بررسی دیدگاههای علوم قرآن و تفسیر علامه جوادی آملی در دوفصلنامه معارج
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۳۴۷۰۳۳
به گزارش ایکنا؛ در این شماره از دوفصلنامه تخصصی علوم قرآن و تفسیر معارج که عبارت از نخستین شماره از دوره سوم است، مقالاتی با عناوین «مدرسه تفسیری علامه جوادی آملی» نوشته علی مدبر (اسلامی)؛ «نگاه تفسیری آیت الله جوادی به مراتب محبّت الهی در عالم هستی» تالیف علیرضا موفق و حسین محمدهاشمی؛ «اصول روش تفسیری آیت الله جوادی آملی» به قلم مهدی شجریان به زیور طبع آراسته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علم اصول فقه در تفسیر قرآن
همچنین مقالات «جایگاه علم اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی» نوشته حسن اخباری؛ «بررسی و نقد دیدگاه بشری بودن قرآن کریم و ابدی نبودن احکام آن» تالیف احمد جمالی؛ «قرآن و نظریه تکامل (فرگشت)؛ ارزیابی نظریه پروفسور جیمز کلارک بر پایه دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی» تالیف محمدرضا صادقی و حمید رضانیا شیرازی نیز از دیگر مقالات منتشر شده در این شماره از دوفصلنامه تخصصی علوم قرآن و تفسیر معارج هستند.
مدرسه تفسیری علامه جوادی آملی
در چکیده مقاله «مدرسه تفسیری علامه جوادی آملی» میخوانیم «در این مقاله که به تبیین مدرسۀ تفسیری علامه عبدالله جوادی آملی میپردازد، علاوه بر بحث دربارۀ «منهج تفسیری» و «گرایش تفسیری» ایشان، به «مبانی تفسیری» و نیز «شرایط مفسر» از منظر این مفسر و معرفی «شاخصههای ساختاری و محتوایی تسنیم»، اثر گرانسنگ تفسیری ایشان، پرداخته میشود. گفتنی است که چون بنای مقاله بر اختصار است، در بسیاری از موارد، از تعلیل مدعاها پرهیز شده است؛ همچنین بسیاری از عبارات مقاله، متنی و نیازمند شرح و تفصیل است که برای شرح آنها میتوان به آثار ایشان مراجعه کرد. پس از اشاراتی به معناشناسی مدرسه و مکتب، ویژگیهای مدرسۀ تفسیری استاد جوادی آملی در 3 بخش مبانی صدوری، دلالی و مبانی مربوط به متن، تببین میشود. در بخش پایانی به برخی از ویژگیهای «تسنیم»، اثر تفسیری استاد جوادی آملی پرداخته میشود».
مراتب محبّت الهی در عالم هستی
نویسنده مقاله «نگاه تفسیری آیت الله جوادی به مراتب محبّت الهی در عالم هستی» در طلیعه نوشتار خود آورده است «آیتالله جوادی آملی، بر اساس آیات الهی و در نگاهی متمایز، محبّت نسبت به ذات مقدّس حق را دارای مراتب چهارگانه میداند. این مراتب از مرتبۀ عام موجودات به معنی میل ـ که بدون اراده و به شکل تکوینی است ـ آغاز میشود و در مرتبۀ بعد که باز عام است، به شکل ارادی و همراه با شعور ادامه مییابد. دو مرتبۀ بعد مختص انسان است و با بهرهمندی از گوهر گرایش و علم به ذات همراه میشوند. این بهره، آسیبهایی نیز دارد که به شخص محبّ ـ نه به فیّاضیّت مطلق حق ـ برمیگردد. مرتبۀ نهایی محبّت، مختص انسانهایی است که محبّت خود را نه بر اساس نیازها و خواستهها، بلکه در جهت برترین حبیب حق، حضرت ختمی مرتبت6 بنا میکنند. این مؤمنان که حبّ حق را نه در حرف و ادّعا، بلکه در سیرۀ عملی خود نشان میدهند، از عشق متقابل حضرت حق بهرهمند میشوند؛ عشقی که برترین نعمت متنعّمان بهشت و بلکه خود بهشت و برترین مقام بهشتیان است. در این تحقیق، از روش توصیفی و تحلیلی استفاده شده است».
