Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-29@14:21:23 GMT

خواندن «شاهنامه» برای هر نخبه ای، ضروری است

تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۳۵۹۴۷

خواندن «شاهنامه» برای هر نخبه ای، ضروری است

فردا پنجشنبه، 25 اردیبهشت ماه روز بزرگداشت فردوسی بزرگ است. درباره نقش و جایگاه فردوسی در منظومه فکر و فرهنگ و ادبیات فارسی بسیار گفته شده است، اما این حقیقت که نسل امروز ما با فردوسی غریبه است و حکمت جاری در شعر و شخصیت فردوسی راهی در آثار ادبی، هنری و فرهنگی امروز ما ندارد کمتر مورد توجه و بحث قرار گرفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به همین دلیل مناسب دیدیم با دکتر سیدحسین شهرستانی، جامعه شناس، محقق ادبیات و فردوسی پژوه درباره چرایی کم توجهی علوم انسانی به فردوسی و به تبع عدم آشنایی مردم با این حکیم به صحبت بنشینیم.  

جواد شیخ الاسلامی:/

فردا پنجشنبه، 25 اردیبهشت ماه روز بزرگداشت فردوسی بزرگ است. درباره نقش و جایگاه فردوسی در منظومه فکر و فرهنگ و ادبیات فارسی بسیار گفته شده است، اما این حقیقت که نسل امروز ما با فردوسی غریبه است و حکمت جاری در شعر و شخصیت فردوسی راهی در آثار ادبی، هنری و فرهنگی امروز ما ندارد کمتر مورد توجه و بحث قرار گرفته است. به همین دلیل مناسب دیدیم با دکتر سیدحسین شهرستانی، جامعه شناس، محقق ادبیات و فردوسی پژوه درباره چرایی کم توجهی علوم انسانی به فردوسی و به تبع عدم آشنایی مردم با این حکیم به صحبت بنشینیم.  

این گفتگو را بخوانید:

* با وجود نقش بسیار موثر و بزرگی که فردوسی در فرهنگ و تمدن ما دارد، امروز کمتر درباره او می شنویم و می خوانیم، و همچنین آثار فرهنگی ما قرابتی با تفکر و حکمت فردوسی ندارد. چرا این اتفاق افتاده است؟

 **پاسخ به این سوال ابعاد خیلی متعددی دارد. یک بخشی از آن به زمینه های جهانی و بخشی هم به زمینه‌های ملی و تاریخی خودمان برمی گردد. زمینه های جهانی این اتفاق ظهور درک جدیدی از هنر و فرهنگ در دوره مدرن است. فرهنگ مدرن در این دوره اساساً صورت بندی جدیدی از هنر عرضه کرده است که با فهم فردوسی یا بزرگان ما از هنر متفاوت است. پس بخشی از ماجرا به این درک متفاوت از هنر و فرهنگ مربوط می شود. فرهنگ مدرن و فرهنگ تکنیک زده مدرن با آن صورت حماسی هنر در شعر فردوسی تا حدود زیادی فاصله دارد. هنر هم هرچقدر جلو آمده به سمت رسانه های تصویری فراگیر و دیجیتال پیش رفته است و این فرهنگ عمومی در جهان مدرن فاصله ای جدی با طرح فردوسی از فرهنگ و هنر دارد. البته این مسئله فقط مسئله ما هم نیست. بلکه ادبیات کلاسیک جهان هم محدودیت های مختلفی در چنین وضعیت رسانه زده ای پیدا کرده اند. رسانه‌هایی که اساساً با شتاب و سرعت و تصویری شدن همه چیز و از آن طرف سطحی شدن و مسطح شدن مفاهیم و معانی زندگی سر و کار دارند، با متنی که اصولاً دعوت به درنگ و تعقل و تفکر خردورزی و حکمت میکند، خیلی سازگار نیستند. این ذائقه رسانه زده انسان مدرن، باعث شده همه چیز خیلی سطحی و حاشیه ای دیده شود و طبیعتا امور جوهرداری که برای فهمیدن آنها باید درنگ و توجه کرد، به حاشیه رفته است. ادبیات فارسی و شعر فردوسی دعوت به درنگ است. خود او می گوید:«به هر کار بهتر درنگ از شتاب». یعنی در هر کاری و در هر چیزی درنگ از شتاب بهتر است. خواندن خود شاهنامه هم حوصله می خواهد. در صورتی که شما امروزه می توانید خیلی منفعلانه مقابل تلویزیون بنشینید و بدون هیچگونه درگیر شدن با مفاهیم و تصاویر، یک فیلم را تماشا کنید. در صورتی که اگر بخواهید یک شعر را بخوانید، به عنوان مثال یک داستان شاهنامه را بخوانید، باید زمان طولانی را صرف کنید و با داستان و شخصیت ها تعامل کنید. در این روزگاری که ما با این رسانه‌ها خو کرده ایم ارتباط با شاهنامه مقداری دشوار است. یکی از راه ها این است که ما متاع فردوسی را به بازار رسانه عرضه بکنیم. البته کارهایی هم شده است است، اما این تلاش ها در خور فردوسی نبوده است. هیچ رسانه ای جایگزین خود شعر نمی شود. یعنی اگر ان داستان تبدیل به انیمیشن شود هم نمی تواند جهان فردوسی را به مخاطب منتقل کند. پس باید حواس مان به این مخاطرات هم باشد.

