره برای خورد و خوراک نادر هم که شده باید کار کنم. خودم مریض هستم و حوصله شلوغی و آدمها را ندارم برای همین صبحها که خلوتتر هست از خانه بیرون میزنم و تا غروب از هر جایی که بشود پلاستیک کهنه پیدا میکنم تا زندگی را پیش ببرم. ولی خدا میداند که تا به حال به دزدی theft و مال مردم خوری فکر نکردهام.»زهره بهدلیل ناراحتی اعصاب، کم طاقت است و از عهده کار خاصی که برای او منبع در آمد باشد بر نمیآید. اصلیتش برای شهر زهک است و پدر، مادر و برادرش را از دست داده است و با مرگ شوهرش خیلی تنهاتر شده است. کمتر با همسایهها و اطرافیانش دمخور میشود و از آنجا که حوصله آدمها و نصیحت هایشان را ندارد، بیشتر وقتها ساکت و آرام در کوچه و خیابانها و اطراف سطلهای زباله پرسه میزند و هرچه کیسه و ظرف پلاستیکی ببیند جمع و این ضایعات را در گوشهای از خانهاش انبار میکند و منتظر ماشینهای جمعآوری زباله و پلاستیکها میماند تا پلاستیکها را تحویل دهد و با پولی که از فروش آنها به دست میآورد برای خودش و نادر نان بخرد.
به امید رنگین کمان مهربانی
زهره در حاشیه شهر زابل و در منطقهای که به شهرک پالیز معروف است در خانهای زندگی میکند که از شوهرش به ارث مانده، اما به قدری از در و دیوارش چرک و زباله میبارد که به سختی میتوان آنجا را خانه نامید.
زهره از لحاظ روحی بشدت آسیب دیده است در حالی که خودش متوجه این موضوع نیست و از اینکه با پسر 10 سالهاش که دچار معلولیت جسمی و ذهنی است در میان این همه زباله و در این آشفته بازار Store زندگی میکند احساس بدی ندارد. برای همین است که میگوید: همسایهها و فامیل دوست ندارند به خانه من بیایند، من هم کاری به کار آنها ندارم و ناراحت نمیشوم. تازه از اینکه هرچند وقت یکبار برای من و نادر لباس و غذا میآورند خوشحال هم میشوم. من معمولاً از کسی ناراحت نمیشوم برای همین چند وقت پیش از یک خیریه مقداری مواد غذایی برای من آوردند و آنها را گوشه اتاق گذاشتم، اما وقتی از جمع کردن پلاستیکها به خانه برگشتم، دیدم خوراکیها نیستند. به کسی تهمت دزدی نزدم و از کسی هم ناراحت نشدم چون به خودم گفتم باز هم آدمهایی پیدا میشوند که به یک مادر بیپناه کمک کنند یا اینکه خودم یک راهی پیدا میکنم.
درست فکر میکردم. این اواخر هوس مرغ کرده بودم، اما یخچال ندارم و پولی هم نداشتم که مرغ بخرم. نزدیکیهای خانه ما یک مرغداری است به آنجا رفتم و مقداری پا، سر، جگر و پوست مرغ گرفتم. پوستها را جدا پختم و پا و جگر و سر مرغ را هم سرخ کردم تا من و نادر بخوریم و قوی بشویم. فکر کنم همان روز بود که یکسری از جوانها از قابلمه غذایی که میپختم عکس گرفتند. من خیال میکردم عکس را به آدمهای پولدار نشان میدهند و کمک خرجم میشوند اما فکر نمیکردم همچین دروغ بزرگی در مورد من بگویند که روزهام را با نان خشک و چای افطار میکنم. زهره که با خودش غر میزد و میگفت: «خدا میداند اگر این آدمها غذای امشبم را که شکمبه گوساله است میدیدند میخواستند بگویند چه حیوانی را سر بریده ام.
این زن مدتی است در خانهای زندگی میکند که در آن خبری از وسایل لازم برای یک زندگی معمولی هم نیست. گاز درست و حسابی و یخچال سالم ندارد چه برسد به یک پنکه ساده که این روزهای گرم سیستان را برایش قابل تحمل کند. همه امیدش از اینکه اجازه داد تا گوشه و کنار زندگیاش را به تصویر بکشیم دستانی است که به سوی او گشوده شوند تا زندگی خاکستریاش را رنگی کنند.
