لباس عروس خائن بوی خون شوهرش را می داد! / داماد قاتل بود! + عکس دادگاه
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۴۳۷۱۶
به گزارش رکنا، راز این جنایت مخوف زمانی فاش شد که صاحبخانه جدید میخواست در حیاط خانه ویلایی استخر بسازد .
این زن و مرد دیروز در دادگاه از خود دفاع کردند .
کشف اسکلت انسان در حیاط خانه ویلاییرسیدگی به این پرونده از یک سال و نیم قبل به دنبال تماس ب صاحب یک خانه ویلایی در بومهن آغاز شد .این مرد که هراسان با پلیس تماس گرفته بود گفت : چند ماه است که خانه ویلایی را خریده ام.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به دنبال اظهارات تکان دهنده این مرد، مأموران پلیس به خانه ویلایی رفتند و بقایای جسد که شواهد نشان میداد متعلق به یک مرد است ا به پزشکی قانونی منتقل شد.
راز ناپدید شدن صاحبخانه قبلیپلیس به بررسی پرداخت و دریافت صاحب قبلی خانه ویلایی در سال ۹۲ به طرز مشکوکی ناپدید شده بود .بررسی اوراق این پرونده راکد نشان میداد اواخر سال ۹۲ زن صاحب خانه از ناپدید شدن شوهر ۴۰ ساله اش خبر داده و گفته بود فرشید چند روز است از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.
تلاش چند ساله پلیس نیز برای پیدا کردن ردی از مرد گمشده به نتیجه نرسیده بود .همین مدرک کافی بود تا ردیابی زن صاحبخانه آغاز شود .در بررسی های پلیسی مشخص شد همسر ۳۰ ساله فرشید به نام فریبا یک سال و نیم قبل و بعد از فروش خانه ویلایی به مکان نامعلومی گریخته است .
زندگی پنهانیپلیس به ردیابی وی پرداخت و رد او را در شهرستان همدان یافت. فریبا به تازگی با مرد جوانی به نام شاهین ازدواج کرده و صاحب یک فرزند شده بود .
فریبا بازداشت شد اما تناقض گویی های وی دستش را برای پلیس رو کرد و زن جوان به به قتل شوهر سابقش با همدستی شاهین اعتراف کرد.
این زن گفت :شوهرم مرد بد اخلاقی بود. او قبلا دو بار ازدواج کرده و همسرانش را طلاق داده بود که به خواستگاری ام آمد .ما با هم ازدواج کردیم و صاحب دو فرزند شدیم .اما فرشید دست از بدرفتاری بر نمی داشت .آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم او به شدت مرا کتک زد. به همین خاطر با دوست صمیمی ام آن تماس گرفتم و از او کمک خواستم .همان موقع شاهین که برادر دوستم بود برای وساطت به خانهمان آمد. شوهرم با او درگیر شد و من و شاهین شوهرم را کشتیم .من دهان شوهرم را گرفتم و شاهد با چاقو او را زد.ما جسد را در باغچه خانه دفن کردیم .چند ماه بعد از این ماجرا شاهین به خواستگاری ام آمد و ما با هم ازدواج کردیم و برای زندگی به شهرستان همدان رفتیم .
متهمان در دادگاهبا اعترافهای این زن شاهین نیز بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد .
آنها دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند .
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از طرف فرزند صغیر قربانی برای متهمان مجازات خواست .پسر بزرگ مقتول نیز درخواست قصاص را مطرح کرد .
سپس شاهین در جایگاه ویژه ایستاد و گفت : فریبا دوست صمیمی خواهرم بود و سالها بود او را می شناختم .او همیشه با خواهرم درددل می کرد .آخرین بار که فریبا به خواهرم زنگ زد و از او کمک خواست خواهرم برای وساطت مرا به خانه آنها فرستاد .
ادعای اعتراف دروغینوی ادامه داد : من برای میانجگری آنجا رفته بودم اما فرشید عصبانی بود که با چاقو به سمت همسرش حمله کرد و من هم برای دفاع از فریبا چاقو را که روی اپن آشپزخانه بود برداشتم و یک ضربه ببه او زدم. وقتی او روی زمین افتاد ترسیدم و با فریبا دعوا کردم .من به او گفتم بخاطر او مرتکب قتل شده ام ولی فریبا با همان جا قول داد اگر پلیس به قتل پی برد به دروغ همدستی در قتل را گردن بگیرد و بگوید او هم چند ضربه به شوهرش زده است . او به خاطر من به دروغ گفته بود به شوهرش با چاقو ضربه زده است.
