Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایران اکونومیست- مجید انتظامی می‌گوید: خیلی حیف شد که هنرمندی برجسته مثل محمدعلی کشاورز از میان ما رفت. مطمئنم اگر پدرم زنده بود حتما بابت این اتفاق به او سخت می‌گذشت، همانطور که می‌دانم الان چقدر برای آقای نصیریان سخت است.

 ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ دومین بهاری است که عزت‌الله انتظامی دیگر در این جهان نیست تا سالروز تولدش را جشن بگیرد و درست در همین روزها که به فکر نوشتن از او و گپی با پسرش مجید انتظامی بودیم، یکی از همراهان دیگر او از دنیا رفت و حالا احتمالا جمع‌شان در آن دیار، بیشتر جمع است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

درگذشت محمدعلی کشاورز گفت‌وگوی ایسنا را با مجید انتظامی، آهنگساز برجسته‌ای که ساخت موسیقی فیلم‌های زیادی همچون «آژانس شیشه‌ای»، «روز واقعه»، «دیوانه‌ای از قفس پرید»، «از کرخه تا راین»، «دوئل»، و «من ترانه ۱۵ سال دارم» را برعهده داشته، به نقل خاطراتی برد که او از این هنرمند و رفاقت با پدرش داشت.

مجید انتظامی که با حسرت از مرگ محمد علی کشاورز یاد می‌کند، می‌گوید: «آقای کشاورز آدم بسیار با معرفتی بود. همیشه با دوستانش در تماس بود و نه فقط به بابا (عزت‌الله انتظامی) بلکه به همه‌شان زنگ می‌زد و جویای احوال دوستان قدیمی‌اش بود. حتی حال مرا هم که کارم موسیقی بود و خیلی ارتباطی با حوزه کاری‌شان نداشتم پیگیری می‌کردند. همین چند شب قبل که بخاطر شرایط جسمانی‌ام، نمی‌توانم بیرون بروم و بعد از این اتفاق، تماسی تلفنی با منزل‌شان داشتم، آقایی که از ایشان پرستاری می‌کرد به من می‌گفت، آقای کشاورز خیلی نگرانت بود.»

او ادامه می‌دهد: «واقعا حیف شد. ایشان غیر از اینکه یک هنرمند برجسته و انسانی خوب بود، آدم بامعرفتی هم بود و با آن حال و احوالی که داشت به فکر همه بود. البته متاسفانه هنرمندهای این چنینی فقط با خودشان زندگی می‌کنند، تمام دوران زندگی بخاطر شرایط کاری به نوعی تنها هستند. من یادم می‌آید هر وقت با پدرم مسافرت می‌رفتیم او مشغول خواندن سناریو می‌شد و فقط موقع غذا خوردن یا وقتی در ماشین بودیم کنارمان بود. به هر حال تعهدشان به کار جور دیگری بود و در خانواده هم معمولا به کارشان چنان احترام گذاشته می‌شد که به خودمان اجازه نمی‌دادیم زیاد نزدیک‌شان شویم و همیشه حریمی را رعایت می‌کردیم. به خصوص که این‌ها در یک نسل قبل «پدرسالار» بودند و خود من در سن هفتاد سالگی هم جرات نمی‌کردم، جلوی پدرم یک سیگار بکشم و همیشه بیرون می‌رفتم، ولی الان روابط نسل جدید کاملا فرق کرده است.»

انتظامی با گفتن «خدا رحمتشان کند» یادآور می‌شود: «آقای کشاورز را مثل پدرم دوست داشتم. یادم می‌آید سر فیلم «بای سیکل‌ران» نمی‌دانم در آن تاریکی سالن چطور آمدند، مرا پیدا کردند و بعد گفتند، «آقا این چه موزیکی بود؟ همه موهای تن من سیخ شد!» (می‌خندد.) حیف! مطمئن هستم پدرم اگر بود خیلی به او سخت می‌گذشت و می‌دانم چقدر الان برای علی نصیریان سخت است. این آدم‌ها در قلب من یکی که، جای ابدی دارند و مطمئن هستم برای آیندگان هم اینقدر اثرهای پربار گذاشته‌اند که آن‌ها هم به این هنرمندان افتخار کنند.»

