Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-28@21:30:34 GMT

بارش مهربانی روی تپه‌های گلی

تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۵۶۴۷۴۸

بارش مهربانی روی تپه‌های گلی

اینجا نه لاهور و کراچی پاکستان است و نه مزارشریف، کابل یا هرات در افغانستان. اینجا جاده سیمان ورامین، بیخ گوش پایتخت است. پشت ساختمان هایی سفید و آسمان خراش، در نزدیکی زمین های کشاورزی سرسبز و چشم نواز، زیر مه غلیظ و هوای بارانی این روزهای شهر، خانواده هایی با کمترین امکانات در خانه هایی سیمانی ،خشتی و چوبی دست ساز گذران عمر می کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

لباس بلوچ به تن دارند و اغلب فامیل بلوچی را یدک می کشند. اینجا نه لاهور است نه کراچی اما مردمانی با اصالت پاکستانی سال هاست مهمان نقطه کوری از این سرزمین شده اند. آنها ۳۰ سال پیش شال و کلاه کردند تا در کشور همسایه به دنبال کار بگردند.

حالا خیلی‌هایشان متولد همین مرز و بوم هستند و حتی نسل سومشان نیز ایرانی است اما بدون شناسنامه ایرانی.

این را وقتی می‌فهمید که نه نورمحمد ۶۰ ساله و نه فاطمه ۲۲ ساله و مهدی ساله۱۶ هیچ کدام شناسنامه ایرانی ندارند و به مدرسه‌های دولتی نمی‌توانند بروند، با وجود اینکه خیلی‌هایشان متولد ایران هستند و در اینجا کار می کنند.

امروز همراه با جمعیت طلوع بی نشان ها به محل زندگی این مهاجران که در میانشان ایرانیهای مهاجر از شهرهای دیگر نیز به چشم می‌خورد، آمده‌ایم تا بسته ارزاق شامل مرغ، روغن، سویا، ماکارونی، بسته شوینده را تحویلشان بدهیم تا در این روزهای سخت شیوع ویروس که خیلی‌هایشان از کار بی کار شده‌اند، چیزی برای خوردن داشته باشند.

اهدای بسته های ارزاق

۱۸ ماشین از اعضا و داوطلبان جمعیت طلوع بی نشان ها در خیابان آزادگان پشت سر هم قطار شده اند. فلاشر های آن‌ها روشن است تاکسی مسیر را گم نکند. مهبد عیت طلوع و رهبر گروه سوار بر ماشین تویوتا که بخشی از بار را همراه دارند سرتیم شده و مابقی پشت وی به سمت حاشیه تهران در حرکت اند.

تا همین ساعات پیش داخل سرای مهر جمعیت بودیم. محل استقرار زنان بهبودیافته از اعتیاد و کارتن خوابی. داوطلبان یک به یک از راه می رسیدند. آن‌ها تا شب قبل در حال بسته بندی ارزاق بودند و حالا نه هوای بارانی و نه کرونا مانع از کمک رسانی مجدد آن‌ها نشده است.

هنگام ورودبه سرای مهر جمعیت طلوع بی نشان ها، اولین چیزی که توجه هر تازه واردی را به خود جلب می‌کند بسته های برنج،سویا، مرغ، روغن، شوینده و مواد مصرفی اولیه بود. گروه موادی را خریداری کرده که مردم کم برخوردار بتوانند مدت زیادی آن را در قفسه خانه‌هایشان نگهداری کرده و از طرفی سیرشان نیز کند.

چند ساعتی طول کشید تا بچه‌ها مواد را به ترتیب در ماشین‌های آفرودی که برای کمک آمده اند، بار بزنند.

حالا در جاده هستیم. همه مجهز به ماسک و دستکش. مقصد حواشی و مناطق کم برخوردار ورامین است و ماشین‌های کمک رسانی پشت هم قطار شده اند.

