استفاده از «مکانیسم ماشه» یعنی حذف اروپا از پرونده هستهای ایران
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۴۴۱۱۵
خرداد؛ اروپا میخواهد جلوی گام پنجم کاهش تعهدات برجامی ایران را بگیرد.
روزنامه ایران: تروئیکای اروپایی دست خود را روی ماشه برجام گذاشته است. آن هم در بحبوحه تلاشهای پیدا و پنهان برای تحقق بخشیدن به منافع ایران که با خروج یکجانبه امریکا روند دستیابی به آن، مخدوش شد و حالا شرکای اروپایی برجام راه نجات خود را در تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه یعنی بازگرداندن خودکار تحریمهای چندجانبه میدانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کشورهای اروپایی طرف برجام پس از مواجهه با متوقف شدن تدریجی تعهدات برجامی ایران، به تازگی بر امکان استفاده از مکانیسم ماشه تأکید کردهاند. هدف از این تهدید چیست؟
شرکای اروپایی برجام برای حفظ این توافق سیاست چماق و هویج را در پیش گرفتهاند. از یک طرف چند کشور مهم اروپایی به تازگی به اینستکس پیوستهاند که میتواند امکان عملیات این سازوکار مالی را تقویت کند که به نوبه خود تحول مهمی است از طرف دیگر نیز، همزمان سه کشور اروپایی طرف برجام به ویژه فرانسه تأکید کردند که امکان استفاده از مکانیسم ماشه وجود دارد. من قبلاً هم گفتم برخلاف نظر برخیها معتقدم ممکن است اروپا به سمت استفاده از مکانیسم ماشه برود و امکانش منتفی نیست ولی سیاستشان این است که احساس چماق و هویج را تقویت کنند که ایران به سمت گام پنجم نرود. چون اگر ایران گام بعدی را بردارد، ممکن است شرایط پیچیدهتر شود ضمن اینکه اروپا وضعیت سختی بویژه در خاورمیانه دارد و موقعیت آن روز به روز در حال تضعیف شدن است کسی آنها را جدی نمیگیرد. از سوی دیگر مشکلات داخلی دارند. صحبتهایی که مکرون انجام داده مبنی بر اینکه ناتو دچار مرگ مغزی شده و جواب تندی که اردوغان به او داده است، نشان میدهد اروپاییها در موقعیت سختی هستند و احساس خودشان این است که زمان به ضرر آنها پیش میرود و اگر نتوانند کاری انجام دهند، ممکن است از بازی برجام کنار گذاشته شوند. بنابراین، چنین سیاستی اتخاذ کردند. از یک طرف دارند اینستکس را تقویت میکنند ولی از طرف دیگر امکان استفاده از مکانیسم ماشه را مطرح کردند اما حرفی که آقای عراقچی زده است و به نظر میرسد حرف ایران باشد، این است که برجام دیگر خیلی تضعیف شده است و آنها امیدی ندارند که اروپا بتواند کاری کند.
آیا از نظر حقوقی مانعی بر سر راه اروپا جهت استفاده از این مکانیسم وجود دارد؟ کشورهایی مانند روسیه و چین امکان وتوی تصمیمات آنها را دارند؟
نه امکان وتو وجود ندارد. جملهبندی پیرامون مکانیسم حل اختلافات در برجام خیلی پیچیده است اما ساده آن این است که اگر این چند کشور مانند فرانسه و انگلیس به شورای امنیت مراجعه و اعلام کنند که ایران برجام را به صورت فاحش نقض کرده است، درخواست میکنند که تمدید تعلیق تحریمها متوقف شود. امکان رأیگیری که مثلاً روسیه و چین وتو کنند وجود ندارد. برجام یک توافق حقوقی نیست بلکه سیاسی است. بنابراین مکانیسم حل اختلاف آن نیز سیاسی است. به همین دلیل برای تعلیق تحریمها رأیگیری انجام نخواهد شد.
مگر قطعنامه 2231 مصوب شورای امنیت نیست؟
معتقدم در قطعنامه 2231 شرایطی که منجر به وتوی اقدام اروپا شود، وجود ندارد. یعنی روسیه و چین نمیتوانند اقدام اروپا را وتو کنند. اروپا به صورت اتوماتیک از مکانیسم ماشه استفاده میکند و روسیه و چین نمیتوانند از آن استفاده کنند چون اگر میتوانستند، تا حالا حرف آن را زده بودند اما تا حالا حرفی مبنی بر اینکه اگر اروپا از مکانیسم ماشه استفاده کند، نزده است. مکانیسم حل اختلاف قطعنامه این گونه است؛ میگوید اگر یکی از طرفین برجام را به صورت فاحش نقض کرد آن وقت دیگر تعلیق تحریمها تمدید نمیشود. یعنی قطعنامه 2231 قاعدتاً به حالت پیش از امضای برجام برمیگردد.
فارغ از رویکرد حقوقی، آیا ایران در مقابل نقض فاحش برجام از سوی طرف مقابل یعنی خروج یکجانبه امریکا از برجام، دست برتر را ندارد؟ منظورم این است که از نظر سیاسی هم نمیتوان حقی برای رجوع آنها به مکانیسم ماشه قائل بود؟
حقوق خاصی برای طرفهای برجام دیده نشده است زیرا ماهیت این توافق اساساً سیاسی است. زمانی که مذاکرات برجام در جریان بود، فرض اولیه این بود که از خروج ایران از برجام جلوگیری کنند. یعنی کسی فکر نمیکرد که امریکا خارج شود. چون امریکا خارج شد ما دیدیم که از حق خودش برای مکانیسم ماشه استفاده نکرد حالا دلایل خودش را هم داشت. به نظر من مهمترین دلیلش این بود که آنها خواستند بگویند که برجام یک توافق سیاسی است و نه حقوقی و الزامات سیاسی ندارد. درست است که ایران ناقض برجام نبوده است و این بالاخره در افکار عمومی جهانی دیده میشود روسها قویتر از گذشته از مواضع ایران حمایت کردند چینیها قویتر وارد صحنه شدند ولی واقعیت این است که این مسائل دارای ملاحظات سیاسی است. یعنی ایران هم حق داشته است در نهایت ملاحظات سیاسی تعیین خواهد کرد که مسیر حرکت چگونه باشد؛ یعنی اگر شما نگاه حقوقی به برجام داشته باشید، اروپا نمیتواند از برجام خارج شود اما اگر نگاه سیاسی داشته باشیم، واقعیت این است که با خروج امریکا از توافق هستهای، برجام آسیب جدی دیده و امریکا به عنوان یکی از اعضای آن ناقض این توافق به شمار میآید.
استفاده از این مکانیسم چه عواقب سیاسی برای مناسبات ایران و اروپا دارد؟
کشورهای اروپایی پس از برجام بار دیگر این فرصت را به دست آوردند تا بتوانند نقش فعالی در عرصه بینالمللی داشته باشند. اگر اروپا با وجود مشکلاتی که اینک با آنها دست و پنجه نرم میکند، بار دیگر از پرونده هستهای کنار رود و از مکانیسم ماشه علیه ایران استفاده کند، مرتکب یک اشتباه استراتژیک میشود و با دستان خود باعث میشود موضوع حل و فصل مسأله هستهای ایران از حالت چندجانبه خارج شده و بار دیگر به موضوعی میان ایران و امریکا تبدیل شود. در واقع اروپا با این کار نقش خود را از فرآیند حل موضوع هستهای ایران حذف میکند.
آیا تهدیدات جدید اروپاییها به معنای آن است که مذاکرات جاری از جمله گفتوگو پیرامون طرح فرانسوی مسیر خوبی را طی نمیکند؟
معنای قویتر آن این است که شاید اروپا میخواهد امتیازات بیشتری بگیرد ولی از شواهد برمیآید که مسیر میانجیگری فرانسه جواب نداده است و این تهدیدات فرانسه هم شاید به این خاطر است.
پیوستن کشورهای جدید به «اینستکس» و تأکید بیانیه جدید اروپاییها بر اهمیت اضافه شدن این کشورها به چه معناست؟ حفظ اندک بارقههای امید؟
واقعیت این است ماهیت اینستکس تا الان معطوف به فروش مواد و تجهیزات و کالاهای معاف از تحریمها به ایران بود؛ یعنی شامل کالاهای کشاورزی است که در ادبیات تحریم به آن کالاهای بشردوستانه، پزشکی، کشاورزی و نظیر اینها میگویند. درخواست ایران این است که اینستکس شامل نفت هم شود تا الان طبق آنچه اعلام شده هیچ نوع معامله انتقال پول حاصل از فروش نفت در اینستکس صورت نگرفته است و این چند کشوری که پیوستند در این مورد چیزی نگفتند. به بیان ساده این کشورها حاضرند مواد غذایی کشاورزی و دارویی به ایران بفروشند و معنایش این نیست که رویکرد آنها عوض شده است.
گفته می شود که اقدامات تدریجی ایران مبنی بر متوقف کردن تعهدات برجامیاش خیلی راه گشایشی برای بنبست شکنی از برجام به وجود نیاورده است. آیا به مرگ برجام نزدیک میشویم؟
به نظر میرسد این گامها به تنهایی کافی نباشد و یک سری گامهای مکمل لازم است که به هر حال تصمیمسازان باید تصمیم بگیرند کدام است ولی آنچه دیده میشود، این است که شرایط روز به روز پیچیدهتر میشود و فعلاً چشمانداز روشنی برای حل مسأله وجود ندارد.
برچسب ها: مکانیسم ماشه ، برجام
منبع: خرداد
کلیدواژه: مکانیسم ماشه برجام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۴۴۱۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد؛ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش ایسنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم.
من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریبا ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است.
این یک تغییر چشمگیر در چشمانداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیتشناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد.
در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشم انداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است.
۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست.
اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشمانداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود.
فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند.
فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رای دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رای ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشمانداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را میخواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست.
اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند.
در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکانپذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.