کارمندی که در بازی همگانی زندگی شرکت نمیکند
تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۳۸۱۵۰۳
این رمان با تصویرسازی ذهنی در خواننده و طرح پرسشهای متضاد مخاطب را با چالشهای فلسفی روبرو میکند و کسانی که به دنبال پا فراتر گذاشتن از کلیشههای اجتماعی هستند، از خواندن این کتاب نمیتوانند به راحتی چشمپوشی کنند؛ البته باید به زبان ترکی آذربایجانی مسلط باشند.
بیگانه نخستین اثر کامو، سرگذشت انسانی با نام «مورسو» میباشد که روند جامعهپذیری را آنگونه که باید طی نکرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«مورسو» شخصیت اصلی و کلیدی رمان «بیگانه» گرفتار یک سری از رویدادها میشود که خود را در وقوع آنها بیتقصیر میداند. رمان با شک او در اینکه روز دقیق فوت مادرش چه زمان بوده است، آغاز میشود: «بوگون آنام اؤلوب، بلکه ده دونن اولوب بو، بیلمیرم / امروز مادرم فوت کرده شاید هم دیروز اتفاق افتاده است؛ نمی دانم» (یابانجی، ص ۱: ۱۳۹۵)
این بیاهمیتی او نسبت به مرگ مادرش از همان ابتدا خواننده را برای رویارویی با شخصیتی متفاوت با انسانهای اطراف آماده میکند.
«مورسو» طی اتفاقهایی که او را در معرض خطر قرار میدهد در دادگاه محاکمه میشود و در آخر نیز به مرگ با «گیوتین» محکوم میگردد. اگرچه داستان به شیوهی اول شخص مفرد بیان شده اما به نظر میرسد که «مورسو» حاشیهایترین شخصیت این رمان باشد. برچسب «کجرو» میخورد بدون اینکه حتی بتواند از خود دفاعی بکند. گویا گریه نکردن او در مراسم تشییع جنازهی مادرش محکمترین دلیل برای محکومیت وی بوده است.
«مورسو» را نمیتوان قهرمان نامید زیرا او آدمی نیست که بداند وجه تمایزش با دیگران در چیست؛ نویسنده در این رمان قهرمانسازی نمیکند بلکه زندگی انسانی را به تصویر میکشد که از قراردادهای اجتماعی پا فراتر میگذارد و به همه قواعد مسلم انسانهای اطرافش با دیدهی بیاعتنایی نگاه میکند. «مورسو» به همه چیز غیر از خوشیهای حسی، بیتوجه است. در بخشی از داستان گریستن بر سر خاک مادر تبدیل به هنجار میشود اما مورسو صادقانه هیچ واکنشی نشان نمیدهد، چون مرگ برای او اصلی پذیرفته شده است.
آلبر کامو خودش نیز میگوید: دیرگاهی پیش، بیگانه را در جملهای خلاصه کردم که تصدیق میکنم بسیار شگفتانگیز و خارج اجماع است: «در جامعه ما هر آدمی که در تشییع جنازهی مادرش نگرید، خودش را در معرض این خطر میآورد که محکوم به مرگ شود».
آشنایی با نویسنده «آلبر کامو/Albert Camus» هفتم اکتبر سال ۱۹۱۳ در الجزایر فرانسه به دنیا آمد. پدرش در سال ۱۹۱۴ در بحبوحهی جنگ جهانی اول و در نبرد «مارن» کشته شد. آلبر به همراه مادر و برادرش با مادربزرگ مادری خانواده و یک عموی فلج در آپارتمانی دو اتاقه زندگی میکرد. کامو با وجود تنگدستی بسیار خانواده، در دانشگاه الجزیره قبول شد و با انجام یک رشته مشاغل نامتعارف، خرج تحصیل خود را تأمین میکرد. اما یکی از چندین حملهی شدید سل، وی را مجبور به ترک تحصیل کرد. فقر و بیماری که کامو در جوانی از سر گذراند، تأثیر بسیار زیادی بر نوشتههایش گذاشت. سرانجام، کامو بعد از رها کردن تحصیل، وارد دنیای روزنامهنگاری سیاسی شد و در طول مدت فعالیتش در یک روزنامه مخالف سیاست استعمارگری، مطالب فراوانی هم درباره فقر مردم الجزیره نوشت و اغلب مردم طبقه کارگر را مجذوب نوشتههای خود کرد. بعد از مشکلاتی که در این شغل برایش ایجاد شد، به پاریس رفت و به یکی از نویسندگان مهم جنبش مقاومت ضد آلمان تبدیل شد.