نیم نگاه
زندگی زهره مقیاس کوچکی از صدها زندگی سخت و دردناکی است که در مناطق محروم این استان جریان دارد. فقر در این خطه از ایران بیداد میکند و قهر طبیعت و خشکسالی زندگی اهالی محروم از امکانات سیستان و بلوچستان را با مشکلات متعددی رو به رو ساخته است، اما هرچه از خشک شدن دریاچه هامون، از رونق افتادن بازارچههای مرزی و به شماره افتادن نبض زندگی در این منطقه میگذرد مردمان دیار آفتاب سختکوشتر میشوند.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
ناگفته های تلخ قاضی پرونده های سیاه از مجازات ناظم دبیرستان پسرانه تهران + فیلم
حمایت مادرشوهر ساناز از عروسش که به بیراهه رفته بود!
زن شوهردار با پسر غریبه در باغ ویلا خلوت کرده بود!
جزئیات جدید از مرگ دلخراش «عاطفه» در چنگ جوان شیطان صفت + عکس
قاضی دادگاه: دختر جذاب قربانی شکنجه های مرد نانجیب شد +عکس
همه علیه «آزار» / بررسی موشکافانه پرونده دبیرستان پسرانه معین تهران
اعتراف هولناک گانگسترهای هالیوودی در مشهد + عکس
هومن از خلوتمان فیلم مخفیانه گرفت و با تهدیدهایش مرا به خانه اش می کشاند!
تجاوز به زن دایی در نیمه شب بارانی تهران / مرد جوان به شلاق و تبعید محکوم شد
وقتی با کامران در خانه مجردی تنها شدیم خودم را کاملا در اختیارش گذاشتم
بازیکن تیم ملی فوتبال هنرپیشه معروف زن را صیغه کرد! / مادرم مخالف ازدواج بود، صیغه اش کردم
تجاوز به 2 دختر نوجوان توسط مرد 96 ساله!+عکس کفتار پیر
تجاوز وحشیانه به دختر 15 ساله همسایه / وقتی تنها بودم از دیوار وارد خانه شد و ... + عکس
منبع: رکنا
کلیدواژه: سلامت ماه رمضان مهم ترین های 24 ساعت غذا تصادف Crash دزدی theft بازار Store چای صدا و سیما خبرنگار زندگی سیستان زابل عکس حوادث غرب تهران مدرسه من فیلم آزار و اذیت زن دبیرستان جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۸۸۹۵۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا هیچ دستگاه نظارتی به داد مستاجران نمیرسد | اختیار آینده زندگی ما دست صاحبخانه هاست! | مستاجران به ناچار اجازه میدهند بر سرشان کلاه برود
به گزارش همشهری آنلاین ، فصل امتحانات فقط برای دانشآموزان و محصلها ترسناک نیست. پدر و مادرهای اجارهنشین هم با نزدیک شدن به پایان بهار و سه ماه تابستان برای افزایش نرخ رهن و اجاره خانهشان دلهره میگیرند؛ نرخهایی که یک شبه سر به فلک میکشند و تا آسمان هفتم میرسند؛ بدون هیچ نظارتی، بدون هیچ پاسخگویی.
اکثر خانوادههای ایرانی به ویژه آنها که صاحب فرزند مدرسهای هستند تعطیلات تابستانی را برای جابجایی انتخاب میکنند و همین موضوع باعث شده بازار بنگاههای مسکن و املاکیها با شروع گرمای تابستان داغ شود. این بازار داغ هرچند به مذاق صاحبخانهها و املاکیها خوش میآید اما مستاجران را حسابی کباب میکند.
فصل ترسناک مستاجران
«سعید» جوان سی ساله و متاهل ساکن تهران که در منطقه ۱۸ سکونت دارد در گفتوگو با خبرنگار مهر میگوید: «یک خانه ۶۰ متری در جنوب تهران را سال گذشته با دویست میلیون رهن و چهار میلون تومان اجاره ماهانه کرایه کردم. حالا موعد قراردادم نزدیک شده و صاحبخانه میگوید باید صد میلیون به رهن و ۱ک میلیون و پانصد هزار تومان به اجاره اضافه کنم.»
