Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-05-05@21:34:54 GMT

روایت معلمی که چهار فرزندش را تقدیم انقلاب کرد

تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۷۷۵۸۹۷

روایت معلمی که چهار فرزندش را تقدیم انقلاب کرد

کتاب «مگر چشم تو دریاست!» زندگی شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی را از زبان مادر روایت می‌کند.

گزوه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: 

شهیدان جنیدی در خانواده‌ای مجاهد و روحانی متولد می‌شوند. پدر شهدا پس از سال‌ها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۴ به زادگاهش شهرستان پیشوا بازمی‌گردد. ایشان پس از انقلاب به پیشنهاد آیت‌الله محمدی گیلانی و با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهرستان رودسر منصوب می‌شود و بعد از رحلت امام هم با حکم مقام معظم رهبری تا پایان عمرش در سال ۱۳۷۷ در این سنگر مقدس خدمت می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


نصرالله، نخستین شهید خانواده جنیدی در سال ۱۳۵۹ در جبهه آبادان به شهادت می‌رسد. نصرالله جنیدی عضو ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران بود. رضا، کوچک‌ترین پسر خانواده، از بسیج رودسر به جبهه غرب اعزام می‌رود و در همان اعزام اول به شهادت می‌رسد. ضدانقلاب با آگاهی از اینکه او فرزند امام‌جمعه است، بر سر تبادل پیکر او از نیروهای ایرانی طلب پول می‌کند، اما با مخالفت پدر و مادر شهید روبه‌رو می‌شود. محمد، سومین شهید و پسر ارشد خانواده، به عنوان بسیجی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در عملیات خیبر در حالی به شهادت می‌رسد که برادرش عبدالحمید، ناظر شهادتش است و نمی‌تواند پیکر برادرش را به عقب برگرداند. در نهایت، عبدالحمید هم پس از سال‌ها تحمل جراحت‌های جنگ، در سال ۱۳۷۹ به جمع برادران شهیدش می‌پیوندد.
هم پدر خانم جنیدی معلم بوده، هم دوتا از فرزندان شهیدش. پدرشهیدان جنیدی که خود از روحایون مبارز بوده در یک مقطعی به معلمی پرداخته است و اکنون هم مادر شهیدان جنیدی به عنوان مادر معنوی در کنار همسران دو فرزند شهیدش در حوزه‌ علمیه پیشوا به عنوان حضور فعال دارد.

بخش‌هایی از متن این کتاب، به فعالیت‌های حاج‌آقا جنیدی، حاج‌خانم جنیدی،‌دامادها و عروس‌های این خانواده مجاهد در پشت جبهه می‌پردازد. همچنین،‌ بخش‌هایی از متن کتاب نیز شامل روایت‌هایی از چهار بازدید مقام معظم رهبری از بیت شهیدان جنیدی است.


برشی از کتاب:
پدرم مخالف درس و مدرسه نبود. خودش معلم بود. اما با شرایط مدرسه‌های آن روز نمی‌توانست کنار بیاید. وقتی هنوز مریض نشده بود و می‌رفت مدرسة روستای جلیل‌آباد، روسری و چادر سرم می‌کرد،‌ روی دوچرخه‌‌اش می‌نشاند و می‌برد سر کلاسی که خودش معلمش بود. می‌گفت: «بشین روی ترک‌بند عقب، پشت صندلیِ منو سفت بگیر تا نیفتی.» اما من دوست داشتم وقتی دوچرخه با سرعت راه می‌رود، چرخ جلویی‌اش را ببینم. هیجان داشت. می‌رفتم یک‌طرفی می‌نشستم جلوی دوچرخه و دست‌هایم را می‌گرفتم به فرمان. چند وقتی کارمان همین بود. جایی که یک اتاق و هفت هشت‌تا پسر و دختر می‌شدند یک مدرسه،‌ معلمش که پدر من باشد، قانونش را تعیین می‌کرد و بچه‌ها رخت و لباسِ پوشیدة خودشان را داشتند.
توی خانه هم بهم خواندن یاد می‌داد. زمستان‌ها کتاب می‌گذاشت روی کرسی و باهام کار می‌کرد. کتاب جوهری‌زاده یک کتاب اخلاقی بود اگر اشتباه نکنم. این کتاب را می‌خواندیم و قرآن و رسالة عملیه. نوشتن یادم نمی‌داد. می‌گفت: «نمی‌خوام چیز بنویسی. فقط خوندن رو یاد بگیر،‌ فقط بخون.» اما بچه‌ها دوست دارند مدادشان را دستشان بگیرند، هی تراش کنند و بنویسند و الکی هی پاکش کنند. من هم عاشق همین چیزها بودم. مدرسة جلیل‌آباد، می‌‌رفتم مدادهایی که بچه‌ها آنقدر تراشیده بودند تا به ته‌اش رسیده بود را از روی زمین برمی‌داشتم و یواشکی روی کاغذ می‌‌نوشتم. پدرم که می‌دید، با هر ترفندی که توی ذوقم نخورد، مداد را از دستم می‌گرفت. دوست نداشت نوشتن یاد بگیرم. چیزهایی از پسرها و دخترها دیده بود که بهتر می‌دید نوشتن بلد نباشم. می‌گفت: «دخترها اگر نوشتن یاد بگیرن، کاغذ پرونی می‌کنند!» حالا خودم خنده‌ام می‌گیرد وقتی یادش می‌افتم و برای بچه‌ها و نوه‌هایم تعریف می‌کنم.

