پاسخ به ادعای عجیب یک احمدینژادی درباره شهادت فرزند بزرگ امام خمینی (ره)
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۶۲۶۵۹
به گزارش وانانیوز،
یکی از نزدیکان محمود احمدینژاد در توئیتی ادعای عجیبی را درباره سید محمود دعایی از یاران امام (ره) و سرپرست روزنامه اطلاعات مطرح کرد. او در توئیت مدعی شد که ساواک و رژیم شاه در شهادت سید مصطفی خمینی فرزند بزرگ امام خمینی (ره) نقش نداشتهاند و سید محمود دعایی در این پرونده نقش داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سید سراج الدین موسوی، عضو دفتر امام خمینی (ره) در واکنش به این ادعای عجیب نوشت: امروز در میان خبرها توییتی منتشر شده بود که بسیار عجیب می نمود. نویسنده این توییت که هر روز یک مطلب عجیب می نویسد و حاشیه ای می آفریند، می خواسته چنین القا نماید که ساواک به دست جناب حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی، مرحوم آیت الله شهید سید مصطفی خمینی را حذف کرده اند و حاج سید احمد آقا خمینی را به اصطلاح نویسنده این توییت برکشیده اند.
در این مطلب سه ادعا نهفته است. نخست آنکه ساواک اقدام به ترور فرزند ارشد امام نکرده است. دوم آنکه در این ماجرا آقای دعایی نقش داشته است و سوم آنکه جریان قاتل به تفوق حاج احمد آقا در بیت امام مایل بوده است.
از ادعای اول که بگذریم که معلوم نیست از کجا نویسنده به این اطمینان رسیده است، دو ادعای دیگر شگرف و عجیب و باطل است و بیش از هر چیز نشان دهنده درک نازل و فهم ناقص نویسنده است.
راستی آیا این نویسنده که خود را وابسته به رییس جمهور سابق می داند این مقدار از حقایق به دور است یا عناد و دشمنی، او را به این «چشم بستگی» کشانده است؟ آیا او تصور می کند که امام با آن درک الهی بیت خود را این چنین رها کرده بوده اند؟ راستی آیا این اسناد که نویسنده این توییت ادعا می کند، از روزهای اول انقلاب تا امروز پنهان بوده و به یک باره در دسترس او قرار گرفته است؟ آیا هیچ کس تا امروز این شواهد را درنیافته و چهل سال، هم امام و هم همه نیروهای انقلاب و هم همه نهادهای امنیتی با سلایق مختلف سیاسی از آن بی اطلاع بوده اند؟ فهم و دریافت همه فعالان سیاسی از همه جناح های مختلف و با همه اختلافات، بزرگ ترین شاهد بطلان سخن این نویسنده جنجالی است.
درباره مرحوم حاج احمد آقا باید در جای خود سخن گفت و چه بسا اصلا نیازی نباشد که بخواهیم از ایشان دفاع کنیم، اما درباره برادر عزیز و شریف حضرت آقای دعایی لازم است اشاره کنم که بی تردید در میان یاران امام در نجف کمتر کسی را می توان یافت که به اندازه آقای دعایی فعال و دلسوز برای امام باشد. اعتماد کم نظیر مرحوم حاج آقا مصطفی و مرحوم حاج احمد آقا به ایشان برای هر کسی که با بیت امام در نجف و ایران مراوده داشت مشهود بود و صدای رسای او که صدای روحانیت شیعه بود همواره در نظر همه تریبون انقلاب امام محسوب می شد. و چنانکه زبان های صادق درباره او گفته اند جناب آقای دعایی از خالصترین و زحمتکشیده ترین یاران امام در قبل و بعد از پیروزی انقلاب هستند. ثبات قدم، استقامت رأی و آزادی و جوانمردی در کنار تواضع و فروتنی و زندگی سالم از صفات ممتاز این فرزند راستین انقلاب است. آقای دعایی از مردانی است که در فراز و فرودهای دنیا لحظهای امام و بیت امام و یاران امام را تنها نگذاشت و طعنه و تهدید و تطمیع او را متزلزل نساخت. دعایی یک لحظه از همراهی با بیت امام غفلت نکرد و درحالیکه می دانست اینچنین آماج تهمت ها قرار می گیرد هیچگاه به باورهایش پشت نکرد.
