Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فرهیختگان، حالا و در سال 98 این سریال‌ها، دنیا و فضای خاص خودشان و البته موافقان و مخالفان خودشان را ساخته‌اند. اتهام‌های مالی، عدم اتمام سریال تا قسمت آخر، نپرداختن دستمزد عوامل و... مسائلی هستند که پیرامون این کودک 10 ساله (سریال شبکه نمایش خانگی) مدام درحال چرخیدنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پس از برخوردی که با تعدادی از سرمایه‌گذاران این سریال‌ها شد فعلا خبری از ابهام‌ها و اتهام‌های مالی نیست. سوژه‌ها، لوکیشن‌ها و کاراکترها حساسیت‌ساز بوده‌اند و مسائل و دنیای دیگری را برای مردم ساخته‌اند که با زندگی اکثر آنها مطابقت ندارد.

ژانرها و سریال‌ها

با نگاهی به تاریخ 10 ساله سریال‌های شبکه نمایش خانگی می‌بینیم که کودکان، طنز، تاریخی و عاشقانه اکثر قالب‌های تولیدات این بخش را تشکیل داده است. ژانرهایی که تقریبا نشان داده مخاطب بیشتری دارد و فروشش تضمین شده است. «کوچه مروارید» هرچند فروش فوق‌العاده‌ای نداشت، اما اولین تولید در ژانر کودک بود و «جناب خان» جذاب‌ترین شخصیت عروسکی یک دهه اخیر را به مردم معرفی کرد. این ژانر بعدها پای «خاله سوسکه» و «بالشها» را به خانه‌ها باز کرد. ماشین‌ها و خانه‌های جذاب، بزرگ و لوکس یا استفاده از بازخوانی آهنگ‌های شاد یا قدیمی موسیقی ایرانی، مهم‌ترین ویژگی سریال‌هایی بودند که در ژانر کودک و نوجوان ساخته شدند. اگر خانواده‌ای تصمیم بگیرد که ساعات فراغت کودکانش را به تولیدات شبکه نمایش خانگی بسپارد، درنهایت چه آورده‌ای برای فرزندانش خواهد داشت؟ این کودکان با کدام سبک زندگی آشنا خواهند شد؟ کدام الگو به این نوجوانان ارائه می‌شود؟ فعلا صحبتی از کیفیت الگو نیست، فقط بحث درباره وجود یا عدم الگو است. ایجاد فضای صرفا سرگرم‌کننده و ظاهرا شاد، مهم‌ترین کارکرد این سریال‌هاست. کارکردی که شاید بدون صرف هزینه‌های ساخت و تولید هم میسر شود.

طنز، ژانر دیگری است که در تاریخ سینما و تلویزیون ایران سهم زیادی از آثار موفق و پربیننده را به خود اختصاص داده است. در شبکه نمایش خانگی هم این اتفاق تکرار شده است. «ابله»، «قهوه تلخ»، «ساخت ایران» و «هیولا» نمونه‌های پرمخاطبی هستند که در یک دهه اخیر تولید شده‌اند. کارهای تاریخی، قالب دیگری است که از پیوند با یک قالب دیگر، خروجی بهتری تولید می‌کند. آثار تاریخی اگر در بستر طنز تولید شوند، قهوه تلخ درست می‌شود و اگر در بستر عاشقانه ساخته شوند «شهرزاد» تولید می‌شود. «دندون طلا» و «آشوب» از دیگر نمونه‌های تاریخی هستند. ژانری که در سال‌های اخیر به‌طور خاص به آن پرداخته شده و البته قدمت بیشتری هم دارد، عاشقانه است. عشق در انواع هنرها دستمایه ساخت آثار متنوع و مختلف بوده است. اما شکلی که از عشق در این سریال‌ها نمایش داده می‌شود، متفاوت با داستان‌های عاشقانه‌ای است که از ادبیات به دست ما رسیده است. اگر آنجا عاشقی داریم که قرار است با هزار زحمت به معشوق برسد و موانعی سرراهش سبز می‌شوند اما اینجا با معشوقه‌ای مواجهیم که قرار است از بین حداقل دو عاشق خود، یکی را انتخاب کند. انتخابی که ممکن است گاه همراه با خیانت یا دروغ هم باشد. معشوقه ثروتمندی که باید از بین شیفتگان (شما بخوانید خواستگاران) مولتی میلیاردر خود که معلوم نیست از کجا این ثروت را آورده‌اند یک نفر را درنهایت انتخاب کند. 

