تکذیب تخریب قبر ملک مهرداد بهار
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۲۳۳۴۴
خبرگزاری میزان- در پی نارضایتی خانواده ملک مهرداد بهار از به خاکسپاری امیرکاوس بالازاده در طبقه فوقانی این اسطوره پژوه اخباری مبنی بر تخریب سنگ مزار او در فضای مجازی منتشر شد که همسر بالازاده ضمن تکذیب آن توضیحاتی را نیز برای روشن شدن ابعاد مختلف موضوع منتشر کرد. تاریخ انتشار: 00:07 - 11 خرداد 1399 - کد خبر: ۶۲۵۰۶۷
خبرگزاری میزان _ بنا به اطلاع رسانی پایگاه شهرداری تهران، همسر امیرکاوس بالازاده در واکنش به نارضایتی خانواده ملک مهرداد بهار از به خاکسپاری بالازاده در طبقه دیگری از مزار او توضیحاتی را منتشر کرده است که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
"در پی انتشار خبری مبنی بر "خاکسپاری بیاجازۀ شخصی گمنام در مزار دکتر ملک مهرداد بهار و برداشته شدن سنگ مزار ایشان"، ضروری است ملاحظات زیر از جانب خانوادۀ محترم ایشان و دیگر دلواپسان فرهنگ و ادب این دیار مورد توجه قرار گیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱. شب گذشته، خواهر و خواهرزادۀ بهار در تماسی تلفنی، اعتراضشان را مبنی بر دفن پیکر همسرم در مزار بهار بدون کسب اجازه از خانوادۀ ایشان عنوان کردند و با وجود توضیحات اینجانب تصمیم گرفتند موضوع را رسانهای کنند. در آغاز صرفاً متأسفم که این خانوادۀ فرهیخته به رغم شنیدن آن توضیحات، خبر را طوری جلوه دادهاند که گویی شبانه عدهای سودجو به قطعۀ هنرمندان بهشتزهرا هجوم بردهاند و پیکر عزیز گمنامشان را در ملک خصوصی ایشان به خاک سپردهاند.
۲. شخصی که از او به عنوان "گمنام" یاد شده، امیرکاووس بالازاده است: روزنامهنگار، کتابشناس، اسطورهپژوه و استاد نمونۀ دانشکدۀ هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی که سالها شاگرد و همدم زندهیاد بهار بود و پس از فوت ایشان یادنامۀ درخشانی در ستایش شخصیت علمی ایشان منتشر کرد (مهر و داد و بهار، انجمن آثار و مفاخر ملی، ۱۳۷۷) و بیشتر از دو دهه در راستای شناساندن و معرفی آثار ایشان در نزد شاگردان خود کوشید تا نسلهای جوانتر هم از میراث علمی ایشان بهرهمند شوند.
۳. پسزمینۀ خانوادگی این شخصیت گمنام از خاندان محترم بهار چیزی کم ندارد؛ از جد بزرگ ایشان، "حاجی محمد بالا" در کتاب ارزندۀ احمد کسروی (تاریخ مشروطۀ ایران) به عنوان یکی از ارکان اصلی انقلاب مشروطه در تبریز یاد شده است و تمام نوادگانش نیز از خدمتگزاران این آب و خاک بودهاند.
۴. این شخصیت گمنام، روزنامهنگار نمونۀ روزنامههای گوناگون و استاد برجسته و محبوب نسلی از دستاندرکاران و هنرمندان درخشان سینما و تئاتر این دیار بوده است، کسانی که باور دارند آموزههای ایشان مسیر زندگیشان را عوض کرد و هویت تازهای به آنها بخشید (چنانکه گروهی از آنها مقدمات یادنامۀ خود استاد بالازاده را مهیا کردهاند که قرار است همزمان با سالگرد فوت ایشان چاپ شود).
۵. این شخصیت گمنام (با کتابخانهای بیشتر از بیست هزار جلد کتاب)، در حوزههای فرهنگ و ادب و هنر، کتابشناسی متخصص بود و اساتید بسیاری در موارد بیشمار به نظر کارشناسی ایشان مراجعه میکردند.
۶. گذشته از شخصیت علمی، بزرگمردی، منش والا، فن بیان، هوشمندی، عطوفت و تواضع ایشان زبانزد اهل فن بود. به ویژه آن که در مطالعات میانرشتهای (با توجه به رشتۀ تحصیلی فرهنگ و زبانهای باستانی و رشتۀ کاریاش، تئاتر) نیز فعالیت بسیاری داشت.
