سیره امام علی(ع)؛ رهیافتی برای عدالتگستری در جامعه
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۱۸۱۱۲۱
عدالت، محوریترین، استوارترین و بنیادیترین مسأله سیاست و حکومت علوی است. در این میان شخصیت بی همتای امام عـلی(ع)، آنچنان با عدالت درآمیخته است که عدالت را تداعی میکند. سیره و روش حضرت علی(ع) از سرسپردگی کامل او در برابر فرمان پروردگار نشأت می گرفت و بر پایه اسلام ناب محمدی شکل گرفته بود تا فریاد حق طلبی اش را از میان کفر و نفاق به گوش پیروان خویش برسانند و اینگونه نهال نورسیده اسلام را جانی تازه بخشیدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عدالت اجتماعی در گفتار امیرمومنان (ع)
امام علی (ع) حکومت را برای تحقق عدالت پذیرفتند و آن را جز در این مسیر نمیخواستند. آن حضرت نقش عدالت را چـنین بیان کرده است: «جامعهای که عدالت در آن برپا نیست، فاقد حیات انسانی و زندگانی معنوی اسـت و دیـانتی که در آن اهتمام به برقراری عـدالت نـیست، مایه گمراهی است و حکومتی که عدالت، هدف آن نیست و در راه برقراری عدالتی همهجانبه و فراگیر گام نمیزند در مسیر هلاکت است؛ زیرا اصلاح دین و دنیای مردمان به وسـیله عـدالت، ممکن است.» ایشان مهمترین رکن عدالت اجتماعی را در رعایت انصاف بـا بندگان خدا، ظلم نکردن به مردم، توجه به نیازمندان، برابری فرصت ها، اجرای قانون برای همه و تجاوز نکردن به حقوق دیگران می دانستند. همان گونه که قوام و پایداری یک نظام اجتماعی بستگی به اجرای قانون و عدالت دارد، رضایت ملت نیز بستگی به احترام حقوق همه شهروندان و رعایت عدالت اجتماعی دارد. امام علی(ع) در این زمینه فرمودند: «خداوند برای من نه به موجب این که ولی امر شما هستم، حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من به همان اندازه حقی است که از من بر شما؛ همانا حق برای گفتن وسیع ترین میدان ها و برای عمل تنگ ترین میدان ها است...» در جای دیگر به مردم خود توصیه می کنند: «با من آن گونه که با جباران و ستمگران سخن می گویید، سخن نگویید... و هیچ گاه از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید». به فرماندارانش نیز توصیه می کردند: «به عدل و انصاف رفتار کنید به مردم درباره خودتان حق بدهید، با حوصله باشید، در برآوردن نیازهای مردم بی حوصله نشوید که شما خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومت هستید».
شخصیت حضرت علی(ع) در نگاه بزرگان علم و ادب مسلمان همواره مظهری از انسان الگو و نماد واقعی عدالت در مکتب اسلام بهشمار آمده است. اندیشمندان غیر مسلمانان نیز او را بسیار ستوده و ارج نهادهاند، چنانکه جرج جرداق مسیحی از ایشان بهعنوان «صدای عدالت انسانی» یاد کرده است. در سیره حکومتی امام علی (ع)، سه مؤلفه دینداری، عدالت و مردمداری بسیار برجسته و از راهبردهای کانونی مدیریت ایشان است. وی در پی استقرار حکومتی مبتنی بر دین و عدالت اجتماعی بودند که در آن مردم با امنیت و برخورداری از حقوق انسانی از زندگانی توأم با کرامت و عزت برخوردار بوده و منزلت انسانی آنها محترم شمرده شود. سیره نظری و عملی آن حضرت(ع) در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، اخلاقی، عبادی، آیین زندگی و غیره آکنده از رهیافتهای ارزنده و سازندهای است که شناخت، استخراج و دستهبندی این رهیافتها میتواند، مدلی از برنامه کارآمد و بایسته برای اداره زندگی در دنیای آشفته و متلاطم امروزی در اختیار بشریت قرار دهد بهویژه جوامع اسلامی بسیار به این الگوی مدیریتی و سیره ناب علوی نیازمندند.
