روایت از پیلهای برای پرواز یک جانباز سرفراز
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۴۶۸۳۴
کتاب «پیله یک پرواز» در ۸۰ صفحه و به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان سمنان منتشر شده است.
«پیله یک پرواز» نام یکی از داستانهای این کتاب است که به صورت منِ روای از زبان یک جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس روایت میشود.
این آزاده بر روی تخت شماره ۲۳ بیمارستان امام خمینی(ره) تهران بستری است، زمان حال را برای خواننده به تصویر میکشد و در لا به لای رفت و آمد پزشک و پرستار و اعضای خانوادهاش، بازگشتی به گذشته و دوران اسارت و جبهههای جنگ دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«سید» به عنوان راوی این داستان کوتاه، در انتهای داستان با همرزم قدیمی و شهیدش جلیل به سمت پنجرهای که همیشه بسته بود میرود و مسیری را که پر از نور سبز است پیش میگیرد و این بار درد سوزنهای پرستار را در رگ دستهای نحیفش حس نمیکند.
روایتهای این کتاب دارای خط روایی مستقیم، ساده و روان و بدون پیچیدگی است و خواننده را بدون دردسر تا پایان داستان به دنبال خود میکشانند.
پیشروی، همسفر، عروسک، فاصله، شربت دامادی، داوطلب و میزبان، عنوان های دیگر کتاب «پیله یک پرواز» است.
بخشی از کتاب
روزی هزار بار از خودم میپرسم: «چرا دکترها کپسول اکسیژن را بالای سرم گذاشتهاند و این همه سیم و شلنگهای عریض و طویل و باریک را از راه دهان و بینیام فرو بردهاند توی حلقم.»
این بار هم خودم جواب سوالم را میدهم: «حتما میخوان اکسیژن ناب و خالص را به دورن ریههایم بفرستند. شاید لحظهای آرامتر و بدون درد نفس بکشم.»
هفت هشت ماهی است که توی این اتاقک بیمارستان هم دنبال گمشدهام میگردم. دستهایم دیگر نمیتوانند قلم به دست بگیرند. دیگر حتی انگشتانم هم حرکت نمیکنند. به دلم افتاده همه منتظرند برایم مراسم یادبود بگیرند و بالای قبرم اشک بریزند.
۹۸۹۱/۶۱۰۳
منبع: ایرنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۴۶۸۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری