Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-28@23:49:19 GMT

گردنبند یادگاری عروس!

تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۷۱۳۴۳

گردنبند یادگاری عروس!

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرد ۴۰ ساله که در دو راهی سختی گرفتار شده بود و نمی‌توانست مادرش را به خانه سالمندان ببرد یا همسرش را طلاق بدهد درباره این ماجرای تلخ به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: وقتی دل به عشق «سیما» بستم تنها ۲۱ سال از عمرم گذشته بود. خدمت سربازی را تازه به پایان رسانده بودم و به دنبال شغلی می‌گشتم تا منبع درآمدم باشد، اما پدر و مادرم مخارج مرا می‌پرداختند و نمی‌گذاشتند به قول معروف «قند در دلم آب شود!»

از طرفی دلبستگی ام به سیما هر روز بیشتر می‌شد، اما شرایط مناسب ازدواج را نداشتم تا این که روزی سیما تلفنی به من خبر داد که خواستگار مناسبی دارد و پدر و مادرش قصد دارند به آن خواستگار پاسخ مثبت بدهند! برای چند دقیقه دلم لرزید با ترس و لرز داخل آشپزخانه رفتم و با چهره‌ای نگران دل به دریا زدم و ماجرای علاقه ام به سیما را برای مادرم بازگو کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خیلی سخت بود و از شدت شرم سرخ شده بودم. ناگهان مادرم لبخندزنان مرا به آغوش کشید و در حالی که می‌گفت قربان عاشقی نازدانه ام بروم فریاد زد، خدایا می‌توانم پسر کوچکم را در لباس دامادی ببینم و ... آن شب پدرم وقتی موضوع را فهمید به شدت مخالفت کرد و گفت پسرجان الان چه وقت عاشق شدن است! نه شغلی داری و نه پولی! چگونه می‌توانی یک زندگی را اداره کنی؟!

ولی مادرم حرف هایش را قطع کرد و با همان ترفند‌ها و ظرافت‌های زنانه اش بالاخره رضایت پدرم را گرفت این گونه بود که من و «سیما» پای سفره عقد نشستیم. پدر و مادرم کارمند بودند و مادرم با پس اندازهایش گردنبند زیبایی را در مراسم عقدکنان به گردن عروسش آویخت و گفت این هدیه عاشقانه را همیشه همراهت نگه دار و سپس سیما را به آغوش کشید و برایش آرزوی خوشبختی کرد.

از آن روز به بعد مادرم نه تنها حقوقش را برای تامین مخارج زندگی در اختیار همسرم می‌گذاشت بلکه از پس انداز‌های پدرم نیز به من می‌داد و تاکید می‌کرد نگذارید چهره عروسم غمگین شود. خلاصه با کمک‌های مادی و معنوی مادرم زندگی آرام و عاشقانه‌ای را تجربه می‌کردم و او در دوران بازنشستگی هم نمی‌گذاشت عروسش کم‌ترین سختی را در زندگی تحمل کند تا این که سال‌ها بعد پدرم فوت کرد و مادرم بیمار شد.

این در حالی بودکه من با استفاده از سرمایه‌ها و پس انداز پدر و مادرم کسب و کاری به راه انداخته بودم و شرایط اقتصادی ام روز به روز بهتر می‌شد. مدتی بعد نه تنها بیماری آلزایمر مادرم (فراموشی) تشدید شد بلکه او توان راه رفتن را از دست داد و دیگر نمی‌توانست از روی تخت بلند شود. با زمین گیر شدن مادرم من و خواهرانم تصمیم گرفتیم پرستاری را برای مراقبت از مادرمان استخدام کنیم. به همین دلیل حقوق بازنشستگی مادرم را به پرستار می‌دادیم تا به خوبی از او مراقبت کند، ولی با گذشت زمان بیماری مادرم وخیم‌تر شد تا جایی که دیگر هیچ پرستاری حاضر به نگهداری از او نبود. در این شرایط خودمان به پرستاری از مادرمان پرداختیم تا بیشتر حواسمان به او باشد.

به همین دلیل هر ماه یکی از فرزندانش او را به منزلش می‌برد. مادرم بی آزار بود و ساعت‌ها روی تخت می‌خوابید. نه حرفی می‌زد و نه خواسته‌ای از کسی داشت. او حتی ما را نمی‌شناخت، اما من عاشقانه به مادرم خدمت می‌کردم و همه کار‌های شخصی اش را انجام می‌دادم. با وجود این سیما از این وضعیت بسیار ناراحت بود. او پنجره‌های اتاق را ساعت‌ها باز می‌گذاشت تا به قول خودش بوی نامطبوع اتاق مادرم آزارش ندهد!

حالا هم مدتی است که همسرم سر ناسازگاری گذاشته و با این بهانه که مزاحمت‌های مادرم او را از برنامه‌های روزانه اش عقب انداخته است می‌گوید، دیگر نمی‌تواند با این شرایط در کنارم زندگی کند. او شرط گذاشته است یا مادرم را به خانه سالمندان ببرم یا بدون او و فرزندانش زندگی کنم. مادرم این حرف‌ها را می‌شنود و چشمان اشکبارش را به گردنبندی می‌دوزد که بر گردن عروسش خودنمایی می‌کند و ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: خراسان

انتهای پیام/

 

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: اخبار حوادث حوادث آلزایمر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۷۱۳۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است

روزنامه اعتماد  در مطلب خود تحت عنوان «پرونده باز است» با انتشار یک مقدمه به قلم بهاره شبانکارئیان نوشت:

* طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفت‌وگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیری‌های مکرر و چندین روزه‌ام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفته‌های دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبت‌های مصاحبه‌شونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم می‌دانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پرونده‌ای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.

در ادامه این مطلب آمده است:

* «ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....

* و این در حالی است که تصویری از حلق‌آویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان می‌دهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمی‌کند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانه‌ها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانه‌ها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.

* مرکز اطلاع‌رسانی پلیس نیز در اطلاعیه‌ای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بی‌جان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافته‌های پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشته‌ای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»

* با این حال و با گذشت یک‌سال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است. پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفت‌وگویی داشته باشد.

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید:

* «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

* (در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگ‌شان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده): «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد.

* به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

* دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.» ....

* ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشته‌ای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشته‌ای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانواده‌اش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسی‌های اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاع‌رسانی می‌شود.»

* این در حالی است که تاکنون و با گذشت یک‌سال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.

* ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاری‌ها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام می‌گرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم می‌کرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبت‌ها، مسیج‌ها و ویس‌های پدرم در ساعت‌های آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم می‌گیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیب‌دیده حلق‌آویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»

* پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...

tags # سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟

دیگر خبرها

  • ماجرای گردنبند کهنه شمسایی در جام ملت‌های آسیا +عکس
  • جنجال مدال اهدایی و عکس یادگاری یک دختر با علی دایی +تصویر
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • من، مادرم، خواهرم و برادرم را سلاخی کرده‌ام!
  • عروسی‌هایی بدون تالار و تشریفات
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ /خاطرات عروس بزرگ امام از فوت دو فرزندش و علت آن