از جلوههای والای حکومت امام علی (ع) حقوقمداری ایشان است. امام علی (ع) حقوقمداری را مبنای حکومت داری قرار دادند. امیرمومنان (ع) نخستین سخن حکومتی خود را با بحث حقوق، رعایت و پایبندی حقوق آغاز کردند. آن حضرت(ع) تمام روابط، مناسبات و رفتارهای سیاسی و مدیریتی را تابع حقوق و حدودی مشخص میدانستند و تلاش میکردند، زمامداران، کارگزاران و مردمان را با این حقوق و حدود آشنا سازند و پیرو آن کنند؛ هر چند که در این جهت راه بسیار دشوار را طی کردند اما هرگز از حقوقمداری در حکومتداری عدول نکردند. آن حضرت(ع) در این باره خطاب به مردمان فرمودند: «اما بعد، همانا خداوند بر شما برای من حقی قرار داده، چون سرپرستی شما را به عهدهام نهاده و شما را نیز حق است بر من، همانند حقّ من که شما راست بر گردن. پس حق فراختر چیزهاست که وصف آن گویند و مجال آن تنگ، اگر خواهند از یکدیگر انصاف جویند.» حکومت امام علی (ع) از نظر حقوقمداری در تاریخ بشری در اوج قرار دارد. امام علی (ع) این را به خوبی میدانستند و از مشکلات اینگونه حکومتداری، آن هم در زمانهای که فرهنگ حقوقمداری که اسلام برای بشر به ارمغان آورده بودند و در حکومت پیامبر اکرم(ص) جلوه کرده بود به دست فراموشی سپرده شده بود و زمامداران و مردمان هر ۲ بر همان روابط و مناسبات و رفتارهای رایجِ فارغ از حقوقمداری زندگی و حکومت و سلوک میکردند، به نیکی آگاه بود. جورج جرداق مسیحی در اینباره مینویسد: «او در حکومت خود عالیترین نمونه زمامداری بود که در آن قسمت از تاریخ بشر، حقوق انسان را حفظ و نگهداری میکرد و با تمام قوا و با همه وسایلی که در اختیار داشت در اجرای این هدف کار میکرد.»
امام علی(ع) در پرتو عقل کامل و نکتهسنج خود به خوبی دریافته بودند که وجود امتیازات مادی طبقاتی در میان مردم، مسیری است که سیر در آن، عاقبت زشت و ناگواری مانند جمود فکری، خبث باطن و رذایل اخلاقی دارد و به ظلم و ستم، زورگویی و خیانت در حکومت و روابط مردم با یکدیگر منجر میشود؛ همچنین باعث فساد و اعمالی ناپسند در میان این گروه غاصب، منحرف و هوادار مقام و ثروت بیکوشش میشود، چنان که در میان گروه دیگری که ثمره کوشش آن عاید گروه دیگری میشود به ناخوشی و مرض، دلسردی نسبت به زندگی، سوءظن و بدبینی به انسان و دشمنی و حسادت می انجامد و بدون شک نتیجه نهایی این عوامل و انگیزههای موجود ۲ گروه، چیزی جز شکست و ویرانی اجتماع نخواهد بود.
ایشان در پی آن بودند که با تحقق حقوقمداری، جامعه را در جهت عدالت همهجانبه متحول سازند؛ این خواست و تلاش این امام همام(ع) با مناسبات و روابط دیرینه امتیازجویانه و تمایزطلبانه گروههای قدرتمند و صاحب نفوذ و تمامیتخواه در تزاحم جدی بود و این گروهها با تمام توان و امکانات خود در برابر حکومتِ حقوقمدار علی (ع) ایستادند. اما مقابله آنان با حکومت امام(ع) برای وادار کردن آن حضرت(ع) در عدول از حقوقمداری، به هیچ وجه ایشان را به عقبگرد از حقوقمداری نکشاند و امام (ع) حکومت خود را بر مبنای حقوقمداری سامان دادند و بر همین اساس پیش بردند و زیباترین صحنههای حقوقمداری را در حکومت جلوه بخشیدند. در اندیشه سیاسی امام علی (ع) حق آموختنی است و تا زمانی که مردمان حرمت نیابند و حقوقمداری را نیاموزند و بر مبنای آن تربیت نشوند، نظام اجتماعی، سیاسی و حکومتی به درستی حقوقمدار نمیشود و مطالبه حقوق و ادای حقوق بهطور همهجانبه معنی نمییابد. از این رو امام (ع) بیش از هر چیز بر این تاکید داشتند که زمامداران و کارگزاران را با حقوقمداری آشنا سازند تا همه تابع حقوق و حدود شوند و مناسبات و روابط انسانی، آن سان که باید شکوفا شود. پیشوای حقوقمداران درباره اهمیت حقوق انسانها و رعایت و پاسداری آن فرموده اند: «خدای سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم داشته است. پس هر که حقوق بندگان را ادا کند، این امر به ادای حقوق خداوند منجر خواهد شد.» امام علی (ع) به جامعه اسلامی میآموزند که حرمت مسلمان با هر مذهب و گرایشی که باشد بر همه حرمتها مقدم است و حقوق مسلمانان در بنیان توحید و یکتاپرستی نهادینه شده است و جز با رعایت همهجانبه و دقیق حقوق مردمان و حقوقمداری نمیتوان دم از توحید و یکتاپرستی زد.
