Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-29@06:10:54 GMT

این «چشم روشنی» برای «فاطمه» است، نه «سیدجواد»

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۱۵۱۷۷

این «چشم روشنی» برای «فاطمه» است، نه «سیدجواد»

خانم طالبی خیلی مردانه ایستادند و شاید در شرایطی که من آن روزها داشتم، ایشان پنجره امیدی برایم شده بودند. برای خیلی از مخاطبان هم همین موضوع پیش آمده بود.

به گزارش مشرق، اوایل مهرماه به مناسبت هفته دفاع مقدس گفتگویی کردیم با خانم کوثر لک، نویسنده کتاب «چشم روشنی». کتاب «چشم روشنی» زندگی جانباز شهید سیدجواد کمال به روایت همسرشان است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این کتاب که به چاپ چهارم رسیده، توسط انتشارات شهید احمد کاظمی روانه بازار نشر شده است.

کار نویسندگی را از کی و با چه انگیزه ای شروع کردید؟

من بحث نویسندگی را از سال‌های دبیرستان شروع کردم، ولی به صورت جدی از سال ۹۴ با قلم زدن در نشریه‌های مختلف و با نوشتن مقاله‌ها شروع کردم و در سال ۹۵ بحث مصاحبه با همسر جانباز شهید سیدجواد کمال مطرح شد که منتهی شد به کتاب چشم روشنی.

شروع کار ارتباط با همسر جانباز از کجا بود و چطور شد سراغ این سوژه رفتید؟

پیشنهاد این کار به آقای محمدعلی جعفری شده بود و چون فضای کار فضای همسر شهید بود و یک سال بعد از شهادت همسرشان بود، بنا بر صلاحدید خود آقای جعفری قرار شد من بحث را پیش ببرم.

خانم کمال راضی به مصاحبه شده بودند یا شما طرح موضوع کردید؟

جالب این است که خود ایشان پیشنهاد داده بودند و پیگیر کار بودند. حتی به چند جا مثل حوزه هنری و بنیاد شهید هم مراجعه کرده بودند تا یک نویسنده پیدا کنند تا کتابی از زندگی سیدجواد کمال تهیه منتشر کند که به هر ترتیب به آقای جعفری رسیده بودند.

چرا ایشان این دغدغه را داشتد؟

ایشان خیلی روحیه سازنده‌گرایی دارند. الان هم در زمینه قالیبافی دارند کارآفرینی می‌کنند و چند خانم از هم محله‌ای‌هایشان را جمع کرده‌اند و در مسجدی که آقای کمال در محله ساخته بودند، مرکزی برای رشد و کارآفرینی ایجاد کرده‌اند. انگار آقای کمال همان طور که خودشان رشد می‌کرده‌اند، در کنارش همسرشان را هم رشد داده‌اند.

مصاحبه و تدوین کتاب چقدر طول کشید؟

حدود ۱۲ جلسه مصاحبه بود که از اواخر خرداد شروع شد و تا اواخر شهریور ماه طول کشید. حتی مسافرتی هم به قم رفتیم و ترتیب یک مسافرت مشهد هم داده شده بود.

جرا به قم و مشهد رفتید؟

برای اینکه خانم طالبی تداعی خاطر کنند خاطراتی که برایشان در آن مکان‌ها رخ داده بود. مثلا ایشان خادم‌هایی را که می‌دیدند می‌گفتند من را یاد آقای کمال می‌اندازند. یا اتفاقاتی که در صحن‌ها رخ داده بود و یا جایی که مهدیه سادات کفش بابایش را گرفته بود واشتباهی رفته بود در یک صحن دیگر منتظر بابا ایستاده بود. نکات جالبی در این مسافرت درآمد. من همیشه دنبال قسمت‌های شیرین و خنده‌داری از زندگی آقای کمال بودم که این امر در دیدن چند تن از اقوام ایشان که در همین سفرها بودند محقق شد و مطالبی را بازگو کردند که خانم کمال یادشان نبود.