اما جدا از این خاطرات باید سراغ خانه - موزه عزت‌الله انتظامی را هم از مجید انتظامی گرفت؛ جایی که برخی آثار و نشانه‌های زندگی آقای بازیگر در آن به یادگار مانده، ولی وضعیت این مکان که در اصل منزل شخصی زنده‌یاد انتظامی بوده چندان مورد رضایت خانواده او نبوده و به نظر می‌رسد هنوز هم نیست. او سال گذشته همین روزها در گفت وگویی با ایسنا نسبت به برخی مسائل خانه موزه از جمله اینکه روح خانه پدری‌اش و نشانه‌ای از فضایی که عزت الله انتظامی در آن زندگی می‌کرده در آنجا جا دیده و حس نمی‌شود، انتقاد کرده بود.

حالا انتظامی درباره حال و هوای فعلی خانه - موزه پدرش، با قدردانی از محمدجواد حق‌شناس و شکرخدا گودرزی توضیح می‌دهد: «سال گذشته آقای حق‌شناس (عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران)، زحمات زیادی کشیدند و پیگیری‌هایی را برای بهتر کردن شرایط این خانه - موزه انجام دادند. آقای گودرزی (مدیر خانه - موزه) هم برای این موزه کارهای زیادی کردند. البته در آنجا هر کاری کنند، دیگر به حالت اول برنمی‌گردد، چون آنجا یک خانه یک طبقه با فرمی متفاوت بود که از ابتدای تبدیل به خانه - موزه تغییراتی نادرست در آن به وجود آمد. با این حال در یک سال اخیر اقداماتی در آنجا به وجود آمده تا به آنچه قبلا بود کمی نزدیک‌تر شود. ما هم وسایل مرتبط با پدر را که جلوی دست بود در اختیارشان گذاشتیم، اما در کلیت آنجا باز هم مسائلی باقی مانده، از جمله اینکه قرار بود خانه - موزه، شورایی اداره شود و همیشه دست‌کم یک «انتظامی» در آن حضور داشته باشند که این اتفاق تاکنون نیفتاده است.»

او می‌گوید: «یکی از آرزوهای پدرم این بود که در این محل جوان‌ترها تجربه خود را به معرض نمایش بگذارند، خودش می‌گفت نهایتا پول آب و برق را بدهند گرچه همان موقع من هم می‌گفتم که این عملی نیست و سالن قطعا یکسری هزینه‌ها دارد. با این حال بعدها آن طور که مورد انتظار ایشان بود، کارها انجام نشد و الان هم دقیق نمی‌دانم آنجا توسط چه دستگاهی اداره می‌شود.»

وی به نقش پدرش در تاسیس موزه سینما اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «پایه‌گذار موزه سینما پدر من بود. خودش همه آثار و جوایزش را به آنجا برد. با بقیه کارگردان‌ها هم صحبت می‌کرد تا آثارشان در موزه باشد و بعد خودش مثل یک پادو آژانس می‌گرفت و تک‌تک برای گرفتن‌شان مراجعه می‌کرد. خود من هم یادم می‌آید وقتی جایزه شمشیر طلایی دمشق را برای فیلم «سمفونی صحرا» برده بودم، بابا به زور آن را از من گرفت تا در موزه بگذارد. همینطور دو سیمرغ بلورینی را که از جشنواره فیلم فجر گرفته بودم. می‌گفتم بابا جان برای چه آن‌ها را بدهم تا بگذارید در یک جای دیگر؟ همین جا هست. ولی خوب نوع نگاهش فرق داشت و افسوس که در خانه - موزه خودش آنچه می‌خواست اتفاق نیفتاد.

الان هم از میان وسایل باقی‌مانده‌شان باید فرصتی پیدا شود و باز بگردم. فعلا به دلیل کمردرد این امکان را ندارم ولی باید همه چیز را دوباره ببینم و نمی‌دانم اگر چیزی پیدا شد، به همین خانه - موزه بدهم یا موزه سینما، چون ظاهرا نسبت به آنچه در موزه‌ پدرم هست حق و حقوقی نداریم و اصلا حضوری در آنجا نداریم. ما کلا دوست داشتیم آنجا یک کلاس خاصی داشته باشد و هر اجرایی ارائه نشود، ولی دیگر در اختیار ما نیست.»