این مرد گفت: آن روز فرزندان مقتول در خانه نبودند. ما جسد را رها کردیم و صبح روز بعد من و فریبا آن را در باغچه خانه دفن کردیم .چند روز بعد فریبا به پلیس آگاهی رفت و به دروغ گفت شوهرش گم شده است .پنج ماه بعد وقتی به شیراز به خانه پدر فریبا رفته بودم از او خواستگاری کردم و او را به عقد موقتم در آوردم .
این متهم در مورد زندگی شخصی اش به قضات گفت: من با همسرم مشکل داشتم.سالها قبل همسرم تمام اموالم را به نام خودش سند زد و مرا ترک کرد. من با فرزندانم زندگی می کردم و هنوز هم همسرم را طلاق نداده ام. به همین خاطر بعد از مرگ فرشید با فریبا ازدواج کردم و صاحب فرزند شدیم.. اما قبل از آن ما هیچ ارتباطی با هم نداشتیم.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره اینکه تو که خودت با همسرت اختلاف داشتی چطور صلاحیت وساطت برای زندگی فریبا و شوهرش را داشتی گفت :باور کنید خواهرم از من خواست تا برای میانجیگری به خانه آنها بروم .
انکار قتل شوهرسپس فریبا در جایگاه ویژهایستاد و حرفهای همدستش را تایید کرد .
وی گفت: شاهین در دفاع از من شوهرم را کشت و ما باهم جسد را در باغچه دفن کردیم. اما من ضربه ای به شوهرم نزدم و بی گناهم.
وی ادامه داد: شوهرم قبلا دو بار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود .اومرد بدخلقی بود و مرا به شدت اذیت میکرد .من حتی درخواست طلاق داده بودم اما شوهرم راضی به این جدایی نبود .او میگفت اگر از هم جدا شویم همه فکر میکنند او مرد بدخلقی است که برای سومین بار همسرش از او جدا شده.
این زن درباره جزئیات درگیری خونین گفت: آخرین بار شوهرم وقتی با من درگیر شد به سمتم حمله کرد و مرا به شدت کتک زد. به همین خاطر با خواهرشاهین تماس گرفتم و از او کمک خواستم. شاهین برای میانجگری به خانه مان آمده بود که شوهرم با چاقو به من حمله کرد و همان موقع شاهین با چاقو او را زد.
با پایان دفاعیات این زن قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع: رکنا
کلیدواژه: یارانه دلار بورس کرونا کرونا در جهان جنایت پلیس استخدام پزشکی قتل آشپزخانه قاضی اخبار حوادث شوهر کیفری خانه ویلایی جسد زن جوان قتل رومینا اشرفی فیلم عکس اخبار گیلان ویدیو ایران رومینا اشرفی و بهمن خاوری رومینا 13 ساله همین خاطر خانه ویلایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۴۳۷۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطهای بی فرجام
به گزارش تابناک، آرمان، پسرک نوجوانی که در ۱۷ سالگی متهم به قتل دوستش غزاله شد، حالا در لبه تیغ ایستاده و هر آن احتمال دارد حکم قصاص برای او اجرا شود. مروری بر پرونده اخباری که درباره او و مقتول منتشر شده نشان دهنده وضعیت عجیب و پیچیده این پرونده است.
حکم قصاص آرمان عبدالعالی که به خاطر اتهام به قتل دوست دخترش غزاله شاکر در معرض اجرا قرار گرفته است، امروز اجرا نشد تا بار دیگر تلاش برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول ادامه یابد.
سه نکته بسیار مهم در این پرونده وجود دارد که باعث شده افکار عمومی نسبت به آن حساسیت زیادی نشان دهد. اول آنکه هیچ نشانی از جسد مقتول در دست نیست ولی قضات به این نتیجه رسیده اند قتل واقع شده است. نکته دوم حساسیت هایی است که نسبت به اعدام و بخشش وجود دارد و نکته سوم مربوط به وضعیت آرمان است. آنطور که قانون تکلیف کرده باید برخی متهمان از جمله متهمان به قتل تحت معاینه روانشناسی قرار گیرند. روانشناس پرونده آرمان هم در دادگاه گفته است او مشکل عصبی و انزوای بیش از حد دارد و وضعیت روانی او در زمان حادثه محرز است.