محرومیت بالای تپه های گلی

از یکی از ورودی ها، وارد می شویم. روی تابلو نوشته باقرشهر، شهرری. باران به قوت خود باقی است. پس از پشت سر گذاشتن چند خیابان و دوربرگردان و توقف چند دقیقه‌ای برای پیدا کردن مسیر اصلی در نهایت وارد جاده ای پرپیچ و خم و گلی می شویم. جاده ای که گذر از آن با ماشین سخت است چه برسد که پیاده باشید.

در مسیر از زیرگذری عبور می‌کنیم که ماشین‌ها تا کمر داخل آبی که در زیرگذر انباشته شده فرو می روند. مسیر گلی و باتلاقی شده و عبور و مرور را برای ماشین‌های سواری معمولی سخت کرده است.

باور اینکه اینجا به پایتخت چسبیده سخت است. گویا مسیر کوهستانی را طی می‌کنیم.

پس از مقاومت رانندگان با ناهمواری مسیر، سرانجام به جاده ای باریک که به مقصد منتهی می شود، می رسیم. محلی که در یک طرف تا چشم کار می‌کند زمین‌های کشاورزی سرسبز است و در طرف دیگر جاده تلی از زباله و ضایعات. بوی کود در فضای غلیظ مه آلود جاده پیچیده است. سگ‌هایی که از شدت گرسنگی پوستشان به استخوان‌ چسبیده به هوای دریافت خوراکی، شکم سیر کن خودشان را به ماشین‌ها می رسانند. چند قدمی همراه می‌شوند و سرانجام ناامید پشت تل زباله خودشان را پنهان می کنند.

مقصد نهایی اما بالای تپه ای خاکی است. چند خانه خشتی و گلی و سیمانی با ابزارآلاتی ساده به یک اندازه بالا رفته اند. تا چشم کار می‌کند نخاله و ضایعات طبیعت یا دیگر وسایل به درد نخور دیده می شود. کوره‌های آجرپزی از دور پیدا است. کمی طول نمی‌کشد اهالی خانه‌ها با شنیدن صدای ماشین‌ها از خانه بیرون می آیند. پشت سر بزرگترها که لباس‌های محلی بلوچی به تن دارند، بچه‌های قد و نیم قد که آن‌ها نیز لباس‌هایی بلوچی به رنگ جعبه مدادرنگی به تن دارند،وارد محوطه می‌شوند و خودشان را به عموها و خاله ها می رسانند.

موی سر بعضی‌هایشان از ته تراشیده شده و گوش دختربچه ها چندبار سوراخ شده. بعضی‌ها گوشواره هایی بدلی به گوش دارند و بعضی جای سوراخ‌ها را با نخ پرکرده اند.

سر و وضعشان گلی است و بچه‌ها با همان وضعیت به خانه می‌روند و باز به محوطه بازمی گردند. سرگرمی اغلب کودکان بالا رفتن از تل هیزم مقابل خانه هایشان است.

می‌خواهم زودتر به خانه برگردد

موسیقی از یکی از ماشین‌ها کوک می شود. سرتیم گروه به بچه‌ها اعلام می‌کند که بسته ها برای بزرگترهایشان است. در این میان داوطلبانی که عنوان یاور جمعیت را یدک می‌کشند با صدای موسیقی بچه‌ها را تشویق به دست زدن و بالا و پایین پریدن می کنند. عمو زنجیرباف بازی می‌کنند بدون اینکه دست هایشان را به یکدیگر بدهند.

یکی از داوطلبان به آن‌ها می‌گوید که به خاطر بیماری نباید دست بدهند یا روبوسی کنند. اما بچه‌ها با بیماری به نام کرونا چندان آشنایی ندارند. نه آن‌ها و نه بزرگترهایشاناین موضوع را جدی نگرفته اند. چراکه ساده‌ترین امکانات بهداشتی را به زحمت در اختیار دارند. حمام و سرویس های بهداشتی که تعدادشان کم است و همه خانواده‌ها به صورت مشترک از آن استفاده می کنند.

