Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: سهروردی از جمله فیلسوفان و عارفان برجسته ایران است که در جهان اسلام تأثیر گذاشته بود وعلی رغم اینکه در جوانی به شهادت رسید اما تقریبا آثار او باقی مانده و در طول تاریخ شرح های مهمی بر آنها نوشته شد. آثار سهروردی بر ملاصدرا که بزرگترین فیلسوف چهارصد ساله اخیر ایران است تأثیر بزرگی داشته و در طرح حکمت متعالیه نقش مهمی داشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در گفتگو با مهدی امین رضوی به بررسی اندیشه سهروردی و تأثیرات و اهمیت آن پرداختیم. پروفسور مهدی امین رضوی استاد دانشگاه مری واشنگتن آمریکاست. وی عضو آکادمی مذاهب، انجمن فلسفه و جامعه خاورمیانه شناسان در این کشور است. وی از متخصصان ادیان شرقی، فلسفه دین، فلسفه اسلامی و الهیات، به شمار می‌رود. از ایشان  ۱۵ جلد کتاب و بیش از ۵۰ مقاله فلسفی چاپ شده است که در میان آنها می‌توان کتاب ۵ جلدی منتخباتی از متون فلسفی در ایران، سهروردی و مکتب اشراق، فلسفه دین و مسأله تساهل و تسامح و شراب خِرَد: زندگی، شعر و فلسفه عمر خیام که از جمله کتابهای پرفروش سال به شمار می‌رود را ذکر کرد.

*جایگاه سهروردی و اندیشه او در میان مکاتب مختلف فلسفه اسلامی چیست؟

به سبب اهمیت خدمات فکری سهروردی و به علت تأثیر وی بر جانشینانش، مخصوصا بر فلسفه اسلامی سالها بعد که در مکتب اصفهان به اوج خود رسید، او یکی از پرنفوذترین چهره ها در تاریخ فلسفه اسلامی است. همچنین با وجود تنوع مطالعات محققانه موجود در اسلام که دامنه آن از فلسفه بحثی مشائین و حکمت ذوقی اشراقیون تا سیر زاهدانه و باطنی صوفیان کشیده می شود، معدودند فیلسوفانی که سعی کرده اند تا این مکاتب فکری را در قالب الگوی فلسفی منسجمی ترکیب کنند.

سهروردی که مبلغ حکمة العتیق بود تلاش کرد مکاتب مختلف حکمت را وحدتی ببخشند تا آن حقیقت عام و جهانی را که در قلب همه ادیان الهی جای دارد نشان دهد

سهروردی که مبلغ حکمة العتیق بود تلاش کرد مکاتب مختلف حکمت را وحدتی ببخشند تا آن حقیقت عام و جهانی را که در قلب همه ادیان الهی جای دارد نشان دهد. برخلاف صوفیان و عرفای متقدم دنیای اسلام، سهروردی معتقد بود که بحث و استدلال فلسفی برای طالبان سلوک در طریق اشراق آموزشی لازم است. چنین نظری بسیار انقلابی بود، زیرا صوفیان منکر فلسفه عقلگرایانه بودند، نماینده چنین فلسفه ای مشائین بودند که به نوبه خود تصوف را مردود می شمردند. اهمیت سهروردی وقتی روشن تر می شود که ببینیم او عارفی است که هم از استدلال فلسفی هم از زهد و ریاضت به عنوان بخشی اساسی از مسلک اشراق دفاع می کند. وی همچنین به منظور آشتی دادن میان فلسفه عقلگرایانه، حکمت ذوقی و حکمت عملی، عناصر مختلفی از سنن فکری مصریان، یونانیان و ایرانیان را در هم آمیخت.

گرچه عرفان یکی از خصیصیه های برجسته مکتب فلسفی سهروردی است، او فقط صوفی نبود، مکتب فکریش هم عرفانی محض نبود. او نظام ساز بود و مانند بسیاری از توانمندان دیگر از قبیل ابن سینا در باب موضوعات مختلف و سنتی فلسفی، مانند مابعدالطبیعه، هستی شناسی، معرفت شناسی، منطق و غیره اظهار نظر کرده است.

*در سالهای اخیر در داخل و خارج از کشور مطالعات متنوعی راجع به سهروردی انجام شده که شاید بتوان گفت برداشت های خاصی از اندیشه او ارائه شده است. به نظر شما کدام رویکرد کامل تر است؟

بله همان طور که گفتید در سالهای اخیر بحثهایی درباره خصلت حقیقی تعلیمات سهروردی و کیفیت سهم ویژه او در فلسفه اسلامی در میان سهروردی شناسان در جریان بوده است. این بحثها به ظهور سه تعبیر متمایز از فلسفه سهروردی منجر شده است.

مرحوم حسین ضیائی معتقد است که ویژگی برجسته فلسفه سهروردی تألیفات مشائی او و به خصوص شرحهای او بر منطق و نقد او بر دیدگاه مشائی درباره روش تعریف به عنوان وسیله شناخت است. ضیائی که تألیفات غیرمشائی سهروردی را در درجه دوم اهمیت قرار می دهد به ندرت اشاره ای به مقالات عرفانی او می کند.

تعبیر استاد ضیائی از تفکر سهروردی نسبتا محدود است و ماهیت جامع فلسفه اشراق او را به عنوان فلسفه ای که دربرگیرنده فلسفه عقلگرایانه است اما به فلسفه مشائی محدود نمی شود، معرفی نمی کند. به نظرم حتی مطالعه اجمالی مجموعه مصنفات سهروردی نشان می دهد که وی تا چه اندازه از مکتب فلسفی معمول زمان خویش، یعنی نوع تحلیل منطقی مشائیون فراتر رفته است. به علاوه نادیده گرفتن انبوه مقالات عرفانی سهروردی در حکم چشم بستن بر علت نوشتن آنهاست. اگر سهروردی آن مقالات را لازم نمی دانست آنها را با چنان دقتی تألیف نمی کرد و به یارانش در مورد مراقبت از آنها دستورهای مکرر نمی داد. مقالات عرفانی سهروردی را باید بخش اصلی از مکتب اشراق به شمار آورد. در چنین مقالاتی است که او دومین مؤلفه مکتب فکری اشراق، یعنی حکمت عملی را عرضه می کند و این چیزی است که تعبیر یادشده آن را کاملا نادیده می گیرد.

بنا به نظر بعضی دانشمندان برجسته در عرصه فلسفه اسلامی از قبیل مهدی حائری و سید جلال آشتیانی، سهروردی فیلسوفی است که علی رغم نوآوریهایش و با وجود انحرافاتش از دیدگاه مشائی، اساسا در قلمرو فلسفی ابن سیناست. برداشتی ابن سینائی از سهروردی نگاهی گسترده تر به فلسفه او می اندازد و هم برای شرحهای وی بر منطق و فلسفه مابعدالطبیعه و هم برای مصنفات اشراقی او اهمیت فلسفی زیادی قائل است. بنابراین سهروردی شخصیتی به شمار می رود که با استفاده از منابع مختلف ابن سینا را از دیدگاهی نوافلاطونی تفسیر می کند و بدین ترتیب ارسطو، افلاطون، فیثاغورسیان و فلسفه هرمسی را با هم ترکیب می کند.

این نظر به اعتقاد من معتبرتر از نظر قبلی است اما این نیز بر مصنفات عرفانی سهروردی تأکیدی نمی‌کند. مفاهیمی از قبیل کسب دانش از طریق تجربه عرفانی و تأکید صریح سهروردی بر ریاضت به عنوان جزء لازم در مطالعه حکمت اشراق، اکثر اوقات مورد غفلت مفسران نوابن سینائی سهروردی قرار می گیرد.

تعبیر استاد ضیائی از تفکر سهروردی نسبتا محدود است و ماهیت جامع فلسفه اشراق او را به عنوان فلسفه ای که دربرگیرنده فلسفه عقلگرایانه است اما به فلسفه مشائی محدود نمی شود، معرفی نمی کند

این گروه از مفسران به نوشته های فارسی سهروردی توجهی را که شایسته آن است نمی کنند و غالبا آن نوشته ها را تنها به عنوان آثار ادبی عالی می خوانند. مقالات عرفانی سهروردی آنچه را که زبان فلسفه عقلگرایانه از دستیابی بدان عاجز است، به زبان استعاری عرضه می کند، حتی ابن سینا خود در نقل گزارشهای شهودی خود به قصد ابلاغ بعضی مفاهیم فلسفی که زبان معمول فلسفه مشائی نمی تواند آنها را برساند، به استفاده از زبانی نمادین تکیه می کند.

تعبیر حکیم در مورد سهروردی نیز مورد تأیید شماری از دانشمندان برجسته مانند سید حسین نصر و هانری کربن است. معنای شاخص این تعبیر جنبه چندبعدی فلسفه سهروردی است. طبق این تعبیر فلسفه عقل‌گرایانه شرط لازم برای مطالعه فلسفه اشراقی و جزء مکمل آن است.

برخلاف دو دیدگاه سابق، نصر و کربن می گویند: نقش فلسفه عقل‌گرایانه طبق نظر سهروردی نقشی محدود است، زیرا این فلسفه محدودیتهای استدلال را برای دستیابی به علم محقق درباره وجود برملا می سازد. عقلی که شوق رسیدن به حقیقت مطلق را دارد از استدلال بالاتر می رود و از طریق ذوق عقلانی به حقیقت الهی احاطه می یابد. سهروردی بارها در سرتاسر رسالاتش، با بررسی تفصیلی آداب خاص صوفیانه، اجزاء سازنده مسلک زاهدانه و نتایج معنوی آن برای سالک، نقش و جایگاه بعد عملی مکتب اشراق را صراحتا عنوان می کند.

*شما از میان این سه برداشت از سهروردی، کدامیک را می پسندید؟

من به تعبیر دکتر نصر و هانری کربن معتقدم، زیرا دو تعبیر نخستین را نفی یا مستثنا نمی کند، بلکه برای بعد عرفانی سهروردی نیز اهمیت شایسته قائل می شود. همان طور که در بیان معرفی هر رویکرد نقدهای اجمالی هم بیان کردم، واضح است که سهروردی رسالات عرفانی گوناگونی نوشته و ضمن آن عمدا از نهادها و استعاره های سنتی متصوفانه استفاده کرده است. به علاوه شمار این رسالات، کاربرد زبان و تعبیرات صوفیانه و نیز تأکید صریح بر مفاهیمی از قبیل طریقت روحانی، نیاز به شیخ راهنما و ریاضت، همه و همه بیانگر یک چیز است و آن علاقه سهروردی به روشن کردن جایگاه و اهمیت عنصر صوفیانه مکتب اشراق است.

به نظرم بی اعتنایی به عناصر صوفیانه اندیشه های سهروردی منجر می گردد به معرفی نادرست مکتب اشراق منجر می شود که غالبا به دنبال آن تلاش می شود سهروردی را در یکی از مکاتب سنتی فلسفی اسلامی یعنی فلسفه مشائی قرار دهند. بنده معتقدم سهروردی برای درک حقیقت به یک روش تکیه نمی کرد، بلکه از امکاناتی که در ابعاد نظری و عملی حکمت وجود داشت بهره کامل می گرفت.

بنده معتقدم سهروردی برای درک حقیقت به یک روش تکیه نمی کرد، بلکه از امکاناتی که در ابعاد نظری و عملی حکمت وجود داشت بهره کامل می گرفت

*اندیشه سهروردی و مکتب اشراق چه تأثیری بر فلسفه اسلامی داشته است؟

مکتب اشراقی سهروردی نقطه عطفی در تاریخ فلسفه اسلامی بود، زیرا مسیر و خصلت تفکر فلسفی را از رویکردی صرفا عقلگرایانه به رویکردی تغییر داد که زهد و ریاضت، بخشی از الگوی معرفت شناختی آن به شمار می آمد. بیشتر مکتب فلسفی که پس از سهروردی پیدا شد، به گونه ای متأثر از تعالیم او بودند. بعضی از آن مکاتب، مانند جنبش شیخیه که با بعضی از رگه های تفکر اشراقی موافق بود، مخالف مکاتب دیگر بود.

مکتب اشراق نه تنها وسیله آشتی دادن دو سنت تصوف و فلسفه مشائی که با هم در تعارض بودند شد، بلکه همسازی و انسجامی میان آنها به وجود آورد. نتیجه این بود که تطهیر باطن و ریاضت شرطی لازم برای تفکر فلسفی گردید، این نهایتا به احراز حقیقت می انجامد.

مکتب اشراق سهروردی تأثیری عمیق و پایدار بر سنت علم و حکمت ایران به جای گذارد. تعالیم او و بخش اعظم متون اشراقی به جنبش فلسفی نیرومندی بدل گردید که اوج آن، مکتب اصفهان بود. شرح ها و تفسیرهای استادانه بر تعالیم سهروردی امروز هم با اشتیاق تمام مطالعه می شود.

*چرا سهروردی این چنین مورد استقبال فیلسوفان این دوره واقع شد؟ آیا فقط بدان سبب است که وی بومی ایران بود؟

پاسخ را باید در حال و هوا و محیط مذهبی غنی و متمایل به دانشهای باطنی خود ایرانیان جستجوکرد که آنان را پذیرای اندیشه های سهروردی کرد. دلیل دیگر این بود که مکتب اشراقی سهروردی زمینه ای را فراهم کرد که توانستند بر مبنای آن تفسیری رمزی و نمادین از اسلام شیعی تنظیم و تبیین کنند. اسلام شیعی هم بر عقل به عنوان ابزاری برای حصول حقیقت و هم بر قبول و پایبندی به علم حضوری که در اسلام جای بسیار مهمی دارد، تأکید زیادی می کند. مکتب اشراق سهروردی بحث فلسفی و انجام ریاضت را توأما شرایط لازم برای دستیابی به حقیقت می داند.

اتفاقی نیست که فلسفه سهروردی که بر ارکان علم و عقل عملی هر دو اصرار می ورزد، خود را در دوان صفوی که اسلام شیعی به عنوان مذهب رسمی کشور انتخاب شد، نشان داد. اسلام شیعی که بر دوازده امام به عنوان زنجیره ای از وسائط تجلی نور محمدی تأکید داشت، طبعا پذیرای تعالیم اشراقی بود.

علاوه بر عوامل مذهبی و فکری که به اندیشه های سهروردی امکان ریشه دوانیدن در ایران را داد، تفاسیر و شرح های مهمی نیز بود که به استحکام یافتن آراء وی کمک کرد. مهمترین کار شرح شهرزوری بر حکمة الاشراق و تلویحات بود. نیز تفاسیر استادانی چون ابن کمونه، علامه حلی، قطب الدین شیرازی، اثیرالدین ابهری، نصیرالدین طوسی و بالاخره ملاصدرا در نشر اندیشه های سهروردی مؤثر بودند. ابهری و طوسی به نوشته های مشائی مشرب خود شهرت دارند ولی با این همه سخت تحت تأثیر سهروردی بودند. ابهری در کشف الحقایق فی تحریر الدقایق که نماینده کاملی از تعالیم سهروردی است، شماری از مسائل فلسفی را از دیدگاهی اشراقی بحث می کند. پیش از دوره صفوی، چهره هایی چون سیدحیدر آملی و ابن ابی جمهور و کتاب عمده اش المجلی در رسیدن مکتب اشراق به اوج خود در عهد صفویه نقش مهمی ایفا کردند.

جوّ دینی ایران، ویژگی های تاریخی و فرهنگی آن و وجود عنصری اساسا عرفانی در جهان بینی ایرانی به تثبیت موقعیت سهروردی به عنوان شخصیتی که ایرانیان خود را با او آشنا احساس می کنند، کمک کرد. سید حسین نصر می گوید: تا اوایل سده هشتم، مکتب اشراق به طور قطع در ایران پای استوار کرده بود و از آن به بعد هم جزء مهمی از حیات فکری نه تنها ایرانیان بلکه سرزمینهای شرقی قلمرو اسلام که فرهنگ اسلامی ایرانی در آن غلبه داشت، باقی ماند.

جنبش سیاسی نیرومند صفویان و علاقه زیاد سلاطین این سلسله به رونق زندگی فکری و عرفانی ایران، حکمت اشراقی را در آنچه به مکتب اصفهان شهرت یافت به اوج خود رساند.

جوّ دینی ایران، ویژگی های تاریخی و فرهنگی آن و وجود عنصری اساسا عرفانی در جهان بینی ایرانی به تثبیت موقعیت سهروردی به عنوان شخصیتی که ایرانیان خود را با او آشنا احساس می کنند، کمک کرد

*سهروردی بر فیلسوفان بعد از خود خصوصا ملاصدرا چه تأثیری داشت؟

عموما بر این عقیده اند که غلبه سهروردی بر فلسفه اسلامی به اندازه قابل ملاحظه ای به دست ملاصدرا محدود شد، حکیمی که نقدها و شرح های وی بر تعالیم سهروردی او را به عنوان بالاترین مرجع حکمت متعالیه تثبیت کرد. سهروردی و ملاصدرا نماینده دو رویکرد متمایز به حکمت هستند. نظام فلسفی ملاصدرا فلسفه سهروردی را در بر می گیرد، اما او تغییرات عمده ای در آن داده که در نتیجه تعبیرات مشائی ابن سینا با اندیشه های اشراقی سهروردی در هم تلفیق و ترکیب شده است. جامعیت اندیشه های ملاصدرا تفوق او بر فلسفه اسلامی در ایران تا عصر حاضر پای بر جا نگه داشته است.

مهمترین توفیق ملاصدرا این است که او مبنای معرفت شناسی سهروردی را از نور به اصالت وجود تغییر داد. تغییر مهم این گونه صورت پذیرفت که کل ساختار فلسفه سهروردی با یک استثناء دست نخورده باقی مانده است و آن استثناء اولویت اصالت وجود بر اصالت ماهیت سهروردی است.

تفاوت اصلی میان ملاصدرا و سهروردی در آراء هستی شناختی آنهاست. به عقیده ملاصدرا که طرفدار اصالت وجود و درجات موجودات(تشکیک) بود، هر موجود جایگاه وجودشناختی متفاوتی دارد. ملاصدرا که وجود محض را همان وجود مطلق می داند، بر این عقیده است که در میان همه درجات موجودات وحدتی است که از وجود محض صادر می شود. تا اینجا نظام فلسفی ملاصدرا مشابه نظام سهروردی است با این تفاوت که ملاصدرا وجود را جایگزین نور کرده است.

چیزی که تفاوت عمده میان این دو اندیشمند را پدید می آورد توصیف آنهاست از سلسله مراتبی که هر دو منافع آنند. ملاصدرا می گوید سلسله مراتب در مورد قلمرو وجود قابل اعمال است و نمی تواند ماهیت را شامل شود. سهروردی نقطه مقابل را می گیرد، بدین ترتیب که می گوید درجه بندی موجودات تنها وقتی معنا پیدا می کند که در مورد ماهیات به کار رود. از نظر ملاصدرا وجود مقدم بر ماهیت و لذا اصلی است زیرا نخست چیزی باید وجود داشته باشد و سپس دارای ماهیت گردد. اساسا این بحث در مرکز فلسفه ملاصدرا قرار داد.

وجود شمار بسیاری نسخ خطی اشراقی در کتابخانه های ترکیه نشانی است از اینکه سهروردی مورد مطالعه دانشمندان ترک بوده است

*از اندیشه سهروردی در جهان اسلام و غرب چه استقبالی شد؟

حکمة الاشراق سهروردی در هند به زبان سانسکریت ترجمه شد و مخصوصا مورد استقبال اقلیت زرتشتی در آن سامان واقع شد. نفوذ سهروردی در هند از حلقه شخصیتهای اشراقی مشرب در گذشت و بر طریقه صوفیان چشتی تأثیری عمیق بر جای نهاد.

وجود شمار بسیاری نسخ خطی اشراقی در کتابخانه های ترکیه نشانی است از اینکه سهروردی مورد مطالعه دانشمندان ترک بوده است. حضور سهروردی در سوریه و شاگردان و مصاحبان متعددش نیز می تواند عامل نشر اندیشه های او در آن دیار باشد.

به دلایل نامعلومی آثار سهروردی به لاتین ترجمه نشد و بنابرای فلسفه او برای غربیان ناشناخته ماند، البته محتمل است سهروردی بر حلقه های فکری اسپانیا تأثیر گذارده باشد و در اسپانیای جنوبی مورد بحث و مطالعه عرفای یهودی قرار گرفته باشد، اما در دوره معاصر با کارهای هانری کربن، سید حسین نصر، حسین ضیائی و ... این نقیصه تا حدودی برطرف شد. نفوذ کربن در جهان عرب به خصوص مستعمرات پیشین فرانسه باعث شد که مکتب اشراقی سهروردی در مناطق شرقی و غربی دنیای اسلام به خوبی مورد استقبال قرار گرفت. سنتهای ریشه دار عرفانی در شبه قاره هند و پاکستان با تعالیم رمزی سهروردی هم افقی و آشنایی داشت. ایران و آفریقای شمالی مراکز فلسفه تعقلی، نیز پذیرای این عناصر از فلسفه اشراق سهروردی بودند.

کد خبر 4679504

منبع: مهر

کلیدواژه: سهروردی ملاصدرا حکمت اشراق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۸۹۲۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی چیست؟

شروع زمان سنج هجری خورشیدی روز جمعه «۱ فروردین سال ۱ هجری خورشیدی» (۲۹ شعبان ۱ سال قبل از هجرت) مطابق با ۱۹ مارس ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۲۲ مارس ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است. البته روز اول سال یک هجری خورشیدی (از ۱ فروردین تا ۲۴ شهریور) ۵ ماه و ۲۴ روز قبل از هجرت پیامبر (کمتر از یک سال) است.

فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی

سال، فصل‌ها، ماه‌ها و روزها

به گزارش بیتوته، این زمان سنج از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شده‌است و طبق زمان سنج جلالی ابتدای آن اعتدال بهاری در نیمکرهٔ شمالی است. با این فرق که مبدأ آن هجری است. طراحان زمان سنج جلالی، گروهی ریاضیدان و اخترشناس بودند که نامدارترین آن‌ها حکیم خیام ریاضیدان و شاعر ایرانی بود.

این ها به سفارش ملکشاه سلجوقی و با اصلاح زمان سنج یزدگردی به این زمان سنج جدید دست پیدا کردند. زمان سنج جلالی با حفظ شروع و طول سال با تغییر مبدأ، اسامی و طول ماه‌ها در قالب زمان سنج هجری شمسی برجی درآمده و باز با تغییراتی در طول ماه‌ها ضمن تنوع اسامی آنها، عنوان تقویم هجری شمسی پیدا کرد.

این تقویم بر پایه سال اعتدالی خورشیدی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۸ روز است؛ که سال تقویمی آن ۳۶۵ و ۳۶۶روز (کبیسه) می‌باشد.

هر سال دارای ۴ فصل با نام‌های بهار، تابستان، پاییز و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد و هر ماه تقریباً ۴ هفته و هر هفته ۷ روز با نام‌های شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) دارد. هر سال با ۱ فروردین و فصل بهار شروع می‌شود.

بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) اتفاق می افتد. طول ماه‌های این زمان سنج در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون فرق داشته است، اما از حدود سال ۱۳۴۸ در ایران و افغانستان طول ماه‌ها یکسان است.

طول ماه‌ها در نیمه اول سال ۳۱ روزه و در نیمه دوم سال ۳۰ روزه است با این تفاوت که ماه پایانی (اسفند) ۲۹ روزه است و فقط در سال‌های کبیسه ۳۰ روز خواهد داشت. 

نام ماه‌های دوازده‌گانه پارسی

نام ماه‌های دوازده‌گانه پارسی تماما برگرفته از متون کهن زردشتی است که ریشه در اعتقادات و باورهای این آیین دارد.

فروردین نام اولین ماه فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین (فرورتن ) و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. فروردین شکل تغییر یافته واژه فروهر است به معنای نیروی پیشرو. فروردین جمع مؤنث واژه ی فرورتی در حالت اضافی است و به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است . پس «ین » علامت نسبت نیست .

- اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا به آن، اَشَه وَهیشتَه و در پهلوی اُرت وَهیشت گویند. مرکب از دو جزء است: اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس. دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست و واژه ی مرکب به معنی بهترین راستی است .

در کل به معنی بهترین راستی است و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.

- خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات، در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو بخش: بخش اول هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، پس هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. به معنی تندرستی نیز آمده و نیز نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.

- تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی گفته می شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می شود و کشتزارها سیراب می شود. تیشتر را در زبانهای اروپایی سیریوس خوانده اند.هر زمان تیشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می دهد. تیر نام ستاره ای در آسمان هم هست.                            

- امرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات، در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه بخش: اول ا، ادات نفی به معنی نه، دوم مرتا به معنی مردنی و نابود شدنی و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابر این امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. مرداد نام آخرین امشاسپند هم می باشد. نام این ماه اشتباه مرداد تلفظ می شود که باید امرداد خوانده شود.

- شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می دانند. کلمه ای است مرکب از دو بخش: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و بخش دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن و ئیریه یعنی منتخب و آرزو شده و در کل یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده.

این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور به معنی بهترین شهریاری یا مدینه فاضله، فرشته ای موکل بر آتش و موکل بر همه فلزات و تدبیر امور و مصالح و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم آمده است.

- مهر (پیوستن با مهربانی). نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است. در اسطوره‌های ایرانی گرما و نور خورشید را ایزد مهر می دانستند. در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر، و در پهلوی میتر، و در فارسی مهر گفته می شود، که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. مهر به معنای محبت ومهربانی هم آمده است.

- آبان نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه است. آبان (آب‌ها(در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می شود. در اوستا بارها آپ به معنی فرشته نگهبان آب استفاده شده و همه جا به صورت جمع آمده است. کلا جلوه های طبیعی سودمند نزد ایرانیان خیلی ارجمند است پس بعضی روزهای ماه به نام مظاهر طبیعی نهاده شده است. در این ماه از سال به طور معمول باران می‌بارد. آبان، در زمان سنج باستانی شروع زمستان بزرگ بوده است.

- آذر نام ماه نهم از سال خورشیدی و نام روز نهم از هر ماه است. آذر (آتش(در اوستا آتر و آثر، در پارسی باستان و پهلوی آتر و در فارسی آذر می گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است. آریائیان(هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می دادند. آفتاب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار می گیرد. سرما در این ماه به اندازه‌ای است که باید آتش روشن کرد.

- دی نام دهم از سال خورشیدی است. در بین سی روز ماه، روزهای هشتم، پانزده و بیست و سوم هم به دی (آفریدگار، دثوش) موسوم است. برای این که این سه روز با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می پیوندند، یعنی هشتمین روز ماه را دی به آذر، نام روز پانزدهم ،دی به مهر و نام بیست و سومین روز هر ماه دی به دین بود. دی (دادار، دانای آفریننده) در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده ، دادار و آفریدگار است و بیشتر صفت اهورامزدا است و آن از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دثوش(=دی) برای تعیین دهمین ماه استفاده شده است. دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.

- بهمن نام یازدهم از سال خورشیدی و نام روز دوم از هر ماه است. بهمن (منش نیک( در اوستا وهومنه، در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو بخش: وهو به معنی خوب و نیک و مند از ریشه من به معنی منش است؛ بنابراین یعنی بهمنش، نیک اندیش و نیک نهاد. بهمن نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم هست.

- اسفند نام دوازدهم از سال خورشیدی و نام روز پنجم از هر ماه است. اسفند (آرامش افزاینده، پارسایی مقدس (دراوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ و گاه به اختصار سپندار و اسفند گفته شده است. اسفند یا سپنتا آرمیتی، آرامشی است که از عشق و ایمان سرچشمه می گیرد. در ادبیات اوستایی این جلوه اهورایی به صورت مادینه (مونث) به کار برده شده است.

پس در اسطوره‌های ایرانی این امشاسپند نگهبان زن و زمین محسوب می شده است. در بندهشن آمده که زن نیک مانند زمین نیک سختی‌ها را می گوارد و بر شیرین می دهد. از این روی جشن اسپندگان (29 بهمن ماه امروزی) مخصوص زنان بوده است. در این روز مردها با دادن هدیه به زنان از ایشان قدردانی می‌کرده‌اند. اسفند به معنای فروتنی هم هست و نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • ۱۷ نقطه از گلستان میزبان برنامه‌های دویست و نود و یکمین سالروز تولد مختومقلی فراغی است
  • باید مکتب آوینی را بشناسیم
  • بررسی اندیشه های فلسفی شهید مطهری در برنامه رادیویی سوفیا
  • نقش سنگرسازان بی سنگر در تاریخ انقلاب ماندگار است
  • حجت الاسلام خسروپناه: علم حکمی؛ لازمه دستیابی به تمدن نوین اسلامی
  • الگوی مکتب دانشگاهی انقلاب اسلامی را استخراج کردیم
  • استاد مجتهدی هم معلم و هم مولف بود
  • فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • معلم انقلابی باید در کشور تربیت شود
  • نشست «اقلیم، طبیعت، بیان هنری» برگزار شد/ نگاه فلسفی به زیبایی