* اتفاقا در سالهای اخیر اینگونه انیمیشن ها بیشتر باعث شده اند توهم شناخت فردوسی به ما منتقل شود. چون عموم دانش اموزان فکر می کنند فردوسی کسی است که یک داستان درباره هفت خوان رستم نوشته است! همین و بس.

** همین طور است. متاسفانه کارها به جای اینکه اتمسفر زیبایی شناسانه و معرفت شناسانه فردوسی را به مخاطب منتقل کنند، و آن را برای مخاطب ترجمه کند، از کلیشه های سینمای هالیوود برای روایت شاهنامه و داستان های آن استفاده می کنند و شخصیت های شاهنامه را در کلیشه های هالیوودی قرار میدهند. مثلا رستم در آن آثار تبدیل به یک ترمیناتور یا سوپرمن امریکایی می شود که هیچ ارتباطی با ذائقه ایرانی ندارد. البته انیمیشن امکان خوب و بزرگی است و خیلی از کشورها هم توانسته اند فرهنگ خودشان را با زبان انیمیشن به مخاطبان خودشان معرفی کنند، اما اینجا چون نگاه ها فرهنگی نبوده و بیشتر پروژه ای بوده است، حتی آثاری که درباره فردوسی و شاهنامه تولید کرده ایم از جذابیت و عمق مناسبی برخوردار نیستند. این آثار عموما هیچ ارتباطی با خرد و تفکر فردوسی ندارد. ممکن است اقتباس هایی  از شاهنامه شده باشد و چهار تا اسم شاهنامه ای هم در این آثار باشد، اما اگر به جای رستم و سهراب مثلا «جاناتان» بگذارید تفاوتی در شخصیت آن کاراکتر و حال و هوای آن اثر ایجاد نمیشود. دلیل اصلی هم همان اتفاق جهانی است. یعنی این انسان پدیده آمده و پرورش یافته در بستر رسانه های جمعی جدید، از تلویزیون و رادیو تا بازی های کامپیوتری و سینما و فضای مجازی، به صورت کلی ارتباط بسیار کمی با ادبیات کلاسیک و هنر کلاسیک برقرار می کند. در کنار این نکات شما در شهری زندگی می کنید که اصلا مختصات شهر و دیاری که شخصیت های شاهنامه در آن زندگی می کردند را ندارد، نه زیر پای شما خاک است و نه بالای سر شما اسمان است. ارتباطی که بشر با طبیعت داشته است، امروز وجود ندارد. شاهنامه در بستر عناصر طبیعی گیتی رقم می خورد و ما از این زندگی ناب و طبیعی بی بهره ایم. پس طبیعی است که ارتباط کمتری با ان برقرار می کنیم.

