Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک مترجم پیشکسوت گفت: هر رایزن فرهنگی باید یک مشاور ادبی یا یک وابسته ادبی داشته باشد تا بتواند ادیبان آن کشور را شناسایی کرده و با آنها ارتباط برقرار کند.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، در کنار تولید آثار هر زبان و هر کشوری، ترجمه کتاب از زبان‌های دیگر یکی از نیازهای اساسی جامعه ادبی و علمی امروزی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 از طریق ترجمه کتاب‌های مختلف، فرهنگ‌ها بیشتر با یکدیگر آشنا شده و همچنین علم و آموخته‌های جدید آن با سرعت بیشتری بین ملت‌ها می‌چرخد. 

کتاب‌های ارزشمند بسیاری در جهان توسط نویسندگان بزرگ نوشته می‌شود. امروزه ترجمه کتاب واسطه‌ای بین نویسنده و مردم جهان شده و به همین دلیل کتاب‌ها به زبان‌های مختلفی بازنویسی می‌شوند. این موضوع باعث شده تا کتاب‌های ارزشمند در اختیار افرادی که زبان آن‌ها با زبان اصلی کتاب متفاوت است، قرار گرفته و از آن بهره‌مند شوند و همچنین کمک بزرگی به نشر آثار نویسندگان می‌کند.

ترجمه آثار ایرانی به زبان‌های دیگر و حضور در عرصه جهانی ادبیات راهی برای معرفی فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی و گسترش ادبیات فارسی در کشورهای مختلف است. این مبادله فرهنگی در قالب ترجمه آثار مختلف و برجسته زبان فارسی، سبب حضور کتاب ایرانی در بازارهای جهانی و در نتیجه شناخت، معرفی و اشاعه فرهنگ ایران - اسلامی در بین مردم دیگر می‌شود.

برای همین ترجمه آثار ایرانی و ارائه آن‌ها به کشورهای همسایه به دلیل قرابت و نزدیکی فرهنگی و اجتماعی باید در اولویت قرار گیرند. در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با موسی بیدج نویسنده و مترجم برجسته درباره بایدها و نبایدها و جایگاه ادبیات فارسی در کشورهای عربی می‌‌خوانید.

آنا: جایگاه و وضعیت ادبیات و زبان فارسی در فضای ادبیات کشورهای عربی چگونه است؟

بیدج: ارتباط زبان فارسی با زبان عربی امروز به وجود نیامده بلکه این ارتباط به قرن‌ها پیش و حتی به پیش از اسلام برمی‌گردد. حتی در مصحف کریم 40 واژه فارسی هست و اینها با مشتقاتش می‌شود بیش از 100 کلمه و این نشان می‌دهد که این ارتباط وجود دارد. این ارتباط اما قاعدتاً از آن زمان تا امروز نوسانات فراوانی داشته، در یک مقطعی خیلی با هم مرتبط و نزدیک بوده‌اند به‌طوری‌که هم زبان و هم فرهنگ روی هم‌دیگر اثر گذاشته، یک زمانی هم این اتفاق کمتر افتاده به خاطر اینکه عوامل جدیدتری وارد شدند، مثلاً در قرن‌های اخیر و حتی در روزگار ما، عوامل دیگری مثل نیاز ما و آنها به صنعت و فناوری باعث شده که ما کمتر به هم‌دیگر برسیم بلکه بیشتر به غرب صنعتی توجه کنیم. این اتفاق در مورد زبان افتاده و قاعدتاً ادبیات هم با کلمات و زبان به وجود می‌آید.

آنا: تبادل ترجمه و حضور ادبیات کشورهای عرب در ایران و ادبیات فارسی در آن کشورها چگونه است؟ آیا توازنی برقرار است؟

بیدج: در روزگار ما اگر من بخواهم خیلی عمیق‌تر نشوم چرا که خیلی طولانی خواهد بود، می‌خواهم بگویم در روزگار ما در این حداقل 50 ساله اخیر به ادبیات عرب به دلایل مختلفی ترجمه‌هایی صورت گرفته که ما اگر بخواهیم احصا کنیم و شمارش کنیم شاید 300، 400 یا 500 کتاب هم برسد. منظور کتاب ادبی است نه کتاب‌های دیگر.

رایزنی‌های فرهنگی ما در کشورهای مختلف فعال نیستند. اگر هم فعالند، فعالیت‌شان خیلی ناچیز است به طوری که دیده نمی‌شود. هر رایزن فرهنگی باید یک مشاور ادبی یا یک وابسته ادبی هم داشته باشد تا بتواند ادیبان آن کشور را شناسایی کرده و ارتباط برقرار کند.

اما در جهان عرب هم اگر بخواهید همین را نگاه کنید توی این آینه، می‌بینیم که بعضی کشورها اصلاً به ادبیات ایران توجه ندارند و بعضی کشورها توجه خوبی دارند. ولی اگر بخواهیم ارزیابی کنیم بگوییم یک زبان و ادبیاتی که پیشینه بسیار خوب و درخشانی دارد به نام ادبیات فارسی، آیا حقش در جهان عرب ادا شده یا نه؟ مسلماً می‌گوییم ادا نشده است. حالا این را اگر بخواهیم بگوییم چرا و چگونه، آن یک بحث دیگری است اما اگر باز هم بخواهیم به اختصار بگوییم، می‌گوییم کشوری مثل مصر توانسته تا حالا کارهایی صورت دهد و کتاب‌هایی ترجمه کند. مصر توانسته در جهان عرب به عنوان کشور اول صیانت‌کننده‌ی ادبیات ایران معروف شود.

آنا: روابط سیاسی بین ایران و کشورهای عربی چقدر بر حضور کتاب‌های ترجمه شده فارسی نقش دارد؟

بیدج: اگر منظورتان عربستان سعودی است، این کشور مثال خوبی برای بحث در این زمینه نیست. به خاطر اینکه عربستان سعودی خودش ادبیات چندانی ندارد. ادبیات قدیم و جاهلی‌اش خیلی هم پربار بوده اما در روزگار ما الان عربستان در بین کشورهایی مثل مصر، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین که ادبیات قوی دارند، حرفی برای گفتن ندارد. پراکنده‌ای داستان، رمان و شعر دارد اما به صورت کلی در ویترین اول جهان عرب قرار داده نمی‌شود. اما به طور کلی وجود مسائل سیاسی در کمرنگ شدن روابط ادبی مؤثر است.

آنا: کشور مصر یکی از کشورهای مقصد برای کتاب‌های ما می‌تواند باشد که روابط سیاسی بد بر روی این ارتباط سایه انداخته است.

بیدج: ما با مصر ارتباط سیاسی چندانی نداریم و در این چهار دهه روابط‌مان همیشه با فراز و نشیب همراه بوده است اما نکته این است که روابط و اشتراکات ما با مصر خیلی بیشتر از کشورهای دیگر است. به دلیل دیرینگی که این کشور دارد و تاریخی که ایران دارد، باعث شده یک نوع اشتراکات دیگری هم در این میان وجود داشته باشد و این دو ملت به هم‌دیگر نگاه کنند و احساس نزدیکی کنند. لذا ما می‌بینیم که در کشور مصر از 70 سال پیش کرسی زبان و ادبیات فارسی برقرار می‌شود. حتی ما می‌خوانیم که طه حسین گفته ادبیات فارسی را نمی‌شود از ادبیات عرب حذف کرد. حالا این در روزگار معاصر است.

مصر یک پروژه ملی ترجمه راه می‌اندازد و یک هزار کتاب انتخاب می‌کند. در این لیست 60 کتاب ادبیات فارسی هم می‌گنجاند. از آنجایی که ما ارتباط سیاسی نداریم و ایم مسئله ارتباط‌های فرهنگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، باعث می‌شود که در بین این 60 کتاب، کتاب‌هایی که برای ما اصلاً ارزش ادبی و تاریخی و هیچی ندارد هم دیده شود، در کنار امهات کتبی که وجود دارد، مثل کتاب مثلاً 6 جلد مثنوی معنوی را ترجمه می‌کنند یا کتاب‌های رمان‌های مختلف برجسته ایرانی را ترجمه می‌کنند اما یک کتاب‌هایی هم هست که ما حتی شاید اسم نویسنده‌اش را هم نشنیده باشیم و نشناسیم.

