روزی که مسیح کردستان به شهادت رسید
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۵۱۶۲۹
بعد از شهادت محمد بروجردی، مردم شهر سنندج در مراسم پرشکوهی در بزرگداشت آن شهید شرکت کردند. پیکر شهید محمد بروجردی از سرزمین مظلوم کردستان به شهر تهران انتقال یافت، ولی یاد و خاطرات او همواره در آن منطقه باقی خواهد ماند. به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، امروز اول خردادماه سالروز شهادت محمد بروجردی ملقب به «مسیح کردستان» است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمد کوچک برای گذران زندگی مشغول به کار شد و همزمان، تحصیلات دوران ابتدایی را نیز به پایان رساند. مادر زحمتکش او، با پنج فرزند در خانهای قدیمی و پر از مستأجر در خیابان مولوی تهران اتاقی اجاره کرده بود و همه اعضای خانواده برای درست زیستن، کار میکردند. خواهرها و مادر در منزل و برادرها در مغازهای واقع در پیچ شمیران.
محمد دوران سخت کودکی را پشت سر گذاشت و دوران نوجوانی و جوانی را آغاز کرد. همزمان با آغاز دوره جوانی، با روحانیت مبارز آشنا شد و مبانی تفکرات اسلام ناب محمدی را فرا گرفت.
او از طریق همین روحانیت مبارز و انقلابی، با عقاید و تفکرات رهبر کبیر انقلاب اسلامی آشنا و از سرچشمه بیدریغ آن سیراب گشت و تمام توان خود را برای مبارزه با حکومت ظالم شاه به کار بست.
این تلاش با کمک دوستان و همراهان به ثمر نشست و به شکل سامان یافتهای درآمد. دستاورد آن، تشکیل گروهی تحت عنوان «گروه توحیدی صف» بود. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه خائن از فعالیتهای دیگری بودکه کم کم شکل گرفت.
محمد یک سال بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد. او که علاقهای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت، از خدمت سربازی گریخت و قصد آن داشت که برای دیدار با مقتدای خود امام خمینی به عراق برود که در مرز دستگیر شد و او را برای انجام خدمت اجباری به تهران آوردند. پس از دو سال خدمت و تحمل سکوت، مبارزات سیاسی خود را دوباره آغاز کرد.
پس از مدتی ارتباط با سازمانهای فرهنگی، شروع به چاپ، تکثیر و پخش اعلامیههای حضرت امام (ره) کرد. او اعلامیههای حضرت امام را که در تیراژ وسیع تکثیر میشد، به کمک دیگران در سطح شهر تهران و سراسر کشور پخش میکرد. در سال ۱۳۵۴ توسط مأموران رژیم شاه دستگیر شد و مدتی را در زندان دژخیمان به سر برد. در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد. ازدواج او در محیطی ساده و با صفا انجام گرفت؛ در یک اتاق ساده با چند نفر از بستگان نزدیک. ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای حسین و سمیه است.
پس از کشتار ۱۹ دی ماه قم و به خون آغشته شدن خاک مقدس این شهر، محمد عملیات نظامی را آغاز کرد. از جمله فعالیتهای نظامی وی در آن دوره میتوان به انفجار رستوران خوان سالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش و شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.
پیوند گروه «توحیدی صف» با ۶ گروه دیگر منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. وی هنگام ورود حضرت امام به میهن اسلامی، به اتفاق «رفیق دوست»، مسئولیت حفاظت از ایشان را به عهده گرفت.
در روز ۱۲ بهمن، محمد به عنوان فرمانده گروه، لباس روحانیت پوشید. اسلحه را زیر عبایش پنهان کرد و وارد فرودگاه شد. بعد از ورود امام مسئولیت حفاظت ایشان را در مدرسه علوی به عهده داشت و لحظهای از این امر مهم غفلت نکرد. از ابتدای تشکیل سپاه، به عنوان یکی از معاونان پادگان ولیعصر (عج) در قسمت عملیات مشغول به کار شد. او از همان ابتدا، فرمانده عملیات کردستان بود و تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشت.
بعد از پیام تاریخی امام خمینی در روز ۲۵ مرداد سال ۱۳۵۸ به اتفاق رزمندگان اسلام با رشادتها و ایثارگریهای فراوان، ضدانقلاب را از منطقه کردستان بیرون راندند. پس از چندی به سمت فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد و همچنان به پاکسازی مناطق کردستان ادامه داد.
