جزئیات شهادت 11 مرزبان در مریوان / گفتگو با برادر تازه داماد شهید + عکس
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۸۵۷۰۸۷
حوادث رکنا: سیام تیر ماه خیلی تلخ تمام شد. روستای دری مریوان شاهد مبارزه مرزبانان کشورمان بود؛ مردانی که برای حفاظت از کشورمان جنگیدند اما پایانش ناخوش بود، ١١ مرزبان شهید و ٨ نفر مجروح شدند.
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، آنها شهید شدند؛ شهید راه وطن. در حمله ناجوانمردانه گروه پژاک که در نخستین ساعات بامداد شنبه، سیام تیرماه در حوالی روستای دری مریوان به وقوع پیوست و نیروهای مرزبانی برای جلوگیری از ورود گروههای تروریستی به خاک کشور با آنها درگیر شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شدت درگیری و تیراندازیهای مداوم از سوی دو طرف باعث شد تا زاغه مهمات قرارگاه مرزی حمزه(ع) منفجر شود و همین انفجار هم باعث کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مرزبانان شد. این قرارگاه مرزی متعلق به نیروی زمینی سپاه بود و همه شهدا و مجروحان این حادثه Incident هم از نیروهای سپاه بودند.
٥ روز از این حادثه میگذرد و مرزبانان مجروح همچنان در ٢ بیمارستان فجر و بوعلی تحت درمان هستند و شهدا هم در میان جمعیت شهرشان تشییع شدند. ۷ تن از شهدا مریوانی و ٣ تن از شهدا هم اهل شهرستان قروه بودند و یک نفر اهل سنندج بود که در میان حزن و اندوه مردم به خاک سپرده شدند. محراب عبدی، قانع کرم ویسه، فرزاد رحیمی، ابراهیم حضرتی، عبدالرحمن خالدی، ایرج رحیمینیا، آرام فیضی، شادمان مرادی، برهان معینپور، طالب محمودی، آرش رضایی نام ١١ سرباز وطنی است که در جنگ با دشمن شهید شدند. در این ٥ روز نامی از این شهدای گمنام در رسانهها و فضای مجازی برده نشد و همه این مردان در سکوت خبری تشییع شدند. شهید محراب عبدی یکی از شهدای این حادثه است. جوان ٢٩ ساله قروهای که خانواده و همشهریانش یکشنبه برای آخرینبار با او و دو نفر دیگر از همرزمانش وداع کردند.
حالا چند روز است که محراب در خانه ابدیش آرام گرفته، اما خانواده او هنوز هم رفتنش را باور ندارند. همسر جوان در غم از دستدادن او به سوگ نشسته و پدر و مادر داغدارش هم برای شهادت آخرین فرزندشان عزاداری میکنند. فرهاد تنها برادر این شهید هم حال و روزش مثل بقیه خانواده است.
با اینکه بغض و گریه صحبتکردن درباره این حادثه و شهادت مظلومانه برادرش را سخت کرده است، در ادامه میخوانید:
شما از چه طریقی متوجه این حادثه و شهادت برادرتان شدید؟
شنبه صبح بود؛ حوالی ساعت ٧ صبح رفتم که مغازه را باز کنم. همان موقع چند نفر از دوستان و همکاران محراب با ماشین جلوی مغازه توقف کردند. ترسیدم؛ یعنی نگران شدم چون هیچ وقت سابقه نداشت دوستان محراب آن وقت صبح سراغ من بیایند. فهمیدم که برای محراب اتفاقی افتاده است؛ اما آنها اولش گفتند که محراب در عملیات زخمی شده است. به من گفتند که به پاسگاه مرزی آنها حمله شده و درگیری شدیدی بین آنها و تروریستها رخ داده و محراب زخمی شده است. مدام تلفنهای آنها زنگ میخورد، از صحبتهایش متوجه شدم که ماجرا بدتر از اینهاست و چند نفری هم شهید شدند. بعد از چند دقیقه کمکم اصل ماجرا و شهیدشدن محراب را برای من تعریف کردند.
محراب چندسال داشت؟
متولد سال ٦٨ بود. ٢سال بود از ازدواجش میگذشت، اما هنوز بچهدار نشده بودند.
شما به همسر و خانواده خبر دادید که محراب شهید شده؟
خودم که شوکه شده بودم. محراب تنها برادر من بود. بعد از چنددقیقه به دوستانش گفتم که محراب الان کجاست. میخواستم از نزدیک او را ببینم. باورم نمیشد که او دیگر زنده نیست، اما آنها گفتند که پیکر او را به قروه میآورند. بعدش به چندنفری زنگ زدم، درست یادم نیست ولی فکر میکنم همسرش از طریق اخبار متوجه شده بود و من هم به پدر و مادرم گفتم. لحظات خیلی سختی بود. مادرم برای ما خیلی زحمت کشیده، نمیدانستم چطور باید خبر مرگ فرزندش را بدهم. مادرم به محراب علاقه خاصی داشت. روز خیلی بدی بود.
