«زن آقا» روی پله دهم ایستاد + عکس
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۰۸۷۷۰
کتاب «زن آقا» روایت زهرا کاردانی که اکنون چاپ دهم آن روانه بازار شده، همسر طلبهای است که برای تبلیغ به یکی از شهرهای استان فارس میروند و در آنجا با اتفاقات مختلفی رو به رو میشوند.
به گزارش مشرق، کتاب «زن آقا» روایت زهرا کاردانی که اکنون چاپ دهم آن روانه بازار شده، همسر طلبهای است که برای تبلیغ به یکی از شهرهای استان فارس میروند و در آنجا با اتفاقات مختلفی رو به رو میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کتاب روایتگر 32 برش داستانی از این سفر تبلیغاتی سی روزه است که به قلم زهرا کاردانی به رشته تحریر درآمده است.
زهرا کاردانی، نویسنده این کتاب درباره روستایی که به آن اعزام شده بودند عنوان کرد: رمضان سال 96 به یکی از روستاهای استان فارس که نمیخواهم نامی از آن روستا ببرم اعزام شدیم که با وقایع مختلفی در آن روستا رو به رو شدیم.
وی افزود: روستایی بزرگ با چند هزار جمعیت و کلی امکانات ولی به شدت اهل خرافات و جادو بودند. به محض ورود به این روستا متوجه شدیم که چه میزان خرافات در این روستا پر رنگ است. دختران و زنان در این روستا خیلی به رمالی به نام «کل مراد» مراجعه میکردند و دعاهای مختلفی از او خریداری میکردند. عمده اتفاقات و اختلاف نظرهایی که با مردم روستا داشتیم سر همین اعتقاد به خرافات آنها بود.
کاردانی در پاسخ به این سوال که چه زمانی تصمیم گرفتید خاطرات خود را یادداشت کنید، با اشاره به اینکه از سال 91 مشغول نویسندگی است، گفت: از وقتی به روستا رسیدیم شروع کردم به نوشتن خاطرات روزانه و همه وقایع را خلاصه وار یادداشت میکردم تا سر فرصت آنها را با جزییات بازنویسی کنم. نوشتههایم را بعد از سفر تکمیل کردم و به جشنواره اشراق فرستادم که به حمد الهی داستان برگزیده شد.
وی درباره ویژگی خاص این کتاب گفت: یکی از نقاط تمایز این کتاب منحصر به فرد بودن آن است از این نظر که تاکنون هیچ همسر طلبهای خاطره سفر تبلیغاتی خود را منتشر نکرده است.
برشی از کتاب:« ظهر بود. قبل از نماز در زدند. پیرزن آبله رویی بود. گیسهای حنا بستهاش را از وسط باز کرده بود. جثه درشتی داشت. چادرش را به گردن بسته و یک آفتابه روی دوش گرفته بود. فهمیدن حرف هایش از بقیه راحت تر بود. واضح و کم لهجه صحبت میکرد. جلوی در میخواست دستم را ببوسد که اجازه ندادم. اخم هایش را کشید توی هم و گفت حتما توی گوش سیدعلی باد رفته یا بهش بو خورده و یک سری تشخیصهایی که ازش سر در نمیآوردم. آفتابه را داد دستم و گفت: «این کریشکه! بچه را میبری حمام. خوب سر و بدنش رو میشوری. آخرِ کار این آفتابه رو می ریزی روی تمام بدنش. فهمیدی؟» اسمش چقدر هندی بود. و هند چقدر به جادو و اینجور خرافات نزدیک. لابد یک جوری آن محلول به جادو و جنبل مرتبط بود. توی آفتابه را نگاه کردم. آبِ سیاهی لب پَر میزد. بوی عجیب و تلخی داشت. ترکیب پودر بال مگس با استخوان مارمولک آفریقایی و خون پشه!؟ تصورش هم چندش آور بود.»
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار سکه و ارز اخبار خودرو کنفرانس افق نو تحولات یمن کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۰۸۷۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درخواست احداث پل عابر در روستا
به گزارش سرویس شهروند خبرنگار خبرگزاری صداوسیما، خویمن ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی است.
شهروندخبرنگاری با ارسال فیلمی برای خبرگزاری صدا و سیما از مسولان خواسته برای ساخت پل عابر روی رودخانه قطور، این روستا فکری کنند تا رفت و آمد اهالی از روی رودخانه تسهیل شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
متن پیام شهروندخبرنگار ما:
با عرض سلام و ادب و احترام ، رودخانه قطور واقع در شهرستان خوی از وسط روستای خویمن عبور میکند و مردم به دلیل نداشتن وجود پل پیاده رو ، در سختی و مشکل به سر می برند.