آنا: فواید این ارتباط متقابل ادبی چیست و این ارتباط دوطرفه چطور باید شکل بگیرد و تقویت شود؟

بیدج: البته من چون با استادان زبان فارسی کشور مصر هم مکاتبه دارم و این را به صراحت می‌گویم به دلیل اینکه ارتباط ما قطع است. آنها همیشه می‌گویند ما دل‌مان می‌خواهد مشورت بگیریم و بدانیم که آخرین دستاوردهایی که در ایران از ادبیات هست و ادبیات برجسته‌اش هست و ما این را از زبان کارشناسان ادبیات می‌شنویم را ببریم ترجمه کنیم. از آنجایی که این ارتباطات کمتر اتفاق می‌افتد باعث می‌شود که مشکلاتی هم در این زمینه به وجود بیاید که مثلاً یک کتابی که ارزش ادبی ندارد هم در آن مساحت قرار داده شود. با این حال من می‌گویم که دست‌شان درد نکند، به خاطر اینکه مثلاً در یک هزار کتاب، 60 کتاب را به ایران اختصاص دادند و این بالاترین بسامدی بوده که در آنجا قرار گرفته و از کشورها و زبان‌ها و ملت‌های دیگر چنین چیزی وجود نداشته است.

اگر بخواهیم ارزیابی کنیم بگوییم یک زبان و ادبیاتی که پیشینه بسیار خوب و درخشانی دارد به نام ادبیات فارسی، آیا حقش در جهان عرب ادا شده یا نه؟ مسلماً می‌گوییم ادا نشده است.

نکته دیگر در مورد مصر این است که مصر تغذیه‌کننده استادان زبان و ادبیات فارسی در جهان عرب است. یعنی شما الان اگر بخواهید کشور عربستان و مثلاً دانشگاه ریاض را در نظر بگیرید استادان زبان فارسی‌شان استادان مصری هستند و حتی کویت یا امارات یا هر جای دیگری، اینها اغلب مصری‌ها هستند که زبان فارسی را تدریس می‌کنند. در مصر سالانه ده‌ها دانشجو در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری فارغ‌التحصیل دارند. تعدادی از اینها با من مکاتبه می‌کنند و حتی مشورت می‌گیرند که ببینند که مثلاً در زمینه ادبیات ایران چه چیزی بهتر است، چه چیزی می‌توانند برای ادبیات تطبیقی‌شان به کار ببرند. اینها مسائلی هست که من هم در حد فردی و توان یک نفر تا آنجایی که کمکی از دستم بربیاید برای‌شان انجام می‌دهم. اگر اختصاراً بخواهیم بگوییم، ادبیات فارسی الان وضعیتش در جهان عرب خیلی بهتر از 10 سال پیش شده و 10 سال پیش خیلی بهتر از 30 سال پیش بوده است.

آنا: پس حرکت ادبیات ما در کشورهای عربی رو به جلو است.

بیدج: بله، حرکت رو به جلو است اما قاعدتاً کفایت نمی‌کند. یعنی اگر ما بخواهیم ببینیم ادبیاتی با این عظمت که ما داریم، جدای از احساس تقدسی که ادبیات فارسی برای ما دارد، به هر حال در جهان حرفی برای گفتن دارد ما حتی با 60 کتاب هم نمی‌توانیم این حق را ادا کنیم.

آنا: مطرح بودن نویسندگان در سطح بین‌المللی چقدر می‌تواند به مطرح شدن ادبیات کمک کند؟ مثلاً اورهان پاموک، نزار قبانی، نجیب محفوظ و ... باعث شده است ادبیات این کشورها هم شناخته شود.