با تشکیل سازمان «پیشمرگان مسلمان کرد» و مطرح کردن آن در شورای عالی سپاه و تصویب این سازمان، به کمک دو تن از اعضای شورای انقلاب یعنی شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، مسئولیت آن را خود به عهده گرفت. بعد از منطقهای شدن سپاه پاسداران در سطح کشور، او به عنوان فرمانده منطقه هفت سپاه که شامل استانهای همدان، باختران (کرمانشاه)، کردستان و ایلام بود، برگزیده شد.
پس از مدتی، پیشنهاد تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهداء را داد، اما پس از تشکیل قرارگاه، فرماندهی آن را که به او پیشنهاد شده بود، نپذیرفت و با اصرار زیاد مسئولان، به سمت قائم مقام قرارگاه منصوب شد.
تشکیل «تیپ ویژه شهدا» یکی دیگر از ابتکارات محمد بود. بروجردی اولین ستاد مشترک کشور را در کردستان تشکیل داد و با هماهنگ کردن نیروهای سپاه، ارتش و ژاندارمری، تمام توان و قدرت آنها را در یک خط و به سوی یک هدف منسجم کرد. یک بار ضدانقلاب او را که فرمانده سپاه «منطقه ۷» بود و مرتب در جبهههای غرب کشور حضور پیدا میکرد و موجب تقویت روحیه نیروها بود به اسارت گرفت و در مقابل آزادیاش خواهان امتیازاتی فراوان شد، ولی به کمک رزمندگان، از اسارت جان سالم به در برد. چندین بار در حین درگیری با ضدانقلاب مجروح و مدتی بستری شد. یک بار هم هلی کوپتر حامل او مورد اصابت گلولههای دشمن قرار گرفت و سقوط کرد، ولی باز از آن حادثه هم جان سالم به در برد.
مسیح کردستان چند روز قبل از شهادت با برادرش در تهران تماس میگیرد و از او میخواهد تا خانوادهاش را به ارومیه بیاورد. در خردادماه سال ۱۳۶۲ تصمیم میگیرد تا محلی را برای استقرار تیپ شهدا انتخاب کند. برای دیدن مکانی که در نظر بود، همراه با پنج نفر دیگر از مهاباد به طرف محل جدید حرکت میکند. به سه راهی مهاباد- نقده که میرسند به بروجردی پیشنهاد میکنند تا در همان جا بماند و دیگران برای بازدید محل بروند، اما او نمیپذیرد. با اصرار زیاد، یک خودرو که بر روی آن مسلسل «دوشکا» کار گذاشته شده بود، در پیشاپیش ماشین آنها حرکت میکند و دو نفر از نیروها هم در آن خودرو مینشینند. از سه راهی تا محل مورد نظر برای اردوگاه حدود یک کیلومتر جاده خاکی بود. هنگامی که ماشین او به محل میرسد در حالی که فاصلهاش با ماشین دوم، ۵۰ متر بیشتر نبود، صدای انفجار مهیبی به گوش میرسد. ماشین از زمین بلند شده و تمامی افراد از آن به بیرون پرتاب میشوند. محمد چند متری دورتر ازماشین افتاده بود و هنگام شهادت، هنوز تبسم بر لبانش داشت.