۷. پس از درگذشت ایشان (بر اثر بیماری نادر آمیلوایدوسیس در سن ۶۱ سالگی)، دوستان، همکاران، اساتید و شاگردان ایشان از چند کانال گوناگون دست به کار شدند تا در جایگاهی شایستۀ شخصیت علمی و فرهنگیشان به خاک سپرده شود: دانشگاه آزاد اسلامی (واحد تهران مرکز)، انجمن هنرهای نمایشی و خانۀ کتاب به صورت جداگانه با وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی تماس گرفتند و نامهنگاری کردند تا جایی مناسب برای خاکسپاری ایشان در قطعۀ هنرمندان پیدا کنند و چه جایی بهتر از مزار استادش که شبها و روزهای بسیاری را با هم گذرانده بودند و مهر زیادی به هم داشتند.
۸. تعداد زیاد افراد حاضر در مراسم خاکسپاری استاد بالازاده، در اوج هوای سرد دیماه پارسال تهران حاکی از نام و جایگاه ایشان بود.
٩. قطعۀ هنرمندان بهشتزهرای تهران، مالکیت شخصی ندارد، ملکی دولتی است که درگذشتگان با توجه به سابقۀ علمی و فرهنگی و هنری و پس از بررسی دستاوردهای حرفهای و با نظر گروهی از کارشناسان و اجازۀ مستقیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آنجا به خاک سپرده میشوند. طبعاً چنین اشخاصی متعلق به چند نفر و یکی دو خانواده نیستند؛ جزیی از فرهنگ این دیار هستند و در دل و ذهن آدمهای بسیاری زنده. از این رو، شخصی کردن چنین موضوعی و نادیده گرفتن واقعیات و داوریهای احساسی پسندیده نیست؛ مخصوصاً گروهی از ما که خود را اهل ادب و دانش و تفکر میدانیم.
١٠. غرضورزیهای شخصی و استفاده از نام نیکمردانی که ذرهای به محل دفن خود اهمیت نمیدادند، آن هم شش ماه پس از درگذشت استاد بالازاده دل هر کسی را به درد میآورد، آن هم من که خود، شاگرد همسرم بودم و از اهمیت رابطۀ شاگرد و استادی نزد ایشان بیشتر از هر کسی باخبرم. هنوز در شوک درگذشت همسرم هستم که باید با اینگونه نامهربانیها روبهرو شوم، چون واقعاً چه کسی به جز من میدانست که استاد بالازاده هر بار که به بهشتزهرا میرفت، قبل از حاضر شدن بر سر مزار پدر و مادرش، بر سر مزار استاد بهار حاضر میشد. اطمینان دارم به خاک سپردنش در آنجا از مدتها پیش مقدر شده بود.
١١. به آدمها احترام بگذاریم. "گمنام" خواندن کسی نه چیزی از شأن او کم میکند و نه به بزرگی استاد بهار میافزاید. بکوشیم مثل آنها متواضع باشیم.
۱۰. برخلاف ادعای خانوادۀ محترم بهار، سنگ مزاری در خور توجه در جای سنگ قبلی نصب شده است که به شهادت کسانی که آن را دیدهاند، شایستۀ نام این دو مرد بزرگ است. اطمینان دارم این دو عزیز که عمری در راه تاریخ و فرهنگ این بوم و بر کوشیدند و در زندگی به دنبال نام و نان نبودند، مایل نیستند پس از مرگ نیز آماج ناراستی و نامهربانی قرار بگیرند، آن هم از سوی ما که از ماهیت واقعی رابطۀ ایشان بیخبریم. با مُردگان خویش مروت کنید از آنک او نیست تا جواب شما را بیاورد "ملکالشعرای بهار" با احترام سحر قدیمی"
در توضیحات تکمیلی خبر باید گفت که سازمان بهشت زهرا (س) بر اساس مکاتبه و تایید معاونت هنری وزارت ارشاد اقدام به دفن هنرمندان میکند و اخیرا در جهت حفظ هویت قطعه هنرمندان که اکثرا مزارها ۲ یا ۳ طبقه است طبقات بالایی نیز بر اساس تایید و مکاتبه وزارت ارشاد صرفا به هنرمندان نام آوران و بزرگان این سرزمین اختصاص مییابد و این اقدام از طرفی در جهت تکریم هنرمندان و بزرگان کشور و از طرف دیگر حفظ هویت ارزشمند قطعه هنرمندان صورت گرفته است.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: تکذیبیه استاد بالازاده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۲۳۳۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجتهدی حال فلسفیاش از قال فلسفیاش بیشتر بود
به گزارش خبرنگار مهر، آیین بزرگداشت استاد پیشکسوت گروه فلسفه دانشگاه تهران زنده یاد دکتر کریم مجتهدی صبح امروز (سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه) در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.