* یکی از ملزومات به روز شدن، پژوهش های ما درباره فردوسی است. مثلا مقایسه زندگی شهری و روستایی از این منظر که کدام سبک زندگی باعث می شود مردم با فردوسی و شاهنامه ارتباط بیشتری بگیرد. خود این پژوهش ها کمک می کند ما به طور جدی تری با موانع آشنا شویم. شاید به این نتیجه برسیم زندگی شهری یکی از دلایل جدایی ما از فردوسی است.

** بله. همین الان در مناطقی که فرهنگها اصیل باقی مانده، به خصوص در منطقه زاگرس یا کردها و لرها و لکها، هنوز شاهنامه خوانی رواج دارد. ولی باید قبول کنیم که این سنت در خیلی از شهرها از دست رفته است، درحالی که پیش از این مردم شاهنامه را در کنار قرآن در خانه های خودشان داشته اند و حتی کسانی که سواد نداشتند قصه های شاهنامه را از بر بودند و بیان می کردند. یعنی شاهنامه کتابی بوده که عارف و عامی با آن در ارتباط بوده اند. شما می بینید که فیلسوفی مثل ملاصدرا عمیقترین آرای خودش را به فردوسی منتسب می کند. مثلا خود او می گوید فردوسی قاعده بسیط الحقیقه را پیشتر از من در بیت «جهان را بلندی و پستی تویی/ندانم که ای، هرکه هستی تویی» گفته است.

* آقای محمد درویش  هم معتقدند  فردوسی اولین کسی است که نظریه های مهم محیط زیستی را برای اولین بار در جهان مطرح کرده است. یعنی حرف های جدی در آثار این بزرگان بسیار است و دریغ که ما بی توجه هستیم.

** ظرایف و دقایق بسیاری در حکمت فردوسی است. بستگی دارد که ما از چه زاویه ای از این کتاب پرسش کنیم. یعنی اگر ما از این کتاب پرسش جدی نداشته باشیم پاسخ جدی هم دریافت نمی کنیم. بخشی مهمی از شناخت این جهات از تفکر فردوسی هم برمی گردد به کسانی که نخبگان ما هستند. نخبگان سیاسی و فرهنگی و علمی اند که به فردوسی بی توجه هستند. نخبگان به معنای عام کلمه که دانشگاهیان هستند. اینها تا عالی ترین مقاطع تحصیلی تحصیل میکنند اما یک کلام از فردوسی را مطالعه نمی کنند. خواندن ادبیات کلاسیک در سنت قدیم برای با سواد شدن شرط ضروری بوده است، در هر رشته ای اعم از طب یا فلسفه و غیره. ادبیات پایه همه دانش ها و علوم است. منتها ما یک کارخانه مدرک دهی تولید کرده ایم که در آن آدم های با فضل و فرهنگ به وجود نمی آید. تنها نفع این دانشگاه ها تولید انسان هایی با مدرک است، انسان هایی که درکی جزء نگر به مسائل دارند. نتیجه این مدرک دهی این می شود که وضع ساخت و ساز مهندسان ما این است که ساختمان های ما هیچ نسبتی با فرهنگ ما ندارد. خواندن شاهنامه موضوعی نیست که فقط مختص اهالی ادبیات و دانشجویان ادبیات باشد. این یک امر ضروری برای هر کسی است که در مقام نخبگی قرار می گیرد. به طور خاص علوم انسانی، چه فلسفه و روان شناسی و جامعه شناسی، که شاهنامه مبدا همه این معارف در زیست جهان ایرانی است. ما ابدا در حوزه علوم انسانی توجهی به فردوسی نداریم.