بیدج: نه، اولاً که ملاک جهانی شدن در روزگار ما جایزه گرفتن نیست. خیلی‌ها می‌توانند جایزه را نه به شایستگی، بلکه به دلایل مختلف دیگر بگیرند. من در مورد شخص خاصی مثل پاموک یا کس دیگری حرف نمی‌زنم ولی در کل می‌گویم جایزه به عنوان ملاک به حساب نمی‌آید چرا که اگر بخواهید حساب کنید خیلی‌ها جایزه نگرفتند اما شایستگی بسیار دارند. من نمی‌خواهم تعمیم بدهم به جهان به خاطر اینکه کارشناسان زبان‌های دیگر باید صحبت کنند، من کارشناس زبان عرب و فارسی هستم و تطبیقم بین این دوتاست.

وزارت ارشاد فقط تشویق‌کننده تولیدات داخلی نیست، تولیدات داخلی متوجه غرب هم یا تولیدات داخلی متوجه خارج از کشور را هم باید مد نظر داشته باشد.

اگر در جهان عرب کسانی مثل محمود درویش یا آدونیس یا نجیب محفوظ و یک تعداد دیگر از چهره‌های جهانی دارند، دلیلش چیست؟ دلیلش این است که جهان از طریق ترجمه اینها را می‌شناسد، جهان عرب یک امتیازی که نسبت به ما دارد این است که ادبیاتش از لحاظ کمّی مسلماً وسیع‌تر است، به خاطر اینکه جهان عرب 22 کشور است و حداقل 400 میلیون نفر است و ما 80 میلیون نفر هستیم و وسعت یک کشور را داریم. این یک نکته‌اش است و نکته دیگر اینکه جهان عرب از نظر جغرافیایی به غرب نزدیک‌تر است و در نتیجه توجه بیشتری به آن می‌شود. نکته دیگر هم اینکه بسیاری از نویسندگان عرب دو زبانه هستند، یعنی مستقیماً به زبان دیگری غیر از عربی می‌نویسند. نکته مهم دیگر این است که اینها ترجمه می‌شوند اما ما در این زمینه کوتاهی کردیم.

آنا: چطور  می‌توانیم جدی‌تر و بیشتر وارد فضای ترجمه شویم؟

بیدج: اینکه ما بیاییم مثلاً یک کسی مثل موسی بیدج که بنده باشم، به هر حال نه ادعایی نه چیزی و نه کمکی، بیایم و با تلاش‌های فردی مثلاً 12 کتاب از ادبیات فارسی در جهان عرب منتشر کنم، اگر 10 نفر پیدا می‌شدند، این رقم به 120 کتاب می‌رسید. اگر امکانات دیگری بود که مثلاً این یک نفر بیشتر مورد توجه قرار گیرد، نه از نظر مادی بلکه از نظر معنوی، (هر چند که توجه مادی هم لازم است) این کتاب‌ها می‌توانست به جای 12 کتابی که من کار کردم، به همراه 10 نفر دیگر می‌شد 120 کتاب و با تلاش بیشتر می‌توانست 500 کتاب شود.

نکته آخری هم که عرض کنم این است که یک تعدادی هم ادبیات فارسی را در جهان عرب دارند ترجمه می‌کنند، ادبیات امروز ایران را، بدون توجه به اینکه حالا این بابایی که ما داریم از او ترجمه می‌کنیم چه گرایشی دارد، خوش تیپ است، خوش تیپ نیست، پسرخاله‌مان هست، پسرخاله‌مان نیست یا کارش خوب است یا بد است، اینها حداقل هفت، هشت، 10 نفر دارند تلاش می‌کنند و ادبیات فارسی را ترجمه می‌کنند. ما وظیفه داریم که به اینها توجه کنیم. چندان پولی در ترجمه کردن نیست. پس از نظر معنوی و از نظر عشقی که آدم دارد، این کار را می‌کند. وقتی ما به آنها توجه نکنیم، طبیعتاً اینها دلسرد هم می‌شوند، تشویق هم نمی‌شوند در حالی که باید توجه کنیم.