گفتگوها چطور بود؟ خودشان همکاری داشتند یا باید شما ایشان را سر حرف می‌آوردید؟

فضای این کتاب این بود که هرکسی در عین اینکه داشت به دیگری کمک می‌کرد، داشت خودش را هم می‌ساخت. یعنی من باید می‌رفتم کندوکاو می‌کردم که وقتی که مثلاً وقتی همسرشان را در شرایط سخت می‌بردند بیمارستان چه اتفاقی می‌افتاد؟ احساسات و حس و حال خانم طالبی به خاطرشرایط سختی که آقای کمال داشتند، خیلی کمرنگ شده بود. فکر می‌کنم این به خاطر این بود که خانم کمال احساسات را گذاشته بودند کنار و به عقل رسیده بودند و به این فکر می‌کردند که الان در این شرایط باید چه کاری بکنم. برای خودم هم عجیب بود این مساله. فکر می‌کردم یک استفاده درست از عقل و عشق بوده است. بعضی‌ها می‌گفتند چرا همه چیز در کتاب مبهم و سر بسته است؟ این را باید در زندگی آقای کمال و همسرشان جستجو کنیم. چون آدم‌هایی که جزئی‌نگر هستند، جزئیات اذیت‌شان می‌کند، اما روحیه خانم کمال کلی‌نگرانه بود و به همه سطوح فکر می‌کردند به همه چیز با هم نگاه می‌کردند نه تنها به یک جزء.

من که کتاب را می‌خواندم به سختی ایستادن خانم کمال پای همسرشان فکر می‌کردم. وسط مصاحبه برای شما سوال نشده بود که چرا و به چه دلیلی یک زن این طور پای یک زندگی سخت ایستاده؟ از ایشان نپرسیدید؟

من از هر مصاحبه که برمی‌گشتم یک دنیا سوال برایم پیش می‌آمد. پر از علامت سوال می‌شدم. فکر می‌کنم خانم طالبی خیلی مردانه ایستادند و شاید در شرایطی که من آن روزها داشتم، ایشان پنجره امیدی برایم شده بودند. برای خیلی از مخاطبان هم همین موضوع پیش آمده بود. اصلاً اسم چشم روشنی یعنی نگاه روشن دادن به زندگی. می‌شود از این کتاب و از این زندگی فهمید که می‌شود خوب ایستاد، نه اینکه فقط ایستاد.

از بازخورد مخاطبان برایمان بگویید. نقدی بر کتاب بوده که بخواهید بعداً آن را اصلاح کنید؟

دوستان که لطف زیادی داشتند. اما بازخورد اصلی این بود که این کتاب، کتاب آقای کمال نیست، کتاب خانم طالبی است.

نظر من هم همین است.

خودم هم به این رسیدم. حتی من این کتاب را رساندم به چند تن از دوستان آقای کمال و آن‌ها می‌گفتند اگر صفحه اول ننوشته بودید زندگی سیدجواد کمال، ما اصلاً متوجه نمی‌شدیم این شخصیت، سیدجواد کمال است. چون این کتاب روایت سیدجواد کمال از نگاه خانم طالبی بود. شاید اگر یک دوست یا همرزم می‌خواست آقای کمال را وصف کند، یک مدل دیگر وصف می‌کرد. فکر می‌کنم طبق گفته اساتید تاریخ شفاهی، اگر یک مرد کتاب را می‌نوشت، طور دیگری آن را می‌نوشت.

چرا؟

خانم کمال داشتند با یک مرد زندگی می‎کردند و اگر یک مرد نویسنده کتاب می‌شد، چون خودش را می‌توانست جای آقای کمال بگذارد، شاید زندگی مردانه ایشان بهتر برایش تداعی می‌شد. اما چون فاصله‌ای بین از دست دادن کمال و شروع مصاحبه‌ها نبود خانم کمال نمی‌توانست به راحتی گفتگو با یک زن برای یک مرد همه چیز را تعریف کند.

کار جدیدی در حوزه دفاع مقدس دارید؟

کتابی در دست انتشار دارم که درباره شهدا و توسلات‌شان به امام زمان است. یک مجموعه مینی مال است.

می‌خواهید نویسندگی را در همین مسیر ادامه بدهید یا برنامه دیگری دارید؟

بستگی به موقعیت‌هایی دارد که پیش می‌آید. اما علاقه‌مندیم بیشتر به شهداست. چون خارج از این فضا را که ورود می‌کنم نمی‌توانم ارتباط خوبی برقرار کنم.

کارهایی مثل کتاب‌های همسران  شهدا همان زنده نگه داشتن یاد شهداست که گفته‌اند کمتر از شهادت نیست. تاکنون ارتباطی با شهید برایتان به وجود آمده که تصور کنید در حال جنگ هستید و آیا اصلاً اعتقادی به این جریان دارید؟

اگر کسی به این موضوع اعتقادی نداشته باشد فکر می‌کنم اصلاً در این وادی پا نمی‌گذارد. شاید بعضی گره‌ها که در مسیر کار به وجود می‌آمد، با عنایت شهید بود که حل می‌ّشد.