این جوان که درآمد کارمندی حدود ۱۵ میلیون تومانی دارد، ادامه میدهد: «سال گذشته یک سوم از درآمدم را برای اجاره و شارژ ساختمان میدادم و تقریباً ماهی ۱۰ میلیون برای باقی قسطها و قبضها و مخارج زندگی باقی میماند. حالا قرار است ۱۰۰ میلیون به مبلغ رهن اضافه کنم! این یعنی باید سال پیش ماهی حدود هشت میلیون و سیصد هزار تومان پسانداز میکردم. چنین چیزی با این درآمد ممکن است؟»
او گلایه دارد که هیچ دستگاه نظارتی به داد مستاجران نمیرسد و هیچ قاعده منصفانهای برای نرخ اجارهبها تعیین نمیشود. «با این وضعیت صاحبخانهها فقط اختیار ملک خود را ندارند. اختیار آینده ما هم دست آنهاست. صاحبخانه به من که مستاجرم فرصت زندگی نمیدهد. مستاجر باید امسال باید وام بگیرد که بتواند قراردادش را تمدید کند. سال دیگر باید پول قرض بگیرد که قسط قبلی و افزایش قیمت جدید را پرداخت کند. سال بعدی باید خانهاش را کوچکتر کند. سال بعدی لابد باید کلیهاش را بفروشد!»
«احسان» که حدوداً سی و سه ساله و ساکن شرق تهران است میگوید: «واقعیت این است که اگر زوجهای جوان در قشر متوسط تا چهار پنج سال پیش خانه نخریده باشند، احتمالاً دیگر نمیتوانند از زندگی اجارهنشینی فاصله بگیرند.»
این مرد جوان که روی ماشین کار میکند و به نظر میرسد درآمد اصلی خود را از تاکسیهای اینترنتی به دست میآورد گلایه میکند: «خانهمان هر سال کوچکتر و قدیمیتر میشود. این بار به یک خانه در طبقه سوم بدون آسانسور ناچار شدیم اما میدانید؟ نکته عجیب این است که هرچه قدر انتظارمان را کم کنیم باز هم زورمان نمیرسد. حالا هم من و هم همسرم کار میکنیم تا شاید درآمد دو نفرهمان کفاف زندگی را بدهد.»
این زوج که پنج سال است ازدواج کردهاند، فرزندی ندارند: «فکر میکردیم بعد از تمام شدن درس همسرم بتوانیم بچهدار شویم اما پیدا کردن خانه با فرزند خیلی سختتر است. خیلی صاحبخانهها مخصوصاً ملکهای کوچک زیر هفتاد متر، خانهشان را فقط به زوج بدون فرزند اجاره میدهند یا به ازای هر فرزند مبلغی به رهن یا اجاره اضافه میکنند!»
«داوود» که یکی از مستاجران مرکز شهر است در گفتگو با مهر میگوید: «صاحبخانه سرم منت گذاشته و گفته با ۴۰ درصد افزایش قیمت میتوانم قرارداد را تمدید کنم اما یک ماه دیگر، افزایش نرخ زیر ۵۵ درصد نخواهد بود.»
او که دو فرزند ۷ و ۹ ساله دارد بنگاههای املاک را مقصر میداند: «صاحبخانه میرود از املاکی قیمت میپرسد و املاکیها از حالا قول میدهند تا یک ماه دیگر افزایش قیمتها به حدود هفتاد درصد میرسد. یک ماه دیگر شصت درصد قیمتها را بالا میبرند و اگر کسی هم چیزی بپرسد میگویند تازه قرار بود هفتاد درصد گران شود!»
او میگوید: «بازار مسکن خیلی بیرحم شده است. صاحبخانهها و املاکیها دست به دست هم دادهاند و هیچکس جلودارشان نیست. صاحبخانه من چند واحد مسکونی در تهران دارد؛ با اینکه سن و سالی ندارد و هنوز زیر پنجاه سال دارد کار نمیکند و فقط از طریق اجارهبهایی که دریافت میکند زندگیاش را میچرخاند. داشتن ملک مسکونی، تجارت شده و حالا برای خیلیها محل ارتزاق شده است. البته اقتصاد ما این روش مسموم را به زندگی مردم تزریق کرده ولی همه اینها قشر متوسط و زوجهای جوان را نابود میکند.»
