ضربهای که ترامپ به آمریکا زد
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۸۵۸۸۳
فرارو- اقدام دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در خروج یکجانبه از توافقات بین المللی، که در دوره دمکراتها مذاکره شده است، علاوه بر ضربه زدن به اعتبار آمریکا، موجب شده است که سیاست خارجی آمریکا بیش از پیش به کشمکشهای بیپایان میان دو حزب دمکرات و جمهوریخواه وابسته شود.
به گزارش فرارو، ترامپ از همان اوایل ورود به کاخ سفید مخالفت خود را با بسیاری از توافقات بین المللی آمریکا اعلام کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در بحبوحه مذاکرات هستهای دولت اوباما با ایران، سناتور تام کاتن، به همراه ۴۷ تن از همکاران جمهوریخواه خود، نامهای به سران ایران نوشت و هشدار داد که امضای هرگونه توافق هستهای، به مثابه یک توافق اجرایی میان سران ایران و آمریکا خواهد بود و لذا با تمام شدن دوره ریاستجمهوری اوباما، رئیسجمهور بعدی «با یک امضا» آن را لغو خواهد کرد. دمکراتها به شدت از اقدام جمهوریخواهان برای کارشکنی در مذاکرات هستهای خشمگین شدند. اما نهایتا توافق در دوره اوباما امضا شد تا اینکه دونالد ترامپ بیش از یک سال پیش، در هشتم ماه مه ۲۰۱۸، به طور یکجانبه از توافق هستهای خارج شد و تحریمهای کشورش را بار دیگر علیه ایران اعمال کرد.
به نوشته اسلیت، اکنون اغلب نامزدهای دمکراتها در انتخابات ریاستجمهوی ۲۰۲۰، قول دادهاند که به برجام بازگردند؛ و این متضمن رفع تحریمهایی است که ترامپ بازگردانده است. طنز روزگار این است که دمکراتها از رویه قدیمی جمهوریخواهان تقلید میکنند. جان کری، وزیر خارجه سابق آمریکا، که چند سال صرف مذاکره بر برجام کرده بود، برای نجات این توافق با همتایان ایرانی دیدار کرده است. ترامپ ادعا کرده است که کری به ایرانیان گفته که تا پایان ریاستجمهوری او صبر کنند. این روزها، صحبت از صبر کردن تا پایان دولت ترامپ امر شایعی شده است. سوزان تورنتون، دستیار موقت سابق وزیر خارجه آمریکا اوایل ماه جاری در شانگهای گفت: چین نباید برای حل و فصل جنگ تجاری فعلی عجله کند و تا زمان روی کار آمدن یک دولت دیگر در آمریکا صبر کند. در رابطه با توافق اقلیمی پاریس هم تقریبا همه نامزدهای دمکرات قول دادهاند به آن بازگردند.
این مجله آمریکایی ادامه داد: این وضعیت خوبی نیست. نه فقط به این خاطر که ترامپ شانس خوبی برای پیروزی مجدد در انتخابات را دارد. بلکه اگر این مسئله عرف شود که همه توافقاتی که با یک رئیسجمهور آمریکایی امضا میشوند فقط در دوره همان رئیسجمهور باقی خواهند ماند، چرا کشورها بار دیگر با آمریکا توافق امضا کنند. اگر کل رویه تحولات سیاست خارجی آمریکا به این مسئله وابسته شود که آیا در کاخ سفید یک رئیس جمهور دمکرات حضور دارد یا جمهوریخواه، این امر برای مدت طولانی پس از پایان ریاستجمهوری ترامپ بر روابط بین المللی تاثیر بیثباتکنندهای خواهد داشت.
