بازیگران متعدد و گمنام در این اکوسیستم خبر تولید و توزیع میکنند. بسیاری از آنها را نمیشناسیم و دستکم تا همین اواخر درباره آنها اطلاعات کمی وجود داشت. این روزها کتابها و مقالات بیشتر و بیشتری درباره خبرجعلی و کتمان حقیقت در پس انبوه اطلاعات منتشر میشود. بحث برسر آنچه که واقعاً اتفاق افتاده، منازعهای ناتمام در رسانهها و پلتفرمهای اجتماعی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حقیقت، مهمترین کالایی است که این روزها همه در جستوجوی آنند. برای شناخت دقیقتر از موقعیتی که در آن هستیم باید به سراغ زمینههای تحویل در اکوسیستم خبر برویم. مهمترین بازیگر این اکوسیستم تا پیش از ظهور اینترنت، دولتها و جریانهای قَدَر سیاسی بودند. داشتن یک روزنامه، یک ایستگاه رادیویی و یا یک شبکه تلویزیونی هم به پول زیاد و هم به شبکهای از روابط نیاز داشت که همه از آن بهرهمند نبودند. روزنامهها هر روز باید صدها نامه را بررسی میکردند که شهروندان سوژهها و درددلهایی را برایشان نوشته بودند. انحصار تحریریهها در گزینش آنچه که باید برجسته شود پررنگ و پرحجم بود. در ایرانِ پس از انقلاب یک ستون تماسهای تلفنی مخاطبان در روزنامه سلام در دهه هفتاد یک نوآوری رسانهای پرطمطراق به حساب میآمد. گشایشی اندک اما پیشرو که فرصتی برای طرح صداهای جدید در فضای رسانهای آن روزها بود.
امروز – آبان ماه ۱۳۹۸ – اوضاع البته دگرگون است. پلتفرمهای اجتماعی بازیگران اصلی اکوسیستم خبر هستند. مرزهای میان ذینفعان خبر محو شده است. دوگانه روزنامهنگار/تولیدکننده و مخاطب/دریافتکننده ماهیت پیشین خود را از دست داده است. تولید و توزیع خبر به فعالیتی همگانی و همهجایی تبدیل شده است. شهروندخبرنگارها در فضاهای تعاملی وب حضور دارند و در فرآیندهای مربوط به خبر مشارکت میکنند. موضوعی که اگرچه همه با خوشبینی سراغش رفتند و گمان میرفت به دموکراتیکتر شدن عرصه خبر و تولد حوزههای عمومی خُرد و تعاملی تبدیل شود، اما رویدادهای بعدی به گونهای پیش رفت که در فاصله زمانیای کوتاه این فرصت به سیاهچاله آگاهی و ابزاری برای مواجهه با رواداری و منش دموکراتیک در جهان تبدیل شده است.
پیش از این صاحبان قدرت به طور عام مهمترین تولیدکنندگان خبرجعلی بودند. راهاندازی اولین روزنامهها و اداره مهمترین رسانهها با کسانی بود که صاحبان قدرتهای ملی و فراملی بودند. امروز اما، روزگار سلطه پلتفرمهایی است که براساس میزبانی کاربران و دادههای آنها طراحی شدهاند و کار میکنند. کار اصلی فیسبوک و تلگرام و واتسپ و اینستاگرام این است که بخش بیشتری از وقت کاربران را به خودشان اختصاص دهد. «ماندگاری بیشتر» کاربران، مهمترین موضوعی است که پلتفرمها دنبال آن هستند و راز ماندگاری کاربران نیز در رضایت حداکثری آنها از ابزارها و محتواهایی است که در پلتفرمها عرضه میشود. یک مخاطب/کاربر ممکن است روزنامهای را که با خط فکریاش سازگار نیست نخرد و نخواند. مواجههاش با آن را کم میکند. اما در مورد شبکههای اجتماعی باید چه کرد؟ احتمالا به همین دلیل است که مهندسان کامپیوتری که پشت این پلتفرمها هستند به گونهای این شبکهها را طراحی کردهاند که نارضایتی به حداقل برسد. شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی برخلاف رسانههای سنتی با مسؤولیتزدایی از خودشان در قبال محتوا و سپردن اولویتدهیِ محتوا به ذائقه کاربران به طور آشکاری کمک کردهاند تا مردم در معرض اخباری که نمیپسندند قرار نگیرند. کاربران این پلتفرمها در حبابهایی از اطلاعات دلخواه و مطلوب قرار گرفتهاند و احتمال اینکه یک خبر یا تحلیل نادرست در فضایی گفتوگویی (مشابه زمان تولد وبلاگها) به نقد و بررسی گذاشته شود و صداهای مختلفی شنیده شوند کمتر و کمتر شده است. آنها کاربران را در فضایی قرار میدهند که تنها بازتاب صداهای مورد علاقهشان را بشنوند و ببینند. موسیقی گوشنوازی که همواره تکرار میشود. حلقههایی از دوستان و آشنایان و همفکران راه میافتد و فضای پلتفرمها را بیش از همیشه خودمانی میکند. دیگر خبری از مواجهه با «دیگری» نیست و همینجاست که این پلتفرمها را به پاشنه آشیل رواداری و دموکراسی تبدیل میکند.
