Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-29@23:46:55 GMT

درخونگاه نزدیک‌ترین فیلم به من است

تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۶۴۱۷۵

درخونگاه نزدیک‌ترین فیلم به من است

درخونگاه در ادامه‌ مسیر دو فیلم قبلی‌ است. اما قرار بود روی فیلم دیگری کار کنم و مراحلی از پیش‌تولید را هم پشت سر گذاشته بودیم که حدود شش ماه طول کشید. اما برای سرمایه‌گذارمان کاری پیش آمد که پروژه متوقف شد و درخونگاه را شروع کردیم. اگر بخواهم درباره‌ درخونگاه صحبت کنم، باید بگویم به نظرم بین سه فیلمی که ساخته‌ام، نزدیک‌ترین فیلم به من است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

‌سیاوش اسعدی

حالا این موضوع ممکن است خوب یا بد باشد، اما خودم از جهت سلیقه، لحن یا لهجه، آن را به خودم نزدیک‌تر می‌دانم. به آن زمان تعلق خاطر زیادی دارم. به یک نوع فرهنگ، مناسبات، معماری یا بافت.

من و نیما نادری با هم کار می‌کنیم. زمانی که فیلمنامه را شروع می‌کنیم ممکن است به بن‌بست‌هایی برسیم که من به آن می‌گویم دوران برزخ نگارش. وقتی به این برزخ می‌رسی، هرچه دست و پا می‌زنی جلو نمی‌روی. دوران بدی‌ است. خودت فیلمنامه‌نویس هستی و می‌دانی که چقدر تلخ است. بهترین کار این است که رهایش کنی، چند وقت بعد دوباره حالش پیدا می‌شود و جلو می‌رود. زمانی که داشتیم فیلمنامه سینما ستاره را می‌نوشتیم به برزخ خیلی بدی خوردیم. بین رها کردن فیلمنامه و ادامه دادنش گیر کردیم. در آن زمان من به نیما پیشنهاد دادم که درخونگاه را شروع کنیم. در دل درخونگاه که دوباره به برزخ خوردیم، دوباره سراغ سینما ستاره رفتیم و آن را تمام کردیم.

در دل همان صلات ظهر مرداد را هم شروع کردیم. البته‌ پروسه هر فیلم یک سال، یک سال و نیم طول می‌کشد. درخونگاه از یکی از نمایشنامه‌های نیما آمد که اجرا کرده بود و من خیلی دوستش داشتم‌. به او گفتم که قابلیت این را دارد که از آن اقتباس کنیم و به یک فیلم‌نوشت تبدیلش کنیم. نیما ابتدا خیلی با این موضوع مخالف بود و می‌گفت امکان ندارد‌. خط اصلی داستان آن نمایشنامه همین بود، اما سه تا کاراکتر بیشتر نداشت و تبدیل آن به سینما سخت بود و نیما نگران همین بود که خیلی تئاتری است و می‌گفت که در بهترین شکلش شبیه تله‌تئاتر می‌شود. به همین خاطر مدام آن را پس می‌زد. من هم مدام ولش می‌کردم و دوباره سراغش را می‌گرفتم‌.

تا اینکه یک بار کلیت قصه را با شکل جدید به صورت صحنه‌نویسی شده درآوردم و به او زنگ زدم. یک‌روز ظهر آمد و صحنه‌ها را به او گفتم، او هم انرژی گرفت و پیشنهاداتی داد و کارمان شروع شد.  لوکیشنی که برای درخونگاه در نظرم بود معماری خاصی داشت. یعنی فیلمنامه بر اساس یک طراحی و معماری نوشته شد و لوکیشن را طبق آن معماری پیدا کردیم. پیدا کردن لوکیشن این فیلم خیلی سخت بود و لوکیشن اصلی فیلم در تهران پیدا نمی‌شد. من در فیلمنامه لوکیشن را هم می‌بینم. با نیما دنبال این بودیم که لوکیشن ذهنی‌مان را کجا می‌توانیم پیدا کنیم. در ده ونک یک لوکیشن پیدا کردیم، ولی کوچک بود. یعنی نمی‌توانستیم در آن مانور دهیم. دوربین روی دست نداشتیم و باید مدام حرکت می‌کردیم. تراولینگ داشتیم و بیشتر لنزهامان تله بود. مجبور می‌شدیم داخل خانه از لنزهای واید استفاده کنیم که اصلاً چیز خوبی از آب در نمی‌آمد.