بچه‌ها لباس‌هایشان تمیز نیست و پاهایشان تا ساق در زمین خاکی و هوای بارانی، گلی شده است.

نوربان زن جوانی است که چشم‌های روشن قهوه ای دارد، شالی زردرنگ دور سرش پیچیده و پایین لباس هایش گلی شده اند. دمپایی کهنه‌ای به پار دارد و دو فرزند دارد. یک از آن‌ها را در آغوش گرفته و با حالتی نگران می گوید: ۱۵ روز است که دختر کوچکم در بیمارستان بستری است. عفونت کرده. الان حالش بهتر است اما پول برای مرخصی وی نداریم.

خودش نمی‌داند از کرونا است یا بیماری دیگر، فقط تأکید دارد عفونت کرده و الان حالش بهتر است. «دلم می‌خواهد زودتر به خانه برگردد.

زنی که ۱۲ بچه دارد

این مهاجران در کلونی های کوچکی مشغول زندگی هستند. اینجا یکی از زنان مسن که نیمی از صورتش را با شال پوشانده، می گوید: اینجا ۴۰ خانوار زندگی می کنند. همه ۹ الی ۱۰ بچه دارند.

می‌پرسم چه کسی بیشترین بچه دارد؟ ادامه می دهد: زنی که ۱۲ بچه دارد.

زن جوان بسته های ارزاق را بلند می‌کند و به سمت خانه‌اش می رود. فارسی را سخت صحبت و بیشتر به زبان محلی گفت و گو می کنند.

اینجا اغلب مردان و کودکان به محوطه آمده اند. خیلی از زنان ودختران جوان آنها از دور یا پشت پنجره های خانه‌شان در حال تماشا هستند.

همسران این زنان اغلب کارگران روزمزد هستند که روی زمین‌های کشاورزی اطراف کار می کنند. از کاشت و برداشت خیار گرفته تا سبزی و کلم و… هرآنچه که زینت بخش سفره هایمان می شود، محصول دست این مردان و کودکانی است که همراه با پدرانشان کار می کنند.

نه سواد داریم، نه شناسنامه

پروین یکی دیگر از زنانی است که حاضر به صحبت می شود. می گوید اینجا بیشتر زنان و مردان نه سواد دارند و نه شناسنامه. فرزندانشان در مدرسه دولتی پذیرفته نمی‌شوند و در مدرسه یکی از انجمن‌های دیگر با عنوان جمعیت امام علی(ع) مشغول تحصیل هستند.

پروین توضیح می‌دهد که برای گرم کردن خودشان در زمستان از بخاری برقی استفاده می‌کنند چون گاز ندارند. «یک خیری آمد و به ما آبگرمکن داشت. بعد آن توانستیم با آبگرم لباس بشوییم یا به حمام برویم». وی ادامه می دهد: لباسشویی و یخچال نداریم. الان مرغی که به ما داده‌اند را سریع باید بپزیم و بخوریم. چون یخچال برای نگهداری آن نداریم. ۹ تا بچه دارم و سال‌ها است لباس‌های آن‌ها را با دستم می شویم. خسته شده ام. دست‌هایم از کار افتاده. آرزویم یک لباسشویی است.
د فرزندم زیر آوار جان سپردند
شیرعلی ۵۱ سال دارد و وی نیز شناس‌نامه ندار. می‌گوید ۴۰ سال است که در ایران زندگی می‌کند اما هنوز فرزندانش نمی‌توانند وارد مدرسه‌های دولتی شوند.

می‌پرسم چرا آمدی ایران؟ وی ادامه می دهد: چون پاکستان کار نبود. شیعه بودیم و اذیتمان می کردند. اینجا حداقل روی زمین‌های کشاورزی کار می‌کنیم یا در قسمت سنگشوری پوشاک.

روزانه چقدر درآمد داری؟ ۵۰ هزار تومان اما سرماه نمی رسانم.

شیرعلی به خانه‌اش اشاره می‌کند و می گوید: این را تازه بازسازی کردیم. سال پیش دم عید باران زد و دو فرزندم زیر آوار جان سپردند. خبرش را رسانه‌ها کار کردند. آهی می‌کشد و چشم‌هایش خیس می شوند.

دختری که نمی‌داند آرزو چیست

اعضای جمعیت طلوع بی نشان ها کار پخش ارزاق در این منطقه را به پایان می رسانند. صدای موسیقی قطع می‌شود و اعضای گروه با بچه‌های قد و نیم قد که برای لحظاتی فارغ از مشکلاتشان خنده بر لبشان آمد، خداحافظی می کنند. بچه‌ها خوشحال دست تکان می‌دهند وبا داوطلبان خداحافظی می کنند. همه سوار ماشین‌ها می‌شوند و پیرزنی که عصا به دست گرفته و پاها و دمپایی هایش گلی است اصرار دارد بسته ارزاق دیگری بگیرد. مردان جوان می‌خندند و به وی می‌گویند هر کسی فقط یک بسته می گیرد. پیرزن با عصبانیت به داخل برمی گردد.

وارد جاده خاکی می شویم.گروهی از بچه‌ها بدرقه مان می کنند. هنوز داخل آینه ماشین می‌توان دست تکان دادن آن‌ها را دید و لبخندی که توی مه غلیظ جاده محو می شود.

مقصد بعدی اما چند خانه میان زمین‌های کشاورزی هستند. مسیر ماشین رویی وجود ندارد به همین دلیل اهالی پیاده،خودشان را به ما می رسانند تا بسته هایشان را تحویل بگیرند. در میان جمع مهدی ۱۶ ساله و سکینه ۸ ساله را می بینم. مهدی می‌گوید که شناس‌نامه ندارند و در مدرسه خانه ایرانی درس می خوانند. سکینه کنار مهدی که پسر همسایه شان است، با شالی پشمی خودش را پوشانده. با انگشت خانه‌شان را نشانم می دهد. از سکینه درباره آرزویش می‌پرسم و سکوت می کند. مهدی می گوید: نمی‌داند آرزو چیست. بعد به زبان محلی شان به سکینه توضیح می‌دهد که چه چیزی دوست دارد. اما سکینه چشم‌هایش را به زمین می دوزد. این دختر از آرزوهایش هیچ نمی‌داند چراکه با این کلمه آشنایی ندارد.

مهدی اما از مشکلاتشان می گوید: اینجا زمستان‌ها آب در لوله یخ می‌زند و به سختی آب می آید. تفریحی نداریم و فقط کار می کنیم. مدرسه دولتی هم نمی‌توانیم برویم.

زن میانسالی گونی مرغ و برنج و… را مثل پر کاه روی سرش قرار داده. بدون اینکه بسته را با دست بگیرد طول جاده را به سمت خانه‌اش حرکت می کند.

یکی از داوطلبان می‌گوید ما این بسته را دو دستی توی ماشین قرار دادیم. بعد با تعجب به زن میان سال چشم می دوزند که چطور با هنرمندی تمام و حفظ تعادل بسته را روی سرش قرار داده و مسیر پر فراز و نشیب جاده را بالا و پایین می کند.

