داستان فرار پسر ایرانی از دست قاچاقچیان انسان در آلمان/ امیر: کلیه، کبد، چشم و قلبم را میخواستند
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۱۵۲۸۶
زمانی خانوادهها مخالف مهاجرت فرزندان بودند و هزار بهانه میآوردند که جگرگوشهشان از وطن نرود، اما حالا پدر و مادرها حاضر هستند فرش زیر پای خود را بفروشند و برای پسر یا دخترشان بلیط بخرند و آنها را راهی فرنگ کنند. به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، به واسطه دوست مشترکی که داشتیم، یک شنبه ظهر در پارک نزدیک محل کارم با امیر یک قرار ملاقات گذاشتم؛ برای اولین بار بود که میدیدمش.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این شرایط گویا برای او همه مقدمات، فراهم یک سفر تحصیلی به اروپا بود. تمام تفاهم نامهها و قراردادها به چند زبان امضا شده بود و مبلغی که باید به یورو پرداخت میشد، پرداخت شده بود.
او ادامه داد: در این شرایط همه چیز آماده رفتن من به آلمان بود تا آن جایی که، وقتی از هواپیما پیاده شدم دو نفر همراه با یک خودرو بسیار شیک منتظرم بودند.
وقتی با هیجان از اتفاقات پیش آمده سوال میکردم او هم بدون هیچ کم و کاستی پاسخ تمام سوالاتم را میداد. باز هم توضیح داد: از شناختی که از قبل با این گروه داشتم مطمئن بودم افرادی تحصیل کرده و به قول خودمان آدم حسابیای هستند.
تصویر سازی یک تیم حرفهای در ذهن من راه سختی برایش نبود، همان جا بود که پیش خودم گفتم تمام مدت برای اجرایی کردن نقشه شان با او با عزت و احترام رفتار میکردند و دائما در تلاش بودند او را در گودال خود فرو کشند، اما گویا این رفتارشان صدای زنگوله اقدامات شک برانگیزشان را بلندتر میکرده است
امیر گفت: «بعد از چند روز اقامت در یکی از بهترین هتلهای آلمان تصمیشان برای ماندم در آنجا عوض شد و این آغاز راه گروگان گیری بود.
بو بردن من از داستان شومشان شروع تهدیدهای همه جانبه این گروه برای من و خانواده ام بود. تماسهای روزانه آنها به اعضای خانواده و شناسایی محل سکونتمان در تهران ترس و وحشت را بیشتر میکرد.»
پرداخت مبلغ هنگفتی پول از طرف خانواده اش به این گروه باعث شد بفهمد به یک گروه قاچاق اعضا بدن فروخته شده است. در توضیحاتش متوجه شدم این گروه به دو روش عمل میکرد. تا تیغشان برش داشت از خانواده افرادی شبیه او پول میگرفتند و از یک جایی به بعد مردها برای فروش اعضای بدن میفروختند و زنها نیز برای اقدامات دیگری.
او تأکید کرد: «انتقال من به کشور دیگری این باور را در من زنده کرد که دیگر همه چیز تمام شده است. محل اقامت جدیدم خانهای مشرف به خیابان بود. اجازه هیچ کاری را نداشتم این افراد مدام در این محل رفت و آمد میکردند. پرده کشیده اتاق وحشت را روز به روز برایم بیشتر میکرد.»
سکانس پایانیو حالا زمانی بود که باید هر طور شده بود خودش را از دست این افراد نجات میداد. فکر فرار اولین چیزی بود که ذهنش را درگیر کرد.
او گفت: زمانی که از آن غسالخانه مخروبه فرار کردم خیلی اتفاقی تاکسی از آنجا رد شد. سوار تاکسی شدم و تنها حرفی که زدم این بود: «فقط منو زودتر برسون سفارت ایران»
او ادامه داد: با کمک و تدارکات سفارت ایران ساعت ۲ شب به کشور برگشتم حالا که به آن روزها فکر میکنم من حتی حاضر نیستم این خاطرات عذاب آور را برای کسی تعریف کنم و یادآوری این روزها برایمان بسیار وحشت انگیز است.
امروزه زمانی که پای حرف جوانان بنشینی بسیاری از آنها از کار و ادامه تحصیل در ایران حرف نمیزنند. یکی از رفتن به سوئد میگوید و دیگری از کانادا. یکی از تجربیات مهاجرتخانوادهاش به آمریکا حرف میزند و آن یکی از شرایط عالی کار در قطر. گویی آنها در آیندهشان جایی در ایران ندارند. البته حق هم دارند. در شرایطی که آدمی برای یک ساعت بعد خود هم نمیتواند برنامه بریزد، چگونه میشود از فردا و فرداها حرف زد.