محراب فرزند چندم خانواده بود؟
تهتغاری بود . ما ٥ خواهر و برادریم. ٣ تا خواهر و ٢ برادر. محراب تنها برادر من بود. آخرین فرزند، همه ما او را خیلی دوست داشتیم. بچه آخر همیشه عزیز است.
چند وقت بود که در مرزبانی خدمت میکرد؟
حدود ٢سال. بیشتر هم مریوان بود. چندباری صحبت انتقالیاش شده بود. قرار بود که به قروه منتقل شود، کارهایش هم انجام شده بود. قرار بود تا چندماه دیگر از آنجا به قروه منتقل شود، اما سرنوشت او چیز دیگری بود. روز یکشنبه که مراسم تدفین بود، مدام به این فکر میکردم که اگر زودتر کارهای انتقالی محراب انجام شده بود، شاید الان زنده بود.
محراب تحصیلات نظامی داشت؟
نه. همین چند وقت پیش لیسانس حقوقش را گرفت.
آخرین بار کی او را ملاقات کردید؟
او معمولا ١٠روز شیفت بود و ٥روز به خانه میآمد. روال کارش اینطور بود. هفته پیش او را قبل از رفتن به مریوان دیدم و با هم خداحافظی کردیم.
از شهر شما ٢نفر دیگر هم در این حادثه شهید شدند، آنها را میشناختید؟
بله. ابراهیم حضرتی و آرش زارعی. آرش سرباز بود، اما ابراهیم از دوستان قدیمی محراب بود و این چندسال با هم در پاسگاه مرزی مریوان خدمت میکردند. محراب و ابراهیم جدا از رابطه کاری دوست صمیمی بودند. ابراهیم یک دختر سهساله دارد. بیتاب پدرش است. مدام بابایش را صدا میکند. از روزی که این حادثه رخ داده، خانواده حضرتی بسیار اندوهگین هستند. غم بزرگی است که باورش برایمان سخت است.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
هواپیماهایی که در آسمان تصادف کردند! + تصاویر
فوری / خودکشی خونین و هولناک در اهواز / یک آتش نشان مصدوم شد
بی ناموسی در شورای روستایی مظفرآباد! / تجاوز وحشیانه به دختر 16 ساله
شیفتگی 30 دختر به عکس سلبریتی جوان بی حیا / پلیس همدان ردیابی کرد
پای نماینده مجلس در برنامه زنده جنجال به پا کرد + تصاویر
جزییات ناگفته درباره اعدام محمد ثلاث / معاون جنایی دادستان به پمپئو پاسخ داد
وحشت در هواپیمای شخصی شکیرا !
بی حیایی کیم کارداشیان با 2 پسر مدرسه ای! / او دستگیر شد+عکس
تجاوز به سارا با اجازه شوهرش! + عکس
برسد به دست مادرزنم ! / متن نامه زن و مرد جوانی که دیروز با هم در تهران خودکشی کردند؟
"افروز" همزمان صیغه 4 مرد پولدار بود / او با زیبایی فریب می داد
پدرام با شیرین کار بی حیایی کرد تا اجازه ازدواج صادر شود!
«طاها» 8 ماهه درگذشت! + عکس
دختر 9 ساله بخاطر بی حیایی پیرمرد همسایه خودکشی کرد! / در آبادان رخ داد
منبع: رکنا
کلیدواژه: سلامت مهم ترین های 24 ساعت حوادث Accidents حادثه Incident فضای مجازی اخبار اخبار حوادث مجروح عکس مرزبانان مریوان وطن عکس فیلم دختر ایران پسر من مرد جوان زندگی زن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۸۵۷۰۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نیم نگاهی به زندگی شهید محمد سهرابیثانی
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای کهگیلویه و بویراحمد، شهید محمد سهرابی ثانی ۳۰ شهریور ۱۳۶۳ در خانوادهای مومن و متدین در روستای مله آبگاوان از توابع بخش موگرمون شهرستان لنده در استان کهگیلویه وبویراحمد دیده به جهان گشود.