مجتهدی دنبال خودنمایی و جلوهگری نبود
غلامعلی حدادعادل که خود تحصیلکرده رشته فلسفه دانشگاه تهران است در این مراسم به مناسبت روز معلم و سالروز درگذشت شهید مطهری خاطره ای از شهید مطهری نقل کرد و سپس گفت: من با شهید مطهری مرتباً کلاس داشتم، یک بار ایشان به من گفتند می خواهم بروم نزد میرزاعبدالله مجتهدی و تو هم باید بیایی. من هم قبول کردم اما روزی که خواستیم نزد ایشان برویم به ما خبر دادند که ایشان فوت کردند. میرزا عبدالله مجتهدی هم از اقوام و بستگان مرحوم کریم مجتهدی بود بنابراین مرحوم مجتهدی در شهر تبریز و در خانواده ای فاضل بزرگ شده بود.
وی افزود: مرحوم مجتهدی رسماً معلم ما نبود چون بنده سال ۱۳۴۹ وارد دانشگاه شدم که آقای مجتهدی آن زمان در دانشگاه تدریس نمی کرد. بنده در دوره دکتری شاگرد دکتر مهدوی بودم، ایشان وقتی به ما درس فلسفه می دادند اعتنایی به زمان نداشتند به این معنا که ما هر درس را به جای نیم سال در دو سال می خواندیم. دکتر یحیوی وقتی به ما درس کانت را می داد آقای مجتهدی هم کنار ایشان می نشست اما دخالتی در تدریس نمی کرد. پایان نامه بنده هم با دکتر مهدوی بود و قبل از انقلاب تمام شد ا ما زمان دفاع آن مصادف با انقلاب و مسائل انقلاب فرهنگی شد به همین دلیل آقای مهدوی دیگر دانشگاه نیامدند و دکتر مجتهدی استاد راهنمای رساله من شد و خوشبختانه الان نام ایشان روی پایان نامه من است. ۴۵ سال بعد از انقلاب هم این حشر و نشر با مرحوم مجتهدی ادامه داشت.
وی افزود: ایشان مرد شریف و متخلق به اخلاق انسانی بود، دنبال خودنمایی و جلوه گری نبود و صحبت هایش به قصد به رخ کشیدن معلومات نبود. بیش از آنچه به پاسخ اهمیت بدهد به سوال اهمیت می داد و کلید تفکر را در یافتن سوال درست می دید به همین خاطر همیشه با حرف هایش سوال ایجاد می کرد.
رییس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: ممکن است این سوال مطرح شود که خواندن رشته فلسفه چه فایده ای برای کشور دارد، من در پاسخ به این سوال می گویم نگاه فلسفه نگاهی است که از مبادی و پشت سر یک موضوع سوال می کند همه گرفتاری های امروز ما به خاطر فکر نکردن است. به همین خاطر همیشه می گویم معلم خوب کسی است که فکر کردن را یاد بدهد. فلسفه به ما یاد می دهد فکر چیست و درست فکر کردن چگونه است. ایشان قال فلسفی اش از حال فلسفی اش کمتر بود علاقه به ایران و اسلام و زبان فارسی داشت و از هیچ کاری در این حوزه ها مضایقه نمی کرد.
حدادعادل بیان کرد: دکتر مجتهدی خیلی به کانت علاقه داشت. هم در دانشگاه این درس را تدریس میکرد هم تالیفات بسیاری در حوزه کانت دارد. در تفکر مجتهدی تاثیری از فضای سنگین دهه ۴۰-۵۰ دیده نمی شد و در همان فضا مستقل فکر می کرد.
وی در پایان گفت: نگاه مرحوم مجتهدی نسبت به تجدد و مدرنیته مارکسیستی نبود و معمولاً سراغ مقولاتی می رفت که کسی سراغ آن نرفته بود. من و ایشان با یکدیگر برای شرکت در همایشی درباره هانری کربن به فرانسه رفتیم و این سفر باعث شد ما کمی از حالت استاد-شاگردی خارج شویم و بیشتر با هم رفیق شویم و بنده درباره زندگی خصوصی ایشان بیشتر بدانم.