مجید انتظامی در پایان صحبت خود با تاکید بر اهمیت اینکه "آنچه از هنرمندانی شاخص باقی می‌ماند باید با توجه به شأن و جایگاه‌شان حفظ شود" می‌گوید: «چنین مکان‌ یا خانه - موزه‌هایی، حالا متعلق به هر هنرمندی که باشند، باید فراتر از چیزی که هستند معرفی شوند؛ چه از طریق تلویزیون و چه از طریق متولیان آن مکان‌ها، چون به هر حال نباید فراموش کرد، بعضی‌ آدم‌ها خیلی فرق دارند، مثل همین پنج بازیگری که از قبل از انقلاب بوده‌اند (انتظامی، مشایخی، رشیدی، کشاورز و نصیریان). این‌ها برای مردم خاطره‌ساز هستند و حفظ آثار و نشانه‌هایشان به معنی حفظ هنر این مملکت است. هر هنرمندی که در این مملکت از دست می‌رود کسی نمی‌تواند جای او را بگیرد. البته ممکن است افرادی دیگر خیلی رشد کنند ولی جای این‌ها را نمی‌گیرند. خیلی حیف است که همین تعداد انگشت‌شمار هم از میان ما می‌روند و فقط چند صباحی همه از آن‌ها در اینترنت عکس می‌گذارند و بعد فراموش می‌شوند. مثل پدر من که الان مگر چه کسی از او یاد می‌کند؟»

 

 ایسنا

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: عزت الله انتظامی مجید انتظامی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۳۸۶۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از اینجا رانده و از آنجا مانده

مهاجرت یکی از موضوعاتی است که در خانواده فرهنگ و سینما حواشی ایجاد کرده و باید گفت که بسیاری از آن‌ها به‌دلیل اینکه از محبوبیت و شهرت قبلیشان فاصله گرفته‌اند و به سختی می‌توانند در شغل پیشینشان مشغول به کار شوند یا به جایگاهی در همان رده دست یابند که این امر نتیجه‌ای جز پشیمانی برای آن‌ها ندارد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، «خودم بودم که به همه چیز پشت پا زدم، من سال‌ها مدیر یک پردیس سینمایی به نام چهارسو بودم که متعلق به بنیاد ۱۵ خرداد بود، من از طرف بنیاد دعوت به کار نشده بودم، اما به عنوان هنرمندی که کار مدیریت فرهنگی را می‌دانست مرا برای همکاری انتخاب کردند، همچنین دو سال متوالی رئیس کاخ جشنواره بین‌المللی فجر بودم و این چیزیست که نمی‌توانم انکارش کنم.» این بخشی از صحبت‌های اشکان خطیبی بازیگر سینما است که سال گذشته از ایران به ایتالیا مهاجرت کرد.

وی به تازگی در مصاحبه‌ای اظهار کرده است: «بسیاری از افراد معتقدند که هنرمندان و بازیگران به سادگی می‌توانند مهاجرت کنند در حالی که این‌طور نیست؛ واقعاً تا پای از دست دادن همه‌چیز رفتم؛ نزدیک به یک سال طول کشید تا با پادرمیانی مستقیم وزیر امور خارجه ایتالیا توانستم نجات پیدا کنم‌، هر روز که بیدار می‌شوم با مشکلات متعددی دست به گریبانم و در حال حاضر تحت درمان هستم، در کنار اینکه نمی‌توانم جسم و ذهنم را برای کار کردن آماده کنم باید در این فکر باشم که شغل دیگری در کنار کارم انتخاب کنم تا بتوانم هزینه‌های زندگی‌ام را تأمین کنم‌؛ به هر حال زندگی کردن در اروپا کار راحتی نیست. از کارهایی که در ایتالیا انجام می‌دهم رضایت ندارم و به کیفیت کارهایم در ایران نیست؛ این ارتقا مشخصاً اتفاق نیفتاده و بدتر هم شده، دلیل این اتفاق هم این است که نزدیک به شش سال است که به‌عنوان بازیگر روی صحنه نرفته نرفته‌ام»