فهمیه حسینی در صحن علنی دادگاه کیفری یک گفت: آرمان در زمان حادثه دچار افت شدید تحصیلی بوده و معدل او در آن زمان هفت بوده است. او دچار مشکلات روحی شدید بوده است. بعد از بازداشت و در زندان هم او در کارهای گروهی شرکت نمیکند و دوستی در زندان ندارد. در همه کارهای گروهی ناموفق است و فقط درسخواندن که یک کار فردی است را خوب انجام داده است. او بسیار کم حرف میزند و هیچ دوستی ندارد. قبل از زندان هم این وضعیت را داشته است و این نشان از مشکل عصبی و انزوای بیش از حد آرمان دارد. او به نامه غزاله اشاره کرد و گفت: از نامهای که از غزاله به جا مانده است، هم آمده که آرمان «بچه است»؛ رفتارهای بچگانه دارد. بنابراین عدم درک عقلی آرمان با توجه به وضعیت تحصیلی وی در زمان حادثه و وضعیت روانی او و همچنین نامه غزاله محرز است. بنا بر این گزارش قضات بعد از بررسی پرونده رأی خود را اعلام خواهند کرد.
با این حساب می توان گفت شاید آرمان سلامت روان نداشته و متوجه عواقب عمل خود در اقدام به قتل غزاله نبوده است. هر چند این جزییات در پرونده مضبوط است و دسترسی به آن جز برای طرفین پرونده و وکلایشان مقدور نیست.
با وجود این سه نکته، رییس شوراهای حل اختلاف کشور معتقد است می توان از خانواده غزاله، رضایت گرفت. امروز هادی صادقی در پاسخ به سوالی درباره پرونده آرمان عبدالعالی گفت: همچنان در تلاش هستیم که در این پرونده رضایت خانواده مقتوله را بگیریم.
او گفت: درباره این که این فرد مجرم است یا نه، نباید قضاوت کنیم زیرا این پرونده جزییات بسیار دارد و مسایل مختلفی در حاشیه این پرونده مطرح است بنابراین قضاوت در این پرونده سخت است. دهها قاضی در این پرونده ورود کردند و پرونده با دقت بررسی شده و دو مرتبه در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفته است.
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: مردم از نظر اتقان حکم صادره تردید نکنند زیرا براساس شواهد موجود حکم قتل صحیح است هرچند طبیعتاً ناخواسته بوده و قاتل هدف قبلی نداشته و این اتفاق پیش آمده است. این جوان سابقه جنایی نداشته و جنایتکار حرفهای نیست. گاهی افراد در یک لحظه حادثهای پیش میآید و خطایی می کنند. البته در این خطاها عمد بوده اما با قصد قبلی نبوده است. خانواده مقتول و محکوم خانوادههای محترمی هستند و ما هر دو خانواده را دیدیم و با آن ها صحبت کردیم. آرمان عبدالعالی زمانی که به زندان میرود، در حال اخذ دیپلم بوده اما در زندان فوق لیسانس خود را نیز اخذ کرده است.
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: باید به خانواده مقتوله حق داد که داغ بزرگی دیدهاند و از طرف دیگر جنازهای هم در کار نیست و از این خاطر نیز خانواده مقتوله آزرده خاطر هستند. اکنون شرایط به گونه ای نیست که به جسد دسترسی باشد و اتفاقی افتاده که قابل دسترسی نیست و هر چه اینها اصرار کنند که آرمان جای جنازه را بگوید، او نمی تواند بگوید زیرا خودش هم نمیداند و اگر میدانست تا الان بارها گفته بود.
قتلی که جسد مقتول هرگز پیدا نشد
رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۲ آغاز شد و خانواده دختر ۱۹ سالهای بهنام غزاله خبر ناپدید شدن دخترشان را اعلام کردند اما خیلی زود مشخص شد او آخرین بار به خانه دوستش که پسری ۱۸ ساله بهنام آرمان بوده رفته است. با دستگیری آرمان، او پس از چند روز به قتل غزاله اعتراف کرد و بازداشت شد. اما مدتی بعد منکر قتل شد و گفت آن روز از غزاله خواستم برای صحبت و خداحافظی به خانه ما بیاید چون میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود.