سیره حضرت علی(ع) الگویی در اندیشه شیعه
گفتار و رفتار ۲ بُعد بسیار مهم از شخصیت حضرت علی(ع) محسوب می شوند که توجه به آنها مهمترین عوامل کامیابی و سعادت بشر به شمار می روند. گفتار نخستین پیشوای شیعیان دارای شاخصه های متعددی است که رعایت این عناصر می تواند، مسلمانان را به سیره آن امام همام(ع) نزدیک کند. شفافیت کلام و پرهیز از ایهام، صداقت بیان، توجه به احساسات و عواطف دیگران در عین قاطعیت و رعایت ادب در گفتار و رفتار از جمله ویژگی های شخصیتی آن بزرگوار است. ایشان در طول عمر با برکت خود با افراد مختلف و جریان های گوناگونی برخورد داشتند و در رویارویی با مخالفان و موافقان عواملی را رعایت می کردند که برای انسان های دیگر دشوار و گاه غیر ممکن قلمداد می شود. مولفه ها و عناصری مانند رعایت انصاف و عدل در تعامل با مخاطبان و برخورد پندآموز از شاخصه های پراهمیت سیره رفتاری امام(ع) است. جامعه آن زمان متشکل از سه گروه ناکثین، فاسقین و مارقین بود که آنها مخالفت نظری و عملی خود را در دوره حکومت حضرت علی(ع) نشان می دادند و همواره به مخالفت می پرداختند. برخورد امام(ع) با هر سه جریان مصلح گونه و اندرز محور بود و حتی برای پیشگیری از رشد و تقویت چنین جریان ها و نهضت های انحرافی در موارد متعدد در خطبه های خود و برخی کلمه های قصار تلاش های زیادی داشته اند. در هر جریانی نخست به عنوان یک پدر دلسوز و امیدوار به هدایت و اصلاح فرزند، وارد عمل شده و سعی در جذب و اقناع عقلی و قلبی مخالفان داشتند و در نهایت در صورت موفق نشدن یا آنان را به حال خود رها می کردند یا در صورت تمرد و ایجاد آشوب برای حکومت اسلامی و امنیت عمومی، برخوردهای قاطع و محکم انجام می دادند.
در فراز «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون» از آیه ۹ سوره زمر می خوانیم: دانایان با نادانان برابر نیستند بلکه تفاوت دارند. افرادی که تمام سفارش های پیامبر اکرم(ص) نسبت به اهل بیت(ع) را خود خوانده، شنیده و دیده اند، چه در عصر رسالت و چه در زمان های بعدی از آگاهی برخوردارند و با وجود صراحت و نص آشکار حدیث ها و روایت های معصومان، امکانی برای انکار ولایت تکوینی و تشریعی امیرالمومنان(ع) باقی نمی گذارند اما آنان که این احادیث را خود نشنیده اند از جمله پیروان دیگر دین های ابراهیمی آگاهی نداشتن آنها طبیعی است و برپایه اعتقاد و رفتاری که در دین خود دارند، مورد پرسش و پاسخ قرار می گیرند. شناخت امامان یکی از تکالیف بزرگ و مهم اسلامی است. بر پایه این وظیفه شرعی و مسوولیت خطیر دینی هر مسلمانی وظیفه دارد که پس از خدای متعال و پیامبر خویش، امام(ع) و رهبر دینی خود را به خوبی بشناسد.
مطالعه و پژوهش برای شناسایی شخصیت امام (ع) به منظور دستیابی به جامعه علوی ضروری و لازم است. برای شناخت امیرالمومنان(ع) علاوه بر مطالعه تاریخ و تحلیل آن، می توان به سخنان آن حضرت درباره خودشان و سخنان دیگر بزرگان که در ارتباط با آن بزرگوار شناخت دارند، رجوع کرد به عنوان مثال در این خصوص اهل بیت(ع) که در مکتب ولایت ایشان پرورش یافته اند از سندهای معتبر هستند و این بهترین راه شناخت شخصیت آن والامقام است. از آنجا که ایشان از مقام عصمت برخوردار بودند، شناخت وی برای غیر معصوم کاری مشکل و چه بسا غیر ممکن به شمار می رود به همین دلیل شاید مناسب ترین روش شناخت مولای متقیان مراجعه به سخنان معصومان(ع) باشد. مسلمانان در مسیر سیر و سلوک همیشه از اهل بیت (ع) مدد می گیرند و با توجه به روایت های موجود می توان از نخستین پیشوای شیعیان به عنوان چراغ هدایت در تمامی مسیر زندگی بهره برد. از منظر علی ابن ابیطالب(ع) نقش مشارکت مردم در استقرار حاکمیت سیاسی و تداوم آن به گونه ای است که با حضور آنان، وی این امر را مورد پذیرش قرار می دهند و با نبود آنان از خلافت دوری می کنند. ایشان مشارکت سیاسی همه جانبه مردم را دلیل به وجود آمدن احترام به حقوق یکدیگر، استقرار قانون الهی، پدید آمدن عدالت، ناامیدی دشمنان و امید به زندگی در صلح و فضای آرام دانسته اند. نگاه امیرالمؤمنان(ع) به حکومت یک دیدگاه الهی و نشات گرفته از ایدئولوژی ایشان است. عدالت محوری و عدالت گستری عامل مهمی بود که آن امام همام(ع) در تمامی برنامه ریزی های جامعه و نهاد حکومت از آن استفاده می کردند. سیاست های حکومت از دیدگاه حضرت علی(ع) بر پایه حفظ کرامت، عزت، جایگاه و شأن والای انسان است و نخستین و مهم ترین اصلی را که باید در این نوع حکومت مورد توجه قرار بگیرد، آن می دانستند که مردم بدون هیچ گونه ترس و نگرانی از قدرت حکومت، حقوق خود را مطالبه و حاکمان باید از اندیشه و توانمندی های انسان ها در تمامی امور استفاده کنند، همچنین حق هر گونه سخن گفتن و نقد را به مردم بدهند و نسبت به رفتار خود در برابر جامعه و خدا پاسخگو باشند.
