مرد عصبی در زندگی مشترک چگونه برخورد کنیم؟
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۱۶۲۶۵۳
بعضی از مردان میباشند که ناخودآگاه زود از کوره درمی روال و عصبانی میشوند، امروز برای خانمها راهکار درمورد رفتار با این مردان را داریم. کنار آمدن با همسر عصبی شاید برای خانمها یکی از مشکلات زندگی زناشویی باشد. اما نگران نباشید دراین مقاله چند راه برای آرام کردن مردان عصبانی رابه شما میگوییم.
ممكن هست همسر عصبانی شما درخانواده اي رشد كرده باشد كه آن گونه رفتارها طبیعی بوده هست و بیان احساسات درونی با چنین راه هاي خشن، بدون دقت به آسیبی كه بشما وارد میآید، به نظرش عادی میآید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* به شوهرتان بگویید كه وقتی عصبانی میشود، چه میزان شما اذیت میشوید. شاید او از اینكه دارد بشما اذيت میرساند، آگاهی ندارد. اگر او شما را دوست دارد باید تلاش كند تا برای پیشگیري از غمگین شدن شما، عبارات مناسب و لحن متمایزی را یاد بگیرد. در حقایق بعضی از مردها بسیار خودخواهند و از درك دیدگاه هاي شما سرباز میزنند. اما دست کم سعی كنید زمانی كه او آرام هست، دراین مورد با او به گفتگو بنشینید.
* بیشتر مردان متأهل قادرند تا با احترام سخن بگویند، پس تلاش كنید درمورد آنچه بیش از همه ی شما را اذيت میدهد، با او صحبت كنید و از او بخواهید تا بیشتر ملاحظه احساسات شما را بنماید. برای داشتن یك زندگی زناشویی كامیاب، در جهت خوشحال و خشنود كردن یكدیگر تلاش كنید.
* در صورتی كه شوهر شما به احساساتتان اهمیتی نمیدهد و به صراحت اقرار می كند كه میخواهد شما را بیازارد ، ممكن هست خودش هم عمیقاً مصدوم باشد. از او درمورد آنچه كه وی را اذيت میدهد سؤال كنید و به او قول دهید این مسئله را طوری تغییر خواهید داد كه دیگر اذیت نشود. بعضی افراد دوست دارند وقتی خودشان آزرده خاطر میشوند، دیگران هم مانند آن ها باشند.
* اگر شما باعث آزردگی او شده باشید، ممكن هست او بخواهد كار شما را تلافی كند. بنابر این، درمورد انچه باعث شده تا شما وی را اذیت كنید با او حرف بزنید و سعی كنید تا دیگر با این روش وی را نیازارید.
* سعی کنید همواره در خانه ودر برابر شوهر و فرزندانتان نکات مثبت همسرتان را یادآور شوید؛ مثلا همین که مراقب لوازم خانه هست و یا این کهایشان به خویشان خود بسیار احترام میگذارد و… این کار سبب خواهد شدنقاط مثبت در ایشان تقویت گردد.
* پذیرفتن ریاست شوهر در خانه کار بدی نیست و پذیرفتن ریاست ایشان در خانه ضرری ندارد و از نظر روانی ایشان را فراهم سازی کرده و آرامش رابه خانه باز میگرداند.
* کارهای بد وی را به خوبی جواب دهید؛ مثلا اگر انسان حرف زشت زدشما یاد خدا بگویید و تصویر العمل نشان ندهید.
* از زندگی خود برای اطرافیان چیزی نگویید و سخن دل خودرا تنهابرای خدا بگویید و با گفتگوی با او دل خودرا آرام سازید.
* محیط زندگی رابه گونهاي در آورید که رغبت همسرتان برای گفتگو بافرزندان بیشتر شود و حتی الامکان از تشنجات و بگومگوها دوری کنید هرچند حق به جانب شما باشد. منبع: پارس ناز
منبع: پارسینه
کلیدواژه: زندگی مشترک همسرداری زندگی زناشویی مشاجره
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۱۶۲۶۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّالشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانوادهاش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانهای شصتمتری و وقفی بزرگ کرد.
خانهای که هر وقت پنجرهاش را باز میکرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیهالسلام گره میخورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگیشان میشد.
فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه تعلیم در حوزه علمیه نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت میکنند و همانجا ماندگار میشوند.
فخرالسادات در نجف به دنیا میآید و در سن سیزده سالگی با آیتالله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج میکند. آنها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگیشان را با عشق آغاز میکنند و حاصل این ازدواج میشود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آنها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنتالهدی صدر درس میخواندند.
در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته میشد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات میکند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را میدهد.
بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه زندان شد. به دلیل فعالیتهای سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال ونیم در زندان حزب بعث به سر میبردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.
ام علاء در طول زندگی متحمل رنجها و سختیهای زیادی شد. ولی هیچگاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر میبرد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی میکرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش میآمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمیداشت.
او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کارهای شخصیاش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام میداد.
همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه میکرد. به آنها میگفت: اگر همهی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمیشوم؛ بلکه افتخار میکنم و بدانید خون فرزندان من رنگینتر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.
در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبهروی مامه و هر دو با هم گریه میکردند و روضه میخواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل امالبنین چهار پسر فدا کردی.»
شاید میخواست با این کلمات، دل مادر داغدیدهام را آرام کند.
مامه دستی به صورتش کشید و میان هقهق گریههایش گفت: «من کجا، امالبنین کجا ابوعلاء؟ امالبنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»
انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.
این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
علاقهمندان برای مشاهده و تهیه این کتاب میتوانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.
انتهای پیام/