* چرا این اتفاق افتاده است؟

** دلیل اول این است که علوم انسانی ما در ورطه ترجمه افتاده است.حتی آن دسته ای که به سنت های اسلامی توجه دارند و دنبال تحول در علوم انسانی هستند، توجهی به شعر و ادبیات ندارند. فکر می کنند باید برای دست یافتن به متاع علوم انسانی اسلامی به دنبال ملاصدرا و فلاسفه اسلامی بروند. در حالی که ادبیات ایرانی و اسلامی ما بیش از فلسفه اسلامی می تواند مبدا و منبع الهام ما برای ظهور طرح تازه ای در علوم انسانی اسلامی باشد. چون زبان فکر و فرهنگ ما زبان شعر است، نه فلسفه. فلسفه از یونان آمده و ما فقط با آن همزبانی کرده ایم، ولی شعر زبان بومی ما برای تفکر است. پس به طور کلی علوم انسانی ما از فردوسی غافل است. من نمی فهمم یک جامعه شناس چگونه می تواند درکی از فردوسی نداشته باشد و راجع به جامعه ایران حرف بزند؟ در غرب تمام متفکرین بزرگ در تمام حوزه های علوم انسانی نسبت به کلاسیک های ادبیات، از هومر بگیرید تا گوته و شکسپیر، فهم و مطالعه و تحلیل دارند. خود افلاطون مدام به هومر و حماسه های هومر و دیگر آثار کلاسیک مهم شان اشاره دارد. از طرفی خود ادبیات هم که خانه فردوسی است، دچار یک نوع معضل درباره توجه به فردوسی است. یعنی درک و توجه شاعران و ادیبان فقط منحصر در لذت ادبی از فردوسی است. ما اصلا وارد حکمت و اندیشه فردوسی نشده ایم. درک ادبیات ما درک کاملا روبنابی از فردوسی است. در دهه های پیشین اینطور نبود. یعنی نسل اول محققان بزرگ ما در ادبیات، مثل بهار و فروغی، درک عمیق تری از فردوسی داشتند، ولی در سالهای اخیر این درک عمیق وجود ندارد. در کنار همه این مشکلات، یک مقدار سایه آن باستان گرایی که در پهلوی دوم راه افتاد هم باعث شده است حجابی بر شعر و شخصیت و حکمت فردوسی قرار بگیرد.

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: شاهنامه فردوسی نخبگان علوم انسانی امروز ما رسانه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۳۵۹۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ضعف جریان حوزوی و علوم انسانی اسلامی در به تصویر کشیدن اندیشه خود

به گزارش خبرگزاری مهر، مسعود معینی پور در اولین جلسه از سلسله نشست‌های اکران، نقد و ایده پردازی تولید فیلم از دیدگاه اندیشه اسلامی که در سالن نمایش معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد تصریح کرد: ایده اصلی اندیشه سینما عمومی کردن اندیشه و تحلیل‌های اندیشه‌ای و دانایی است.

وی با بیان اینکه فیلم تولید روایت می‌کند، داستان می‌سازد و جهان خلق می‌کند و در افکار عمومی و جامعه تأثیرگذار است افزود: اساتیدی که در حوزه علوم انسانی اسلامی و اجتماعی فعالیت دارند، اگر نتوانند جهانی خلق کنند و فضای ذهنی و داشته‌های علمی خودشان را برای دیگران و جامعه بیان کنند زبان الکنی خواهند داشت و با دیگران نمی‌توانند گفتگو کنند.

عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) اضافه کرد: کما اینکه اگر نتوانند چیزی که دیگران ساخته‌اند از یک جهان جدید را ببینند و تحلیل و بررسی و نقد انجام دهند، کر و کور خواهند بود.

وی بیان داشت: پس مجبوریم کسانی که در حوزه علوم انسانی اسلامی فعالیت دارند و تجربیاتی در تخصص خود کسب کرده‌اند را با عرصه فیلم و سینما آشنا کنیم و هم اینکه انگاره‌های اساتید درباره فیلم را ارائه بدهیم.

معینی پور اظهار داشت: اگر کسی بخواهد به صورت تخصصی به نقدها بپردازد، باید به نقدهایی که نوشته شده مراجعه کند اما ما در سینما اندیشه از منظر اندیشه‌ای در حوزه تخصصی خودمان و با یک رویکرد علمی – اندیشه‌ای به فیلم‌ها نگاه می‌کنیم.

وی با بیان اینکه فیلم جهان خلق شده کسی است که آن فیلم را ساخته و این جهان باید آسیب شناسی شود گفت: چارچوبی که بر اساس آن می‌بایست به این فیلم‌ها نگاه کرد رمزگانی دارد که شامل رمزگان فنی و سرگرمی و تکنیکی و تلفیقی از فرم و محتوا می‌شود.

