هر۲ ثانیه یک کودک در جهان ازدواج میکند
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۷۹۰۵۸۰
رکنا: ازدواج کودکان یک نقض حقوق بشر است که آنها را در معرض خطر خشونت، استثمار و سوءاستفاده قرار میدهد و البته برای رسیدن به آیندهای بهتر، باید همه تلاش کنیم تا این اتفاق در جامعه رخ ندهد.
به گزارش رکنا، ازدواج کودکان به ازدواجی رسمی یا غیررسمی گفته میشود که یکی یا هر دو طرف ازدواج، زیر ۱۸ سال سن داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ازدواج در سن کودکی یعنی فراموشی بازی و مطالعه مانند سایر کودکان و بر عهده گرفتن وظایف مادری و خانهداری است.
بر اساس اطلاعات یونیسف در سال ۲۰۱۸، سالانه ۱۲ میلیون دختر با سن کمتر از ۱۸ سال ازدواج میکنند و این آمار یعنی اینکه، ۲۳ ازدواج در هر دقیقه و تقریباً یک ازدواج در هر دو ثانیه اتفاق میافتد.
این یعنی اینکه یک پنجم دختران در سطح جهانی، دوران کودکی را به طور ناگهانی پایان میدهند و وارد آیندهای نامعلوم میشوند.
ازدواج کودکان در سراسر جهان، در حال حاضر به عنوان یک مشکل جهانی در بین کشورها، فرهنگ، ادیان و قومیتهای مختلف مطرح است و همه در تلاش برای جلوگیری از چنین ازدواجهایی هستند.
ازدواج زودهنگام کودکان در سراسر جهان، بیشتر در کشورهای کمدرآمد رخ میدهد و بسته به مذهب یا فرهنگ خاصی نیست.
در این کشورها معمولاً سطح آموزش دختران کمتر است و همین عاملی برای ازدواج زودهنگام آنهاست.
بنابر گزارشهای یونیسف، این نوع ازدواج یک نوع خشونت علیه کودکان است و هدف این است که تا سال ۲۰۲۱، از ازدواج ۵۰۰ هزار کودک جلوگیری شود.
عروس کودکها را هر منطقه از جهان، از خاورمیانه تا آمریکای لاتین، جنوب آسیا تا اروپا میتوان مشاهده کرد.
بیشترین تعداد عروسهای کودک در جنوب آسیا زندگی میکنند که ۴۶ درصد از دختران در این کشورها قبل از ۱۸ سالگی ازدواج کردهاند.
چرا ازدواج کودکان شایع است؟ ازدواج کودکان، معمولاً به دلیل نابرابریهای جنسیتی انجام میشود. ازدواج کودکان، مسئلهای بسیار پیچیده است و در بیشتر موارد، ناشی از هنجارهای اجتماعی، باورهای فرهنگی و فقر است.
نابرابری جنسیتی:
در بسیاری از جوامع که ازدواج کودکان دختر انجام میشود، دختران معمولاً به اندازه پسران ارزش ندارند و به آنها به عنوان باری برای خانواده نگاه میشود. همچنین برخی خانوادهها معتقدند که سرمایهگذاری در آموزش پسران بسیار ارزشمندتر از سرمایهگذاری برای آموزش دختران است.
سنت:
ازدواج کودک در بعضی از جوامع به عنوان یک سنت محسوب میشود. در برخی از جوامع مرسوم است زمانی که دختر به سن بلوغ میرسد باید ازدواج کند.
فقر:
بیش از نیمی از دخترانی که در سنین پایین ازدواج میکنند، از خانوادههای فقیر جامعه هستند. زمانی که خانوادهای در وضعیت شدید فقر به سر میبرد، ازدواج دختران در سنین پایین را به عنوان راه حلی برای رهایی از مشکلات خود میداند.
ازدواج دختران در چنین خانوادههایی، هزینههای خانواده را تاحدودی کاهش میدهد و اطمینان حاصل میشود که تأمین یک نفر برای تغذیه، لباس و آموزش کاهش یافته است.
در برخی جوامع، ازدواج دختر یک راه برای بازپرداخت بدهیها، مدیریت اختلافات و یا حل و فصل مسائل اجتماعی، اقتصادی و … است.