من الان چند نفر را در مراکش، مصر، اردن، کویت و عراق  می‌شناسم، اینها ادبیات فارسی را ترجمه می‌کنند ولی از آنجایی که 100 تا کار دیگر هم دارد، اگر فرصت شد شب بعد از شام و ... بنشیند یک صفحه ترجمه کند. این نمی‌تواند برای ما کتابخانه یا بهتر بگویم، چشم‌اندازی از ادبیات امروز ایران در جهان عرب فراهم کند.

آنا: نویسنده نمی‌تواند نقشی در ترجمه شدن کتابش داشته باشد؟

بیدج: نویسنده که اگر می‌توانست بازاریاب باشد که می‌رفت و وضع خودش را بهتر می‌کرد! پس آن کائنات، خداوند به او یک قلم داده، گفته شما می‌توانید از این طریق بنویسید، اگر حرف‌های دلت را بزنی که حرف‌های دل مردم هم هست، بتوانید نشرش بدهید و زبان کسانی باشید که نمی‌توانند بنویسند و حرف بزنند. ما باید به او بگوییم که آقا تو کتابت را که نوشتی، بیا برو بازاریابی هم بکن! خب این که نمی‌شود! کارهای علمی‌اش را باید ایشان انجام دهد ولی کارهای دیگرش مثل کارهای مادی و بازاریابی را باید دیگران انجام دهند.

ما اینجا ارگان و نهاد کم نداریم. کار وزارت ارشاد چیست؟ وزارت ارشاد فقط تشویق‌کننده تولیدات داخلی نیست، تولیدات داخلی متوجه غرب هم یا تولیدات داخلی متوجه خارج از کشور را هم باید مد نظر داشته باشد. ما بیش از 100 رایزنی فرهنگی در جهان داریم. این رایزنی‌های فرهنگی فعال نیستند. اگر هم فعالند، فعالیت‌شان خیلی ناچیز است به طوری که دیده نمی‌شود. شاید از این قاعده یکی استثنا باشد. اما به طور کلی، به طور قاعده کار چندانی صورت نمی‌گیرد. من یکی دو جا هم در سخنرانی‌ها گفته بودم هر رایزن فرهنگی باید یک مشاور ادبی یا یک وابسته ادبی هم داشته باشد. رایزن فرهنگی،  آدم فرهنگ عمومی است، حالا می‌تواند ارتباطات فرهنگی برقرار کند اما مشاور ادبیات، وابسته ادبی خیلی نیاز دارد که بتواند ادیبان آن کشور را شناسایی کرده و ارتباط برقرار کند، بتواند کسانی که اهل ترجمه هستند را شناسایی کرده و آنها را تشویق کند که ترجمه کنند. این هم یک نکته‌ای است که خیلی مهم است.

سازمان ارتباطات این رایزنی‌ها را زیر نظر دارد. اگر مثلاً یکی، دوتا دارند کار می‌کنند یا در طول سال‌ها کار کرده‌اند، کافی نیست. به هر حال وزارت ارشاد، سازمان ارتباطات و خیلی جاهای دیگر، مثلاً فرض کنید استانبول شهرداری می‌آید یک همایش شعر جهان برگزار می‌کند که نوبلیست‌ها هم در آن شرکت می‌کنند. این برای آشنا کردن آنها با فرهنگ خودشان خیلی مؤثر است. یعنی شما یک شاعر را از آن طرف دنیا می‌آورید، می‌گویید این شاعران ما، این نویسندگان ما و این هم فرهنگ ماست. بیا یک هفته، چهار روز اینجا بگرد و بعد برو. آنجا ارتباط برقرار می‌کند، مصاحبه می‌کند، مقاله می‌نویسد. ما این کار را هم نمی‌کنیم.