تجربه انتخابات آمریکا، که ترامپ را برای جهانیان به ارمغان آورد، نشان داد که اخبارجعلی به کمک ابزارهای ماشینی، مانند تبلیغات پولی در شبکههای اجتماعی، وارد حبابها و حلقههای خودمانی میشوند. کار این خبرها عمیقتر کردن شکافهای گفتمان و معرفتی است. تمرکز بر روی حلقههای نازک زنجیر و برجسته کردن شور ملی و دینی و نژادی با هدف افزایش شکاف و کاستن از روحیه دیگریخواهی و رواداری. این نگرانی وجود دارد که مهمترین دستاورد فناورانه این ابزارهای جدید همین باشد: افراطگرایی نژادی و قومی و مذهبی وسیاسی و اجتماعی. هر صورتی از افراطگری در فضای اخبارجعلی جذاب است و مورد توجه قرار میگیرد زیرا مستقیم باورهای عامیانه را هدف میگیرد و تمایز میان ما و آنها را برجسته میکند.
مهمترین خواسته سفارشدهندگان خبرجعلی خرید «توجه» کاربران است. توجه برای صاحبان پلتفرمها به معنای ماندگاری بیشتر است. بازی برد-برد برای مدیران فیسبوک و توییتر و تلگرام و همه سفارشدهندگان و تولیدکنندگان خبرجعلی. به دست آوردن توجه مخاطبان سبب میشود تا به طور ذاتی هر خبرجعلی مورد توجه رسانههای جریان اصلی نیز قرار گیرد. زیرا روزنامهنگاران نیز در کنار مردم عادی بخشی از مخاطبان خبرجعلی و همه اینها در کنار هم بازیگران همتراز اکوسیستم جدید خبر هستند. با این تفاوت که روزنامهنگاران به ابزار توزیع با استانداردهای حرفهای – با همه انتقادهایی که از این استانداردها شده است – هستند و شهروندان عادی فارغ از این استانداردها، براساس باورهای شخصی و تجربه زیستهشان با خبر جعلی مواجه میشوند و آن را میپذیرند یا رد میکنند. در این میان تولیدکنندگان خبرجعلی برای خرید این توجه از مخاطبان یا باورهای ایدئولوژیک را با خود همراه دارند و یا برای پول این کار را میکنند. در جریان انتخابات آمریکا فقط در یکی از شهرهای کوچک مقدونیه یک صد سایت تولیدکننده خبرجعلی فعال بودند که اخبارجعلی مربوط به آمریکا را در سایتهایی ظاهرالصلاح منتشر میکردند و این محتواها از طریق تبلیغات و یا اکانتهای پشتیبان این سایتها به محفظههای انعکاسی وارد میشد جایی که گروه همفکران نیاز به محتوایی دارند که باورهای پیشین آنها را تأیید کند. شاید برای همین زمان رأیگیری بسیاری از مخاطبان آمریکایی فکر میکردند اوباما مسلمان است یا پاپ به طور رسمی از ترامپ حمایت کرده است (دو تا از مهمترین دروغهای انتخابات آمریکا).