ناامنی:
بسیاری از والدین با ازدواج دختران خود، احساس میکنند آنها امنیت بیشتری دارند و اطمینان دارند که دختران آنها از خطر آزار و اذیت مصون میمانند. ازدواج کودکان در زمان بحرانها، از جمله جنگ یا بعد از وقوع یک فاجعه طبیعی افزایش مییابد. زمانی که خانواده مشکلات بیشتری دارد، ازدواج کودکان به عنوان یک مکانیسم طبیعی برای مقابله با فقر و خشونت است.
عروسهای کودک، با چالشهای بسیاری روبهرو هستند، زیرا آنها در سن پایین ازدواج کردهاند و از حق اساسی خود درباره سلامتی، آموزش و ایمنی محروم هستند. عروسهای کودک نه از لحاظ جسمی و نه از لحاظ احساسی آمادگی تبدیلشدن به زن و مادر را ندارند. این کودکان بیشتر در معرض خطر عوارض خطرناک دوران بارداری و زایمان و انواع مختلف بیماریها هستند. پایان دادن به ازدواج کودکان نیاز به تحقیقات گسترده در بخشهای مختلف جامعه دارد.
در بسیاری از کشورها قوانینی برای ازدواج مطرح است. حداقل سن ۱۸ سال برای ازدواج به عنوان معیاری قانونی در بسیاری از کشورهاست و این قوانین اجازه میدهد تا دختران و پسران برای ازدواج آماده شوند.
وجود قوانین برای سن ازدواج میتواند تعیین کند که ازدواج ابزار مهمی برای خانوادهها و جوامعی است که دختران را مجبور به ازدواج در سنین پایین میکنند.
کارشناسان در سال ۲۰۱۸، اخبار دلگرمکنندهای درباره ازدواج کودکان عنوان کردند. یونیسف گزارش داد که نرخ جهانی ازدواج کودکان کاهش مییابد.
در سال گذشته، روشهای امیدوارکنندهای برای پایان ازدواج کودکان عنوان شد که عبارتند از: دو ایالت (دلاور و نیوجرسی) در کشور ایالات متحده آمریکا، ازدواج کودکان را غیرقانونی اعلام کردند. بسیاری از دولتها در جهان، سن ازدواج را افزایش دادهاند. مالزی و اندونزی از جمله کشورهایی هستند که افزایش حداقل سن برای ازدواج را مطرح کردهاند.
بریتانیا هم لایحه جدیدی برای حداقل سن ۱۸ سال برای ازدواج بدون استثنا را مطرح کرده است.
در بیهار (ایالتی در هند) دختران میتوانند با استفاده از برنامهای جدید در تلفن همراه، ازدواجهای اجباری را به مقامات گزارش دهند.
در بنگلادش، یک برنامه نوآورانه جدید که دولت آن را ارائه کرده است، به افرادی که ازدواج را ثبت میکنند، اجازه میدهد تا سن ازدواج عروس و داماد را بررسی و از ازدواجهای کودکان جلوگیری کنند.
ازدواج کودکان میتواند عاملی برای افزایش مرگ و میر در میان آنها باشد.
زمانی که ازدواج در سنین پایین (زیر ۱۸ سال) اتفاق میافتد، چهار درصد از پسران و ۲۱ درصد از دختران تحت تأثیر عواقب منفی این موضوع قرار میگیرند.
بیش از ۷۰۰ میلیون زن در سراسر جهان به عنوان فرزند ازدواج کردهاند.
بر اساس گزارشی از یونیسف در سال ۲۰۱۷، کشورهایی که بالاترین میزان ازدواج کودکان در آنها انجام شده است عبارتند از:
نیجریه با ۷۶ درصد، جمهوری آفریقای مرکزی با ۶۸ درصد، چاد با ۶۷ درصد، بنگلادش با ۵۹ درصد، مالی با ۵۲ درصد، سودان جنوبی با ۵۲ درصد، بورکینافاسو با ۵۲ درصد، گینه با ۵۱ درصد، موزامبیک با ۴۸ درصد و هند با ۴۷ درصد است.
کشورهایی که میزان ازدواج کودکان در میان آنها بالاست، معمولاً کشورهایی هستند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری دارند.
هند بیشترین تعداد عروس کودک را در جهان دارد و در حدود یک سوم آمار کل جهان است.
بنگلادش نیز بیشترین آمار ازدواج کودک در آسیا و چهارمین نرخ ازدواج کودکان در جهان را دارد.
نپال هم از کشورهایی با آمار بالای ازدواج کودک در آسیاست.