خانوادهای کاملاً مذهبی که از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش میکردند پدر و مادر سعی میکردند با کسب روزی حلال فرزندشان را بزرگ کنند تا سختیهای روزگار هیچ گاه از ذهن فرزندانشان پاک نشود و خود ساخته و با اراده قوی و بردبار بزرگ شوند. یارو یاور پدر محمد از همان کودکی یار و یاور پدر بود و در کارهای کشاورزی و دامداری پدر را یاری میکرد، از همان کودکی علاقه شدیدی به درس و تحصیل داشت و دوران ابتدایی را در مدرسه مله آبگاوان گذارند و بنا به ضرورت جهت امر تحصیل به شهرک سرآسیاب لنده مهاجرت کردند. شهید محمد سهرابی ثانی دوران راهنمایی را در مدرسه شهید ثانی لنده با موفقیت به پایان برد و همزمان با پایان امتحانات خردادماه به واسطه فقر مادی حاکم برخانواده به شهرستان بوشهر میرفت تا با کار در گرمای طاقت فرسا و هوای شرجی این شهر درآمدی برای خود و خانواده اش از طریق کارگری به دست آورد و خانواده رنج و سختی کمتری متحمل شوند. شهید باتوجه به عشق و علاقهای که به رشته میکانیک داشت راهی دبیرستان کارو دانش خوارزمی شد تا دیپلم خود را در این رشته بگیرد. ورود به سپاه وی پس از سالها فعالیت در بسیج و عضویت فعال این نهادانقلابی با توجه به فعالیتها و حضور مداومش در برنامههای فرهنگی و مذهبی در مسجد در تاریخ ۳۰ شهریورماه ۱۳۸۴ با شرکت در آزمون ورودی سپاه پاسداران به عضویت تیپ ۴۸ فتح درآمد تا در نهادی منسجمتر و مقدستر به میهن خود خدمت کند. درس در کنار جنگ این شهید والامقام پس از حضور در سپاه پاسداران راهی دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج در رشته کارشناسی حسابداری شد تا شوق و ذوق به علم را بنا به تاکید رهبرش در خود بارور کند. وی سالهای زیادی را با مشقت و سختی تحمل کرد تا سرپناهی برای خانواده اش بسازد که بعد از تکمیل منزل پدر با خاطری آسوده زندگی خود را ادامه دهد. شهید عاشق سپاه و بسیج بود وهمیشه میگفت: بسیج و سپاه دو بدنه تفکیک ناپذیرند و عزت و اقتدار ما را این دو و نیروهای مسلح ما به ارمغان میآورند. علاقه به خانواده او علاقه شدیدی به خانواده داشت و مرتب همه اعضای خانواده را به دیدار از آشنایان و انجام صلهی رحم دعوت و ترغیب میکرد وی همیشه عاشق کارش بود به طوری که وقتی میخواست به یاسوج برود طوری برنامه ریزی میکرد که تا قبل از ساعت هفت صبح درمحل کارش حاضر شود. نحوه شهادت شهید محمد سهرابی ثانی و سایر همرزمانش در تیپ ۴۸ فتح باتوجه به ماموریتی که داشتند عازم جبهه شمالغرب ایران اسلامی با هدف مبارزه با گروهک تروریستی پژاک در منطقه جاسوسان شدند. در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۹۰ پس از وارد کردن ضربات سنگین به کوملهها و گروهک تروریستی پژاک در کمین نیروهای دشمن قرارگرفتند. ساعت ۶ صبح همان روز جاسوسان از ناحیه سینه و پهلو وی را مورد اصابت تیر قرار دادند و او به فیض عظیم شهادت نایل آمد. دقایقی بعد نیز دوست و همسنگرش شهید آیت صدیقی نژاد نیز به فیض عظیم شهادت نایل آمد و هر دو دست در دست هم به سوی معبود خویش شتافتند. سخن هم رزم: قاسمی از همرزمان شهید سهرابی ثانی میگوید: شب عملیات شروع شده بود محمد در میانه راه که داشت میرفت پیامکی برای من و چندنفر دیگر از دوستانمان فرستاد که به این شرح بود: (ضمن خسته نباشید از همه شما دوستانم طلب حلالیت میکنم) صبح روز بعد وقتی خبرشهادتش را شنیدیم فهمیدیم که شب هنگام فرشتگان به وی و سایر شهدای این عملیات نظر و توجه خاص داشته اند. از زبان برادر شهید: شهیدعلاقه زیادی به ورزش فوتبال و فوتسال داشت و در کنار این دو علاقهای زیادی نیز به ورزشهای رزمی به خصوص کاراته و تکواندو داشت و دارنده چندمدرک در این دو رشته رزمی بود. به هرحال اگر فداکاریهای شهید محمد سهرابی ثانی و سایر شهدای حریم امنیت ایران اسلامی نبود امروز ما طعم امنیت و آرامش را به این راحتی نمیچشیدیم و خدا میداند چه سرنوشت تخلی در انتظار ما بود. این شهید بزرگوار ۱۳ شهریورماه ۱۳۹۰ بر روی دستان مردم مومن و ولایتمدار شهرستان لنده تشییع و در گلزار شهدای شهرک سرآسیاب لنده در جوار سردار رشید سپاه اسلام شهید جان محمد کریمی آرمید تا مقبره اش زیارتگاهی باشد برای دلدادگان شهید و شهادت.