مستاجران خوششانس کدامند؟
بازار مسکن به وضعیتی دچار شده که مستاجران، خودخواسته و به ناچار اجازه میدهند بر سرشان کلاه برود، همان کلاهی که تا میخواهند از دست خلاص شوند یک سال دیگر هم سر آمده و زمان تمدید قرارداد رسیده و باید خوشاقبال باشند که کلاه جدیدی که قرار است بر سرشان برود اندازهشان باشد و ناچار نباشند دنبال خانه جدید بگردند.
چرا کلاه؟ چون در این ایام سرمایهداران و صاحبخانهها و البته بنگاهها معاملات مسکن بهتر میتوانند کیسه خود را پر کنند و این جیب مستاجران است که از پسانداز ناچیز یک سال خالی میشود. چه بسا دیده و شنیده شده صاحب خانههایی منزل خود را خالی و بدون استفاده گذاشتهاند تا در پیک شلوغی به بنگاه بسپارند یا در دیوار آگهی بزنند.
قربانیان چرخه تورم، چهار دهکی هستند که دیگر نه تنها پسانداز برای خرید خودرو یا مسکن برایشان آرزو شده بلکه حتی نمیتوانند مطمئن باشند که سر موعد قرارداد، توان تمدید خانههایشان را در سال جدید دارند.
در حالی که خانههای کوچک و بزرگ زیادی در تهران و کلانشهرها خالی هستند و قانون اخذ مالیات هم نتوانسته طمع صاحبخانهها شکست دهد. در حالیکه هنوز حدود ۶۰ هزار ملک خالی وارد چرخه عرضه و تقاضا نشدهاند، بسیاری از مردم به دلیل افزایش قیمتها به تدریج ناچار میشوند برای زندگی حاشیهنشینی و شهرکنشینیهای اطراف شهرها را انتخاب کنند.
کلاه مستاجران پس معرکه است
«مرتضی عزتی» کارشناس اقتصادی مدتی پیش با توجه به حواشی افزایش کرایه خانه گفت: «دولت حتی اگر بخواهد هم نمیتواند اجاره خانه را کنترل کند. اجاره خانه در ایران بدون در نظر گرفتن تورم مشخص میشود.»
هرچند دولت سیزدهم قرار بود با ساخت ۴ میلیون مسکن، از سختتر شدن تهیه مسکن برای زوجهای جوان و مستاجران جلوگیری کند؛ اما زور تمام راهکارهایی که به کار بسته به تورم افسارگسیخته نرسیده است و نگاهی به بازار مسکن دست کم در تهران نشان میدهد صاحبخانهها بدون هیچ نظارت و قاعدهای، حداقل ۳۰ تا ۱۰۰ درصد اجارهببهار را افزایش دادهاند.
مسکن، به عنوان یکی از بیقاعدهترین حوزهها به دست فراموشی سپرده شده و هر از گاهی شعار یا راهکاری غیر قابل اجرا درباره آن داده میشود. برای مثال سال گذشته شورای عالی مسکن که در تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت ماه به ریاست رئیسجمهور برگزار شد، مصوب کرد که حداکثر نرخ افزیش اجاره بها در شهر تهران ۲۵ درصد، در کلانشهرها ۲۰ درصد و در سایر شهرها ۱۵ درصد خواهد بود. اما چیزی که نگذشت که در پایان بهار و آغاز تابستان ۱۴۰۲ مستاجران با نرخهای جدیدی مواجه شدند که هیچ رد و اثری از سقف افزایش در آنها دیده نمیشد.
در حال حاضر هم علیرغم آنکه با نزدیک شدن فصل جابجایی مستاجران، بوی گس گرانی همه جا را برداشته خبری از ورود دولت و مجلس برای چارهیابی یا چارهسازی نیست. بسیاری از نمایندگان مجلس در آستانه وداع از بهارستان هستند و جمع دیگری از آنها درگیر حاشیه جناحبندیهای صحن و انتخاب هیئت رئیسه شدهاند و از مسائل معیشتی مردم غافل.