انضباط در کار دانشگاهی مجتهدی
محمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه این مراسم گفت: بنده رساله فوق لیسانسم را با ایشان گذراندم. مرحوم مجتهدی گذشته از دانستنی ها و اندوخته های بسیاری که داشت منش، نظم خاص و برخورد آراسته ای داشت. ایشان معتقد بود کار دانشگاهی یک انضباطی می خواهد و احترام به اینکه دانشجو باید انضباط داشته باشد در کلاس های ایشان دیده می شد. به رغم اینکه میدان اصلی مطالعه ایشان غرب بود اما به ایران و سنت ایران بسیار توجه داشت و همانطور که دوستان هم اشاره کردند راجع به کاربرد واژه های خارجی بسیار حساس بود.
وی افزود: بنده اوایل که به کلاس های ایشان می رفتم برایم فضای کلاس هایشان کمی عجیب بود چون پیش از اینکه فلسفه یک دوره را درس بدهند کمی درباره فرهنگ عمومی آن دوره برای مان می گفتند که برای من چیز تازه ای بود اما بعدها فهمیدم چقدر کار درستی می کردند. یکی دیگر از کارهای ایشان این بود که محتوای یک کتاب خارجی را ترجمه می کرد و به عنوان یک اثر مستقل منتشر می کرد و اشاره هم داشت این کتاب اقتباس از فلان کتاب است که به نظرم بسیار کار درستی است. ممکن است امروز انجام چنین کارهایی به پای ناتوانی فرد گذاشته شود اما به نظر من یک میانبر خوب برای انتقال مطالب و حتی بهتر از ترجمه های نامعقول است.
آخرین سخنران این مراسم، سیدحمید طالب زاده استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه تهران بود.
مجتهدی؛ به مثابه آموزگار
وی گفت: بنده به مرحوم مجتهدی به مثابه یک کشاورز نگاه می کنم. یک کشاورز دانا در دوره ای و سال هایی که آکادمی ما تهی از اندیشه مدرن بود کار کاشتن و رشد دادن به نهال اندیشه مدرن در زمین سنت ایرانی را بر عهده گرفت. او یک کشاورز دانا بود و به اندیشه فلسفی به مثابه یک دانش نگاه می کرد. دانش در زمینه ای که قابل رشد و مناسب است.
وی افزود: دریافت درس بدون ادب نفس امکان پذیر نیست. فلسفه با فرهنگ عجین است نمی توان فلسفه را فقط در مباحث درسی خلاصه کرد. مرحوم مجتهدی ادب درس را با ادب نفس یعنی فرهنگ پیوند داد.
طالب زاده گفت: مرحوم مجتهدی به فرهنگ می پرداخت و می دانست فلسفه بدون فرهنگ امکان پذیر نیست. ایشان متوجه بود اصلی ترین فضیلتی که دانش می تواند بر پایه آن استوار باشد صلابت صداقت است چون اندیشیدن با راستی و صداقت پیوند عمیق دارد. هر جا یک فضیلت باشد دسته دیگری از فضائل هم است و هیچ فضیلتی منفرد نیست.
این استاد فلسفه دانشگاه تهران ادامه داد: ادب نفس لوازمی دارد که یکی از آن لوازم سختگیری است. شاید سختگیری مرحوم مجتهدی تلخ بود اما به معنای ادب نفس بود و تا این اتفاق نمی افتاد دانش هم محقق نمی شد. اهمیتی که ایشان به زبان فارسی می داد به خاطر این بود که به شلختگی الفاظ حساس و معتقد بود یک واژه خارجی باید در متن خودش فهمیده شود و زبان باید آراسته و پیراسته باشد. نمی شود با شلختگی علم و دانش را ترویج کرد.
وی در پایان بیان کرد: مرحوم مجتهدی به شاخه های مختلف فرهنگ توجه و تسلط زیادی به ادبیات و تئاتر قرن بیستم داشت. علاقه مند به فلسفه اسلامی بود و به سهروردی، ملاصدرا و قطب الدین عشق می ورزید. ما فلسفه می آموزیم تا مصمم و تا آخر عمر دانشجو باشیم. به همین خاطر هم باید گفت حب دانایی حقیقت فلسفه است و مرحوم مجتهدی تا آخرین لحظه به این امر اهتمام داشت. بعد از مرگ مجتهدی خیلی ها نسبت به او بی مهری و قدرناشناسی کردند در حالی که ما باید همیشه قدردان و سپاسگزار او باشیم، من اگر بخواهم برای مجتهدی یک لقب انتخاب کنم می گویم مجتهدی؛ به مثابه آموزگار.
کد خبر 6093503 سارا فرجی