معاون فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی عنوان داشت: اصحاب اندیشه و علم در حوزه فرهنگی باید به زبان عوام و تولید تصویر از اندیشه‌هایشان توجه کرده و ارائه آنها را یاد بگیرند که یکی از ضعف‌های جدی جریانات حوزوی و علوم انسانی اسلامی در ایران است که بلد نیستند اندیشه‌شان را به تصویر بکشند.

وی تصریح کرد: ما در انتقال اندیشه و مضامین دینی بلد نیستیم آنها را به تصویر بکشیم و از معضلات اصلی محسوب می‌شود و فرم‌های محدود – روش‌های گفتگوی محدود – تعامل با عرف بسیار محدود و هم اینکه بلد نیستیم با دیگران چگونه به تفاهم برسیم و خوب بشنویم.

معینی پور یکی از مزیت‌هایی که عالمان دینی در گذشته داشته‌اند را تعامل و ترابط با عموم مردم دانست و گفت: یکی از مظاهر مدرنیته و یکی از خواسته‌های مدرنیته که درباره ما اعمال شده این است که روز به روز از عرف جامعه و فضای عمومی جامعه فاصله گرفته‌ایم و تبدیل به یک طبقه شده‌ایم.

وی خاطرنشان کرد: طبقه فکر و اندیشه و طبقه علم و این تعامل در سینما اندیشه شکل خواهد گرفت و اندیشه و تحلیل‌های اندیشه‌ای و دانایی در حوزه سینما عمومی خواهد شد.

در ابتدای این نشست نیز، حمید بایرامی دبیر علمی این نشست نیز با بیان اینکه سینما در دنیای امروز، به عنوان یک وسیله‌ی قدرتمند برای انتقال اندیشه‌ها، ارزش‌ها و دیدگاه‌ها به جوامع مختلف شناخته می‌شود گفت: از طرفی، فیلم‌های ساخته شده در جوامع غربی، با تمرکز بر موضوعات مختلف، تأثیرات عمیقی بر باور و ناخودآگاه جوانان و نسل‌های جدید گذاشته و می‌گذارد.

وی افزود: خلائی که در نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد این است، با اینکه صاحبنظران و اندیشمندان اسلامی در برهه‌ای با استفاده از ابزارهایی که قابلیت انتقال اندیشه را داشته توانسته‌اند این امر را محقق کنند و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) از جمله این انتقال اندیشه‌هاست اما با اینکه ابزارهای انتقال اندیشه به جامعه و مردم با گذشت زمان به لحاظ کمی و کیفی پیشرفت روزافزونی داشته ولی به نظر می‌رسد، اندیشه‌های ناب انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به خوبی به جامعه و مردم منتقل نمی‌شود.

دبیر علمی سلسله نشست‌های سینما اندیشه گفت: ما در این برنامه‌ها در صدد هستیم با استفاده از توان علمی اساتیدی که در تخصص خودشان از جمله صاحبنظران و اندیشمندان محسوب می‌شوند، استفاده کنیم و تا حدودی به این خلاء و مساله موجود در کشور بپردازیم.

کد خبر 6089777 فاطمه علی آبادی

دیگر خبرها

  • دیدگاه اساتید دانشگاه تهران درباره تحول در علوم انسانی
  • استاد مجتهدی هم معلم و هم مولف بود
  • در کشورهای پیشرفته نخبه ترین افراد وارد رشته علوم انسانی می‌شوند
  • باید ارتباط میان بنیادهای معرفتی و محیط‌های علمی را مشخص کنیم
  • طرح تحول علوم انسانی در دانشگاه خوارزمی اجرا می‌شود
  • دانشگاه فردوسی نخ تسبیح فردوسی دوستان و شاهنامه پژوهان
  • به عنوان یک مطالبه عمومی ایجاد یک سکو دائمی برای عرضه پوشاک عفیفانه ضروری است
  • ضعف جریان حوزوی و علوم انسانی اسلامی در به تصویر کشیدن اندیشه خود
  • تأکید مدیر شبکه آموزش بر پاسداشت زبان فارسی و شعر و موسیقی اصیل ایرانی
  • ویژه‌برنامه استاد مجتهدی با عنوان «یک‌عمر معلم» برگزار می‌شود