دعایی انقلابی حقیقی بوده و هست و روزی به این قطار انقلاب پیوسته که توام شدنش با این مسیر مشکلاتی فراوان به همراه داشته است. او هر روز از نجف به بغداد میرفته و پیش از ظهر به نجف بازمیگشته تا کسی نداند سخنگوی رادیوی مبارزین کیست. او انقلابی واقعی است ولی هرگز انقلاب برای او سکان و پلکان پیشرفت و ترقی شخصی نشده است. دعایی از افراد زیادی چوب خورده اما آن را به کینه تبدیل نکردهاست. دعایی متواضع است ولی تواضع او رنگ انظلام ندارد. او روی اصول و قواعدش میایستد ولی پرخاشگر نیست، مواضع خود را دارد ولی هرگز به امام پشت نمی کند. دعایی معتقد به تمام ارزش هایی است که برای آنها انقلاب شده است. متاسفانه بسیاری انقلابی گری را با یک طرفه راندن و ارزش گرایی را با تندخویی یکسان میگیرند و دروغ را در راه اهداف خود جایز می شمارند.
جا دارد به خاطره مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هم اشاره کنم که درباره آقای دعایی گفته بودند: «در سال ۴۵ بیانیهای علیه جشن تاجگذاری داده بودیم که من و آقای دعائی لو رفتیم. من دستگیر و بازداشت شدم و او به عراق فرار کرد و در آنجا با کمک حاج آقا مصطفی خمینی به رادیو بغداد رفت و سالها یک تنه، سخنران برنامهی بسیار تأثیرگذار «نهضت روحانیت در ایران» بود. برخورد با کسی [آقای دعایی]که همه عمر چه قبل و بعد از انقلاب اسلامی، در خدمت نظام بوده، نشان از عصبانیتی است که هیچ پشتوانهی عقلانی، قانونی و آیندهنگری ندارد و نگرانیم چون، عواقب اینگونه رفتارها به هیچوجه به نفع نظام نیست.»
و حقیقت آنکه این چند سطر را هم نه برای دفاع از یادگار امام و دعایی عزیز نوشته ام چراکه بهتر از هر کس می دانم با وجود شهادت امام و بیت امام و یاران امام، نه نوشته آن توییت و نه امثال آن نمی تواند گردی بر سلامت ایشان بنشاند، بلکه این را برای دلتنگی خویش نوشتم که بعضی روزها بیش از هر زمانی دلم برای دوستان سفرکرده تنگ می شود.
یاد روزهای زندان بغداد می افتم که آقای دعایی از طرف بیت امام در نجف شخصا برای آزادی من به درب زندان آمد مرا در مرز کویت و به سبب آنکه روزنامه های منطقه را برای امام می بردم دستگیر کردند و ابتدا به زندان بصره بردند و بعد به بغداد منتقل کردند. در همان روزها امام در اعتراض به برخی محدودیت هایشان به نماز جماعت تشریف نمی برند. زهیر معاون مقتدر سعدون شاکر رییس استخبارات عراق خدمت امام رسیده بود تا عذر خواهی کند و امام در همان جلسه به دستگیری شماری از ارادتمندانشان از جمله مرحوم حاج علی خلخالی و من اشاره کرده بودند. زهیر خود به زندان بغداد آمد و ما را با احترام کامل آزاد کرد. از زندان که بیرون آمدم دیدم برادرم دعایی منتظر من است. گفت که از طرف مرحوم حاج احمد آقا و مرحوم شهید محمد منتظری ماموریت یاقته تا مرا به نجف ببرد. مستقیما وارد بر منزل مرحوم شیخ حسن کروبی برادر حضرت حجه الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی شدیم و حضرت حاج احمد آقا را دیدار کردیم.
کسانی که آن روزها را درک کرده اند و می دانند که در ان روزها رژیم عراق چه کینه همراه با ترسی از امام داشت بهتر عمق محبت دعایی را درک می کنند. تنها چند روز بعد از ان بود که امام در ادامه اعتراض به رژیم عراق این کشور را به مقصد کویت و بعد فرانسه ترک کردند.
خدای متعال همه ایشان را در رحمت خویش مستغرق دارد و با اولیا خویش محشور نماید.
دعایی و دعایی ها عمر خود را وقف انقلاب کرده اند و از بد گویی نابخردان که آلت دست کینه های دیرینه کینه توزان می شوند خم به ابرو نمی آورند که به چشم خویش دیده اند که
چراغی را که ایزد برفروزد
گر احمق پف کند ریشش بسوزد.
منبع: وانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت vananews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «وانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۶۲۶۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»