آنها نگران هستند. نگران کار، تحصیل و سربازی. آنها نسلهای قبل از خود را دیدهاند. نسلهایی که درگیر یک لقمه نان هستند. نانی که این روزها سخت درمیآید.
آنها نگران هستند، اما به نظر میرسد در ایران کسی نگران فرزندان این کشور نیست. کسانی که حاضر هستند برای رسیدن به آرامش فکری و ثبات اقتصادی، صابون مهاجرت را به تن بمالند و غربت نشین شوند. استعدادهایی که قرار است در خارج از مرزهای ایران کار کنند.
حدود ۵ میلیون ایرانی در خارج از مرزهای کشور زندگی میکنند. در سال ۲۰۱۸، تعداد دانشجویان مهاجر از ایران ۱۲ هزار و ۷۰۰ نفر اعلام شده که از این میان رتبه ۱۲ را میان دانشجویان خارجی آمریکا دارا هستیم.
مهاجرت در زبان آسان است. زندگی در یک کشور با زبان و فرهنگ متفاوت کار سختی است، اما باید پرسید چرا جوانان در ایران حاضر هستند این شرایط را به جان بخرند، اما کشور را ترک کنند؟
زمانی خانوادهها مخالف مهاجرت فرزندان بودند. هزار بهانه میآوردند که جگرگوشهشان از وطن نرود، اما حالا پدر و مادر حاضر هستند فرش زیر پای خود را بفروشند و برای پسر یا دخترشان بلیط بخرند و آنها را راهی فرنگ کنند. آن هم زمانی که فاصله ریال و دلار به فاصله جنوب و شمال تهران است.
باید به جوانها حق داد. آنها برای تفریح به خارج نمیروند بلکه برای رسیدن به زندگی بهتر بار سفر میبندند. کلاسهای زبان را ببیند! پر از دانشجویانی است که در سر سودای رفتن دارند.
مهمترین دلیل مهاجرت در این سالهم هم عدم اطمینان به آینده است. وقتی ارزش پول ملی هر روز کاهش پیدا میکند، بیکاری بیداد میکند، گرانی و تورم سر به فلک میگذارد، باید هم جوانان این کشور به فکر رفتن باشند.
استعدادها یکی یکی میروند و ما فقط نگاه میکنیم. شاید در جهان کمتر مسئولانی باشند که چنین خوب به وقایع اجتماعی کشورشان فقط نگاه میکنند و کاری نمیکنند.
در این شرایط بسیاری از این جوانان که سودای رفتن دارند، درگیر سود جوییها و سو استفادهها هم میشوند که نه تنها آینده متصورشان خراب میشود بلکه زندگی خانواده خود را نیز تباه میکنند. پس بهتر نیست کمی عمیقتر به مسائل پیش روی جوانان نگاه کنیم تا با دستهای خودمان زندگی یک جوان ایرانی نابود نشود؟
گزارش از زهره شایسته
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۱۵۲۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتابهای ایرانی علاقهمند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
به گزارش قدس آنلاین، این موضوعات شامل کلیات،دین، علوم اجتماعی،علوم طبیعی، علوم عملی، زبان و ادبیات میشود. در بین موضوعاتی که گفته شد، سه موضوع کودک و نوجوان، ادبیات و کمک درسی بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند. ادبیات و کودک و نوجوان همیشه بیشترین تولیدات را در آمار نشر به خودشان اختصاص میدهند و گاهی ادبیات در رتبه اول و گاهی هم کودک و نوجوان این رتبه را کسب میکند. طبق آمار منتشر شده بخش زیادی از کتابهای کودک و نوجوان مربوط به ترجمه است و آثار ایرانی کم تر مورد توجه قرار میگیرد . در گزارش امروز به این موضوع پرداختیم که چگونه میتوان از بسترهای صدرنشینی کتابهای کودک و نوجوان برای توجه به نویسندگان ایرانی استفاده کرد.