مثلث عشقی

جذاب‌ترین شکل در روابط عاشقانه برای ساخت سریال همین مثلث عشقی است. کمال این نوع رابطه در سریال «شهرزاد» حسن فتحی دیده می‌شود. جایی که شهرزاد بین قباد و فرهاد گیر افتاده بود و هربار بخشی از عمرش را با هرکدام از این دو نفر سپری می‌کرد و از دیگری آسیب‌هایی می‌دید. این مثلث در فصل اول و دوم این سریال جذاب بود، اما در فصل سوم به پایین‌ترین سطح خودش رسید. ترویج این شکل از رابطه که در تاریخ ادبیات و فرهنگ ما به‌جز داستان شیرین و فرهاد و خسرو، نمونه دیگری ندارد با چه هدفی است. در دهه 60 محسن مخلمباف، داستانی به نام «نوبت عاشقی» نوشت که بعدها آن را کارگردانی کرد. در آن داستان و فیلم هم قرار بود قبح بسیاری از رسوم و اعتقادها شکسته شود. این ایده تا دهه 90 و زمان معاصر هم آمده است. در سریال‌های «دل»، «عاشقانه»، «مانکن»، «کرگدن» و «ممنوعه» این مثلث عشقی به‌وضوح دیده می‌شود و اساس داستان است. ساناز چراغی، روانشناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با ایرنا و درباره عشق‌های مثلثی گفته بود: «تعاریف مختلفی درباره عشق وجود دارد، در یکی از معروف‌ترین آنها عشق به مانند مثلثی است که سه فاکتور صمیمیت، تعهد و اشتیاق اضلاع آن را تشکیل می‌دهند. برخی از این عشق‌ها که حتی همه اضلاع‌شان هم کامل است، با گذشت زمان به عشق‌های بیمارگونه تبدیل می‌شوند که معمولا در ابتدای رابطه، نشانه‌هایی دارند؛ ازجمله تعصب، وابستگی، خودرأیی و شک و تردید.» طرح‌واره‌های ناسازگاری از دیگر مواردی است که از دیدگاه این استاد دانشگاه در دوران کودکی شکل می‌گیرد و در بزرگسالی به‌ویژه در رابطه‌ها، مجال بروز و ظهور می‌یابد، طرح‌واره‌هایی همچون اطاعت و فرمانبرداری، خود قربان‌گری، تاییدطلبی، وابستگی یا بی‌ثباتی و رهاشدگی. این طرح‌واره‌ها در شکل‌گیری عشق بیمار تاثیر می‌گذارد و از همین رو است که می‌بینیم مردان در روابط عاطفی‌شان رفتاری را به نام عشق بروز می‌دهند که درواقع از یکی از این عوامل سرچشمه می‌گیرد یا زنان به قدری فروکاسته می‌شوند که حاضرند هرکاری انجام دهند تا در رابطه باقی بمانند. او درباره دلایل طرفداری از این الگوها در قالب تماشای فیلم و سریال چنین گفته است: «پخش چنین سریال‌هایی بنا‌بر اصل «یادگیری مشاهده‌ای» باعث شیوع رفتار غلط و رابطه ناسالم در جامعه می‌شود؛ یادگیری تنها از طریق کلاس درس و آموزش صورت نمی‌گیرد، یادگیری مشاهده‌ای بر این واقعیت صحه می‌گذارد که وقتی الگویی در تلویزیون به‌صورت غیرمستقیم و در قالب داستان‌ها و روایت‌ها ارائه می‌شود، ناگزیر افراد پیگیر آن سریال‌ها را ترغیب می‌کند که از آن الگو در زندگی خود استفاده کنند.»

