رقابت بیحاشیه و موفقیتآمیز نون خ 2 با سریال جنجالی پایتخت/ از شخصیت پردازیهای قوی تا پایان ناتمام
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۷۲۵۳۰۶
بیان کردن مسائلی با شوخی های جذاب سیاسی اجتماعی پس از مدتی طنزِ درجه یکی را تحویل مخاطبان داد و این همان طنزی است که هم مخاطب را درگیر شوخی های خود می کند و هم درگیر مشکلات نادیده گرفته شده مردم که باید بح حال آنها گریه کرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ «مهدیه سادات نقیبی» منتقد سینما و تلویزیون در نقد سریال «نون خ 2 » به کارگردانی سعید آقاخانی در یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت: پس از تمام شدن سریال های نوروزی از جمله سریال پر حاشیه پایتخت 6، اینبار تلویزیون با الهام گرفتن از فضای طبیعت و مناطق بکر کردستان اشاره به فرهنگ های اصیل ایرانی، سریالی را داشته است که با ادامه فصل اول توانست رقابت چشم گیر و موفقیت آمیزی را با پایتخت 6 داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همان طور که می دانیم پایتخت 6 علاوه بر داستان زیبا و ساخت و پرداخت های فیلم نامه ای که دارد اما در فصل 6 نوروز امسال به نسبت سال های گذشته نقطه ضعف های قابل توجهی را داشت که مورد نقد و بررسی بسیاری از منتقدان قرار گرفت و به جرات می توان گفت قبل از سریال پایتخت تاکنون هیچ یک از کارگردانان سینما و تلویزیون به فرهنگهای اصیل ایرانی و توجه به آداب هر یک از اقوام و قبیله ای آنچنان اشاره ای نکرده بودند تا این که پایتخت توسط محسن تنابنده و سیروس مقدم ساخته شد و مخاطبان بسیار زیادی را به خود جذب کرد، آن چنان که حتی در فصل نهایی خیلی ها نخواستند و یا نتواستند ضعف های آن را به خاطر سابقه خوبی که از آن داشتند قبول کنند اما پس از پایان نوروز و به پایان رسیدن موقتی این سریال بنا به شرایط ویژه جامعه و گسترش ویروس کرونا طی روزهای گذشته سریال نون خ 2 به کارگردانی سعید آقاخانی بر روی آنتن می رود که رقابت چشم گیری را با سریال پایتخت ایجاد می کند.
از آن جا که می دانیم این سریال در برگیرنده فرهنگ و رسوم مردم عزیز و غیور کردستان است، با داستان بسیار ساده همانند شخصیت های ساده و دلنشین آن ها شکل گرفته است، که در ابتدا لازم به ذکر می دانم مختصر اشاره ای به داستان و پیرنگ (طرح) سریال و همین طور روایت آن داشته باشم که برای ساخت چنین فیلم هایی که خارج از مسائل روزانه و به دور از شهر و هنجارهای اجتماعی است چه کارگردان و چه نویسنده باید در چنین فرهنگ هایی زندگی کنند، لمس کنند و با چشم خود ببینند اتفاقات و مسائل روستا نشینان را چرا که اگر کارگردان خود از اهل آن فرهنگ و قوم نباشد نمی تواند به این زیبایی برخی از مسائل پیش پا افتاده را آنقدر درست و به جا ترسیم کند که مخاطب با شخصیت ها و مسائلشان همذاتپنداری کند.
نون خ خالی از خطِ داستان اصلی است، فیلم به پیرنگ های پی در پی و قصه های خُرد که در ابتدا با مراسم ختم مهلقا خانم بود شروع شد و سپس با پیرنگ ابتدایی، توجه به همکاری با سایت های همسریابی توسط مهیار ( داماد نورالدین خانزاده ) پرداخته می شود که در اواسط این داستان به اشارات کوتاهی از جشنواره فیلم فجر اما با عنوان جشن انار که توسط کردنشینان اجرا می شود نشان داده می شود و در نهایت که پایان ناتمام را در مسئله اصلی و مهم زلزله کرمانشاه نشان می دهد مخاطب را در انتظار به فصل سوم باقی می گذارد.