روزنامهنگاران به عنوان مهمترین بازندگان بسط و گسترش خبرجعلی خودشان در پاگرفتن این ویروس نقش مهمی داشتهاند. تبدیل شدن سازمانهای رسانهای به خط تولید و توزیع خبرهای انبوه بدون اینکه فرصت کافی برای بررسی و تدقیق خبرها وجود داشته باشد و رقابت بیهوده و پراز مخاطره برسر سرعت انتشار اخبار سبب شده است تا روزنامهنگاری تبدیل به فعالیتی شود که نیک دیویس روزنامهنگار کهنهکار بریتانیایی آن «چورنالیسم» مینامد. چورنالیسم از دو واژه Churn out و Journalism نشأت گرفته است. Churn out به معنای کیلوکیلو بیرون دادن یک کالا و تولید انبوه آن است. دیویس سالها پیش از تولید اینترنت مینویسد که روزنامهنگاری از صحتسنجی محتواهایش فاصله گرفته و دچار چورنالیسم شده است. به عبارت دیگر ژورنالیستها یک دسته اخبار را در تعداد زیاد و با سرعت بیرون میدهند، بدون اینکه از درستی آنها مطمئن باشند... چورنالیسم تحریریهها درنوردیده و توده خبرنگاران را مجبور کرده است ساعتها برای بازیافت کپیهای دستدوم و مطالب روابط عمومیها وقت صرف کنند! دیویس انتقاد میکند که روزنامهنگاران بیش از هرچیز به دنبال این هستند که مواد خام عمدتاً دست دوم را دوباره و سریع بستهبندی کنند. مواد خامی که عملاً در خدمت منافع سیاسی یا تجاری کسانی طراحی شده که آنها را تولید کردهاند. به روایت دیویس باید گفت که روزنامهنگاران در عمل به بخشی از جریان انتقال و توزیع اخباری تبدیل شدند که استانداردهای پیشین روزنامهنگاری را با خود نداشتند.
تاریخ تبلیغات سیاسی یا به طور دقیقتر پروپاگاندا با اصحاب قدرت آغاز میشد. همواره برای جریانهایی که در قدرت بودند و هستند و رقبایشان، تسلط بر فضای عمومی حائز اهمیت بوده است و آنها مالکان اولیه ابزارهای تولید و توزیع خبر بودهاند. این روزها هم که در دوران زوال نسبی رسانههای جریان اصلی و بزرگ هستیم. جریانهای قدرت به عنوان مهمترین بازیگران هدفدار در اکوسیستم رسانه سفارشدهنده اصلی اخبار جعلی هستند با این تفاوت مهم که دیگر لازم نیست در لایههایی از استانداردهای حرفهای محتوا پیچیده شود، ابزارهایی که پلتفرمها در اختیار مشتریان میگذارند امکان ارسال پیامهایی سفارشیسازی شده به تک تک کاربران براساس سلیقه آنها را فراهم کرده است. کافیست محتوای مورد نظر کوتاه و نسبتا مبهم، ولی با تعلیق نسبی، مرموز و سوار بر باورهای عامه نوشته شود. باورهایی مثل تئوری توطئه و عبارت مشهور «این هم کار خودشونه» و دو سه دهه قبلتر عبارت مشهور «کار کار انگلیسهاست» و خلاصه اینکه شورانگیزیِ بیمایة تهی، دست بالا را در تولید و توزیع خبر جعلی با خود همراه دارد.
البته تولید خبرجعلی به جریانهای قدرت محدود نیست. قدرت جریانهای خُرد را نباید دست کم گرفت. اقلیتهای قومی و دینی، اپوزیسیون سرکوب شده سیاسی، هواداران دوآتشه ورزشی و اخیراً سلبریتیها و اینفلوئنسرهای رمانتیک و احساسی نیز در دام خبرهای جعلی افتادهاند و حاشیههای زیادی به بار آمده است. سرآمد همه اینها هم اوباش اینترنتی یا ترولها هستند که از سوی سفارشدهندگان اخبار جعلی برای حمله به حسابهای کاربری بانفوذ و اثرگذار اجیر میشوند تا این صداها را خفه کنند و معمولاً هم به دلیل تعداد زیادی که دارند، زبان بیپروایی که به کار میبندند و ابزارهای ماشینی متعددی که از آنها حمایت میکند در کنترل صداهای مستقلِ صاحب ایدة در اقلیت، موفق عمل میکنند.