کدام کاهش؟ کدام استمرار؟
با توجه به آخرین واکنشهای دولت درباه مسکن نیز به نظر میرسد نگرانی چندانی نسبت به این موضوع وجود ندارد. سوم اردیبهشت وزارت راه و شهرسازی به یک گزارش رسانهای واکنش نشان داد و در جوابیهای به تحویل ۵۰۰ هزار مسکن تاکید شده و از اقداماتی نظیر تعیین سقف اجاره بها به عنوان دستاوردهای این وزارتخانه یاد کرده است.
بعد از آن نیز در تاریخ نهم اردیبهشت، رئیس جمهور در جلسه هیأت دولت ضمن «ابراز رضایت» از گزارشات مسئولان اقتصادی دولت درباره «کاهش تورم»، کنترل و کاهش رشد نقدیندگی و کاهش قیمت ارز، استمرار این روند را نیازمند کنترل و مراقبت ویژه دستگاههای مربوط دانست و در این راستا تشکیل منظم شورای اقتصاد و ستاد تنظیم بازار را ضروری دانست.
نکته قابل توجه این است که در دنیایی موازی، شرایط اجاره مسکن برای قشر متوسط و ضعیف، به ویژه در کلانشهرها به یک بحران شبیه شده است. کسی نمیتواند جلودار صاحبخانهای باشد که به ملک خود به عنوان یک کسب و کار نگاه میکند و میگوید: «این هم راه امرار معاش ماست.» سامانههای مختلف هم نتوانستهاند مقابل بنگاهها یمعاملات املاک بایستند.
در چنین شرایطی خبری از افزایش حقوق متناسب با گرانی مسکن هم نیست و کلاه کارگران و کارمندان بیش از همیشه پس معرکه است. تمام اینها باعث شده سبکهای جدیدی از زندگی در جامعه بروز پیدا کند و آگهیهای عجیب و غریب در فضای مجازی کم کم به یک موضوع عادی تبدیل شوند؛ اجاره پشتبام، اجاره زیرزمین و اجاره اتاق خواب نمونههایی از این سبک زندگی جدید است.
یک اتاق خواب ۱۲ متری در محله «یافتآباد» واقع در غرب تهران با شرایط سرویس بهداشتی مشترک، بدون پارکینگ، بدون انباری و داخل حیاط، به قیمت ۲۰ میلیون رهن و ۴ میلیون اجاره داده میشود.
صاحب یک واحد ۹۰ متری واقع در مرکز شهر تهران حوالی تئاتر شهر که زیر همکف است و پارکینگ ندارد، ۷۰۰ میلیون رهن کامل به عنوان قیمت در نظر گرفته است.
اجاره یک پشت بام مسقف در جنوب تهران هم ماهانه ۵۰۰ هزارتومان اجاره دارد و ۱۵ میلیون تومان رهن.
اینها اسمش سیاهنمایی نیست
افزایش بیقاعده و دوباره نرخ اجاره بها صدای مستاجران را در شبکههای اجتماعی حسابی بلند کرده است و برخی از آنها در پلتفرم ایکس گلایههای خود را مطرح کردهاند. آنها با مطالبه از مسوولان، خواستار رسیدگی به وضع موجود هستند.
کاربری به نام محسن نوشته است: «اجاره و رهن خانه بسیار بالا رفته است، آیا نظارتی چیزی وجود دارد؟ کی به کیه؟ دولت و مجلس کجای قصه خوابیدهاند؟»
فردی به اسم یاسر نیز با اشاره به اینکه مسوولان پاسخگو نیستند گفت: «اوضاع مسکن فاجعه شده است؛ اما مسوولین حاضر به پاسخگویی نیستند. من تا تیر فرصت دارم اما صاحب خانه تماس گرفته و اجاره و رهن را بالا برده است. خب ما از کجا بیاوریم؟ درست است صاحب خانه خرج دارد اما درآمد من مستاجر پس چی؟»
یک حساب کاربری به اسم مسعود از اضطراب نزدیک شدن به ماه قرار داد نوشته است: «کم کم روزهای طلایی (کمرشکن) جا به جایی مستاجران نزدیک میشود. کاش مسوولین فکری هم به حال مستاجران و ساماندهی اجاره خانهها میکردند. واقعاً این چندماه برای مستاجران روزگار پر استرسی است. بنگاهداران که عامل اصلی گرانی مسکن هستند همیشه به نفع.... موضع میگیرند.»