از مهمترین فعالیتها برای پایان دادن به ازدواج کودکان، دسترسی دختران به تحصیل، کمک مالی به آنها به عنوان هزینه تحصیلی، آموزش هنر، آموزشهای حرفهای و آموزش برابری جنسیتی است.
گزارش بانک جهانی اعلام میکند که آفریقا به علت ازدواج کودکان، میلیاردها دلار را از دست داده است.
عروس کودکها معمولاً مدرسه را رها میکنند که این موضوع بر سلامت، آموزش و زندگی آنها تأثیر میگذارد.
تقریباً نیمی از زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله در جهان قبل از سن ۱۸ سالگی ازدواج کردهاند.
اگر در حال حاضر، کاری برای جلوگیری از ازدواج دختران با سن پایین انجام ندهیم، ۱۵۰ میلیون دختر در سال ۲۰۳۰ از عروس کودکها هستند.
ازدواج اجباری یک دختر کودک، به این معنی است که او از خانواده و دوستانش جدا شده و به شوهرش تحویل داده میشود.
از آنجایی که کودکانی که در سنین پایین ازدواج میکنند، آمادگی و شناختی برای مادرشدن ندارند، در طول حاملگی و زایمان هم مشکلات بیشتری دارند و نوزادان آنها احتمال بقای کمتری خواهند داشت.
در کشورهای در حال توسعه، عوارض حاملگی و زایمان، از مهمترین علل مرگ و میر دختران با سن ۱۵ تا ۱۹ ساله است.
ازدواج کودکان در هر کشوری متفاوت است، اما کشورهای در حال توسعه، به ویژه آفریقا و منطقه آسیای جنوب شرقی بیشترین آمار ازدواج کودکان را دارند.
یونیسف تخمین میزند که ۱۱ درصد از زنان در سراسر جهان قبل از رسیدن به سن ۱۵ سالگی ازدواج کردهاند.
روند کاهش ازدواج کودکان طی سالهای اخیر:
۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ - تقریباً ۲۵ درصد دختران در سنین کودکی در جهان ازدواج کرده اند.
۲۰۱۲ - اولین روز بینالمللی دختران در تاریخ ۱۱ اکتبر تمرکز بر پیشگیری از ازدواج فرزندان است. در روز بین المللی دختر، در ۱۱ اکتبر، تمرکز بر پیشگیری از ازدواج کوکان بود.
۲۰۱۳ - شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، ازدواج کودکان را در دستور کار خود قرار داد.
۲۰۱۵ - صندوق جمعیت سازمان ملل متحد برآورد کرده است که از هر سه دختر، یکی در سن ۱۸ سالگی ازدواج کرده است و یک نهم از آنها در سنین ۱۴ تا ۱۵ سالگی ازدواج کردهاند.
از مهمترین اهداف توسعه پایدار این است که همه کشورها مجبور شوند به ازدواج کودکان پایان دهند.
۲۰۱۸ - تعداد دخترانی که در سنین کودکی ازدواج کردهاند کمتر از یک پنجم است و مناطقی در ایالات متحده آمریکا هم ازدواج کودکان را ممنوع کردهاند.
منابع:
www.icrw.org
www.endvawnow.org
www.worldvision.org
www.unicef.org
www.globalcitizen.org
www.girlsnotbrides.org
www.unicef.org
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
منبع: رکنا
کلیدواژه: اقتصادی اخبار اقتصادی اخبار ازدواج جامعه جهان خشونت کودک عکس جوان قتل زن پلیس تهران دستگیر مرگ حادثه تجاوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۹۰۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کودکان اُتیسمی» روی مرز باریک مرگ و زندگی
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_ زهرا افسر: عکس یک دختربچه اصفهانی صفحه شبکههای اجتماعیام را پر کرده بود؛ عکس دیانای بالای آن بزرگ نوشته: «گم شده». چند روزی اخبار را زیر و رو میکنم اما کسی از پیدا شدن دخترک ۱۱ ساله چیزی نمیگوید. تا اینکه خبر دیگری از دیانا «دختر بچه گم شده اصفهانی» پخش میشود.
دیانا گم نشده بود؛ مادرش او را به یک باغ متروکه برده و با چاقو دخترش را به قتل رسانده؛ بعد جسدش را آتش زده و همه جا اعلام کرده که دخترش مفقود شده است. چند روز از این خبر میگذرد اما فکر این دختر از سرم بیرون نیامده. بستگان نزدیکش گفتهاند این دختر مبتلا به «اتیسم» بوده است. بغض تمام وجودم را میگیرد. به دیانا فکر میکنم؛ به مادرش و به تمام کودکان اتیسمی و خانوادههایشان.