غلبه آثار ترجمه تهدید نیست
هادی خورشاهیان؛ نویسنده ادبیات کودک و نوجوان خورشاهیان، معتقد است در دورهای که زندگی میکنیم نباید از کتاب انتظار آموزش داشته باشیم. او افزود: در کشور ما جمعیت قابل توجهی کودک و نوجوان هستند. این قشر از جمعیت سرمایههای آینده ما هستند. اگر عناوین کتابهای کودک و نوجوان در صدر چاپ سایر عناوین است به دلیل قشر نوجوان است که باید از این بستر استفاده شود. به گفته این نویسنده خانوادهها و مراکز فرهنگی باید به خواندن کودکان و نوجوانان جهت دهند و به آنان کمک کنند که کتابخوانی را منظم انجام دهند و کتاب مناسب سن خود را انتخاب کنند.
خورشاهیان معتقد است: بعضی از موضوعات مانند روانشناسی که متاسفانه در قالب روانشناسی زرد عرضه میشوند برای قشر کودک و نوجوان مناسب نیست. بهتر است که موضوعات روانشناسی در قالب و شعر داستان برای کودکان و نوجوانان ارایه شود.
هادی خورشاهیاننویسنده «پراگ در تبعید» در پاسخ به این پرسش چرا در میان آثار نویسندگان ایرانی با فقر ژانر مواجهیم، اظهار کرد: شاید در موضوعات جامعه شناسی و علوم اجتماعی با فقر ژانر مواجه باشیم آن هم به این دلیل که نیازی نیست برای کودکان و نوجوانان مدام از آسیبهای مختلف به صورت مستقیم صحبت کنیم اما من به عنوان کسی که 21 سال در واحد صدور مجوز کتاب کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار بودم و هنوز هم هستم معتقدم ما در ادبیات نوجوان و حتی کودک با مقوله فقر ژانر مواجه نیستیم.
خورشاهیان در خصوص غلبه آثار ترجمه در میان کتاب های کودک و نوجوان نسبت به آثار ایرانی و تاثیر این مساله، بیان کرد: غلبه ترجمه زمانی میتواند برای صنعت نشر تهدیدکننده باشد که همه ابزارهایی که استفاده میکنیم بومی و طبق فرهنگ ایرانی و اسلامی باشد و کودکان ما به کتابهای ترجمه و خارجی بیاورند اما زمانی که تلویزیون تماشا میکنیم و بین سریالهای ایرانیِ تکراری، سریالهای خارجی نیز دیده میشود یا وقتی 90 درصد از اخبار ما مربوط به کشورهایی مانند آمریکا است. پس کودک با این فرهنگ بیگانه نیست و میتواند خودی و غیرخودی را تمیز دهد.
این نویسند افزود: اگر کودکان فیلمها و کتابهای خارجی را میخوانند به دلیل اشتراک در موضوعات مختلفی است که جغرافیا نمیشناسد. در این خصوص نهادها و ارگانها نمیتوانند دخالت کنند و تصمیم گیرنده باشند و با بخشنامههای مختلف جلوی شروع کاری را بگیرند اما میتوانند در سخنرانیها به پاسداشت زبان فارسی و کتابخوانی اشاره کنند، کتابهای خوب معرفی کنند،مسابقه برگزار کنند. حتی کانون پرورش فکری میتواند کتابخانههای عمومی محلهها و فرهنگسرای مختلف را تقویت کند.
کتابخوانها را تشویق کنیم
حسین فتاحی دیگر نویسنده کودک و نوجوان ترغیب کودکان و نوجوانان به خواندن آثار خارجی را تصویرگری و طراحی جلد درخشان آن آثار دانست. او گفت: بچهها هیچ پدرکشتگی با نویسندهها ندارند آنها فقط به سمت کتابهایی میروند که توجهشان راجلب کند. ما در زمینه مطالعه، رقیبهای بسیار جدی داریم و کودکان بیشتر جذب کتابهای ترجمه میشوند؛ زیرا نسبت به کتابهای تالیفی از زیبایی بیشتری برخوردارند. کتابهای ترجمه برای ناشران سهل الوصولتر هستند زیرا کار تصویرگری داخلی برای ناشر کار بسیار هزینهبری است. اگر برخی ناشران در کنار کارهای ترجمه، تالیف هم انجام میدهند به دلیل حفظ آبرو و وجهه فرهنگی آنها است. آنها خودشان را موظف میدانند که در زمینه تالیفات فارسی، هم خدمت و ادای دین کنند. با توجه با اینکه چاپ کتابهای تصویری بسیار گران است، اگر احساس نیاز به داشتن این کتابها میکنیم باید مشوق و تسهیلاتی را برای ناشران درنظر بگیریم. کتابی که خانواده تا چند سال پیش با قیمت 30 هزارتومان برای فرزند خود میخرید، امروز باید آن را با قیمت 300 هزارتومان بخرد و طبیعی است که از پس مخارج آن برنیاید.