ستاد تبلیغات انتخاباتی ریچارد نیکسون، با وعده تغییر سیاستهای دولت لیندون جانسون، گفتگوهای صلح ویتنام را نابود کرد. انتقال قدرت از کارتر به ریگان نیز، مانند انتقال از اوباما به ترامپ برای حکومتهای خارجی مایه نگرانی بود. با این حال، روسای جمهور هر دو حزب، حداقل در برابر ائتلافهای بین المللی و اهداف کلان سیاست خارجی، که با اختلافات سیاسی داخلی متضاد بود، اشتراک نظر داشتند. این امر، نوعی تدوام ایجاد کرده بود که به کارگیری دیپلماسی را ممکن ساخته بود. در اینجا یک استثنا وجود دارد و آن «سیاست مکیسکوستی» است. این سیاست به قانون سفت و سختی گفته میشود که دولت ریگان آن را اجرا کرد و به موجب آن سازمانهای مردم نهاد برای دریافت کمکهای مالی دولتی باید تایید کنند که سقط جنین اجرا نکنند و این امر را هم در برنامهریزی خانواده ترویج نکنند. بیل کلینتون، این سیاست را لغو کرد. اما جروج دبیلو بوش آن را احیا کرد. سپس باراک اوباما بار دیگر آن را لغو کرد. اما دونالد ترامپ بار دیگر آن هم به شکلی سختگیرانهتر آن را احیا کرد. به گفته اسلیت، امروز سیاست خارجی آمریکا بیش از پیش شبیه سیاست مکسیکوسیتی شده است. به عبارت دیگر، هر حزبی که قدرت را میگیرد، سیاست حزب قبلی را معکوس میکند. به طور سنتی، بین دو حزب اصلی امریکا در زمینه سیاست خارجی، اختلاف چندانی وجود ندارد. بیشتر اختلافات درباره سیاستهای داخلی است. اکنون، اما اختلافات در زمینه خارجی هم بیشتر شده است. با توجه به سازوکار پیچیده کنگره، رئیسجمهور میتواند به طور نسبی در سیاست خارجی آزادانه عمل کند، اما در سیاست داخلی اینگونه نیست. حتی اگر برنی سندرز هم رئیسجمهور شود، بعید است که بتواند موافقت دو حزب را برای برای تصویت یک موضوع مناقشهبرانگیز داخلی در کنگره بدست آورد. ولی او قطعا میتواند سیاست متفاوتی در برابر ایران اتخاذ کند. اما حتی این هم در سالهای شاهد تغییراتی بوده است. محال بودن جلب حمایت جمهوریخواهان از سیاست خارجی اوباما به این معنی بود که او اکثر دستاوردهای سیاست خارجی خود - مانند برجام، توافقنامه پاریس و عادی سازی روابط با کوبا- را از طریق فرمان اجرایی اجرا کند. این مسئله بدین معناست که میتوان فرامین اجرایی اوباما را با فرامین اجرایی دیگری لغو کرد.
به گفته اسلیت، سیاست خارجی آمریکا به طور روزافزون از مناقشات داخلی تاثیر میپذیرد. به عنوان نمونه، مسئله حمایت آمریکا از اسرائیل، یک مسئله فراحزبی بود. اما در دوره ترامپ، این حمایت به آرمانی برای حزب جمهوریخواه درآمد و دمکراتها از آن فاصله گرفتند. یا اینکه، ویکتور اوبان، نخستوزیر مناقشهبرانگیز مجارستان، که به اردوگاه راست افراطی متعلق است و اولین رهبری بود که کاندیداتوری ترامپ را در سال ۲۰۱۶ تایید کرد، هفته گذشته در آستانه انتخابات پارلمان اروپا به گرمی مورد استقبال ترامپ در کاخ سفید قرار گرفت. این در حالی است که هم بوش و هم اوباما، اهمیتی به اوبان نمیدادند.
اسلیت در پایان هشدار داد که تغییر سیاست خارجی آمریکا با تغییر روسای جمهور این کشور، میتواند سیاست خارجی آمریکا را تضعیف کند. علاوه بر این، اگر سایر کشورها از قبل بدانند برخی سیاستها فقط در دوره زمامداری یک حزب اجرا میشوند، انگیزه پیدا خواهند کرد که در انتخابات آمریکا مداخله کنند یا روی آن تاثیر بگذارند. به گفته اسلیت، آمریکاییها به طور فزاینده در داخل آمریکا در دو کشور متفاوت زندگی میکنند و بزودی ممکن است در خارج هم با آنها به عنوان دو کشور متفاوت رفتار خواهد شد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: دونالد ترامپ سیاست خارجی آمریکا حزب دمکرات حزب جمهوریخواه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۸۵۸۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ضربه راهبردی ایران به اسرائیل از نگاه عباس عبدی
عباس عبدی روز قبل از حمله ایران به اسراییل یادداشتی نوشت که درباره ایران و رژیم صهیونیستی بود. این یادداشت روز بعد و پس از حمله پهپادها وموشکهای ایران به سرزمینهای اشغالی منتشر شد. تحریریه روزنامه و همچنین آقای عبدی اطلاع نداشتند که حملهای در راه است. بعد از حمله در برخی رسانهها اعلام شد که علیه آقای عباس عبدی و روزنامه اعتماد اعلام جرم شده است.