نجات مهدیها
از همان ابتدای کودکی، دایره افرادی که میتوانست با آنها ارتباط برقرار کند بسیار محدود بود. در اولین رفتارهای مهدی، مادرش فکر میکرد کودکش اجتماعی نیست و این کاملاً طبیعی است. اما بعد از مدتی علائم جدیتری از خود را نشان دادند.
مهدی رفتارها و نگاههای متفاوتتری از هم سن و سالهای خودش داشت و نداشتن قدرت تکلم به اضافه موارد دیگری که روز به روز در او ظهور میکرد مادرش را مصمم کرد تا پیگیر این حالات فرزندش باشد. مهدی دچار اختلال یکپارچگی حسی بود؛ یعنی اگر سرش به جایی برخورد میکرد درد را احساس نمیکرد؛ اگر ساعتها غذا نمیخورد گرسنه نمیشد یا بعد از غذا خوردن احساس سیری نداشت. بروز رفتارهای کلیشهای و حرکتی، علائم بیش فعالی و حتی مشکلات گوارشی موارد دیگری بود که نشان میداد مهدی شرایط ویژهای دارد.
مادرش که یک زن دهه شصتی است از همان روزهای اول مواجهه با این علائم به خوبی در مورد این اختلال تحقیق کرد و به موقع درمان فرزندش را شروع کرد. سالهای ۸۸-۸۹ میزان آگاهی نسبت به اختلال اتیسم تقریباً صفر بود تا جایی که حتی عده زیادی از اقوام و آشنایان این مادر سعی کردند او را از پیگیری این اختلال منصرف کنند و نسبت به این موضوع بسیار بدبین بودند. اما زن جوان دست برنداشت و با پیگیریهایش متوجه شرایط مهدی شد. خیلی زود درمان کودک دو ساله شروع شد و همین رسیدگی به موقع باعث شد مهدی حالا در سن ۱۶ سالگی با یک بچه سالم تقریباً فرقی نداشته باشد و اگر کسی گذشته او را نداند چندان متوجه این اختلال در او نمیشود؛ هرچند که این اختلال تا آخر عمر با او همراه است اما شدت آن بسیار کاهش یافته و کنترل شده است.
مدارا با ترس
مهدی کودک مبتلا به اتیسم به همراه مادرش در مراکز توانبخشی دورههای لازم را میدیدند و آموزش آنها همچنان ادامه داشت. او به دستور پزشک داروهایی را برای افزایش سطح تمرکزش مصرف میکرد تا بتواند در هفتسالگی مانند بچههای دیگر به مدرسه برود. سال ۹۴ برای خواندن اول ابتدایی به مدرسه رفت؛ اما نه یک مدرسه عادی. او باید سال سرنوشتساز کلاس اول را در مدرسه استثنایی میگذراند؛ سالی که معمولاً در ذهن و شکلگیری پایه تحصیلی همه کودکان بسیار تأثیرگذار است مخصوصاً برای کودک اتیسمی که شرایط احساسی ویژهای را تجربه میکند.
مهدی، روزهای اول با مادر یا دخترخالهاش سر کلاس درس میرفت؛ اما طولی نکشید که با محیط ارتباط برقرار کرد و توانست تنها پشت نیمکت بنشیند. ترسی که مهدی هفت ساله داشت این بود که نکند برای بازگشت از مدرسه دیر به دنبالش بروند. برای همین یک سوال را مکرراً تکرار میکرد: «مامان! یعنی مدرسهم تمام شد، تو جلوی دری؟».
مطالعات و تحقیقات پزشکی نشان داده که کودکان دارای اختلال اتیسم، ترسهای شدید اجتماعی و احساسی را تجربه میکنند، ترسهایی که شاید برای کودکان یا افراد دیگر معنایی نداشته باشد و غیر منطقی به نظر برسد؛ اما تمام وجود فرد مبتلا به اتیسم را در برمیگیرد و باعث میشود علائم و رفتارهای غیرعادی در او تشدید شوند. کنار آمدن با ترسهای مختلف افراد مبتلا به اتیسم یکی از دشوارترین مواردی است که خانوادهای این افراد با آنها مواجهاند و به صبر زیاد و روحیه قوی برای مدارا با آن نیاز دارند.