اصول روش تفسیری آیت الله جوادی آملی
در چکیده مقاله «اصول روش تفسیری آیت الله جوادی آملی» آمده است «مسألۀ اصلی این مقاله، «استخراج روشهای تفسیری حاکم بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی» است. به این منظور، کتابهای مختلف ایشان با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی شدهاند. هدف این مقاله تبیین چهار اصل «مؤلفمحوری»، «روشمندی»، «مانع نبودن فاصلۀ تاریخی» و «لزوم پرهیز از تأثیر پیشفرضها» در روش تفسیری ایشان است؛ اصولی که تا حدودی در «هرمنوتیک کلاسیک» نیز در نظر گرفته میشوند. ایشان اصل روشمندی را در خدمت مؤلفمحوری قرار میدهند و در مقام کشف مراد کلام الهی، علاوه بر بهرهمندی از روشهای عام ـ که در فهم هر متنی کارآمد هستند ـ از روشهای خاص سهگانۀ «تفسیر قرآن به قرآن»، «تفسیر قرآن به سنت» و «تفسیر قرآن به عقل» نیز بهره میبرند. از منظر ایشان زبان قرآن کریم با «فطرت» و «قوانینی ثابت» منطبق است؛ به همین دلیل، فاصلۀ تاریخی مفسر با عصر نزول، مانع از فهم مراد کلام الهی نمیشود؛ علاوه بر این، در حوزۀ تأثیر «پیشفرضها» نیز ایشان رویکردی اعتدالی دارند و ضمن پذیرش تأثیر برخی پیشفرضها و ضرورت آنها ـ نظیر علوم پایه و لغت عرب ـ به مستور بودن مراد متکلم بر مفسر به دلیل تأثیر کامل پیشفرضهای مفسر، اعتقادی ندارند».
جایگاه علم اصول فقه در تفسیر قرآن
نویسنده مقاله «جایگاه علم اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی» در طلیعه پژوهش خود آورده است «امروزه روشمند کردن فهم و تفسیر قرآن و تبیین جایگاه و میزان کارایی هریک از علوم مؤثر در این فرآیند، یک ضرورت مینماید. این نوشته در صدد تبیین جایگاه علم اصول فقه و ضرورتسنجی آن در فهم و تفسیر قرآن، با محوریت تفسیر «تسنیم» است و برای این امر، ضمن استفاده از شیوۀ توصیفیـتحلیلی از ارائه نمونههای عینی تفسیری بهره برده است. اصول فقه به عنوان پیشنیاز تفسیر، مورد اهتمام آیتالله جوادی در تفسیر تسنیم بوده است. ایشان از یافتهها و اصول تدوینشده در علم اصول برای تبیین نکات نظری تفسیر استفاده کردهاند و از قواعد موضوعۀ این دانش نیز در فهم آیات و انجام عمل تفسیر کمک گرفتهاند. مبحث الفاظ این دانش بیشترین کارایی را در این فرآیند دارد و لازم است مؤلفهها و قواعد تفسیری کارآمد آن به عنوان یک ابزار ضروری با نگاهی نو، به تمام مخاطبان، آموزش داده شود؛ از جملۀ این مباحث، بحث مشتق، معنای تطابقی و التزامی با محوریت انواع مفاهیم، عام و خاص، مطلق و مقید، استعمال لفظ در اکثر از یک معنا و سیاق است».
نقد دیدگاه بشری بودن قرآن کریم
نویسنده مقاله «بررسی و نقد دیدگاه بشری بودن قرآن کریم و ابدی نبودن احکام آن» در طلیعه نوشتار خود آورده است «قرآن کریم آخرین و کاملترین کتاب آسمانی است که خدای متعال آن را برای هدایت بشر فرستاده است. از زمان نزول قرآن، گروههای گوناگونی به مخالفت با این کتاب آسمانی پرداختهاند و این مخالفتها تا امروز ادامه داشته است. افزون بر مخالفتهای دشمنان اسلام با قرآن که امری طبیعی است، گاهی خود مسلمانان نیز دیدگاههایی بیان کردهاند که نتیجۀ آنها بیاثر شدن احکام یا معارف قرآن و حجیت نداشتن آنهاست. آقای محمد مجتهد شبستری دیدگاهی بیان کرده است که بر اساس آن، نه معانی قرآن کریم از جانب خدای متعال است و نه الفاظ آن، بلکه هردو ساخته و پرداختۀ پیامبر اکرم(ص) است. او برای اثبات ادعای خود دلایلی ذکر کرده است؛ از جمله اینکه اگر قرآن کلام موجودی جز انسان باشد، برای انسانها فهمپذیر نخواهد بود. به گفتۀ وی خود آیات قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارند که این کتاب سخنان خود پیامبر(ص) است، نه کسی دیگر. همچنین به اعتقاد وی قرآن کتاب قانون نیست و در آن هیچ حکم ابدیای وجود ندارد و احکام ذکرشده در قرآن، به جامعۀ حجاز در زمان پیامبر(ص) اختصاص دارند.
در این مقاله، دیدگاههای وی و ادلۀ آنها بررسی و دلایل نادرستی آنها توضیح داده شده و روشن شده است که هیچیک از دلایل نامبرده، توان اثبات این ادعا را ندارند که الفاظ و معانی قرآن کریم ساختۀ پیامبر اکرم(ص) است. بر خلاف این ادعا، مقالۀ حاضر استدلال میکند که علاوه بر معانی قرآن کریم، الفاظ آن نیز از جانب خدا نازل شده و پیامبر(ص) ذرهای آن را تغییر نداده است. قرآن کریم تمام شرایط و اوصاف لازم را نیز برای آنکه کتاب قانون باشد، دارد و قوانین و احکام آن تا ابد معتبر و حجت هستند».
قرآن و نظریه تکامل
در چکیده مقاله «قرآن و نظریه تکامل (فرگشت)؛ ارزیابی نظریه پروفسور جیمز کلارک بر پایه دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی» آمده است «آیا قرآن کریم گزارشی متعارض با مفاد نظریۀ تکامل از آفرینش انسان طرح میکند؟ در پاسخ به این سؤال، پروفسور جیمز کلارک به عدم تعارض گزارش قرآن از آفرینش انسان با نظریۀ تکامل باور دارد. به باور وی آیات قرآن در مقام بیان چگونگی آفرینش نیست؛ از این رو، نمیتوان نفی یا اثبات نظریۀ تکامل را از آن استنتاج کرد. این مقاله میکوشد این دیدگاه را گزارش کرده، آن را بر اساس دیدگاههای تفسیری علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی از آیات خلقت انسان و با استفاده از روش تفسیر اجتهادی قرآن به قرآن، ارزیابی و نقد کند. نتیجهای که مقاله به آن دست یافته، این است که با توجه به دلالت روشن برخی آیات قرآن بر چگونگی آفرینش انسان نخستین، نظریۀ اجمال آیات آفرینش انسان در قرآن (نظریۀ پروفسور کلارک) رد میشود و قرآن بهروشنی بر نفی آفرینش تکاملی انسان دلالت دارد».