این کتاب ارزشمند به عنوان یکی از کتب منتخب در بسته پیشنهادی هدیه روز معلم با شرایط ویژه در اختیار دانش آموزان و معلمین عزیز قرار داده خواهد شد.
گفتنی است که طرح "کتابهای خوب برای معلمان خوب"به بهانه روز معلم و سالروز ایام شهادت استاد شهید مرتضی مطهری توسط انتشارات شهید کاظمی طراحی و آماده سازی شده است.
این هدیه معنوی که شاید بهترین هدیه برای این ایام و معلمان عزیز می‌باشد توسط مخاطبین محترم تهیه و با پست رایگان برای معلمان در بسته بندی زیبا ارسال می‌گردد.
لازم به ذکر است که در این بسته رایگان اقلام فرهنگی دیگری چون دفترچه یادداشت، نشانه کتاب(چوب الف)، عکس شهدا و یک کتاب خوب دیگر به عنوان هدیه ارسال خواهد شد.

چاپ سوم کتاب مگر چشم تو دریاست روایت مادر شهیدان جنیدی می‌باشد که به قلم توانای جواد کلاته عربی در قطع رقعی و ۲۷۰ صفحه به رشته تحریر در آمده و همزمان با ایام روز معلم توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: شهیدان جنیدی بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۷۵۸۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت زندگی تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب

«موسیو کمال» داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم است. او بعد از مسلمان شدن در جنگ تحمیلی ایران شرکت می‌کند.

به گزارش مشرق، بهزاد دانشگر با کتاب «موسیو کمال» به نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران می‌آید. این کتاب داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم. او بعد از مسلمان شدن برای تقویت باورهای دینی خود به ایران سفر می‌کند، در قم درس طلبگی می‌خواند و در آخرین روزهای جنگ تحمیلی به آرزوی دیرینش می‌رسد و می‌شود تنها شهید اروپایی دفاع مقدس.

در بخشی از این کتاب می‌خوانید:

«گفت: مادرت برات بمیره! پس تو چرا هیچ زنی دنبال تابوتت نیست قربونت برم؟!» یکدفعه انگار همه ساکت شدند. نفس نمی‌کشیدیم انگار. به خودمان آمدیم. همه‌مان مرد بودیم. یک تعدادی سیاه آفریقایی. یک تعدادی با جثه‌های ریز مالزیایی. چندتایی سرخ و سفیدِ ترک. بقیه هم ایرانی؛ اما همه مَرد. بعد یکی از بین جمعیت در آمد گفت: مادرش مرده خانوم. اگه نمرده بود هم، نمی‌تونست بیاد بالا سر بچه‌ش. همه کس‌وکارش فرانسه‌ن. زن زیر لب ذکری گفت و بعد گفت: پس برید اون‌طرف تا من بیام به‌جای مادرش براش گریه کنم.»

«ژروم ایمانوئل» معروف به «کمال کورسل» ۹ آوریل ۱۹۶۴ در پاریس از مادری فرانسوی و پدری تونسی چشم به جهان گشود. پدرش با نام محمد از مهاجرین تونسی بود که برای کار به فرانسه آمده و در همانجا ماندگار شده بود. ژروم به تبعیت از مادرش آیین مسیحیت را برگزیده بود. وی در دوران نوجوانی سفری به تونس داشت و در آنجا با اسلام آشنا شد و در سن ۱۷ سالگی به دین مبین اسلام و مذهب اهل تسنن گرایش یافت.

شهید کورسل، مسیر طولانی از پاریس تا مرصاد، از مسیحیت تا تشیّع، از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر را در هفت سال طی کرد و نامش به عنوان تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ثبت شد.. مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر (ع) قم، قطعه ۱۸ ردیف دوم قرار دارد.

دیگر خبرها

  • برگزاری یادواره ۴۰۰ شهید کارگر و فرهنگی آران و بیدگل
  • روایت زندگی تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب
  • معلم «انسان ســـاز» است/ ترسیم مثلث «عشق، ایمان و اراده»
  • کتاب‌های تازه رهبر انقلاب در نمایشگاه کتاب
  • کتاب‌های تازه رهبر معظم انقلاب
  • انتشار متن نامه شهید سردار زاهدی به رهبری/ شهید زاهدی چه هدیه‌ای تقدیم رهبر انقلاب کرد؟
  • ماجرای هدیه و نامه شهید زاهدی به رهبر انقلاب چه بود؟
  • هر کسی لیاقت شغل بزرگ و مقدس معلمی را ندارد
  • روایت شهادت بانوی پاسدار و فرزندش توسط منافقین
  • روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری