Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش نشریه فارن پالیسی، افزایش تنش بین متحدان دیرینه عربستان سعودی و امارات متحده عربی در جنگ یمن می تواند منجر به شکست ائتلاف عربی و آسیب رساندن به فشارهای کاخ سفید به ایران شود.

نزاع ها و درگیری عربستان و امارات هم اکنون از زوایای پنهان خارج شده و به صحنه علنی در جنگ یمن تبدیل شده است. دو کشوری که پنج سال پیش با برنامه مشترک وارد جنگ یمن شدند هم اکنون در برخی مناطق یمن مستقیما در مقابل یکدیگر قرار می گیرند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش فارن پالیسی، رویکردهای متفاوت منطقه ای این دو شریک امنیتی مهم آمریکا، می توانند واشنگتن را درگیر اختلافات منطقه ای دیگری کنند و موضع دولت ترامپ درباره ایران را پیچیده تر کند.

در حالی که رهبران عربستان سعودی و امارات درصدد آن هستند تا اختلافات خود را پایان یافته به تصویر بکشند اما جنگ اخیر در عدن نشان می دهد که رویکردهای سعودی و اماراتی در مورد جنگ یمن نسبت به آغاز مداخله ائتلاف عربی در جنگ داخلی یمن بسیار تغییر کرده است.

پایگاه تحلیلی آمریکا برای اولین بار در تیرماه سال جاری مرکز سوفان با اشاره به مواردی همچون حمله به نفتکش ها در خلیج فارس و جنگ یمن عنوان داشت که امارات در حال فاصله گرفتن از عربستان در حوزه سیاست خارجی است.

بر اساس گزارش مرکز سوفان، اول از همه ماجرای حمله به نفتکش ها در خلیج فارس موجب بروز اختلاف میان امارات و عربستان شد. ریاض تاکید داشت که ایران عامل این حملات است اما ابوظبی اعلام کرد که شواهد و سندی برای اثبات دست داشتن ایران در این حملات وجود ندارد و همین امر موجب بروز اختلاف میان امارات با آمریکا و عربستان شد.

در جایگاه دوم نیز جنگ یمن موجب بروز اختلاف میان دو کشور شده است. محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی وعده یک پیروزی آسان را در یمن به حاکمان امارات داده بود اما اکنون با گذشت پنج سال از آغاز جنگ یمن، عربستان و امارات هیچ دستاوردی نداشته اند و این جنگ تبدیل به یک کابوس شده است.

این مرکز آمریکایی در ادامه به خروج نظامیان و جنگ افزارهای اماراتی از یمن اشاره کرده و آن را نشانه ای دیگر برای جدایی امارات از عربستان در حوزه سیاست خارجی دانسته است.

ایالات متحده حمایت ویژه و چشمگیری را برای ائتلاف به رهبری عربستان داشته است و دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا تمامی رای‌گیری‌ها برای مجبور کردن پنتاگون در قطع ارتباط با این درگیری‌ها را در پی اتهامات مربوط به نقض حقوق بشر و روابط بین ائتلاف به رهبری عربستان، القاعده و سایر گروه‌های تروریستی وتو کرده است. واشنگتن، ریاض را متحد اصلی خود در راستای اقدامات برای منزوی کردن تهران می‌داند و جنگ یمن یک صحنه نبرد فعال برای پایان دادن به ارتباط ادعایی بین ایران و حوثی‌هایی است که مکررا آن را انکار می‌کنند.

امارات نیز یک متحد مهم برای واشنگتن علیه ایران است، اگرچه امارات روابطش با تهران را آنطور که ریاض در سال ۲۰۱۶ به طور کامل قطع کرد، این کار را انجام نداد. با وجود افزایش ناآرامی‌ها در بحبوحه تنش‌های ایران و آمریکا در خلیج فارس، امارات یک موضع متمایز به خود گرفته است.

منبع: ایرنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۶۳۹۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان

سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سال‌های اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.

به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته می‌شود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد می‌کند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.

برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی می‌شود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست می‌دهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان می‌دهد.

اما نگاهی دقیق‌تر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان می‌دهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزاره‌ای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.

اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عرب‌های عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سال‌های ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.

با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکرات‌ها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف می‌کند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» می‌داند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگان‌های عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.

این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عرب‌های عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاه‌های آلترناتیو دیگر که در سال‌های اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف می‌کند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا می‌سازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانه‌ای وهابی پیوند می‌زند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد می‌کند و سه دهه پویایی سیاسی و رویداد‌های تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل می‌دهد.

در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آل‌های اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتار‌ها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح می‌کرد.

بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمین‌های عرب پسا عثمانی می‌دانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبهه‌ای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.

سایر سلفی‌ها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آن‌ها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجسته‌ای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی می‌نویسد، سلفی‌ها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.

آنچه از همه این روایت‌های تاریخی برداشت می‌شود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمی‌کاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب می‌کند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیرو‌های تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.

دیگر خبرها

  • بازی اتمی بن‌سلمان/ بازگشت ایران و عربستان به عصر تنش؟
  • اتحاد مثلث علیه منافع ایران/ بررسی تأثیرات توافق امنیتی میان آمریکا و عربستان بر روابط سعودی‌ها با ایران
  • مناظره آتشین آمریکایی‌ها و سعودی‌ها درباره ایران در شبکه اسرائیلی!
  • 2 مسابقه مهم برای رویداد پادشاهی رینگ در عربستان تایید شدند/ اخبار WWE
  • گزینه‌های آمریکا در برابر بلندپروازی‌های اتمی عربستان
  • ببینید | فوری؛ ترور محمد بن سلمان ناکام ماند!
  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران  سه بر صفر از آمریکا جلو است
  • الهلال و النصر دست نیافتنی می‌شوند
  • ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
  • فروش نسخه‌های جدید اف-۱۵ آمریکایی به عربستان؟!