یادآور میشود، علاقهمندان برای دریافت اصل مقالات میتوانند به سایت اینترنتی دوفصلنامه تخصصی علوم قرآن و تفسیر معارج به نشانی http://maarij.isramags.ir/ مراجعه کنند.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری قرآن اندیشه معارج تفسیر فصلنامه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۴۷۰۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیدگاه مکاتب فلسفه یونانی درباره سعادت انسان
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش چهل و سوم آن را باهم میخوانیم:
در ادامه شرح روایت نوف بکالی از امیرالمؤمنین (ع) در وصف شیعیان به این فراز رسیدیم: قَانِعَةً نَفْسُهُ عَازِباً جَهْلَهُ مُحْرِزاً دِینَهُ مَیِّتاً دَاؤهُ. این صفات بیشتر مربوط به اخلاق فردی مؤمنین است. یکی از این ویژگیها «قناعت»؛ است که مثل مفهوم زهد و بسیاری از مفاهیم دیگر، علیرغم اینکه در فرهنگ اسلامی و شیعی مورد توجه قرار گرفته، ولی برای بسیاری از افراد به درستی تفسیر نشده است. در فرهنگ عمومی «قناعت»؛ به عنوان صفتی خوب و پسندیده شناخته شده و در ادبیات و اشعار ما هم شواهد زیادی بر این امر دیده میشود؛ روایات فراوانی هم در این باره از معصومین (ع) نقل شده است. اما «قناعت»؛ چیست؟
مسأله زهد و قناعت در فرهنگ ما دارای جایگاه ویژهای است و سفارشات زیادی نسبت به آن شده است. اما بعضی؛ به غلط تصور میکنند «قناعت»؛ یعنی اینکه انسان به دنبال کسب درآمد و کار و فعالیت اجتماعی نباشد و مثل بعضی از مرتاضها زندگی کند. براساس همین تلقی از قناعت، عدهای نیز چنین القا میکنند که کسی که فقط دنبال عبادت باشد، نه در پی ثروت و کسب و کار، و به لقمه نان جویی قناعت کند، چنین کسی پیشرفتی در علم و صنعت نخواهد کرد. بنابراین ما یا باید از پیشرفت علمی و صنعتی صرف نظر کنیم و یا از فرهنگ دینیِ خود؛ و چون نمیتوان از پیشرفتهای علمی و اقتصادی چشمپوشی کرد، چارهای جز این نیست که ما از ارزشهای دینی خود صرف نظر کنیم و ما هم به راهی برویم که رهروان رفتند؛ یعنی فرهنگ غربی را بپذیریم و ارزشها و احکام اسلام را تعطیل کنیم.
پیش از این نیز اشاره کردیم که این ادعا، مغالطهای بیش نیست و هیچ منافاتی بین حفظ ارزشها با پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی نیست؛ بلکه حتی میتوان با حفظ ارزشها سیادت سیاسی و بینالمللی هم کسب کرد.
اما معنای قناعت چیست؟ آیا یعنی خودداری از کار و کسب درآمد و پرهیز از فعالیت اقتصادی، علمی، صنعتی و کشاورزی؟ برای ارائه تعریفی روشن از قناعت دو عنصر را باید در نظر بگیریم: ۱ پرهیز از زیادهروی و اسراف در مصرف و رعایت حد و اندازه؛ حتی با دسترسی به ثروت و امکانات مادی؛ ۲ رضایت قلبی به این رویه؛ چون ممکن است کسی کم مصرف کند، ولی از اینکه دیگران بیشتر از او از امکانات مادی بهرهمند هستند و او از آنها استفاده نمیکند، ناراحت باشد. برای تحقق مفهوم «قناعت»؛ هر دو عنصر «پرهیز از اسراف»؛ و «رضایت قلبی»؛ لازم است.
ما چگونه این خلق نیکو را در خود ایجاد کنیم؟ برای کسانی که اهل تعبد نسبت به احکام شرع و سیره پیشوایان دینی هستند، الگوپذیری از ائمه (ع) و بزرگان دین راه مناسبی برای ایجاد روحیه قناعت است؛ ضمن اینکه به این واسطه روحیه ولایتپذیری هم در فرد تقویت میشود. به طور طبیعی کسی که دیگری را دوست داشته باشد، میخواهد به او شباهت داشته باشد. ما اگر اهل بیت (ع) را دوست داشته باشیم، وقتی بدانیم آنها اهل قناعت بودهاند، دوست داریم مثل آنها بشویم. اما میدانیم این روش برای همه مناسب نیست و عموم مردم صرفاً به دلیل ستایش «قناعت»؛ در روایات و متون دینی، و یا به خاطر تبعیت از پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) قناعت را پیشه خود نخواهند کرد. امروزه بسیاری از اقشار مردم در جوامع مختلف دوست دارند که همه مسائل با استدلال عقلی برایشان حل و تبیین شود و تعبد و تقلید را نمیپسندد؛ از طرف دیگر، بسیاری از مردم نیز در آن سطح از معرفت و ایمان نیستند که به راحتی با تبعیت از اسوههای متعالی، گام در راه مراتب عالی اخلاقی بگذارند. لذا در قرآن و روایات، در موارد فراوانی از شیوههای تربیتی دیگری نیز برای تشویق مردم به انجام کارهای خیر استفاده شده است (همچنانکه پیش از این در باره تشویق مردم به جهاد گفته شد) تا اکثریتی که در مراتب پایینتری از معرفت و ایمان قرار دارند، از دسترسی به مقامات و اجر و ثواب در حد خود محروم نمانند؛ علاوه بر اینکه ممکن است تدریجاً مراحل رشد و تعالی را پیموده و به مراتب بالاتر نیز صعود کنند.
حال، ما چه کنیم که روح قناعت در ما تقویت شود و ملکه قناعت پیدا کنیم؟ در مقابل قناعت، دو صفت مذموم وجود دارد:؛ ۱؛ حرص ۲ طمع؛ ضمن اینکه این دو صفت با یکدیگر قابل جمع است. «حرص»؛ یعنی انسان نسبت به متعلقات و ثروت دنیا و همه امور مادی سیریناپذیر باشد. اگر حرص به حدی شدت پیدا کند که انسان بخواهد به حقوق دیگران هم تجاوز کند، به حد «طمع»؛ رسیده است. اما هر کس که حرص و طمع ندارد، لزوماً انسان قانعی نیست؛ بلکه چنین کسی در صورتی قانع است که به وضعیت خود راضی باشد؛ حتی اگر ثروت فراوانی هم داشته باشد.
بنا بر این داشتن ثروت زیاد، منافاتی با قناعت ندارد؛ همچنانکه نداشتن ثروت هم ملازم با قناعت نیست. برای ایجاد و تقویت این صفت پسندیده راههایی وجود دارد. اولین و سادهترین راه تبعیت و تعبد نسبت به کلام و سیره اهلبیت (ع) است. راههای دیگری نیز در کتابهای اخلاقی و بعضی روایات ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
در این جهت توصیههای گوناگونی هم از سوی مکاتب مختلف ارائه شده است. از جمله اینکه: آنچه بیش از هر چیز برای انسان ارزش دارد راحتی و آرامش است؛ و هر قدر تعلقات انسان نسبت به دنیا کمتر باشد، آسودهتر و راحتتر است. پس انسان برای رهایی از چنگال مشکلات و ناراحتیها باید تعلقاتش را از همه چیز، از جمله تعلق به دارایی و لذتهای دنیا را قطع کند و به مقدار اندکی که برای زنده ماندن لازم است، اکتفا کند. این تقریباً روح عرفانهای شرقی مثل بودیسم و هندوئیسم است و البته نمونهای هم در فلسفه یونان قدیم دارد.
اندازه نگه دار!