بعد از شهادت محمد بروجردی، مردم شهر سنندج در مراسم پرشکوهی در بزرگداشت آن شهید شرکت کردند. پیکر شهید محمد بروجردی از سرزمین مظلوم کردستان به شهر تهران انتقال یافت، ولی یاد و خاطرات او همواره در آن منطقه باقی خواهد ماند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: مسیح کردستان شهید بروجردی 8 سال دفاع مقدس 8 سال جنگ تحمیلی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۵۱۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
همیشه فکر میکردم که روزی مدال گرفته و افتخارآفرین میشوم
خانم نازنین فاطمه عیدیان، دونده جوان و آینده دار کشورمان، در بیستم مرداد 1384در تهران متولد شد. وی از سنین پایین به ورزش علاقه داشته و در ابتدا تکواندو کار میکرد، اما در دوران دبیرستان، با تشویق معلم ورزش خود به سمت دو و میدانی کشیده شد و در این رشته استعداد خود را شکوفا کرد. خانم عیدیان در ماده 400 متر با مانع فعالیت میکند و تاکنون افتخارات زیادی را کسب کرده است. از جملهی این افتخارات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کسب مدال طالی قهرمانی نوجوانان آسیا در سال 1401
کسب مدال نقره ی قهرمانی نوجوانان آسیا در سال 1402
کسب مدال طالی قهرمانی جوانان آسیا در سال 1403
کسب مقام اول لیگ جوانان و نوجوانان ایران
از چه زمانی به دو و میدانی عالقه مند شدید و چطور وارد این رشته شدید؟
من داداشم قبلا دو و میدانی کار میکرد و ماده پرتاب دیسک بود و دورادور با این رشته آشنایی داشتم، کلاس هفتم مدرسه که بودم معلم ورزشمان میخواستند تیم دو و میدانی تشکیل بدند. قرار شد درون مدرسهای مسابقه بدیم و در گام بعد در منطقه 4 مسابقه بدهیم. من آنجا برای اولین بار دویدم و نمیدانم مقام آوردم یا خیر، در ادامه نزدیک 2 یا 3 سال تکواندو کار کردم و کلاس هشتم که بودم دوباره از طرف مدرسه در منطقه 4 مسابقه دادیم که من در بخش 600 متر دوم شدم. در مسابقات استان تهران، 60 متر با مانع و پرش سه گام مقام آوردم، بعد از 3 ماه با من تماس گرفتند که برای مسابقات کشوری تمرین کنیم و از طرف استان تهران در این مسابقه شرکت کنیم و چون من شایسته نبودم، در آن زمان از تیم خط خوردم و مجدد همان تکواندو را ادامه دادم. حدودا اواخر اسفند بود که آزمون کمربند مشکی تکواندو داشتیم که به خاطر شیوع بیماری کرونا لغو شد و هیچگونه فعالیت ورزشی نکردم. تا اینکه دو سال بعد به برادرم گفتم یک مربی حرفهای برایم پیدا کند و با آقای روغنی آشنا شدم. ابتدا در بخش 100 متر با مانع تمرین میکردیم و بعد ایشون در داخل سالن از من رکوردگیری کردند که زمان خیلی خوبی را ثبت کردم و از اون موقع به بعد وارد رشته 400 متر با مانع شدم و فکر میکنم با اینکه ریسک بالایی داشت اما بهترین انتخاب بود و این تغییر رشته خیلی توانست به من کمک کند و اگر من اکنون در 100 متر با مانع بودم شاید چهارم یا پنجم کشور بودم یا حتی بدتر، اما در 400 متر با مانع بعد از چند ماه تمرین توانستم در لیگ جوانان و نوجوانان ایران اول بشوم و در سال بعدش، رکورد ملی ایران را زدم و طلای نوجوانان آسیا را به دست آوردم، سال بعد هم به مدال نقره دست پیدا کردم و امسال هم توانستم طلای جوانان آسیا را به دست بیارم.
چه چیزی در رشته دو و میدانی شما را جذب کرد و انگیزه شما برای ادامهی فعالیت در این رشته چیست؟
دو و میدانی رشته سختی است و حمایتها به اندازه کافی وجود ندارد اما من عاشق این رشته هستم و این عشق و علاقه است که مرا هر روز به پیست تمرین میکشاند، حتی در عید نوروز هم هر روز تمرین میکردم. فقط یک روز به خاطر استراحت هفتگی تعطیل بودم و این کار برای من خیلی سخت بود. اما به خاطر مسابقات جهانی آسیا و اینکه امسال سال آخر جوانانم بود، انگیزه داشتم که بهترین عملکرد خودم رو به نمایش بگذارم و مدال کسب کنم. خدارو شکر که تلاشم نتیجه داد، معمولا دوندههای تازه کار و مبتدی خیلی زود دلسرد میشوند، اما چیزی که انگیزه من را از اول تا حالا حفظ کرده، علاقهی من به این رشته بوده و حتی فصل زمستان در وسط برف یک تکه را پارو و شروع به تمرین میکردم یا مثلا در تابستان که هوا خیلی گرم است، ساعت 2 یا 3 بعد از ظهر به ما وقت تمرین میدادند و ما در آن گرما میدویدیم. اما همیشه به این فکر میکردم که روزی مدال میگیرم و افتخارآفرین میشوم و همین فکر به من انگیزه میداد که به تلاش ادامه بدهم.