فلسفه پوچگرایی کامو در طی جنگ جهانی دوم شکل گرفت و تاکید او بر این بود که زندگی هیچ هدف منطقی و مثبتی ندارد. تجربه جنگ جهانی دوم بسیاری از دیگر روشنفکران را هم به نتیجهای مشابه رساند. برای بسیاری که جنایتهای حزب نازی «هیتلر» و کشت و کشتار کمسابقه جنگ جهانی دوم را دیده بودند، دیگر قابل پذیرش نبود که هستی انسان دارای هدف یا معنایی قابل فهم باشد. به تعبیر کامو، هستی صرفاً پوچ به نظر میرسید. در آن زمان کامو صدایی بود که از ارزشهای عدالت و شرافت انسانی سخن میگفت. اگرچه مرگ خیلی زود سراغش آمد (۱۹۶۰) اما وی همچنان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم به حساب میآید؛ چه به لحاظ کیفیت داستانهایش و چه به لحاظ عمق و غنای فلسفهاش.
آثار نویسنده
«آلبر کامو» علاوه بر رمان «بیگانه/ L'Étranger» در سال ۱۹۴۲، «طاعون / La Peste» در سال ۱۹۴۷، «سقوط/ La Chute» در ۱۹۵۶ و «مرگ خوش/ La Mort heureuse » را در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ نوشت که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. «آدم اوّل/ Le premier home» نیز با مرگ «کامو» ناتمام ماند و در سال ۱۹۹۵ نیمهتمام منتشر شد. «کامو» علاوه بر این آثار چندین نمایشنامه و اثر غیرداستانی نیز در کارنامه حرفهای خود دارد.
دربارهی مترجم
پس از «حسین واحدی» که نویسنده و روزنامهنگار ارومیهای است، ترجمه دیگری از کتاب بیگانه آلبر کامو با عنوان «اؤزگه / غریبه» در شهر تبریز وارد بازار کتاب شد.
«واحدی» از سال ۱۳۸۹ فعالیت روزنامهنگاری را با همکاری با مجله آفتاب آذربایجان آغاز کرد و از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ دبیر بخش ترکی دوهفتهنامهی شهامت بود.
وی در سال ۱۳۹۱ اولین کتابش با نام «سئوگی یولچولاری / مسافران راه عشق» را به چاپ رساند و در سال ۱۳۹۵ چاپ و ترجمهی رمان «یابانجی / بیگانه» را به پایان رساند.
در سال ۱۳۹۶ کتاب «بیاض گئجهلر / شبهای سپید» از «فیودور داستایفسکی» را که برای اولین بار در ایران از الفبای کریل برگردان شده بود را به چاپ رساند.
وی در حال حاضر عنوان روزنامهنگار و دبیر سرویس ترکی با تولید داستان، مطالب فرهنگی و فولکلوریک با نشریات و سایتهای خبری محلی و سراسری همکاری میکند؛ از افتخارات و جوایز وی میتوان برگزیده داستان ترکی در جشنواره نسلی از آفتاب در سال ۱۳۹۰، نفر سوم داستاننویسی اورمیه در سال ۱۳۹۲، حضور در دور دوم مسابقه سراسری عکاسی روستاهای ایران در سال ۱۳۹۶، برگزاری سه دوره مسابقه آزاد داستاننویسی ترکی- فارسی پرواز درناها و حضور در هیات داوران را نام برد.
۹۹۳۹/۳۰۷۲
منبع: ایرنا
کلیدواژه: فرهنگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۳۸۱۵۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است اما مدیرعاملی سختتر!
عصر ایران / مدسه کار و کسب ؛ سیدمحمد حسینی* - زندگی سخت است اما مدیرعاملی سختتر است ، چون تصمیمات شما بر زندگی دیگران نیز تأثیر میگذارد. اما موفقیت هم بدون از دست دادن بعضی از داشتهها امکانپذیر نیست. بیشتر مدیرعاملها با مبارزهای سخت مواجهاند. چون نسبت به سرنوشت شرکتشان مسئولیتی منحصربهفرد دارند. آنها هر روز در معرض تصمیمگیری با سطح حساسیت مرگ و زندگی هستند.
کتابهای بیشماری توسط مدیران و رهبران کسب و کار نوشته شده است. مشکل اصلی آنها این است که مسیر موفقیت را مستقیم و سرراست نشان میدهند. اما آقای بن هاروویتز، نویسندهی این کتاب واقعیت را هم در نظر میگیرد، شرایط مبهم و تنگناهای زیاد و تفاوتهای فرهنگی افراد را هم تعریف میکند و توصیفات فوقالعاده ای از شرایط روحی خودش در دوران بحران دارد.
همهی مدیرعاملها خواسته یا ناخواسته شرکتشان را در مواجهه با بحران خواهند دید و باید برای مقابله با آنها مهارت داشته باشند.
اگر مدیرعامل هستید، بار بیشتر مسئولیت تصمیمگیری و عواقب آن بر روی دوش شماست اما این که بخواهید تنها با اتکا به دانش مدیریتی خودتان با مشکلات مواجه شوید، اشتباه است.