به گزارش اعتماد، از آنجا که ۱۰ روز از این ماجرا گذشته و احضاریهای برای هیچکدام ارسال نشده، تصمیم گرفتیم درباره نظرات آقای عباس عبدی که در آن مصاحبه اعلام شده بود گفتو گویی داشته باشیم که میخوانید:
آقای عبدی! ماجرای احضار شما به کجا انجامید؟
هنوز اقدام قضایی به بنده اعلام نشده است.
آیا فکر میکنید منتفی شده است؟
نمیدانم؛ ولی با توجه به توضیحاتی که دادهام و از مفاد آن مطلع هستند، به گمانم برداشت دقیقی از نوشته من نداشتند. البته معتقد نیستم که برای نوشتن باید برای کسی اعلام جرم کرد، اگر نوشته افراد متضمن دروغ و جعل نباشد، صرفا تحلیل و نظر باشد، باید محترم شمرده شود؛ و این را نشانه قدرت میدانم. هر چند معتقدم که با توجه به شرایط کلی کشور نیز برخی از مسائل را باید به عنوان نویسنده رعایت کنیم. البته اکنون که مرز رسانه داخلی و خارجی برداشته شده است، متأسفانه نویسندگان داخل و در رسانههای رسمی کشور در موقعیت نابرابری با کسانی که در خارج هستند قرار دارند و این نابرابری یکی از عوامل خروج مرجعیت رسانهای از داخل است و این خطر امنیتی برای ایران دارد.
با توجه به آن اعلام جرم، گفتید که دیگر در این موضوع خاص نمینویسید. آیا اکنون که حداقل تا حالا منتفی شده، باز هم اظهارنظر نخواهید کرد؟
اگر اعلام جرم را اعلام نکرده بودند، بهتر بود. من متأسف شدم که چرا باید چنین تصوری را در جامعه القا کرد کسانی که سعی در نوشتن تحلیلهای منطقی دارند، نیز با اعلام جرم مواجه میشوند؟ اگر بدون اعلام بود، من هم خبرش را مثل موارد دیگر منتشر نمیکردم. با این حال اکنون میتوانم حرف بزنم، چون گمان میکنم نظراتم دچار تعبیرهای ناخواسته نخواهد شد.
پس اولین سوال را میپرسم؛ آیا ایران میتوانست پاسخ ندهد؟
در عمل میتوانست، همچنان که در موارد دیگر هم چنین کرده بود. ولی در سیاست نمیتوانست، زیرا سیاست با روابط شخصی فرق میکند. در روابط شخصی «گذشت و عفو» و «بزرگمنشی» و این گونه رفتارها معنی میدهد و اتفاقا پسندیده هم هست. با گذشت از دیگران میتوان اختلافات را بهتر حل کرد تا انتقام گرفتن. در عفو لذتی است که در انتقام نیست. ولی در سطح سیاست بهویژه در سطح بینالملل، گذشت بیمعناست و چه بسا موجب تشدید خصومت هم باشد.
پس پاسخ ندادن موجب تشدید بحران میشود. ولی در هر حال باید به اثرات این پاسخ توجه داشت. این اتفاقات موجب میشود تنش میان دو طرف از حالت انعطافپذیر و الاستیکی به وضعیت متصلب تغییر شکل بدهد. پیش از این طرفین اقداماتی را علیه یکدیگر انجام میدادند. گاه مستقیم، گاه غیرمستقیم و اغلب بدون پذیرش رسمی، در حالی که ناظران سیاسی میدانستند که کدام طرف، مستقیم یا با واسطه پشت ماجراست. با این حال وضعیت آنها مثل مشتهایی است که بوکسورها به کیسه چرمی لاستیکی میزنند. ابتدا قدری تغییر شکل داده، فرورفتگی و عقبنشینی کرده، سپس بازگشت به حالت اول را شاهدیم.
پس اکنون ماجرا فرق کرده و از حالت الاستیکی و انعطافپذیری به حالت نیمه شکننده تبدیل شده و در ادامه به وضعیت شکنندگی خواهد رسید. به عبارت دیگر ضربات علیه یکدیگر پرهزینه است و به صورت متعارف قابل ترمیم نیست و هزینه بازی را بالا برده و امکان ادامه بازی را کم کرده است.