مدل‌های خاص، آدم‌های خاص

اگر چند واحد خانه دوبلکس یا سوبلکس بزرگ، چند ماشین گرانقیمت خارجی و مقدار زیادی پول بی‌زبان برای پرداخت به سلبریتی‌های جذاب و زیبا دارید به شما تبریک می‌گویم. شما می‌توانید سریال شبکه نمایش خانگی بسازید. شاید بپرسید پس تکلیف فیلمنامه‌اش چه می‌شود؟ باور کنید فیلمنامه مهم نیست. اگر توانستید با دو سلبریتی زن و یک سلبریتی مرد به توافق برسید، فیلمنامه تکلیفش معلوم می‌شود. اگر دو سلبریتی مرد در ایران بودند و وقت آمدن جلوی دوربین هم داشتند و با یک سلبریتی زن هم توافق کردید، آن وقت فیلمنامه شکل دیگری پیدا می‌کند. با هر مدلی که شروع کنید حتما به یک مافیا، مقدار زیادی خشونت و چند خیانت یا گذشته سیاه نیاز دارید. کافی است یکی از عوامل سریال، سریال‌های ترکیه‌ای هم دیده باشد. دیگر از هر فیلمنامه‌ای بی‌نیاز هستید و تا روزی که پولتان تمام نشده است، می‌توانید آن را ادامه دهید. شخصیت‌های سریالی که می‌سازید هم باید خوش‌تیپ باشند و در هر صحنه، فارغ از فضای قصه و کاراکتر، لباس مارک بپوشند و سیگار خارجی بکشند و ماشین خوب سوار شوند و ثروت‌های لایتناهی‌شان را خرج کنند. یکی از شروط ساخت این‌گونه از سریال‌ها حتما رفتن به شمال کشور و استفاده از دریاست. یادتان نرود که در سریال‌تان مصرف مواد هم نشان بدهید و مقدار زیادی فحش رکیک هم رد و بدل شود. تبریک می‌گویم؛ حالا سریال خانگی ما آماده است و می‌توانیم به مدد فضای مجازی و رسانه‌ها برایش حاشیه‌های خودساخته درست کنیم تا بیشتر جلوی چشم بیاید. فرار از نمایش زندگی روزمره و واقعی مردم و ارائه یک تصویر آرمانی و دور از دسترس که ممکن است باعث تقویت خشم مخاطب هم بشود، اثرات ساخت و پخش سریال‌های لاکچری خانگی هستند. فاصله گرفتن از سنت‌ها و رسوم ایرانی، مدح ثروت‌اندوزی و رفاه، فارغ از چگونگی به دست آوردن آن و عدم پایبندی به روابط فردی و عاطفی و ترسیم یک دنیای آزاد و بدون قید‌و‌بند از مشخصات دیگر این سریال‌ها هستند. وجود زنان و مردان مسن و پولدار و ارتباط نزدیک آنها با جوانان از دیگر مشخصات این سریال‌ها هستند. زنان و مردان پیری که به‌واسطه ثروت‌شان می‌توانند دست روی هرکسی که می‌خواهند بگذارند و انتخابش کنند و آن آدم دوم هم حتما راضی است که از ثروت و امکانات نامحدود اولی استفاده کند. گسترش این ایده در تعارض با تفکر تشکیل و گسترش خانواده است. ایده‌هایی از این دست علیه خانواده و تعهد قیام کرده‌اند و انگار قرار است وانمود کنند که دیگر دوران زن و بچه گذشته و همین دم را غنیمت است و قرار نیست هیچ انسانی نسبت به انسان دیگر مسئولیتی داشته باشد.

زندگی لاکچری

اگر از آن دست مخاطبانی هستید که فیلم «نیاز» داودنژاد یا سریال «قصه‌های مجید» پوراحمد را دوست دارید، باید بگویم که سریال‌های شبکه نمایش خانگی مناسب روحیه شما نیست. فضا و خانه‌هایی که در آن فیلم و سریال دیده‌اید را به‌هیچ‌وجه نمی‌توانید در اینجا تماشا کنید. خانه‌ها زیر 500 متر و 1000متر نیست و ماشین‌ها هم زیر یکی دو تا اصلا نمی‌شود. همه وضع مالی‌شان خوب است و هیچ دغدغه فردی یا اجتماعی به‌جز خیانت، کشیدن مواد، نوشیدن مشروبات الکی و عشق جداشده ندارند. فارغ از اینکه چه درصدی از مردم کشورمان در رفاه کامل به‌سر می‌برند، اما عموم افرادی که در این سریال‌ها می‌بینیم نگرانی مالی ندارند یا مدیر یک شرکت تبلیغاتی هستند یا رئیس یک باند مافیایی یا نهایتا تاجر یک جنس گرانبها. و بعد ناگهان همان فرد ثروتمند در قسمت‌های بعدی به‌خاطر صد یا دویست میلیون، آدم می‌کشد یا گروگان می‌گیرد. آدم‌هایی که در این سریال‌ها می‌بینیم، صبح قصد رفتن به خارج از کشور می‌کنند و شام را در آن کشور می‌خورند. در این آثار هیچ نشانی از مردمی که ماه به ماه منتظر یارانه هستند، نمی‌بینیم.