کارمندان شرکت هم جزئی از سرمایههای شرکت هستند و منافع شرکت با منافع آنها گره خوردهاست. پس لازم است آنها را تا حد امکان درگیر فرآیند تصمیمگیری و حل بحران کنید.
همانطور که میدانیم، مسئولیت، بدون اختیار و آزادی عمل ارزشی ندارد. کارمندی که مسئولیت دارد ولی اختیار تصمیمگیری ندارد، حس وفاداری به شرکت و شغلش نخواهد داشت.
اکثر مدیران این ذهنیت را دارند که خلاقیت در زمان آرامش خاطر و رشد شرکت باید صورت بگیرد. در حالی که زمانی که شرکت از هر لحاظی دچار تهدید است و احساس میشود وارد سراشیبی سقوط است، باید خلاقیت صورت گیرد. این یکی از مهمترین اصول مدیریت در شرایط بحران است.
حواستان به روح و روان خودتان باشد، این سختترین مبارزهای است که مدیران با آن مواجهاند. دقت داشته باشید که علیرغم کمک گرفتن از کارمندان و مشاوران در نهایت شما به تنهایی باید با مشکلات شرکت مقابله کنید.
یکی از حساساترین کارهایی که هر مدیرعاملی از انجام آن میترسد، اخراج کردن افراد است. شیوهی برخوردتان با این جریانِ اجتناپناپذیر میتواند تأثیری بزرگ بر شرکت تان بگذارد.
زمانی که به این نتیجه رسیدید کارمندی منافع شرکت را به خطر میاندازد، بهترین کار اخراج سریع اوست. تأخیر در اخراج کردنِ فردی که میداند قرار است اخراج شود، تعارض بین او و شرکت را شدیدتر میکند.
هیچکس از رساندن خبر بد، لذت نمیبرد اما نویسنده این کتاب اعتقاد دارد در جریان گذاشتن کارکنان به طور مستقیم امری حیاتی برای کسب موفقیت مدیرعامل است. چرا که مخفیکاری مشکلات ساده اولیه را تبدیل به امری غافلگیرکننده و حلنشدنی میکند. این غافلگیری، اعتماد کارکنان را خدشهدار میکند.
مدیرعامل باید پاسخگوی هر مشکلی در شرکت باشد و از همین رو تحت فشار ذهنی و روانی قرار میگیرد. اگر مدیرعامل هستید با عیان کردن مشکلات شرکت، در واقع آن را به افرادی میسپارید که میتوانند در سریعترین زمان ممکن آن را حل کنند.
برای نحوه ی بیان اخراج مدیران از قبل آمادگی داشته باشید. مدیری که اخراج میکنید قرار نیست برای همیشه هیچ همکاریای نداشته باشد. ممکن است در آینده به نحوی مجبور به همکاری با او باشید. پس شیوه صحبت با او باید معطوف به آینده هم باشد.
عزت نفس انسانها به راحتی خدشهدار می شود و از طرفی به سختی بازسازی میشود. هرگز کسی را که اخراج میکنید، سرزنش نکنید. برخورد منصفانه با مدیر اجراییِ اخراج شده، روی اخلاق و عملکرد تیم اجرایی تأثیر میگذارد و سبب میشود تیم اجرایی بعد از رفتن این عضو هم عملکرد درستی داشته باشند.
بخش منابع انسانی نقش مهمی در این مقوله دارد؛ چراکه کیفیت تعاملات و رفتار کارکنان را رصد میکند. قبل از این که رفتار نادرست یکی از کارمندان، شرکت را با بحران بزرگی مواجه کند، بخش منابع انسانی آن را برطرف میکند.
مدیران شرکتها را بر اساس مدلذهنی و عملکرد میتوان به دو دستهی تصمیمگیرندگان و اجراکنندگان تقسیم کرد.
تصمیمگیرندگان: مدیرانی هستند که بر روی یافتن مسیری که شرکت میخواهد طی کند، تمرکز دارند. به عبارتی جزء مدیران تصمیمگیرنده محسوب می شوند. در واقع آنها چندان در بخش اجرایی دخیل نیستند. اغلب مؤسسین شرکتهای نوپا در این دسته قرار میگیرند، مانند بیل گیتس که از جستجو و اتخاذ تصمیمات استراتژیک و چندساله لذت میبرند. آنها چندان درگیر جزئیات پیادهسازی چشم انداز و برنامه استراتژی نیستند. اغلب اوقات سازمان هایی که توسط این افراد اداره میشوند، عملکردی بینظم و فضایی پر هرجومرج دارند.