الگوی ورزشی شما در دوران کودکی و نوجوانی چه کسی بود و چقدر از او الهام گرفتهاید؟
من خیلی آقای تختی رو دوست دارم. بخاطر دارم زمانی که فیلم ایشون رو دیدم، خیلی گریه کردم همچنین آقای دایی هم که اسطورهی ما هستن، الگوی من بودن. سعی کردم مثل آنها رفتار کنم و از آنها درس بگیرم.
بزرگترین موفقیت ورزشی شما تا به امروز از نظر خودتان چه بوده است؟
بدون شک، کسب مدال طلای قهرمانی جوانان آسیا بزرگترین موفقیت ورزشی من تا به امروز بوده است. این مدال برای من ارزش زیادی دارد، چون نه تنها توانستم مدال آسیا رو کسب کنم، بلکه رکورد ایران را هم پایین آوردم.
کسب مدال طلای مسابقات جوانان آسیا چه حسی داشت؟
اگه فیلم مسابقه رو دیده باشید، متوجه میشوید که من در ابتدای مسابقه عقب بودم و بعد از اینکه جلو افتادم، تا آخر مسابقه مطمئن نبودم که اول شدم یا نه. آن لحظه که روی سکو رفتم، یک حس فوق العاده شیرین و وصف نشدنی بود. دوست دارم که همیشه بتوانم این حس رو تجربه کنم، هرچند که میدانم این حس خیلی زودگذر است اما چیزیکه آن لحظه را برایم خیلی خاصتر کرد، این بود که وقتی روی سکو رفتم، سرود ملی ایران به احترام من پخش شد و همه تماشاگران برای احترام به سرود بلند شدند. هیچ حسی تا به امروز به اندازهی آن لحظه قشنگ و غرورآفرین نبوده است.
در آن لحظه به چه فکر میکردی؟
وقتی روی سکو بودم، فقط خدارو شکر میکردم که توانستم به انتظارات همه پاسخ بدهم. چون خیلیها از من انتظار داشتند که مدال طلا را کسب کنم و اگه نقره میگرفتم، اصلا ارزشی نداشت، آن مدال طلا نه فقط برای من، بلکه برای کل کشور یک افتخار بزرگ بود و من تمام تلاش خود را میکنم تا در آینده هم بتوانم افتخارات بیشتری برای کشورم کسب کنم.
در مسیر رسیدن به موفقیت با چه چالشهایی روبرو بودید و چگونه آنها را پشت سر گذاشتید؟
چالشهای زیادی در این مسیر وجود داشت، متاسفانه حمایتها از دوندهها خیلی کم هست برای مثال، ما در لیگ با تیمها قرارداد داریم اما مشخص نیست که پول ما را کی میدهند. این موضوع باعث میشود که با مشکالتی برای خرید لوازم ضروری مثل کفش روبرو شویم، مثلا قبل از مسابقات،به یک کفش میخی خوب نیاز داشتم، اما به خاطر شرایط مالی نتوانستم یه کفش جدید بخرم. همچنین به ماساژور هم نیاز داشتم، اما باز هم به خاطر مشکل مالی نتوانستم تهیه کنم. یکی دیگه از چالشها این است که ما جمعهها هم تمرین داریم، اما چون جایی برای تمرین نداریم، مجبوریم در پارک تمرین کنیم. در پارک ملت که تمرین میکنیم، دائما باید به مردم بگویم که حواسشان باشد که بر روی لاین نیایند و گرما و سرما هم همیشه ما را اذیت میکند، اما الان که فصل بهار شده، شرایط برای تمرین بهتره شده است.
نقش مربیان و خانواده در موفقیتهای شما تا چقدر بوده است؟
هرچی که دارم، از تلاشهای مربیم و زحماتی که خانوادهام برای من کشیدن است. خانواده من از خیلی چیزها گذشتند تا من به اینجا برسم. مثًال مادرم مدتها است که سفر راحتی نرفته، چون من همیشه سر تمرین بودم ام. حتی اگه جایی هم میرفتند، همش نگران این بودند که من تنها هستم و چهکار میکنم. عید نوروز هم که همه مسافرت میروند، ما تمرین میکردیم. مربیم و همسرشون هم همش سر تمرین من بودن، با اینکه می توانستند بگویند که خودم تمرین را انجام بدهم. شاید فقط درصد خیلی کمی از این موفقیتها برای خودم باشد و بخش عمدهاش به خاطر زحمات مربی و خانواده ام است.