خشونت

«حتما باید خونی ریخته شود.» انگار این جمله یکی از شروط بی‌قید‌و‌شرط سریال‌های شبکه نمایش خانگی است. گویی هرقدر این خشونت بی‌رحمانه‌تر، سریال جذاب‌تر و روشنفکرانه‌تر. خشونت البته مراحلی دارد که به لطف دوستان تمامی این مراحل را در این سریال‌ها دیده‌ایم. کار به‌جایی رسیده است که آرزوی‌مان دیدن کشتن شخصیت‌ها با یک تفنگ و به شکل کاملا معمولی است. «نهنگ آبی»، «آسپرین»، «احضار» و «ممنوعه» آثاری بودند که اصرار داشتند این خشونت را کامل و جامع نمایان کنند. عادی‌سازی این خشونت و بسط آن به کلیت جامعه و افراد مختلف در شغل‌های مختلف، اهدافی است که در این سریال‌ها دنبال می‌شود. مخاطب پس از تماشای برخی از این آثار چنان قدرتی در گرفتن انتقام یا پرورش نفرت پیدا می‌کنند که می‌توانند آنچه دیده‌اند را بازسازی کنند. کسی با کلیت سریال‌های شبکه نمایش خانگی مخالف نیست. تولید و پخش یک سبک زندگی مخلوط و بدون ‌پشتوانه فکری و ترویج آن توسط رسانه‌های خودشان، تمام آن چیزهایی است که در سال‌های اخیر و از این سریال‌ها دیده‌ایم. کسی باید بیاید و محتوای این محصولات را اصلاح کند.

منبع: اقتصاد آنلاین

کلیدواژه: سینما و تلویزیون سریال پیمان قاسمخانی نمایش خانگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۲۷۹۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصه‌های واقعی رئالیتی‌شوها را می‌بینند

شیدا یوسفی که تجربه بازی در سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه خانگی را در کارنامه‌اش دارد، پیش از شروع فعالیت حرفه‌ای خود در سینما و تئاتر در حوزه منشی صحنه مشغول بوده و نخستین تجربه حرفه‌ای خود و بستر معرفی‌اش به جامعه را سریال «ممنوعه» می‌داند.

این هنرمند پس از حضور در تلویزیون، وارد پلتفرم‌های شبکه خانگی شده و تا امروز در رئالیتی‌شوها و سریال‌های مختلفی نقش‌آفرینی کرده و بازیگری را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کند. حضور او در فصل دوم گیم‌شوی «زودیاک» بهانه‌ای شد تا با او به گفت‌وگو بپردازیم.

چه شد در گیم‌شوها حضور پیدا کردید؟ 

این روزها بازی مورد علاقه‌ام مافیاست. نخستین باری که بازی در «شب‌های مافیا» را تجربه کردم، شرکت‌کنندگان برنامه فقط خانم‌ها بودند که با یک ماه تمرین، بازی را یاد گرفتم. از آن زمان هم در همه مسابقات مافیا حاضر بودم. از سری اول «زودیاک» به بعد هم، هفته‌ای دو بار جدا از تمرینات با بچه‌ها جمع می‌شویم و بازی می‌کنیم و این بازی برایم بسیار جذاب شده در حدی که گاهی در دورهمی‌های خانوادگی حوصله‌ام سر می‌رود و دوست دارم با دوستانم مافیا بازی کنم.



با کدام فیلم یا سریال به مردم معرفی شدید؟

به نظر خودم سریال «ممنوعه» سبب معرفی من به مردم شد که نخستین کارم در شبکه خانگی بود. در این سریال جزو نقش‌های اصلی بودم که سبب شد بیشتر دیده شوم. البته طبق تجربیات من تا امروز، مخاطبان صداوسیما و نمایش خانگی دو دسته کاملاً مجزا از هم هستند. به عنوان مثال در شهرستان‌ها جوانان من را به واسطه حضورم در «شب‌های مافیا» یا «مافیا زودیاک» و حتی «ممنوعه» که تماماً تولید شبکه نمایش خانگی هستند می‌شناسند اما افراد مسن‌تر به واسطه نقشم در سریال‌های صداوسیما با من آشنا هستند.

شما در صداوسیما هم سابقه حضور در سریال‌های پرمخاطبی مثل «نون‌خ»، «بچه مهندس» و آثار دیگر را دارید، به عنوان یک بازیگر، حضور در صداوسیما برای شما دلنشین‌تر است یا در نمایش خانگی؟

هر کدام از این مدیوم‌ها مزایای خوش را دارد، اما مسائلی هست که شاید در هیچ کجای دنیا از لحاظ مناسبات دغدغه بازیگران نباشد مثلاً طراحی لباس یا گریم در صداوسیما بسیار سختگیرانه است اما در شبکه نمایش خانگی بازیگران فضای آزادتری دارند. بازی در محصولات پلتفرم‌های نمایش خانگی جذابیت خودش را دارد. مخاطب ایرانی این روزها درگیر برنامه‌ها و سریال‌های خانگی شده و مورد پسندش است حتی به نظرم در جامعه امروز مردم به حدی دغدغه فکری دارند که سریال‌های طولانی را پس می‌زنند و به دنبال مینی‌سریال‌ها می‌روند و آن‌ها را راحت‌تر می‌پذیرند.