آنا: حضور ناشران در نمایشگاه‌های بین‌المللی در کشورهای عربی چقدر می‌تواند به ترجمه شدن آثارشان کمک کند؟

بیدج: ناشران داخلی ما فرض کنید اگر کتاب فارسی ببرند نمایشگاه کتاب فرانکفورت خیلی به ندرت اتفاق می‌افتد که آنجا به درد بخورد. ولی اگر کسی حمایت کند و ما به زبان آلمانی ترجمه‌اش کنیم و ببریم آنجا، قاعدتاً بهتر می‌توانیم از آن بهره ببریم. من خودم شاهد نمایشگاه کتاب کشورهای عربی بوده‌ام. یعنی مثلاً نمایشگاه کتاب الجزایر. وقتی رفتم آنجا غرفه ایران دوتا قفسه داشت، یک قفسه پر از کتاب‌های کاتالوگی بود، یعنی زاینده رود و مسجد لطف‌الله و 33 پل و ... که خیلی هم قشنگ بود ولی خب کاتالوگ بود. یعنی کتاب‌هایی که قطور و زیبا و گلاسه و ... است. یک قفسه دیگر هم کتاب‌های کانون پرورش فکری به زبان فارسی بود. یعنی وقتی که کسی می‌آمد در آن غرفه هیچ استفاده‌ای نمی‌برد و این خنده‌دار است. اگر اهل عکس بود فوقش می‌رفت از عکس‌هایش استفاده می‌کرد. حضور در کشورهای دیگر هم همین‌طور است. 

آنا: حضور مؤثر در نمایشگاه‌ها چگونه است؟

بیدج: وقتی با این نمایشگاه‌ها ارتباط برقرار می‌کنیم، می‌توانیم شاعر و نویسنده را بفرستیم آنجا و ارتباط برقرار کند، حتی در غرفه بنشیند. کشورهای دیگر را می‌بینیم که در غرفه‌های‌شان در نمایشگاه‌ها کسانی را هم می‌آورند که اهل ادبیات هستند، تا وقتی یک شاعر یا نویسنده‌ای به غرفه آنها رسید، با او ارتباط برقرار می‌کنند، چهارتا نویسنده، چهارتا شاعر و چهارتا کتاب به او معرفی می‌کنند. اگر من پسرخاله‌ام یا یک کارمند معمولی را به این غرفه بفرستم طبیعتاً نمی‌تواند کاری صورت دهد. علاوه بر اینها، ما باید مهمان هم بفرستیم. این هم از کارهایی است که باعث می‌شود ادبیات ما که از لحاظ کیفیت کمتر از ادبیات جهان عرب نیست، (حالا وسعتش را کاری نداریم) هر روز بیشتر شناخته شود.

در جهان عرب سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، صادق هدایت، جلال آل احمد و کسانی از این دست خیلی مشهور هستند. من می‌دانم در این روزها کتاب‌هایی دارد ترجمه می‌شود، مثلاً دو هفته پیش من خواندم و جلدش را هم دیدم، سه‌تا کتاب از ایران در مصر منتشر شد. این سه کتاب رمان‌های ایرانی بود که امروز نوشته شده‌اند. اینها باید دیده شوند. اگر ما غفلت کنیم و دیده نشود، فردا مترجمش هم دیگر حوصله نمی‌کند کتاب بعدی را برای ترجمه دست بگیرد.

انتهای پیام/4028/

منبع: آنا

کلیدواژه: زبان فارسی ادبیات فارسی ترجمه موسی بیدج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۷۶۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چگونه آنفلوآنزای اسپانیایی ۱۹۱۸ جهان را دگرگون کرد

خبرگزاری علم‌وفناوری آنا- هدا عربشاهی: عنوان عالم‌گیری آنفلوآنزای اسپانیایی برای ما مردم زیسته در سومین دهه قرن ۲۱ که دیری نیست از کابوس کووید-۱۹ تقریبا رهایی یافته‌ایم، خیلی غریب نیست. ویروس آنفلوآنزا اوایل سال 1918 در صبحی بهاری از تب و گلو درد آشپز کمپ فانستن در درمانگاهی در ایالت کانزاس به ثبت رسید. نام این آشپز آلبرت گیچل بود. تا ظهر همان روز در درمانگاه بیش‌از صد مورد گلودرد و تب و سردرد گزارش شد.