توصیه دیگر که از سوی بعضی مکاتب فلسفه یونانی رواج پیدا کرده و در ادبیات ما هم رایج است، این است که سعادت انسان در اعتدال است. انسان دارای قوای مختلف نفسانی است که هر یک حد افراط و تفریط و حد میانهای دارد و عدول از حد وسط در همه آنها مذموم است. به عنوان مثال: اگر انسان پرخوری کند، بیمار میشود؛ همچنانکه کمخوری باعث ضعف او میشود؛ و حد وسط این است که به اندازه نیاز بدنش از غذا استفاده کند.
این مکتب اخلاقی از زمان ارسطو رواج پیدا کرده و در کتابهای اخلاقی ما مثل «جامعالسعادات»؛ و «معراجالسعادة»؛ نیز همین سبک ترویج شده است. در این مکتب پشتوانه تمام توصیهها در اخلاق این است که عقل سلیم انسانها چنین؛ کارهایی را میپذیرد؛ و جز «آرا محموده»؛ هستند. بر این اساس هر عاقلی فرد حریص و طمعکار را مذمت میکند؛ همچنانکه کسی را که حاضر نیست در پی کسب و کار برود مورد ملامت قرار میدهد. حد اعتدال این است که انسان اهل کار و تلاش باشد و به دستآورد خود هم راضی باشد. این، قناعت است. اینهم راه دیگری است برای تشویق انسان به کسب صفات خوبی مثل قناعت؛ استناد به آرا محموده.
ممکن است کسانی هیچیک از این راهها را نپذیرند و بگویند چه کسی گفته است حد وسط خوب است؟ اگر مال و ثروت خوب است، چرا باید حدی را در آن رعایت کنیم؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت: اصولاً این عالم، عالم محدودیتهاست و در این دنیا هیچ چیز نامحدودی وجود ندارد؛ امکاناتی که در اختیار بشر است، توان جسمی؛ او، توان فکری، قدرت، علم و.... همه چیز او در این عالم محدود است. از سوی دیگر، همه انسانها خواستههای متعددی دارند؛ از خواستهها و نیازهای مادی مثل تنفس، خوراک، پوشاک و… تا نیازهای معنوی مثل عواطف، احساسات و… و برای اینکه انسان از دسترسی به خواستههای مطلوبتر باز نماند، باید محدودیتهایی که او را در بر گرفته، به نحو مناسبی تنظیم و مدیریت شود.
چون اگر ما قوای خود را فقط در تحصیل بعضی از خواستهها متمرکز کنیم و از چیزهای دیگر بمانیم، به همان نسبت از انسانیت ما که هدف خلقت است، کاسته میشود. طلبهای را فرض کنید که شبانهروز به عبادت و نماز بپردازد و دنبال درس نرود. آیا این کار درست است؟ یا بر عکس، تمام وقت خود را به درس و بحث اختصاص دهد و حتی به عبادات واجب خود هم نپردازد. هر دو کار غلط است. چون ما برای هر یک از این کمالات ظرفیتی خاص از توان و امکانات را در اختیار داریم که نباید یکی از آنها مزاحم دیگر شود. همچنانکه نیازهای مادی ما نباید فدای عبادت و درسخواندن شود. انسان مجموعهای از نیازهای مادی و معنوی دارد که باید فرصت، استعداد، توان و ظرفیت محدود خود را برای تأمین همه نیازهای مادی و معنوی خود تقسیم کند. شاید ما چگونگی تقسیم این امکانات محدود برای رفع همه نیازهای خود را بلد نباشیم.
دین در این زمینه به ما کمک میکند. در این جهت بخشی از نیاز ما به عبادت به عنوان واجبات مشخص شده که باید به آن بپردازیم. فراگرفتن برخی از علوم نیز برای ما لازم است که این مقدار را هم دین واجب کرده است. برای گذران زندگی هم نیازمند تحصیل روزی هستیم تا دست ما جلوی دیگران دراز نباشد. این هم در دین واجب شده است، و الی آخر. دین برای تنظیم صحیح برنامهها و رعایت حد اعتدال به ما کمک میکند. تفسیر صحیح اعتدال هم این است که از هر قوه بهگونهای استفاده کنیم که مزاحم قوه کاملتر و عالیتر نشود؛ تعطیل کردن هر قوه، غلط؛ زیادهروی در استفاده از هر قوه که مزاحم قوا و استعدادهای دیگر باشد، نیز ممنوع است. این حد اعتدال است.