کتاب چشم روشنی جزء پرفروش‌های کتابفروشی‌های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. الان چاپ چندم آن منتشر شده؟

چاپ چهارم در بازار است.

به نظرتان عامل موفقیت کتاب چه بوده که کتاب دیده شده؟

فکر می‌کنم هرچیزی که از دل گفته شود، راحت هم به دل می‌نشیند. خانم طالبی همان‌طور که دنبال انتشار کتاب بود، دنبال تغییر و اصلاح زندگی بقیه بود. من به خاطر تبلیغ طرز تفکر این خانوده و این سبک زندگی کتاب را تبلیغ می‌کنم. ساده و صمیمی بودن کتاب هم مخاطب را جذب می‌کند.

من احساس می‌کنم که خود سیدجواد کمال در زمان حیات دوست نداشته دیده شود و دنبال گمنامی بوده است. خیلی از شهدا هم هستند که دوست داشتند گمنام بمانند، اما با یک کتاب از گمنامی در می‌آیند. می‌شود این موضوع را به کتاب چشم روشنی تعمیم داد؟

نکته جالی بود و من تا به حال از این زاویه به کتاب نگاه نکرده بودم. گفتم که این کتاب، بیشتر کتاب خانم طالبی است تا کتاب سیدجواد کمال. ما معتقدیم که نور چراغ خدا همه جا را می‌گیرد و خدا نمی‌گذارد کسی نور چراغش را خاموش کند و سیدجواد کمال هم یکی از شعله‌های نور خداست. شاید مثلاً شهید برونسی هم نمی‌خواست مشهور شود، اما با یک کتاب همه ایشان را شناختند. من فکر می‌کنم خود خدا نمی‌گذارد که این شخصیت‌ها در تاریکی و غربت بمانند و با نورشان بقیه جاها را هم روشن می‌کند.

*گذارنیوز

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار سکه و ارز اخبار خودرو کنفرانس افق نو تحولات یمن کتاب شهید مدافع حرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۱۵۱۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟

فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاه‌ام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیت‌های فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفت‌شناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازه‌ترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بی‌عدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتاب‌های معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.

به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمی‌ترین پرسش‌ها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر می‌کنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عده‌ای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد می‌کنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری می‌تواند شما را به سوی زندگی‌ای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.

من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه می‌تواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.

من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی می‌تواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام می‌تواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل می‌اندیشیدند و سعی می‌کردند نقشه‌ای برای آن ارائه دهند. این می‌تواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که می‌توانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روش‌هایی است که در آن زندگی سخت است.

بحران میانسالی یکی از آن پدیده‌های فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقاله‌ای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحران‌های خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه می‌کرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر می‌بردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایین‌ترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق می‌کند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق می‌کند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت می‌کنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیش‌تر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر می‌رسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.

بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه می‌کنند و احساس پشیمانی می‌کنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینه‌های شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیش‌تر فرصت‌هایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمی‌توانید با آن‌ها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینه‌ای خارج شده از دسترس قلمداد می‌شود.

افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیز‌هایی که زندگی را با ارزش به نظر می‌رسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر می‌رسد که در فاصله‌ای قرار دارد که می‌توانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.

بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط می‌شود که فیلسوفان آن را "ارزش‌های غیر قابل مقایسه" می‌نامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظه‌ای پشیمان نمی‌شوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.

یکی از چیز‌هایی که ما در میانسالی تجربه می‌کنیم انواع زندگی‌هایی است که نمی‌توانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این می‌تواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من می‌توانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز می‌توانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما می‌توانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلی‌ای که دوست هستید ملاقات نمی‌کردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.

نقطه شروع آن است که با سختی‌ها بنشینیم و آن‌ها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیده‌هایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.

اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه می‌دهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق می‌توانیم بفهمیم که چگونه فلسفه می‌تواند به عنوان خودیاری عمل کند.

دیگر خبرها

  • تمجید سخنگوی دولت از بانوی ورزشکار ایرانی بابت رکوردشکنی در آسیا
  • تبریک بهادری جهرمی به بانوی ورزشکار ایرانی
  • کتاب «برای قلب های شکسته» منتشر شد
  • واکنش یک چهره‌ی سیاسی به تاریخ‌سازی دختر دونده ایرانی
  • انتشارات شهید کاظمی با ۶۰ عنوان جدید به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
  • نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
  • کتاب «یوسف گم گشته باز آید» در ماهشهر منتشر شد
  • نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
  • زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