خطیبی بیان کرده است «شرایط واقعاً سخت است، عمر بسیار کوتاه است و بهایی که من در این برهه از زندگی‌ام دادم بهای بسیار سنگینی بود که به قیمت از دست دادن خیلی چیزها تمام شد؛ من خانواده‌ام را از دست دادم، اصلاً دوست نداشتم وقتی انتخاب الآنم را در کفه ترازو با گذشته قرار می‌دهم آنچه در گذشته داشتم سنگین‌تر شود. ما باید یاد بگیریم به اشتباهمان اذعان کنیم هرچند این این اتفاق به روند اجتماعی مربوط می‌شد که من هم بخشی از آن بودم.»

خانه امنی که بر سر کاسبان خون مردم آوار شد

مهاجرت هنرمندان یکی از موضوعاتی است که در سال‌های اخیر در خانواده بزرگ فرهنگ و سینما ایران حواشی ایجاد کرده است؛ کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، کانادا، دبی، هلند و آلمان مقصد اصلی بازیگرانی است که قصد مهاجرت از ایران را دارند اما باید گفت که بسیاری از آن‌ها به‌دلیل اینکه از محبوبیت و شهرت قبلیشان فاصله گرفته‌اند به سختی می‌توانند در شغل پیشینشان مشغول به کار شوند یا به جایگاهی در همان رده دست یابند.

یکی از واضح‌ترین مصادیق این امر را می‌توان لغو برگزاری تئاتر «خانه امن» در نیویورک بیان کرد؛ بیست‌ویکم اکتبر سال ۲۰۲۳( مهر ۱۴۰۲) قرار بود این نمایش در سالن تیلس سنتر نیویورک با بازی حمید فرخ‌نژاد، مهناز افشار، برزو اجمند و… به روی صحنه برود، اما طبق اخبار منتشر شده با خالی ماندن ۸۵ درصد از صندلی‌های صحنه، تیکت‌مستر که متولی فروش بلیت این برنامه بود، به دلیل کم بودن استقبال نمایش این نمایش خبر از لغو آن داد و اعلام کرد «این رویداد کنسل شده، لازم نیست شما کاری انجام دهید، خودمان پول شما را برمی‌گردانیم.»

روایتی از چهره‌های غمگین تورنتو!

یکی دیگر از این مصادیق، ارژنگ امیرفضلی بازیگر، کارگردان، تهیه کننده و صداپیشگی ایرانی بود که پیش‌تر در آثار مرضیه برومند، اخراجی‌ها و شام عروسی هنرنمایی کرده بود و تازگی به تورنتو کانادا مهاجرت کرده است؛ ویدئویی که این طنزپرداز ایرانی اخیراً از وضعیتش در تورنتو خبر می‌دهد مورد توجه کاربران در شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است؛ وی در این ویدئو به بررسی هزینه‌های زندگی و شرایط سخت زندگی‌اش در تورنتو می‌گوید: از صبح تا حوالی پنج و شش بعد از ظهر کار می‌کنم و ماهانه سه هزار دلار درآمد دارم؛ اگر بخواهم خانه‌ی دو خوابه ای اجاره کنم تمام ۳۰۰۰ دلار را برای اجاره‌ی آن باید بپردازم، یک خانه تک خوابه در مکان معمولی شهر ماهانه ۲۴۰۰ دلار اجاره دارد.

این بازیگر ادامه می‌دهد: نمی‌توانم در تورنتو خودرو شخصی داشته باشم و حمل و نقل عمومی ماهانه ۱۰۰ دلار از درآمدم را به خود اختصاص می‌دهد، همچنین با محاسبات دیگر و اظهاراتی که در مورد هزینه قبض‌ها، تفریحات حداقلی و خوراک انجام می‌دهد به مخاطبین می‌گوید که شرایط زندگی‌اش در تورنتو با دشواری‌های جدی همراه است.