در هفته‌های بعد، تعداد بیماران آنچنان زیاد شد که افسر پزشک مخصوص کمپ درخواست کرد سوله‌ای برای اسکان همۀ آنها تهیه شود. شاید این آشپز نگون‌بخت نخستین فرد مبتلا به آنفلوآنزای اسپانیایی نبوده باشد. از سال ۱۹۱۸ تا روزگار کنونی مردم پیوسته دربارۀ نقطۀ آغاز این عالم‌گیری گمانه‌زنی کرده‌اند.

کتاب سوار رنگ‌پریده به قلم لورا اسپینی که به تازگی با ترجمه ساقی نخعی‌زاده و به‌همیت نشر آفتابکاران منتشر شده با پیش‌گفتاری مسعود یونسیان آغاز می‌شود. یونسیان که خود استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران است دربارۀ این کتاب ارزشمند معتقد است که هرچند نویسنده این کتاب را در سال ۲۰۱۷ نوشته یعنی دو سال قبل از بروز عالم‌گیری کووید-19 ولی بسیاری از موضوعاتی که در این کتاب به آنها پرداخته شده آنچنان شبیه مشکلاتی‌اند که در پاندمی اخیر تجربه کرده‌ایم که خواننده ممکن است تصور کند این کتاب بعد از رخداد ویروس کرونا در جهان و در سال ۲۰۲۰ به نگارش درآمده است.

از نکات برجستۀ کتاب لورا اسپینی این است که او در شیوۀ نگارش کتاب ضمن انطباق با اصول مدرن اپیدمیولوژی به این اثر ماهیتی رمان‌گونه داده به‌گونه‌ای که خواننده را مشتاق و ترغیب به مطالعه آن می‌کند. 

مسعود یونسیان می‌گوید که کلیه فصول کتاب را بعد از ترجمه خوانده و از دقت و امانت‌داری ساقی نخعی‌زاده در مقام مترجم، به شگفت آمده و از این‌رو، به‌عنوان متخصص اپیدمیولوژی مطالعۀ این کتاب را نه فقط رای عموم جامعه مفید دانسته که به‌ویژه برای استادان و دانشجویان رشتۀ اپیدمیولوژی ضروری می‌داند.

مقالات اسپینی را مجلات نشنال‌جئوگرافیک، نیچر، اکونومیست و دیلی‌تلگراف منتشر کرده‌اند. او همچنین دو رمان به نام‌های «دکتر» و «زندگان» و یک کتاب در حوزۀ تاریخ شفاهی به نام «خیابان مرکزی: سیمای یک شهر اروپایی» نوشته است.

اسپینی در «سوار رنگ‌پریده» داستان این بیماری عالم‌گیری کم‌توجه شده را بازگو می‌کند و از هند تا برزیل، از ایران تا اسپانیا و از آفریقای جنوبی تا اوکراین آن را ردیابی می‌کند. او با تکیه بر یافته‌های آخرین تحقیقات در رشته‌های ویروس‌شناسی، همه‌گیرشناسی، روان‌شناسی و اقتصاد فاجعه‌ای را روایت می‌کند که پیامدهایش طی چند دهه عالم بشریت را دگرگون کرد و امروزه هم همچنین اثرش را به رخ می‌کشد. کتاب سوار رنگ‌پریده تاکنون به بیست زبان دیگر ترجمه شده است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • کتاب «اخلاق النبی(ص) و اهل بیته(ع)» به زبان ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شد
  • جایزه نوبل ادبی باید به فردوسی تعلق می‌گرفت
  • چگونه آنفلوآنزای اسپانیایی ۱۹۱۸ جهان را دگرگون کرد
  • ترجمه عکس و متن «فصل‌های درون» منتشر شد
  • ایران در ارمنستان چگونه معرفی می‌شود؟
  • جمهوری اسلامی؛ عصر شکوفایی ادبیات اقوام/ شیرنوایی نابغه ای که ناشناخته مانده است
  • شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!
  • بازیگر سینما و پیشنهاد کتابی مرموز
  • ببینید | ادبیات فارسی بر قله جهان
  • ادبیات فارسی بر قله جهان + فیلم