انسان موجودی است که در زمینههای مختلف سیریناپذیر است. اگر به دنبال کسب مال و ثروت رفت، هر چه درآمد داشته باشد، به دنبال بیشتر از آن است؛ تا جایی که در روایات نقل شده که اگر همه اموال روی زمین را به یک نفر بدهند، او به فکر این است که چگونه اموالی که در آسمانهاست تصرف کند. حتی در این جهت تا جایی ممکن است پیش برود که حلال و حرام هم برایش تفاوتی نداشته باشد. این باعث میشود که همه ظرفیتهای تکاملی انسان تعطیل شود و تحتالشعاع این تمایل افراطی قرار بگیرد. انسانیت فقط جمع مال نیست.
رفع نیاز به خوراک، لباس، مسکن و سایر امور مادی در حدی مطلوب است که سفر چند روزه دنیا را بگذرانیم. ما باید به فکر زندگی ابدی باشیم. البته خدای متعال برای امتحان ما شرایطی را مقدر فرموده؛ از جمله اینکه: وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا ۱؛ باید ثروت کسی بیشتر و ثروت دیگری کمتر باشد، همچنانکه افراد مختلف در علم و قدرت متفاوتاند؛ تا چرخ زندگی عالم بچرخد و زمینه برای امتحان و رشد و تکامل همه فراهم شود؛ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم ْ۲. این اختلاف شرایط افراد دلیل نمیشود که وجهه همت هر کس رشد در همان زمینه باشد.
اینکار مثل این است که انسان سعی کند یکی از اندامهایش بیش از سایر اندامها رشد کند. همچنانکه زیبایی بدن انسان به رعایت تناسب اندام اوست، رشد ظرفیتهای مختلف روح انسان هم باید به تناسب باشد. لازمه تناسب هم این است که هر یک از این ظرفیتها حد معینی داشته باشد؛ و این یعنی اینکه نه بیشتر باشد، نه کمتر؛ یعنی اعتدال.
پس ما برای اینکه بتوانیم همه قوای خود را به طور متناسب و متعادل رشد بدهیم، باید برای هریک از فعالیتهای؛ مادی خود هم حدی را در نظر بگیریم. چون اگر بیش از حد نیاز از نعمتهای مادی استفاده کنیم، از سویی موجب هدر رفتن نیروی خود شدهایم و از سوی دیگر چون استفاده بیشتر، موجب لذت افزونتر است، در نتیجه موجب میشود علاقه ما هم به آن سو بیشتر جلب شود و به آن دلبسته شویم و در نتیجه از مدارج و کمالات معنوی بازبمانیم.
پس توصیه به رعایت حد اعتدال در مصرف نعمتهای مادی؛ حتی در صورت تمکن مالی به این دلیل است که هم نیروی ما بیجهت صرف نشود، و هم اسراف در مصرف مانع ما از امور دیگر نشود.
شخص پرخور فکرش درست کار نمیکند؛ آرامش روحی هم ندارد؛ حتی اندامهای دیگرش هم بهواسطه بیماریهای ناشی از پرخوری درست کار نمیکنند. پس باید همه چیز در حد اعتدال رشد بکند تا انسان بتواند به سعادت و کمالی که لایق اوست، یعنی همان کمال متناسب و متعادل نائل شود و این امر در سایه قرب خدا و اطاعت از دستورهای او حاصل میشود.
۱؛ . زخرف / ۳۲.
۲؛. انعام / ۱۶۵.
کد خبر 5773749 سمانه نوری زاده قصری