خبرجعلی با همین مسیری که پیش آمده، دسترسی به حقیقت و دقیقتر بگویم حتی ناخنک زدن به آن را هم دشوار کرده است. منازعه اصلی سالهای پیشرو را حتما باید منازعه برسر حقیقت دانست. دونالد ترامپ همان روزهای اولی که روی کار آمد در مورد میزان شرکتکنندگان در مراسم تحلیفش با روزنامهها درگیر شد. خودش و سخنگویش وقتی با استدلال رسانهها روبرو شدند که شواهد (Facts) نشان میدهد مشارکت کافی نبوده است، با اعتماد به نفس گفتند که شواهدی جایگزین (Alternative Facts) در اختیار دارند که خلاف این را نشان میدهد. پلتفرم رسانههای اجتماعی اتفاقاً مهمترین دستاوردش همین است که برای هر نسخهای از حقیقت (Truth) میتوان به اندازه کافی شواهدی نشان داد.
کاهش اعتماد به کلیت اکوسیستم خبر و کاهش سرمایه اجتماعی به طور عام نخستین و آشکارترین پیامدهایی هستند که خبرجعلی با خودش به دنبال دارد. فرار از گفتوگو و پرهیز از رواداری به مهمترین پیامد استفاده دائمی از پلتفرمها تبدیل شده است. الگوریتم عملکردی آنها به گونهای طراحی شده که حتی شانس مواجهه تصادفی با افراد غیرهمفکر را کاهش داده است و به همین دلیل احتمال تأیید خبرجعلی میان گروههای همفکر و باور آن افزایش یافته است. کارکرد اخبارجعلی در کشورهای مختلف مخصوصاً در زمانهای نزدیک به انتخابات این گمان منفی را تقویت کرده است که پلتفرمها با مسؤولیتزدایی نسبتاً تام از خودشان و بازگذاشتن دست سفارشدهندگان اخبار جعلی به گسترش افراطگری در همه قالبها کمک کرده است. هم افراطگری سیاسی و هم قومی و هم دینی در بستر این شبکهها جانِ بیشتری گرفته و بهتر به مخاطبانش دسترسی پیدا کرده است. شعارهای عامهپسندِ دلربا مشتری بیشتری دارد وهرچه مسیر تولید و توزیع خبرجعلی به زبانی عامهپسند و پوپولیستی نزدیکتر میشود و به همبستگی درونگرایانه و دیگریگریز بیشتر دامن میزند، موفقتر میشود و جذابیت بیشتری دارد. مخاطبان خبرِ رسانهها (در معنای عام رسانههای سنتی و شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی) بیش از هرزمان دیگری در دل سیاهی «زیستبوم گمراهی» نیازمند راهنمایی و هدایت هستند. نور لازم برای تابندن به این زیستبوم گمراهی را سوادرسانهایِ انتقادی و بخشی دیگر را رسانههای پیشروی حقیقت گرا تأمین میکنند.
(این یادداشت پیش از این در شماره ۲ ایران ماه منتشر شده است)
منبع: روزنامه ایران برچسبها توییتر دونالد ترامپ فیسبوک تلگرام مقدونیه اینستاگراممنبع: ایرنا
کلیدواژه: توییتر دونالد ترامپ فیسبوک تلگرام مقدونیه اینستاگرام توییتر دونالد ترامپ فیسبوک تلگرام مقدونیه اینستاگرام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۰۲۴۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا ادعای سید حسین نصر دربارهی همکاری شریعتی با ساواک حقیقت دارد؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به تازگی ویدیویی از یک گفتوگوی قدیمی با دکتر سید حسین نصر، رئیس دانشگاه آریامهرسابق(صنعتی شریف) در سالهای پیش از انقلاب و رئیس دفتر فرح پهلوی در فضای مجازی بازنشر شده که او در آن ادعا کرده «سازمان امنیت پیشتیبانی بسیار قوی از شریعتی میکرد در دانشگاه فردوسی. [شریعتی با ساواک] به نحوهای همکاری یا عضویت داشت. او میگفت این کار را برای پیشبرد اهداف انقلابی میکرد. پولهای حسینیه ارشاد توسط سازمان امنیت میآمد. ثابتی طرفداری عجیب و غریبی از شریعتی کرد. میگفت افراد و جوانان را از کمونیسم برمیگرداند. آنها [ساواک] گزارش شدیدی علیه من برای شاه فرستادند. من دلایل خودم را برای شاه گفتم. شاه گفت کاری به کار شریعتی نداشته باشید.»
مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهتازگی اسنادی را منتشر کرده که بهروشنی نشان میدهند شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بوده است. در ادامه گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره و نیز اسنادی را که در این زمینه منتشر کرده است میخوانید:
۱۳ سال قبل پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم (امیت داخلی) ساواک در کتاب خاطراتش ادعاها درباره هماهنگی و همکاری شریعتی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور برای برنامههای سخنرانی در حسینیه ارشاد را رد کرده بود: «اینکه ساواک به او کمک کرده باشد که چنین فعالیتهایی را انجام بدهد، به کلی بیپایه و اساس است. چون او در ابتدا، علاوه بر حمله به شیعه افراطی و اسلام عقبمانده، به مارکسیسم نیز حمله میکرد و در آن زمانها، هنوز مارکسیسم در بین دانشجویان جذبه داشت، ما موافقت کردیم تا در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس کند، منتها او غالبا اینطرف و آنطرف در حال سخنرانی بود… ما او را لانسه نکردیم. صرفا موقعی که میخواست در دانشگاه فردوسی مشهد استادیار بشود، صلاحیت وی را تایید کردیم و بعد که خواست برود فرانسه، اجازه خروجش را تایید کردیم. پس از بازگشت، شروع کرد به زیادهروی و افراط که بازداشتش کردیم… ۶ ماه بعد قبول کرد که یک سلسله مقالاتی ضد کمونیستی بنویسد و مینوشت در پاورقی روزنامهها چاپ میشد… او را آزاد کردیم به شرط آنکه به نوشتن مقالات ضد کمونیستی در خارج از زندان ادامه دهد اما او به بهانه مریضی ادامه نداد و بعد دوباره مخفی شد.»[۱]
گزارشهای پرشماری از ساواک در گنجینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود که گویای سوءظن دائمی، نظارت و مراقبت بر سخنرانیها و آثار دکتر علی شریعتی است.
یکی از این اسناد، کسب تکلیف اداره کل سوم ساواک به ریاست ثابتی، از سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خصوص جلوگیری از سخنرانی شریعتی و تحت مراقبت قرار دادن او و کنترل انتشارات حسینیه ارشاد «به دلیل سخنرانیهای نامبرده علیه مصالح کشور و انتشار کتب ضد رژیم توسط آن» است:
«درباره دکتر علی شریعتی مزینانی
محترما باستحضار میرساند.
فعالیتهای مذهبی حسینیه ارشاد در واقع قائم به وجود دکتر علی شریعتی مزینانی که به طور نسبتا مرتب در این حسینیه سخنرانی مینماید میباشد، این شخص در گذشته فعالیتهای خلافی را علیه مصالح کشور انجام میداده که بعدا در ظاهر خود را فردی که قصدش مبارزه با عناصر منحرف میباشد قلمداد و در زمینههای مذهبی شروع به فعالیت کرده و با گام گذاشتن در حسینیه ارشاد در این زمینه تلاشهای زیادی از خود نشان میدهد.
آنطوری که نوشتهها و اظهارات یادشده نشان میدهد در جریان فکری مشارالیه هیچگونه تغییری به وقوع نپیوسته، بلکه وی با هوشیاری کامل مقاصد خود را در پوشش مسائل مذهبی به مستمعین اظهاراتش و خوانندگان کتبی که انتشار میدهد، ارائه میکند و هر روز گام جدیدی در این راه برمیدارد. در طرز تفکر نامبرده وجوه تشابه بسیاری با عناصر سازمان آزادیبخش ایران وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی مشاهده میگردد، و وجه تمایز او با این افراد صرفا عدم اظهار نیات خود به طور آشکار و ارائه آن در قالبهای خاص مذهبی است و به طور کلی میتوان نامبرده را عامل اصلی وقایعی که در حسینیه مذکور میگذرد دانست زیرا هیاتمدیره و گردانندگان حسینیه موصوف نیز تحت تاثیر و نفوذ وی میباشند و در واقع آلت بلاارادهی وی هستند.