در حقیقت باید گفت این سریال به داستان خاصی اشاره نکرده است اما با چیره دستی و خلاقیت کارگردان و نویسنده آن چنان مسائل و پیرنگ های ساده را به خوبی زنجیر وار گره زده است که مخاطب برای شروع آن لحظه شماری می کند چرا که اولا لهجه زیبا و جذاب آن ها آنقدر به خوبی نشان داده شده است که شیرینی فرهنگ مردم کُرد را برای همه عنوان کرده است دوما شخصیت پردازی ها به قدری درست و به جا ترسیم شده است که فقط یک فردِ با اصالت کرد می تواند درستی آن ها را تشخیص بدهد، چه شخصیت زن که در جای جای ایران آمده است که زنان کرد بسیار زحمت کش و مهمان نواز و اهل هنر هستند و چه شخصیت مرد که غیرت و مردانگی شان در همان نخست قابل تشخیص است به همین دلیل است که این سریال بنا به نشان دادن فرهنگ کرد مصادف و هم ترازِ قیاس با سریال پایتخت که برگرفته از فرهنگ مردم شمال کشور می باشد قرار گرفته است و پس از پخش این دو سریال این طور به نظر می رسد که مردم علاوه بر فیلم هایی با ژانر اجتماعی و جنایی و پلیسی به این گونه فیلم ها که هم مایه طنز اجتماعی دارند و هم بر گرفته از گونه های اصیل فرهنگ ایران در هر دیاری که نیز هستند با اشتیاق بیشتری به پای آن می نشینند و دنبال می کنند، و نسبت به آن ها دید مثبتی پیدا کرده اند چرا که علاوه بر نشان دادن فرهنگ ، آداب و رسوم و سختی هایی که مردم زحمت کش کرد و دیگر اقوام ها دارند به مرزها و شهرهای این مناطق با خصوصیات ویژه ای که دارند اشاره شده است.
نون خ به نویسندگی امیر وفایی و کارگردانی سعید آقاخانی تحت شعاع اتفاق تلخ زلزله کرمانشاه و شروع ویروس کرونا و همین طور ادامه بسیار کمی از فصل اول، از شبکه یک سیما بر روی آنتن رفته که قبل از ماه مبارک رمضان تمام شد اما این سریال علاوه بر شخصیت پردازی بسیار قوی که داشته است در ضمنِ پرداخت به مسائل زلزله به بیکاری جوانان کردستان، مسئولان و مسائل اقتصادی و اجتماعی نه تا حدودی که حاشیه ساز باشد اشاره کرده است این عناوین با لحن طنز و شیرین بسیار زیبای کردنشینان هم به مشکلات مردم آن منطقه اشاره کرده است و هم کنایه ای به این موارد داشته است که مهمترینشان مسئله زلزله و رسیدگی مسئولان به زلزله زدگان و مشکلات ناشی از امکاناتی که برای آن ها فراهم کرده اند بود، این مشکلات و عدم رسیدگی تا جایی بود که افراد حاضر در فیلم از جمله اهل و عیال نورالدین خانزاده تصمیم می گیرند که نورالدین را حاضر کنند به عنوان یک فرد مهم از جامعه، مسئول که به کمک از مردم زلزله زدگان می رود اما می بینیم که با سخنان پوچ و شعاری دل زلزله زدگان را می سوزاند و هیچگونه امکاناتی نمی تواند به آن ها بدهد و مردم به حق شاکی از این وضعیت در شرایط سخت زندگی خود را می گذرانند، در اصل کارگردان مهمترین حرفش در اینجاست که اصلا گاهی در چنین مواردی واقعا هیچ کس از مسئولان هیچ گونه رسیدگی نمی کنند به چنین افرادی حال یا به دلیل کمبود امکانات و یا سهل انگاری!
بیان کردن چنین مسائلی با شوخیهای جذاب سیاسی اجتماعی پس از مدتی طنزِ درجه یکی را تحویل مخاطبان می دهد و این همان طنزی است که هم مخاطب را درگیر شوخی های خود می کند و هم درگیر مشکلات نادیده گرفته شده مردم که باید گریست.