کمک بدون مرز

خورشید غروب کرده و به کمک نور چراغ های ماشین می‌توان مسیر جاده را دید. همراه با گروه وارد جاده اصلی می شویم. به خاطر دیروقت بودن عده‌ای تصمیم می‌گیرند به تهران بازگردند اما برای اعضا هنوز کار تمام نشده. مقصد بعدی آن‌ها نقاط کم برخوردار شهر ورامین است. از اینجا یکی دو ماشین به تهران برمی‌گردند و اغلب به مسیر دیگر ادامه می دهند. ۳۰۰ بسته تا قبل از اینکه دیر شود باید دست خانواده‌ها برسد. خانواده‌هایی که در این روزها از کار بیکار شده و وضعیت اقتصادی شان خوب نیست. برای گروه فرقی ندارد ایرانی باشند یا پاکستانی یا اهل افغانستان. آن‌ها طبق عهدنامه شان بدون در نظر گرفتن مذهب، مرز و بوم و رنگ و جنسیت و با در نظر گرفتن اصل انسان دوستی و کمک به همنوع به کارشان ادامه دهند.

گزارش از: فاطمه شیری


 

برچسب‌ها ویروس کرونا کودکان کار آسیب ها

منبع: ایرنا

کلیدواژه: ویروس کرونا کودکان کار آسیب ها ویروس کرونا کودکان کار آسیب ها جمعیت طلوع بی نشان ها زمین های کشاورزی خانواده ها ماشین ها شده اند بسته ها خانه ها بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۶۴۷۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مسیر فرعی مهرستان - ایرانشهر براثر بارندگی بسته شد

روح الله سرگزی  اظهار کرد: تمامی دستگاه‌های عضو مدیریت بحران در برابر هر گونه سیل احتمالی در نواحی مرکزی و جنوبی سیستان و بلوچستان آمادگی دارند.

وی از شهروندان خواست که جوانب احتیاط را رعایت کرده و از ترددهای غیرضروری در مسیرهای ارتباطی، اسکان در مسیل‌ها، حاشیه رودخانه‌ها و پایین دست سدها خودداری کنند.

مدیرکل هواشناسی سیستان و بلوچستان گفت: میزان بارش در کوشه از توابع شهرستان تفتان به ۴۰ میلی متر رسید که بیشترین میزان بارندگی استان طی روز جاری بوده است.

محسن حیدری اظهار کرد: از ۵۶ ایستگاه هواشناسی و باران سنجی سیستان و بلوچستان گزارش باران مخابره شد که تاکنون در زاهدان ۳.۳، چاه رحمان از توابع زاهدان ۳۰، زهک ۴.۶، میرجاوه و سنگان۱۲ میلی متر باران باریده است.

وی بیان کرد: بارش های بهاری تا جمعه در سیستان و بلوچستان تداوم دارد، در زاهدان، نواحی شمالی و ارتفاعات مرکزی و جنوبی استان، پنجشنبه در بعدازظهر و شب رگبار و رعد و برق، در برخی نقاط تگرگ و وزش بادشدید موقتی پیش بینی می شود.

مدیرکل هواشناسی سیستان و بلوچستان عنوان کرد: در این مدت احتمال آبگرفتگی معابر، سیلابی شدن مسیل ها و طغیان رودخانه های فصلی وجود دارد. برای شمال استان از جمعه وزش باد در برخی ساعات و گرد و خاک انتظار می رود.

باشگاه خبرنگاران جوان سیستان و بلوچستان زاهدان

دیگر خبرها

  • افزایش شاخص راه‌های روستایی بیجار در دستورکار است
  • مردم ماشین و طلا بفروشند، خانه بسازند
  • ما مجرم زاده می‌شویم
  • جاده کرج ـ چالوس بسته شد
  • چالوس سه روز بسته شد؛ مسافران از مسیر جایگزین استفاده کنند
  • توزیع مهربانی در نانوایی | ببینید
  • بسته شدن مسیر رودخانه قره سو بر اثر سیلاب در روستای دوست بیگلو + فیلم
  • تعقیب و گریز خودرو بدون پلاک و رانندگی غیر متعارف در جاده اسکو
  • احداث آشیانه اداره ماشین آلات راهداری و حمل و نقل جاده ای لرستان
  • مسیر فرعی مهرستان - ایرانشهر براثر بارندگی بسته شد