اختلال یا استعداد؟
چند ماه گذشت و مادر مهدی خوشحال بود که توانسته با پیگیری به موقع، کودکش را در همان سن هفت سالگی به مدرسه بفرستد؛ تا اینکه یک روز مهدی ناراحت به خانه آمد و گفت دیگر نمیخواهد مدرسه برود. وقتی دلیلش را پرسیدند جواب داد: «من از بچههای دیگر دیرتر یاد میگیرم و آنها من را مسخره میکنند.» خانوادهاش گمان کردند بهانه میآورد تا از زیر درس خواندن فرار کند؛ اما پایان کلاس اول ابتدایی که رسید، مدیر مدرسه کارنامهها را تحویل داد و به مادر مهدی گفت باید یک بار دیگر بخاطر شرایط خاصش اول ابتدایی را تکرار کند. او در ریاضی و نقاشی خوب بود اما در فارسی نه. مهدی فارسی را از سمت چپ مینوشت؛ کاری که شاید بیش از یک اختلال یک استعداد و توانایی خاص باشد.
دومین سالی که مهدی کلاس اول بود هم تمام شد اما بار دیگر به او گفتند که نمیتواند به کلاس دوم برود. بالاخره با پیگیریهای فراوان مادر مهدی مشخص شد دلیل عقب ماندن فرزندش از سایر دانشآموزان کلاس این است که بچههایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارند با آنها که معلولیت جسمی دارند و از نظر مغزی سالم هستند، با هم در یک کلاس هستند. در چنین شرایطی طبیعی بود که کودکان اتیسمی و کودکانی که از نظر ذهنی شرایط خاصی دارند از بقیه دانشآموزان عقب بمانند.
مهدی حالا ۱۶ سال دارد و چند سالی است به همراه خانوادهاش مهاجرت کرده است. کودکی که دو سال در کلاس اول ابتدایی درجا زده بود هفت ماه بعد از مهاجرت به ایتالیا میتوانست به ایتالیایی حرف بزند و بنویسد. حالا موفق شده در سن ۱۶ سالگی وارد دانشگاه شود؛ هرچند هنوز با برخی ترسها و اضطرابها و علائم دیگری از اتیسم دست و پنجه نرم میکند.
آدم امن کودکان خاص باشید
نکته مهم این است که با گذشت سالهای زیاد از شناسایی اختلالاتی مانند اتیسم، هنوز هم آگاهی چندانی نسبت به آن وجود ندارد. رسانههای مختلف، تولیدکنندگان آثار صوتی و تصویری و دستگاههای مربوطه، برای شناساندن بیماریهای خاص و فرهنگ رفتار با آنان چه کردهاند؟ چند اثر هنری در این زمینه ساخته شده است؟
فارغ از حوزه رسانه، کارکنان مراکز مختلف از کادر درمان و آموزش گرفته تا خدمات مختلف و شرکتهای خصوصی زمانی آگاهی و اطلاعات لازم درباره نحوه رفتار با این افراد را دارند؟ این کودکان روزی بزرگ میشوند و ح تی اگر در محیط تحصیلی جداگانهای درس خوانده باشند، نیاز دارند روزی کنار بقیه مردم وارد بازار کار شوند. گروههای مخالف جامعه چقدر پذیرش، معرفت و دانش کافی برای تعامل صحیح با این افراد را دارند؟
هرچند امروزه آموزشهای بیشتری درباره چگونگی رفتار با این کودکان به مردم داده شده؛ اما هنوز نوع رفتار صحیح با افراد اتیسمی آن طور که باید در جامعه فراگیر نشده است. نه تنها جامعه، حتی اطرافیان این کودکان ممکن است هنوز با این خلأ آموزشی مواجه باشند و درست ندانند که طرز برخورد با یک اتیسمی چگونه است. خیلی اوقات بستگان، ناخواسته روان کودک دارای اختلال اتیسم را مورد آزار قرار میدهند و این در حالی است که این افراد اتیسمی به هیچ عنوان نباید از طرف نزدیکان خود احساس ترس و ناامنی کنند.
کوچکترین جملات یا رفتارهای تهدیدآمیزی که شاید در مواجهه با کودکان عادی استفاده میشود برای کودک اتیسمی حکم یک محرک عصبی را دارد و او را به شدت به هم میریزد؛ حتی ممکن است باعث حس ناامنی و ترس ابدی در او شود، طوری که در بزرگسالی به صورت جدی احساس وحشت، او را آزار دهد. نزدیکان این افراد باید آدمِ امن زندگی کودک خود باشند و این حتماً به بهبود سریعتر آنها کمک کنید. اگر کودکی با بیماری خاص به شما اعتماد کند راحتتر تمرینات توانبخشی را انجام میدهد و شما را دشمن خود نمیداند. این همان راز بزرگی است که این خانوادهها باید آن را بدانند و راه و روشاش را پیدا کنند.