آرمان گفت: چون او را دوست داشتم و نمیخواستم برود سر این موضوع با هم بحث کردیم اما او از پلهها پرت شد و سرش به لبه پله خورد، من هم ترسیدم و جسدش را در یک چمدان گذاشتم و در سطل زباله خیابان انداختم.
بعد از اعترافات آرمان تلاش برای پیداکردن جسد آغاز شد اما این جستوجوها راه به جایی نبرد و جسد دختر جوان هنوز هم پیدا نشده است. مدتی بعد آرمان اعترافات قبلی خود را پس گرفت و مدعی شد قتلی مرتکب نشده است. او گفت: غزاله به خانه ما آمده بود که موقع بازگشت در راهپله پایش لیز خورد و روی پلهها افتاد و جانش را از دست داد. من هم ترسیده بودم، او را بلند کردم و در یک چمدان گذاشتم و نزدیکی سطل زباله رها کردم. من غزاله را نکشتم.
انکارهای آرمان فایدهای برای او نداشت، با اینکه او در زمان قتل چند روز تا ۱۸سالگی زمان داشت و هنوز به ۱۸سالگی نرسیده بود، در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. رأی صادرشده مورد تأیید دیوان عالی کشور قرار گرفت و پرونده برای اجرای حکم آماده شد.
مادر غزاله اعلام کرد در صورتی گذشت میکند که آرمان محل دفن جسد را بگوید.
با این وجود باز هم با توجه به مدارک جدید بهدستآمده و قبول اعاده دادرسی، آرمان بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه ۵ مورد محاکمه قرار گرفت. او که حالا در مقطع فوقلیسانس در دانشگاه شهید مدرس در حال تحصیل است، یک بار دیگر اعلام کرد قتل کار او نیست و نمیداند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.
در نهایت قضات دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل مجرم تشخیص دادند و او را برای بار دوم به قصاص محکوم کردند. رأی صادرشده یک بار دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شد.
نکته اینجاست که خانواده غزاله شکایت دیگری هم از آرمان کرده بودند: او علاوه بر قتل، جسد دختر ما را پنهان کرده است. با توجه به اینکه پلیس نتوانست جسد را پیدا کند، خانواده غزاله درباره اخفای جسد از سوی متهم نیز شکایتی در شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت مطرح کردند.
در نهایت بخشی از پرونده که مربوط به اخفای جسد بود به شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت فرستاده شد و قاضی دادگاه آرمان را به سه ماه و یک روز حبس محکوم کرد.
جزییاتی که در دادگاه بیان شد
در دو دادگاهی که آرمان در آن به جرم قتل محاکمه شد، جزییات زیادی بیان شده است. در دادگاه اول او اختیاری نماینده دادستان گفت: آرمان در سال ۹۲ دختری به نام غزاله را به قتل رسانده است و همه مدارک موجود در پرونده این موضوع را ثابت میکند. او به قتل اعتراف کرده و به یکی از دوستانش هم گفته مرتکب قتل شده است اما از آنجایی که جسدی از غزاله پیدا نشده است، در پرونده شبهه ایجاد شد.
نماینده دادستان در توضیح پسگرفتن رأی دو نفر از قضات هم گفت: آنها رأی خود را پس نگرفتند و به دلیل اینکه وکیل سابق مقتول مدعی شده بود مدارک جدیدی در پرونده پیدا شده خواستار بررسی بیشتر پرونده شدند. دو موضوع بهعنوان مدرک جدید مطرح شد؛ یکی دفترچه بیمه غزاله بود و دیگری تمدید مرخصی دانشگاه او. هر دو مورد به دقت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که هیچکدام دلیلی بر زندهبودن غزاله نیست. ما همچنان با توجه به مدارک موجود در پرونده بر مجرمبودن متهم اصرار داریم. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. پدر غزاله در توضیح تمدید دفترچه بیمه دخترش گفت: همسر من بیمه خویشفرماست؛ غزاله را هم خودش بیمه کرده بود. بعد از قتل غزاله وقتی همسرم برای واریز حق بیمه و تمدید دفترچه رفته بود، بهصورت اتوماتیک دفترچه غزاله هم تمدید شده بود. این مسئله پیچیده نبود که بهعنوان مدرک جدید عنوان کردند.
مادر غزاله هم در توضیح مرخصی دانشگاه دخترش گفت: غزاله از دانشگاه مرخصی گرفته بود؛ میخواست در خارج از کشور درس بخواند و برای این کار آماده میشد اما این اتفاق افتاد. وقتی از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند مرخصی غزاله تمام شده و او برنگشته من موضوع را تعریف کردم و گفتم باور نمیکنم، دخترم مرده است. آنها هم از سر دلسوزی گفتند یک ترم دیگر تمدید میکنند. آنها به خاطر ناراحتی من چنین کاری کردند. مدرک جدیدی وجود نداشت؛ خواستند که من را آرام کنند. بعد از حادثه من روزهای سختی را گذراندم. تا زمانی که آرمان به قتل غزاله اعتراف کند، من در خیابانها دنبال دخترم میگشتم. ساعتها در خیابان با ماشین میرفتم که دخترم را پیدا کنم. به هر دختری که شبیه غزاله بود میرسیدم، جلویش را میگرفتم. من خیلی سختی کشیدم.
در ادامه زمانی، وکیل اولیای دم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: متأسفانه وکیل سابق متهم در این پرونده کارهایی کرد که پرونده با چالش روبهرو شود. ما براساس مدارک پرونده درخواست صدور حکم قانونی را داریم.
آرمان: از من اعتراف دروغ گرفتند
در ادامه جلسه دادگاه، آرمان در جایگاه متهم قرار گرفت و از خود دفاع کرد. او گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در راهپله افتاده است. خیلی ترسیدم. او را به داخل خانه کشیدم و بعد سعی کردم کمکش کنم. آنقدر ترسیده بودم که نمیدانستم چه میکنم. من خیلی بچه بودم. غزاله را داخل کیسه گذاشتم. متوجه شدم نفس میکشد اما ترسیده بودم و فقط میخواستم او را از خانه دور کنم. بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله اطراف پارک ملت بردم.
قاضی گفت: چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟چرا جسد را به چندین متر آنطرفتر از خانه بردی؟ متهم گفت: به فکرم نرسید با اورژانس تماس بگیرم. من بعد متوجه شدم که باید با اورژانس تماس میگرفتم و جسم غزاله را هم از ترس به کمی دورتر بردم. من اصلا متوجه کارهایم نبودم. قاضی گفت: لکههای خون روی دیوار، کاغذ دیواری دستگیره کمد و جاهای دیگر خانه شما بوده است. اگر غزاله خارج از خانه افتاده بود و تو او را به داخل آوردی، چرا این خونها در خانه بود. متهم گفت: من دقیقا نمیدانم از چه صحبت میکنید و من در جریان نیستم.
قاضی پرسید: چرا به دوستت گفتهای که غزاله را کشتهای؟ اگر تو واقعا این کار را نکرده بودی، چرا این حرف را به او زدی و درخواست کمک کردی.
متهم گفت: من اول گفتم غزاله زمین خورده؛ حرفم را باور نکرد. بعد گفتم دعوا کردیم؛ باز باور نکرد و بعد گفتم او را کشتم که حرفم را باور کند و کمک کند. متهم گفت: من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. در مدتی که با هم دوست بودیم، سه بار با هم دعوا کردیم. یک بار من پیشقدم شدم که آشتی کنم و دو بار غزاله پیشقدم شد. آن روز هم مشکلی با هم نداشتیم و او خداحافظی کرد و رفت و بعد این اتفاق افتاد. قاضی گفت: از غزاله نامهای به جا مانده که در آن به تو اشاره کرده و گفته از دست آزارهای تو خسته شده است. دراینباره چه میگویی. متهم گفت: من نمیدانم آن نامه چیست. من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. متهم در پاسخ به این سؤال که با توجه به انکارش چرا به قتل اعتراف کرده، گفت: بعد از بازداشت به من خیلی سخت گذشت. مدام به من میگفتند پدر و مادرت در اتاق بغلی هستند و بازجویی میشوند و من اذیت میشدم به همین دلیل اعتراف دروغ کردم.
به نظر می رسد افکار عمومی انتظار دارد علاوه بر اجرای عدالتضمن اعلام رضایت از سوی اولیای دم و گذشت از قصاص آرمان، زوایای پنهان این پرونده مشخص شود.