بر همین اساس نون خ در موقعیت بسیار مناسبی از نقد و بررسی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قرار گرفته است چرا که نه تنها وجود یک کارگردان خِبره و نویسنده فوق حرفه ای بلکه در ابتدا بازیگران شاخص فیلم و عوامل زحمت کش و همین طور وجود یک روانشناس و جامعه شناس بی تاثیر نخواهد بود چرا که همه دست به دست هم داده اند تا سریالی خالی از نقص را به مردم نشان دهد که قابل ذکر است که بگوییم هیچ سریالی هیچ فیلمی خالی از نقص نیست اما درصد بالای نقد و تحلیل بر این است که کارگردان برای ساخت فیلم چه هدفی را دنبال کرده است و تا چه حد موفقیت آمیز بوده است که در نهایت بررسی نهایی این سریال را همانند پایانِ بی پایان ناتمام می گذاریم چرا که به نظر می رسد کارگردان و نویسنده هنوز با مخاطب خداحافظی نکرده اند.
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۲۵۳۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افعی تهران، راسکولنیکُف و احساس منحصر به فرد بودن در جهان
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- با یک نگاه سرسری به لیست سازندگان سریال «افعی تهران» هم میشد حدس صائب زد که سریال با مخاطبِ بسیار همراه خواهد شد؛ مخاطبانی که نرم نرمک و از گوشه و کنار صدای انتقادات برخیشان را میشنویم که بر این نکته انگشت تاکید میفشارند که در این سریال، به اخلاق و رفتار مردم ساکن در تهران کملطفیهایی شده است چراکه مردم در تهران آن سان که سریال به تصویر کشیده، آدمهایی بیاعتنا به همنوع و کنایهزن و تلخزبان نیستند.
در اینکه در تمام شهرها در سراسر جهان آدمهایی از این جنس کم نیستند حرفی نیست اما چرا در این سریال این نوع آدمها در کانون سریال قرار گرفتهاند و بی اغراق در بیشترِ سکانسها با این تیپ آدمها رو به رو میشویم؟
پاسخ اما به تیپ شخصیت اصلی سریال بازمیگردد. ما به جهان شخصی وارد شدهایم و با چشمان شخصیتی جهان را مینگریم که نگاهی دگرگونه به انسانها و جهان دارد: «آرمان» منتقد سینما و مدرسی است که در آستانۀ 50 سالگی فرصتی به کف آورده تا نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند و به جرگۀ کارگردانان فیلم اولی بپیوندد! این منتقد سینمایی که کمی دیر برای ساختن فیلماش به تکاپو افتاده، از نوعی ویژگی شخصیتی برخوردار است که بدان «شخصیت بیش از حد حساس» یا hayper sensitive person گفته میشود.
دارندگان این ویژگی شخصیتی، جهان گرداگردشان را با حساسیت بالا درک و دریافت میکنند و از پیش پاافتادهترین ماجراهای روزمره نمی گذرند و مدام رخدادی را که برای بسیارانی میتواند با پوزخندی یا دستِ بالا با شانه بالا انداختنی برگزار شود، در ذهن و ضمیرشان همچون سکانسی از یک فیلم دردناک مرور میکنند و دندان روی دندان میسایند و گهگاه از کاهی کوه میسازند و مته به خشخاش زندگی می گذارند.
مثلا پاسخ نه چندان گرم نانوای محترمِ محل در یک صبح سرد، برای کاراکترهایی که چندان درگیر ویژگیِ «شخصیت بیش از اندازه حساس» نیستند، میتواند با بی اعتنایی و حتی بی توجهی رو به رو شود یا آن را به حساب خستگی و هزار و یک دلیل و علت دیگر بنویسند و همچون بچه آهوییسبکبال از کنار آن بگذرند و دنبال کار و بار خود را بگیرند، اما شخصیت بیش از حد حساس، این بیمهری کوچک را در ذهن خود بدل به رویدادی بزرگ میکند و با منفیبافی و تفسیرهای کهکشانی از یک اتفاق روزمره، به روان خود زخمهای ناسور میزند و سلولهای عصبی خود را به کشتن میدهند!