بیدفاع؛ مثل یک نوزاد
حتماً دیدهاید وقتی یک نوزاد متولد میشود با هر گریه او، دیگران نظرهای متفاوت میدهند زیرا متوجه خواسته نوزاد نمیشوند. ماجرای کودکان مبتلا به اتیسم هم همین است؛ آنها از سایر هم سن و سالهای خود مظلومتر و به نوعی بسیار بیدفاع هستند؛ مغز فرد اتیسمی نمیتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند و به همین دلیل است که اکثر آنان منزوی هستند و نمیتوانند از همان سالهای اولیه رشد خود، با دیگران ارتباط برقرار کنند. اولین زنگ خطر برای خانوادهها میتواند همین ارتباط نگرفتن کودکان با محیط پیرامون باشد.
مورد دیگری که افراد حتی بزرگسال مبتلا به اتیسم ممکن است به آن دچار باشند؛ نداشتن قدرت تکلم است. همچنین این افراد در برابر تغییر رفتارهای تکراری و کلیشهای مقاومت دارند و در برقراری ارتباط چشمی تا حدی ناتوان هستند. همچنین این افراد نمیتوانند پاسخ مناسبی به محرکات محیطی نشان بدهند. اختلالات اتیسم، از لحاظ شدت علائم با یکدیگر متفاوت هستند و در سه سطح کلی دستهبندی میشوند: «سطح نیازمند حمایت، سطح نیازمند حمایت زیاد، سطح نیازمند حمایت بسیار زیاد»
نکته حائز اهمیت این است که اگر خانوادهها از همان سنین پایین موارد گفته شده و علائم کلی بیماریهای خاص از جمله اتیسم را بدانند و در صورت مشاهده آنها در کودک خود به پزشک مراجعه کنند؛ میتوانند درمان را شروع کنند و آینده او را نجات دهند. البته به شرط آن که در تشخیص این علائم دچار وسواس فکری نشوند و فقط به تشخیص قطعی پزشک تکیه داشته باشند.
نقطه امن بیرون از گود
اتفاق دختر بچه اصفهانی نه اولین مورد است نه احتمالاً آخرین. پرونده دیانا یادآوری کرد هر خانوادهای توان، آگاهی، صبر و قدرت مالی لازم حمایت و مراقبت از کودکان اتیسمی را ندارد؛ یادآوری کرد همه کودکان اتیسمی به اندازه مهدی خوشاقبال نیستند و شانس زندگی در خانوادهای را ندارند که تمام وقت در اختیار آنان باشند.
همه کسانی که بیرون از گود نشستهاند مادر کودک اصفهانی را مقصر میدانند؛ هرچند در غیرانسانی بودن اقدام او هیچ شکی نیست اما اگر مادر یا پدر آموزشهای لازم را ندیده باشند، تحت حمایتهای روانشناختی قرار نگیرند و در ثبات روانی قابل اطمینانی نباشند، وقوع چنین اتفاقات تلخ و آزاردهندهای بعید نیست.
اکثر خانوادههایی که کودک مبتلا به بیماری خاص مثل اتیسم دارند، تا تجربه کردن آسیب جدی فاصله چندانی ندارند. عدم حمایتهای مادی و معنوی و ناآگاهی گسترده در سطح جامعه این خانوادهها را مشکلات جدی مواجه میکند و سرنوشت بسیاری از زوجهایی که فرزند آنها دچار بیماریهای خاص باشد به جدایی و طلاق منجر میشود.
یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی، ناامیدی والدین این کودکان را نشان میدهد. روشن است که اگر این خواندهها به حال خود رها شوند و ساز و کارها مناسب برای حمایت از آنها تقویت نشود، نه تنها در بیماری اتیسم بلکه در ۲۶ گروه بیماری دیگر که در زیرمجموعه بیماریهای خاص قرار گرفتهاند شاهد این سرنوشتهای تلخ خواهیم بود. اینکه سرنوشت یک کودک مبتلا به بیماری خاص، شبیه مهدی باشد یا دیانا، تا حد زیادی میتواند در دستان مسؤولان باشد…
کد خبر 6099238