اجراکنندگان: مدیریت جزئیات برنامهها، نظارت بر عملکرد و درگیری با تحقیق و برنامهریزی را بیشتر دوست دارند. آنها از تصمیمگیرهای بزرگ و تغییرات شدید لذت نمیبرند، مثلاً دوست ندارند تصمیماتی در زمینهی تغییرات استراتژیک مهم بگیرند. گاهی این مسئله باعث میشود در زمان تصمیمگیریهای مهم کُند عمل کنند.
برای آنها بیش از آن که پاگذاشتن به دنیاهای جدید مهم باشد، حکمرانی هرچه پرقدرت در دنیایی که در حال حاضر در آن قرار دارند مهم است.
داشتن روحیه ای ترکیبی از هر دوی این ویژگیها (تصمیمگیرنده و اجراکننده) است. مثلا رییس فروش یک شرکت ممکن است جزو دستهی اول بوده و از تصمیمگیریهای بزرگ لذت ببرد اما وقتی طرحی کلی در تمام قسمتهای شرکت مطرح می شود و به تأیید همگان میرسد، بعد از آن مدیرفروش باید تمام انرژی خود را بر روی امور اجرایی طرح متمرکز کرده و تصمیمگیریهای بزرگ را به دیگران واگذار کند.
بن هاروویتز مینویسد: در طول این سالها به چند تکنیک برای سر و کله زدن با خودم رسیدهام:
چند نفر دوست پیدا کنید
با اینکه تقریباً غیرممکن است که در تصمیمات دشوار، توصیه فوقالعادهای از آنها دریافت کنید، اما از منظر روانشناسی، صحبت کردن با کسانی که تصمیمات چالشبرانگیز مشابهی را از سر گذراندهاند بسیار مفید است.
افکارتان را روی کاغذ بیاورید
وقتی قرار بود برای هیئت مدیره توضیح دهم که چون شرکتمان سهامی عام است به نظرم بهترین کار این است که تمام مشتریان و تمام درآمدمان را بفروشیم و کسب و کارمان را عوض کنیم، ذهنم واقعاً در هم پیچیده بود. برای نهایی کردن آن تصمیم، شرح مفصلی از استدلالم را یادداشت کردم. فرایند نوشتن این سند باعث شد از روانشناسی خودم فاصله بگیرم و بتوانم به سرعت تصمیم بگیرم.
تمرکزتان روی جاده باشد، نه دیوار
یکی از اولین درسهایی که در مسابقات اتومبیلرانی تعلیم داده میشود این است که وقتی دارید با سرعت ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت پیچی را دور میزنید، روی دیوار تمرکز نکنید؛ تمرکزتان روی جاده باشد. اگر روی دیوار تمرکز کنید، با مغز توی دیوار خواهید رفت. اگر روی جاده تمرکز کنید، طبق جاده به مسیرتان ادامه خواهید داد.
اداره کردن شرکت هم شبیه همین است. همیشه هزاران چیز وجود دارند که ممکن است درست پیش نروند و کشتیتان را غرق کنند. اگر بیش از حد روی آنها تمرکز کنید، بسیار محتمل است که هم خودتان را دیوانه کنید و هم شرکت را به گِل بنشانید.
به جای فکر کردن به چیزهایی که باید از آنها بر حذر باشید، تمرکزتان را روی جایی که دارید میروید معطوف کنید.
اندریسن معتقد است که کارکنان مطالبات متعددی از شرکت دارند: حقوق، پاداش، اختیار سهام، حوزهی کنترل، عنوان شغلی.
از میان اینها، عناوین شغلی از همه بسیار ارزانتر است، بنابراین منطقی است که بالاترین عناوین شغلی ممکن را به کارکنان بدهیم. اگر با این عناوین حس بهتری پیدا میکنند، بگذارید خوشحال باشند. عناوین شغلی هیچ هزینهای ندارند.
علاوه بر این، با استفاده از روش اندریسن همیشه میتوانید برای رقابت با سایر شرکتها بر سر کارکنان جدید، حداقل در یک جنبه پیشنهاد بهتری ارائه کنید.
در مقابل، در فیسبوک مارک زاکربرگ عناوین را عامدانه بسیار پایینتر از استاندارد میچیند.
قائممقامهای ارشد در شرکتهای دیگر در فیسبوک باید پر و بال عنوان شغلیشان را تا حد مدیر یا سرپرست قیچی کنند.
______________________________
* سیدمحمد حسینی
نویسنده و مدرس مدرسه کار و کسب عصر ایران
تسهیلگر کتابخوانی
مدرس رشد و تعالی
نویسنده کتابهای «قدرت مطالعه» و «صفرتاصد تندخوانی»
عضو شورای کتابخوانی شهرداری تهران و همراهی با بیش از ۲۶سازمان و ۱۲دانشگاه برای آموزش و تسهیل کتابخوانی
آموزش آنلاین به بیش از ۲۰هزار نفر فراگیر
بنیانگذار سایت مرتا