نکتهی دیگری که در خصوص وضعیت حسینیهی مورد بحث شایان توجه و امعان نظر است انتشارات حسینیهی مزبور میباشد که بدون هیچ کنترل و کسب مجوزی صورت میگیرد. قسمت انتشارات حسینیهی مذکور مطالب مذهبی و سخنان نامبرده را به صورت کتب مختلف و نشریات و جزوات متعدد در اختیار عناصر مذهبی قرار میدهد و قبل از انتشار به علت آنکه مجوز قانونی مانند انتشار سایر کتب از مراجع مسئول اخذ نمینمایند مطالب خود را در پوششهای مناسب به خوانندگان تلقین میکند و خلاصهی دو کتاب شهادت و از کجا آغاز کنیم که به شرح پیوست از عرض میگذرد مؤید این امر میباشد.
با عرض مراتب بالا چنانچه صلاح دانسته شود نام یادشده از سخنرانان حسینیهی مذکور حذف و شدیدا تحت مراقبت قرار گیرد و انتشارات حسینیهی مزبور نیز به دقت کنترل و ترتیبی اتخاذ گردد قبل از انتشار هرگونه کتاب و نشریهای مطالب آن مورد بررسی و پس از کسب اجازه مبادرت به انتشار آن نمایند. موکول به رای عالیست.»
چهار روز بعد از این گزارش، مکاتبهی دیگری صورت میگیرد که دو ماه بعد از آن (۴ر۱۱ر۵۱) منجر به نامهی رئیس ساواک با شهربانی کل کشور در خصوص جمعآوری بعضی از آثار دکتر شریعتی میشود.
دربارهی کتب تالیفی دکتر علی شریعتی مزینانی
پیرو شماره ۹۸۵۴ر۳۱۲ – ۲ر۹ر۵۱
دکتر علی شریعتی مزینانی که از عناصر ناراحت و مخالف دولت میباشد و قبلا با سخنرانی در حسینیه ارشاد و برخی از کانونهای دانشجویی مبادرت به ایراد سخنان تحریکآمیز مینمود، به موازت اینگونه اقدامات، و از طریق انتشارات حسینیه ارشاد و با سوءاستفاده از اینکه نشریات حسینیهی موصوف وسیله مقامات مسئول به طور کافی کنترل نمیشد، کتب تحریکآمیزی تالیف و منتشر نموده بود. اما پس از بسته شدن حسینیه ارشاد تهیه و توزیع اینگونه کتب و جزوات پایان نگرفت به طوریکه هماکنون جزوهها و کتابهای مزبور از تهران به اکثر مناطق کشور ارسال گردیده و میگردد. با توجه به اینکه شخص نامبرده سعی نموده در اینگونه کتب با قلب حقایق دین مبین اسلام و نتیجهگیریهای گمراهکننده، از اعتقادات مذهبی افراد سوءاستفاده نموده و آنها را به سوی فعالیتهای مضره سیاسی سوق دهد، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جمعآوری کتب تالیفشده وسیله نامبرده بالا که لیست اسامی آنها به پیوست ایفاد میگردد، در تهران و سایر نقاط کشور اقدام و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ارتشبد نصیری
۱- از کجا آغاز کنیم
۲- شهادت
۳- یکبار دیگر ابوذر
۴- علی، مکتب، وحدت و عدالت
۵- امت و امامت
۶- روش شناخت اسلام
۷- مسئولیت شیعه بودن
۸- شیعه علوی و شیعه صفوی
۹- اسلامشناسی (جزوات متعدد)
برآیند اسناد و گزارشهای ساواک نه تنها موید ادعای دکتر نصر دربارهی همکاری شریعتی با ساواک نیست، بلکه برخلاف آن آثار و سخنرانیهای او را «تحریکآمیز» تشخیص داده و درصدد جمعآوری و تعطیلی آن برآمدند.
پینوشت:
۱. در دامگه حادثه، خاطرات پرویز ثابتی به کوشش عرفان قانعیفرد صص ۲۸۰-۲۷۹
۲۴۵۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899765