منابع
۱. اﺑﻦاﺑﻲاﻟﺤﺪﻳﺪ (۴ ۰ ۴ ۱ ق). ﺷﺮح ﻧﻬﺞاﻟﺒﻼﻏه، ﻗﻢ: ﻣﻨﺸﻮرات ﻣﻜﺘﺒه آﻳﺖاﷲ ﻣﺮﻋﺸﻲ ﻧﺠﻔﻲ.
۲. اﺑﻦاﺛﻴﺮ، ﻋﺰاﻟـﺪﻳﻦ ﻋﻠـﻲ (۴ ۴ ۳ ۱ ). ﻛﺎﻣـﻞ، ﺗـﺎرﻳﺦ ﺑـﺰرگ اﺳـﻼم و اﻳـﺮان، ﺗﺮﺟﻤـه ﻋﺒـﺎس ﺧﻠﻴﻠـﻲ
۳. ﺳﺎداتﻧﺎﺻﺮی، ﺑﻪﺗﺼﺤﻴﺢ ﻣﻬﻴﺎر ﺧﻠﻴﻠﻲ، ﺗﻬﺮان: اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﻲ.
۴. اﺑﻦاﻋﺜﻢ ﻛﻮﻓﻲ (۰ ۸ ۳ ۱ ). اﻟﻔﺘﻮح، ﺗﺮﺟﻤه ﻣﺤﻤﺪﺑﻦاﺣﻤﺪ ﻣﺴﺘﻮﻓﻲ ﻫﺮوی، ﺑﻪﺗﺼﺤﻴﺢ ﻏﻼﻣﺮﺿـﺎ ﻃﺒﺎﻃﺒـﺎﻳﻲ ﻣﺠـﺪ، ﺗﻬﺮان: ﺷﺮﻛﺖ اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ.
۵. ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤﺪ اﻟﺤﺴﻮن، ﻗﻢ: ﺑﻮﺳﺘﺎن ﻛﺘﺎب.
۶. اﺧﻮان ﻛﺎﻇﻤﻲ، ﺑﻬﺮام (۱ ۸ ۳ ۱ اﻟﻒ). «آرﻣﺎنﻫﺎی ﺣﻜﻮﻣﺖ از دﻳﺪﮔﺎه اﻣﺎم ﻋﻠﻲ (ع) «ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻋﻠﻮی، ﻫﺪفﻫـﺎ و ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖﻫﺎ» ﻗﻢ: دﺑﻴﺮﺧﺎﻧه ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎن.
برچسبها عدالت اجتماعی نجف اشرف سیاست و حکومت امام علیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: عدالت اجتماعی نجف اشرف سیاست و حکومت امام علی عدالت اجتماعی نجف اشرف سیاست و حکومت امام علی عدالت اجتماعی حقوق مداری حکومت امام ع حضرت علی ع همه جانبه آن حضرت ع امام علی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۸۱۱۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!
من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.
ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!
مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.
توضیح این ادعا چنین است؛
۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.
این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " میباید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم میآئیم و حرفهایمان را میزنیم. هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد."
و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."
۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .
اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»
در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.
۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.
اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.
آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمیکشد که بافت فرسوده میشود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.
مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.
امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم!
بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.
۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.
او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت" و نقد "ارباب دیانت".
استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."
۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.
او چنین میگفت :
"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند. تبعیضها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."
استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقدههای روانی است و عقدههای روانی تولید انفجار خواهد کرد!"
شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»
بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