مهم ترین اهداف ورزشی شما در حال حاضر و در آینده چه هستند؟
امسال مسابقات جوانان جهان رو داریم و امیدوارم که فدراسیون ما را اعزام کند، خیلی دوست دارم که در فینال این مسابقات بدوم و شاید بتوانم یک اتفاق خیلی خوب را در آنجا رقم بزنم. همچنین خیلی دوست دارم که در المپیک لس آنجلس حضور داشته باشم.
چه پیامی برای دختران و بانوان ایرانی دارید که به دنبال فعالیت در رشتههای ورزشی هستند؟
اولین قدم این است که استعداد خودتون رو پیداکنید. امیدوارم خانوادهها هم با دخترانشون همکاری کنند. خانواده من از خیلی چیزها گذشتند تا من به اینجا برسم. مثلا سه سال آخر مدرسه ام رو نرفتم و خودم در خانه درس خواندم. با وجود تمام سختیها، خانوادهام همیشه پشتم بودن و تمام تالششان رو کردند تا من موفق بشوم. اولین قدم، پیداکردن استعداد است. مطمئن باشید اگه استعدادتان را پیداکنید و برایش تالش کنید، به چیزی که میخواهید میرسید.
خیلیها فکر میکنند که چون من توی تهران زندگی می کنم، امکانات زیادی دارم، اما اینطور نیست. با اینکه در تهران زندگی میکنم، ولی خیلی پول اسنپ دادم تا بتوانم به تمرینات برسم، هزینههای تمرین و زندگی خیلی بالا است، اما من سعی میکردم تا حد امکان اسنپ نگیرم و با مترو بروم یا از چیزهای دیگر میگذشتم تا به تمرین برسم. این چالش ها برای همه وجود دارد و اگر این سختیها نباشد، به آن موفقیتی که میخواهیم نمیرسیم امیدوارم همه دخترا بتوانند استعدادشان را پیدا کنند و به چیزی که میخواهند برسند و هم خودشان و هم خانواده شان رو سربلند کنند.
به غیر از دو و میدانی، به چه فعالیتهای دیگری عالقهمند هستید؟
فوتبال دیدن رو خیلی دوست دارم و طرفدار تیم استقلال هستم. خیلی خوشحالم که الان تیم استقلال صدر جدول است و امیدوارم همینطور پیش برود و بتوانم در جشن قهرمانی در استادیوم حضور داشته باشم. بیشتر وقتم را صرف تمرین میکنم، بعد از تمرین به خانه میروم و با خانواده و دوستانم وقت میگذرانم.
در اوقات فراغت خود چه کارهایی انجام می دهید؟
بعضی وقتا تمریناتمون خیلی سخته و اون روز استراحتمان فقط میتوانم خانه بمانم و استراحت کنم. اما اگر وقت داشته باشم، یک روز در هفته میرم خونه مامان بزرگم یا اینکه با دوستانم بیرون میروم و سینما رفتن رو خیلی دوست دارم. در ایام عید نوروز فیلم هایی که از جشنواره فیلم فجر آمده بودن را میدیدم. کتاب خواندن را هم خیلی دوست دارم و همیشه در اکثر مسابقاتم یک کتاب همراه خود میبرم. چه خوانده باشم و چه نه، ولی حتمًا سعی میکنم یک کتاب با خودم ببرم.
آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
آخرین کتابی که خواندم، کتاب "دیزی دارکر" بود.
نظر شما در مورد وضعیت کنونی دو و میدانی بانوان ایران چیست و چه پیشنهادی برای پیشرفت این رشته دارید؟
خدارو شکر که دو و میدانی بانوان ایران پیشرفت زیادی داشته و روز به روز بهتر میشود هم اینکه خانم فصیحی در المپیک قبلی توانستن شرکت کنند، بعد از چندین سال، خودش یه موفقیت بزرگ است. درکل، دختران ایران خیلی پیشرفت کردن و رکوردها در حال شکستن هستند و سطح مسابقات هم بالا تر میرود. امیدوارم که از ما حمایت بشود و اسپانسر پیدا کنیم. ما برای لیگ اسپانسرهای قوی نداشتیم و همان تیم های همیشگی با یه مبلغ کم با ما قرارداد میبندند همچنین خیلی وقت است که تیم جدیدی اضافه نشده است.
خبرنگار: علی رازی
انتهای خبر/
کد خبر: 1229974 برچسبها ایسکانیوز