حسین فتاحیفتاحی یادآور شد: اگر بخواهیم مطالب علمی، ریاضی، تاریخی و... برای کودک و نوجوان تولیدکنیم، باید در قالب داستان طراحی شود. بچهها باید از دل یک داستان به اطلاعات مفید دست یابند و قهرمان خود را انتخاب کنند. لازمه انجام این کار داشتن برنامه، تیم همراه و رشد فرهنگی است. اکثرا کتابهایی که به صورت تیمی طراحی شده، کتابهای ترجمه است و دلیلش هم این است که مترجمان مابین خود مدیریت درست را پذیرفتهاند. یک داستان خوب کودک باید حدودا ۴۰۰ تا ۵۰۰کلمه باشد زیرا مغز کودکان مانند بزرگسالان قادر به پردازش اطلاعات طولانی و پیچیده نیست. شخصیتهای داستانهای کودکانه همچنین باید با سایر شخصیتهای قابل تشخیص برای کودکان مانند دوستان، خانواده، معلمان، همکلاسیها و دیگران رابطه داشته باشند. درواقع ارتباطات باید نقش پررنگی در قصههای کودکانه داشته باشد.
وی در خصوص اینکه برنامه مدونی برای مطالعه از طرف سازمانها و نهادهای فرهنگی نداریم، افزود: زمانی که ناشران کار میکنند، نهادها باید کاغذ و سیستم فروششان را تامین کنند. اگر ما به دنبال رشد معقول و منطقی برای پیشرفت مطالعه هستیم باید برنامه ریزی دقیق انجام دهیم. ما نیاز داریم میزان مطالعه، چاپ کتاب و کمبودها در کتابها از نظر مضمون، موضوع و گروه سنی را بررسی کنیم و به سمع مسئولین برسانیم. همچنین تشویقهایی را برای کتابخوانان درنظر بگیریم. اگر این روند را پیش بگیریم تا 10 سال آینده میتوانیم به نقطهای که ضرورت جامعه هست، برسیم.
تولید کتابهای رنگی را جدی بگیریم
سپیده خلیلی، نویسنده و مترجم در خصوص غلبه آثار ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان گفت: مسلما این برتری، خوب نیست اما هر ناشری ترجیح میدهد کتابی را در ایران چاپ کند که قبلا امتحانش را پس داده باشد. بسیاری از موارد ترجمه با فرهنگ ما یکسان نیست و تولید کتابهای چهار رنگ توسط نویسندگان در حال از بین رفتن است. ای کاش وزارت ارشاد بودجهای را به تولید کتابهای چهار رنگ تالیفی اختصاص دهد تا نویسندگان بتوانند در موضوعات مختلف نوشتههای خود را منتشر کنند و کودکان ایرانی با فرهنگ ایرانی بزرگ شوند.
سپیده خلیلیاین نویسنده و مترجم کتاب در خصوص مشکلات کتابهای ترجمه در ایران گفت: در بسیاری از موارد یا مترجم متوجه متن اصلی داستان نمیشود یا به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد، مجبور است بعضی از قسمتهای داستان را حذف کند. در حال حاضر مسابقه بین ناشرانی که چاپ اول کتابهایشان در خارج از کشور معروف شده، برقرار است. ناشران به دلیل اینکه نفر اولی شوند که مجوز چاپ میگیرند، هر فصل از کتابشان را به دست مترجمهای مختلف میسپارند. این حرکت ناشران و انتخاب واژههای نامناسب توسط مترجمان، بسیار به مقوله ترجمه در ایران آسیب میرساند؛ زیرا هر واژه در ترجمه، وزن و معنی خاص خود را دارد و گاها مترجمان معنی نادرست از یک واژه را انتخاب میکنند.
او همچنین یادآور شد: در حال حاضر در شرایطی هستیم که مردم کتاب نمیخرند و مسلما اگر آنها نخواهند و نتوانند کتاب بخرند، جانشین دیگری برای کتاب پیدا میشود. مکانهای عمومی مانند نهاد کتابخانهها و حتی کانون پرورش فکری میتوانند به کتابهای تالیفی برای کتاب خوان شدن کودکان و نوجوانان بیشتر بها دهند.
محدثه رضایی