در سریال افعی تهران با کارگردانی « سامان مقدم» چند بار هم از زبان خود شخصیت محوری داستان که صادقانه در برابر روانشناس اقرار کرد که رویدادهای روزمره را نمیتواند مثل باقی ادم ها ندیده یا نابوده بگیرد با تیپ شخصیتی ارمان کارگردان پنجاه ساله آشنا می شویم و هم در یکی از ظریف ترین سکانس ها که به روشنی دست بر روی نقطه ضعف شخصیت حساس می گذارد: آنجا که آرمان در سکانسی از سالن تئاتر بیرون می آید و وقتی پول بلیتش را از خانم بلیت فروش مطالبه می کند و خواهان پس گرفتن آن است با نگاه توام با تحقیر خانم مواجه می شود و صحنه خندۀ نه چندان مودبانه و نالازم خانم بلیت فروش را چند بار در موقعیتهای مختلف به یاد می آورد و در آنجا است که سریال اولین تلنگر را به مخاطب میند که با شخصیتی نامعمول در سریال رو به رو است و ضروری است از او انتظار رفتار و منشی از لون دگر داشته باشد.
هنگامی که با شخصیت داستان و ویژگیهای رفتاری او آشنا شدیم، با آسودگیِ بیشتری میشود رفتار او و کنش و واکنشاش را در دایره همکاران، همسایه و همسر سابق و همسایه پیشبینی و درک کرد.
آرمان با سِنسورهای حساس اش بدل به آینهای زشتنما میشود که دست بر روی نکاتی مینهد که شاید در زندگی روزانه کمتر کسی به قول قدیمیها سنگی در ترازوی آنها بگذارد.
اینکه رابطۀ میان شهروندان در کلانشهری مثل تهران تا چه اندازه میتواند پیچیده باشد. تا چه اندازه باید مراقب سخنانی باشیم که با شتاب بر زبان جاری میسازیم، تا چه اندازه باید سکنات خود را به هنگام حمله خشم و کدورت و حسادت کنترل کنیم و... چرا که همه آدمها نمی توانند به راحتی از ماجرایی، کنایه ای، متلکی و نیشِ زبانی و پرخاشی درگذرند و این احتمال متاسفانه کم نیست که برای برخی اتفاقات ناگوار روزمره بدل به عقدهها و کمپلکسهای خطرخیز شود.
افعی تهران، همان قاتلی که در شهر پیچ و تاب میخورد و آرمان بر آن است تا فیلماش را از روی زندگی پُرماجرای او بسازد، احتمالا یکی از همین «شخصیت های بسیار حساس» است که ناخوشی روانیاش به حد خطرآفرینی برای جامعه تبدیل شده است؛ احساس نزدیکی حسی میان کارگردان و قاتل سریالی هم از همین اشتراکات روانی سرچشمه میگیرد.
هر دو، چه کارگردان و چه قاتل زندگی درونیِ پیچیده ای دارند. هر دو از رویدادهایی رنج می کشند که از زمان کودکی بر روان شان سنگینی می کند( قاتل زنجیره ای کسانی را می کشد که در کارنامه شان سابقه کودک آزاری دارند) و در نهایت، هر دو آدم های منحصر به فردی در نوع خود به شمار می روند که در قاتل این احساس منحصر به فرد بودن به جنایت می انجامد. چرا که هر قاتلی چنان چه از رمان بی نظیر «جنایت و مکافات» آموخته ایم، در وهله اول با نوعی احساس خاص بودن، خود را محق می داند که دست اش را به خون همنوع رنگین کند. راسکولنیکوف کم بنیه و بیمار که دانشجوی حقوق بود، در هذیانات و تفکرات اش به این نتیجه رسیده بود که آدمی است « ویژه» که سزاوار به انجام رساندن کاری است که از هر کسی ساخته نیست: قتل پیرزن رباخواری که زندگی او را همچون زندگی پشه ای بی ارزش می شمارد و شایسته ی نابودی!
راسکولینکوف در رمان "جنایت و مکافات"
در آخر، می شود به نویسندگان فیلمنامه آفرین گفت که شخصیتی با ویژگی های روانی خاص آفریدهاند و داستان را بر روی شانههای یک شخصیت بیش از حد حساس سوار کرده اند و از این طریق، هم سریالی با مایههای پلیسی و جنایی ساختهاند و هم شماری از ویژگیهای برخی از ما شهروندان عجول و بی حوصله و گهگاه بیملاحظه را به تصویر کشیدهاند که کمتر کسی در فیلمها و سریالها به این ظریفهها توجهی جدی نشان میدهد.