تکرار ساخت رئالیتی‌شو در مورد بازی مافیا مخاطب را خسته نمی‌کند؟

شخصاً «زودیاک» را از تمام بازی‌های مافیا بیشتر دوست دارم و فکر می‌کنم کسی که بازی مافیا را دوست داشته باشد درگیر این سناریو و این برنامه می‌شود. یکی از جذابیت‌های این بازی این است که حتی اگر بازیکن حرفه‌ای هم باشید، ممکن است در روند بازی دچار اشتباه‌های جبران‌ناپذیری بشوید که این دقیقاً مثل زندگی ماست که سراسر تجربه است و قطعاً از اشتباهاتمان درس بیشتری می‌گیریم. ضمن اینکه مافیا بازی خسته‌کننده‌ای نیست زیرا حتی در جمع‌های خصوصی هم هیچ وقت دست‌ها تکراری نمی‌شود و همیشه بازی‌ها و اتفاق‌های جدید رخ می‌دهد.

از طرفی هم فکر می‌کنم بازی خانم‌ها و آقایان با یکدیگر روند برنامه را بهتر کرده چون معمولاً در بازی، خانم‌ها کمتر به هم اعتماد می‌کنند یا با هم تعارف و رودربایستی دارند اما زمانی‌ که در بازی خانم‌ها و آقایان کنار هم حضور دارند، بازی حرفه‌ای‌تر می‌شود. همچنین حضور شخصیت‌های معروف ورزشی یا اهالی موسیقی در برنامه، مخاطبان برنامه را بیشتر کرد. «زودیاک» بستری برای مخاطب ایجاد کرد تا رفتار و احساس افراد مورد نظر را ببیند و آن را حس کند.


در گذشته بسیاری از هنرمندان با این تفکر که حضور در رئالیتی‌شو می‌تواند آینده شغلی آن‌ها را تهدید کند در این برنامه‌ها شرکت نمی‌کردند، امروز این تصور چقدر تغییر کرده است؟

برای پاسخ به این پرسش از خودم مثال می‌زنم، من در حوزه بازیگری تحصیلات آکادمیک دارم و قطعاً شغل خودم را بازیگری می‌دانم اما دوست دارم در برنامه‌های اینچنینی نیز حضور داشته باشم. برنامه‌های رئالیتی‌شو جذابیت‌های خاص خود را دارند که علاوه بر سرگرمی و جذابیت، از لحاظ اقتصادی نیز برای شرکت‌کنندگان قابل توجیه است که با توجه به وضعیت خود مجاب به حضور در این برنامه‌ها بشوند. گذشته از این مسائل، همان طور که خانم «شبنم مقدمی» در رئالیتی‌شو «صداتو» به عنوان داور حضور دارد یا «محسن کیایی» به عنوان مجری به این برنامه می‌آید، به همین صورت تمام بازیگران کم‌کم به سمت این برنامه‌ها خواهند آمد زیرا رئالیتی‌شوها معمولاً مورد پسند مردم واقع می‌شوند و مگر غیر از این است که ما بازیگران یکی از اهداف اصلیمان سرگرم کردن مردم و ساخت اوقاتی خوش است؟ مثلاً مردم در برنامه «صداتو» به صدای یک شخص عادی که در نانوایی کار می‌کند اما صدای خوبی دارد و آواز می‌خواند گوش می‌کنند و لذت می‌برند، بنابراین کسی که دوست دارد قصه بشنود تماشای برنامه‌های رئالیتی‌شو را انتخاب می‌کند.

دیگر خبرها

  • عمو پورنگ از تلویزیون رفت
  • شکایت آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی
  • شکایت آموزش و پرورش علیه یک سریال‌ نمایش خانگی و درخواست توقف پخش آن
  • شکایت آموزش و پرورش از یک سریال‌ نمایش خانگی
  • آموزش و پرورش علیه یک سریال نمایش خانگی شکایت کرد
  • آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی شکایت کرد
  • شکایت آموزش و پرورش علیه یک سریال نمایش خانگی
  • پدر مددکاری اجتماعی ایران: تعطیل کردن نمایش خانگی دردی از بحران‌های اجتماعی دوا نمی‌کند
  • شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصه‌های واقعی رئالیتی‌شوها را می‌بینند
  • شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصه‌های واقعی رئالیتی‌شو ها را می‌بینند