گروهی نیز از افزایش ۴۰ تا ۵۰ درصدی اجاره خانهها گفتند و سفره دلشان را باز کردند. کاربری در این باره نوشت: «اجاره خانهها دارد کمر مستاجرها را میشکند. حرف هم بزنیم میگویند یک محله پایینتر برو. تحمل این وضع خیلی سخت است.»
شهاب گفت: «صاحب خانهمان واحد ما را برای فروش گذاشته و به من هم گفت دنبال خانه باشم.الان رفتم بنگاه تا قیمت خانهها دستم بیایید الان فقط میتوانم بگویم چه جالب! ۸۰ متر خانه قدیمی ساز را ۲۰۰ میلیون تومان پیش و ماهی ۱۸ میلیون اجاره گذاشتهاند. همان منطقه ۱۸ ای که آقا رییسی تشریف آورده بودند.»
کاربر دیگری به نام مستور نوشت: «اجاره خانه را با درآمد و حقوقها که میسنجم، مستاجر نه تنها جای پیشرفت ندارد بلکه حق زندگی هم ندارد…»
نوید گفت: «قرارداد خانه را تمدید کردم. تا امسال ده تومان اجاره خانه میدادم؛ از اردیبهشت باید ۱۵ تومان بدهم. تازه از صاحب خانه هم بابت انصافش ممنون هستم اما حقوق من چند درصد افزایش داشته است؟ بله، ۲۰ درصد.»
مصطفی هم یادآوری کرد که با قیمتهای رهن و اجاره کنونی چند سال قبل میشد خانه خرید. او گفت: «وضعیت قیمت خانه برای اجاره افتضاح شده است به گونهای که با قیمت ودیعه اجاره خانه در هر منطقه کمتر از ۵ سال پیش میتوانستی خانه بخری.»
کاربر دیگری به نام محمدرضا نوشت: «برای اجاره یک واحد ۷۱ متری ده سال در محله مشیریه (جنوب شرقی) تهران، شما باید ۱۸۰ میلیون پول پیش جور کنید و ماهانه ۹ میلیون تومان پول اجاره بدهید. حقوق یک کارگر حدود ۱۳ میلیون تومان است. رفت و آمد، خورد و خوراک، بهداشت و درمان و… چه میشود.» این کاربر در یک پینوشت تاکید کرد: «اینها اسمش سیاهنمایی نیست!»
یک حساب کاربری دیگر به اسم آذر نوشت: «ما اقشار پایین و کارمند و مزدبگیر و کارگر، هر سال از یک آرزویمان کم کردیم تا بتوانیم ادامه بدهیم. از خانه و ماشین شروع شد؛ تا طلای عروسی و اجاره خانه کوچکتر و جهار کمتر.»
سیاست فرزندآوری؛ معیشت فرزندنیاوری
با توجه به آنچه کارشناسان و سیاستگذاران کشور اعلام کردهاند، خانوادههای ایرانی به ویژه زوجهای جوانی که فرزند ندارند یا تک فرزند هستند، باید به فرزندآوری تشویق شوند. میانگین سنی جمعیت کشور در وضعیت نگرانکنندهای است و شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور در راستایی باشد که سیر نزولی جمعیت جوان کشور را متوقف کند.
اما به نظر میرسد شرایط معیشتی فعلی به ویژه در کلانشهرها اوضاع را به سمتی میبرد که زن و شوهر هر دو ناچارند برای گذران زندگی شاغل باشند و باز هم آخر ماه هشتشان، گروی نهشان باشد. هرچند فرزندآوری صرفاً به اقتصاد مربوط نیست و ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی در بر دارد اما نمیتوان انکار کرد شرایط معیشتی تاثیر قابل توجهی بر این موضوع دارد.
کد خبر 848152 منبع: مهر برچسبها قیمت مسکن و زمین خبر مهم مسکن اجاره