این موضوع حال من را به هم ریخته بود. آخر سر یک لوکیشن در خیابان ری پیدا شد که با بی‌میلی داشتم راضی می‌شدم‌. یادم است که با منصور سهراب‌پور سر لوکیشن رفتیم و بچه‌های صحنه و دکور هم داشتند می‌آمدند که آنجا را بکوبند و خراب کنند و بسازند. من گوشه حیاط ایستاده بودم. منصور سهراب‌پور من را دید و به سمتم آمد و پرسید که چه شده. حالم بد بود، گفتم با این لوکیشن چه کنم؟ نیروها هم ریخته بودند که آنجا را برایم درست کنند. گفت: دلت به این لوکیشن نیست؟

گفتم: چرا، مشکلی نیست. گفت: نه. دلت نیست. باید تعطیل کنیم. و به کارگرها گفت که کار را رها کنند. همان لحظه سوار ماشین شد و گفت که باید این فیلم را در قزوین کار کنیم. این لوکیشن را فقط می‌توانیم در قزوین یا همدان یا زنجان پیدا کنیم. همان لحظه ما را سوار ماشین کرد و یک تیم عملیاتی را بسیج کرد و آن لوکیشن عجیب را یک هفته‌ای به ما تحویل دادند. دقیقاً مانند همان نقشه‌ای بود که داشتیم. اینجا واقعاً باید از منصور سهراب‌پور تشکر کرد.

من سعی می‌کنم همه‌چیز را در فیلمنامه کامل داشته باشم و زمانی که پیش‌تولید را شروع می‌کنیم جلسات دورخوانی و تمرین در لوکیشن داریم. سعی می‌کنیم روی همه‌ جزئیات کار کنیم. اما مهم‌ترین وظیفه‌ای که کارگردان قبل از فیلمبرداری دارد، انتخاب عوامل است. باید در زمان کار درست‌ترین انتخاب را بکند. مهم‌ترین آن، انتخاب هنرپیشه یا بازیگر است. اگر انتخاب بازیگر درست باشد، انگار ۸۰ درصد راه را رفته‌ای. با 20 درصد تلاشی که سر صحنه انجام می‌دهی، به نتیجه‌ مطلوب می‌رسی.

اما اگر انتخابت غلط باشد، هر قدر که تلاش می‌کنی هم نمی‌توانی به نتیجه مطلوبت برسی. درباره عوامل پشت صحنه هم همین‌طور است. به نظرم اصلی‌ترین کار برای کارگردان همین است که بتواند عواملش را درست صدا بزند‌، فیلمبردار و صدابرداری را انتخاب کند که برای همین فیلم است. البته در سینمای ایران، این یک رؤیاست و هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد. صد درصدی وجود ندارد، پنجاه به علاوه‌ یک هم خوب است./ایران جمعه 

 

 

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۶۴۱۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(تصاویر) پروانه لکه دار واریا از نمای نزدیک

منبع: عصرایران

دیگر خبرها

  • اعضای هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه نویسی منصوب شدند
  • گزارش تسنیم از اختتامیه جشنواره خلیج فارس در بندرعباس‌
  • هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه‌نویسی مشخص شدند
  • (تصاویر) پروانه لکه دار واریا از نمای نزدیک
  • جدیدترین شماره فیلم‌نگار با خلاصه فیلمنامه «آپاراتچی» و «آسمان غرب» منتشر شد
  • سیناپس «آپاراتچی» و «آسمان غرب» و فیلمنامه «یادآوری» کریستوفر نولان در شماره جدید فیلم نگار
  • سیناپس «آپاراتچی» و «آسمان غرب» و فیلمنامه «یادآوری» در فیلم‌نگار
  • (ویدئو) تغییر باورنکردنی لوکیشن سریال خانه به دوش پس از ۲۰ سال
  • (ویدئو) تغییر بارورنکردنی لوکیشن سریال خانه به دوش پس از ۲۰ سال
  • لوکیشن «خانه به دوش» پس از ۲۰ سال