پس آیا میتوان نتیجه گرفت که بحران میان ایران و اسراییل تشدید شده است؟
در واقع همانگونه که گفتم این بحران شکنندهتر شده است. شما به راحتی میتوانید به یک جسم الاستیک ضربه بزنید بدون اینکه نگران شکستن آن باشید، ولی چنین ضربهای را به راحتی به شیشه نمیزنید؛ بنابراین مدیریت امور از این پس اهمیت دارد.
آیا به همین علت ایران پاسخ حمله بعدی اسراییل را نداد؟
طبیعی است که طرف مقابل هم نمیخواسته که ایران پاسخ بدهد، لذا ضربه محدودی را انتخاب کرده که این شیشه نشکند. به عبارت دیگر طرفین از یکدیگر تحلیلی داشتهاند که منجر به مهار بحران شود. فراموش نکنیم که موضع غربیها به ویژه ایالات متحده نیز در عدم رغبت آنان به رشد تنش نیز مهم بوده است.
گمان میکنید که زدن سفارت و پاسخ ایران و نیز پاسخ بعدی اسراییل متوازن بود؟
به نظر میرسد که این ماجرا از نظر تاکتیکی و نظامی و خسارات وارده متوازن نبود. در هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد و چنین خسارتی حداقل با اطلاعات موجود به اسراییل وارد نشده است.
ولی از نظر راهبردی کفه حمله کاملا به سود ایران بود. به عبارت دیگر اعلام رسمی و با اطلاع یافتن طرف مقابل و حمله از خاک ایران به اسراییل، فارغ از جزییات ماجرا و با آن حجم حمله یک پیروزی راهبردی بود. بهویژه که انتظار قبلی به عدم حمله بوده است. به نظر میرسد که اقدام ایران نیز معطوف به همین هدف بوده و نه وارد کردن خسارت. فراموش نکنیم که ایالات متحده و بریتانیا و دیگر کشورهای غربی دربست در کنار اسراییل ایستاده بودند.
این پیروزی راهبردی چه آثاری در ایران میتواند داشته باشد؟
رسیدن به پیروزی همیشه ممکن است و حتی در مواردی ممکن است راحت رخ بدهد، مهم حفظ و تثبیت آن است. اجازه بدهید که مستندتر صحبت کنم. در سال ۱۳۸۸ تحلیلی نوشتم از وضع ایران و برای اطلاع مقامات فرستادم. بخشی از این تحلیل چنین است: پیش از خرداد ۸۸ بارها نوشته بودم که حکومت در ایران از ۴۰۰ سال گذشته یعنی از زمان اوج صفویه تا کنون هیچگاه بدین پایه که اکنون هست، قدرتمند نبوده است، ولی همیشه بلافاصله اضافه میکردم که متاسفانه این قدرت با نوعی از بیثباتی هم همراه است.
افزایش قدرت حکومت مثل منارهای است که قد میکشد و بلندتر میشود، اما به تناسب این ارتفاع پایههای آن عمیقتر و پهنتر نشده است؛ بنابراین بهرغم اوج گرفتن، بر ناپایداری آن افزوده شده است و این پایهها در حکومت چیزی نیست جز قدرت نرمافزاری آن. اگر از این زاویه نگاه کنیم، هر دستاورد خارجی باید از دو طریق پایدار و مستحکم شود. اول از طریق قرار دادن آن در دل یک سیاست خارجی معقول و قابل دفاع و عملی. دوم از طریق حمایت داخلی.
یک دستاورد خارجی را میتوان مثل دست یافتن به یک بازیکن عالی فوتبال دانست که فقط هنگامی مفید و موثر است که ۱۰ بازیکن دیگر نیز کمابیش همسطح او باشند؛ زمین و امکانات و دریافتی و استادیوم و اقتصاد باشگاه خوب باشد والا آوردن رونالدو در یک تیم ایرانی هیچ فایدهای برای فوتبال ما ندارد و همه هزینههای آن، زیان است. حمایت داخلی از این اقدام از دو طریق ممکن است. اول احترام گذاشتن به مردم و مطالبات آنان. روشن است که وضعیت کنونی در مواجهه با زنان و با این ویدیوهایی که منتشر شده در تعارض با این مساله است. دوم و سوم و چهارم نیز بهبود اقتصادی است. پیروزیهای خارجی به سرعت فراموش میشوند باید از طریق بهبود شرایط تثبیت شوند والا به ضد خودشان بدل خواهند شد.
نکته مهم ضربه راهبردی است که اسراییل در مجموعه ماجرای اخیر خورده است که در آینده به آن خواهم پرداخت.