امیرفضلی در پایان اذعان می‌کند: بسیاری از افرادی که مهاجرت می‌کنند چاره‌ای ندارند جز اینکه بگویند خیلی خوشبختند و اینجا همه امکانات در دسترس است اما خیابان‌های اینجا مانند ایران است، بعضی آدم‌ها چهره‌ی شادی دارند و بعضی دیگر غمگینند هرچند به نظر می‌رسد تعداد آدم‌های غمگین در خیابان‌های ایران بیشتر باشد اما اخیراً به خاطر افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها در کانادا تعداد چهره‌های غمگین در خیابان‌های تورنتو هم بیشتر شده است.

از نقش‌آفرینی در مختار تا راننده آمبولانس در کانادا

از دیگر هنرمندان نام‌آشنایی که مهاجرت مهر پایانی به کارنامه حرفه‌ایشان در ایران بود می‌توان شبنم فرشادجو، ویشکا آسایش، فریبرز عرب‌نیا، لیلی رشیدی و پرستو صالحی را نام برد؛ شبنم فرشاد جو که پیش از این لوح تقدیر بهترین بازیگر زن در جشنواره فجر و تندیس بهترین کارگردانی را در پنجمین دوره جشنواره تئاتر بانوان دریافت کرده بود هم اکنون در تورنتو کانادا به برگزاری کلاس‌های بازیگری مشغول است.

ویشکا آسایش که خیلی‌ها از را با بازی درخشانش در سریال «امام علی (ع)» و نقش خانم دارابی در «ورود آقایان ممنوع» می‌شناختند هم اکنون در پاریس ویدئو هایی هنگام ورزش و کوهنوردی از خود منتشر می‌کند و به کار رو به روی دوربین علاقه‌ای نشان نمی‌دهد.

فریبرز عرب‌نیا بازیگر نقش مختار در سریال «مختار نامه» و بازیگر نقش شهید چمران در سینمایی «چ» در صفحه شخصی‌اش خود را با افتخار راننده بیماران در کانادا معرفی می‌کند؛ لیلی رشیدی هنرمند سینما و تلویزیون به برگزاری کلاس بازیگری برای کودکان در دبی می‌پردازد و پرستو صالحی در ویدئویی که از خود منتشر کرده به دلتنگی و ابراز علاقه به بازگشت به ایران می‌پردازد و می‌گوید که تنهایی و غربت دیگر برایش قابل تحمل نیست‌.

دیدن اتفاقاتی از این دست و شرایط سخت زندگی برای هنرمندانی که سال‌ها در ایران شریک خاطره‌های مردم و پازلی از پیکره‌ی فرهنگ ایرانی_اسلامی کشورمان بوده‌اند، اندوه بار است؛ به نظر می‌رسد برای شکوفایی درخت باطن هر هنرمندی هیچ خاکی همانند خاک کشورش نیست؛ به همین دلیل است که بهتر است هنرمندان در میهن خود به تولید و آفرینش آثار هنری دست بزنند و با افزایش بصیرت و بینش خود مرعوب و مجذوب وعده‌های پوشالی خارج‌نشینان نشوند.

همچنین می‌توان از مدیران فرهنگی تقاضا داشت که با انعکاس حقیقت مهاجرت هنرمندان سبب دامن زدن به این اشتباه جبران ناشدنی در حوزه‌ی فرهنگ نشوند و با تبیین تبلیغات مخرب و دروغ پردازی‌های رسانه‌ای معاندان از جناح‌گیری غیر اندیشه ورزانه و اقدامات لحظه‌ای و احساسی هنرمندان که ضربه‌ی سنگینی به خود ایشان و فرهنگ و سینمای کشور وارد می‌آید جلوگیری کنند چرا که بیان چنین مصادیق و آینده‌ای برای این افراد غیرقابل پیش‌بینی نبود و پیش از این نیز شاهد چنین مواردی بودیم، بازیگرانی که اتفاقات سیاسی را دستاویز کردند تا از کشور مهاجرت کنند و در نهایت موردی جز پیشمانی برای آن‌ها باقی نماند.

کد خبر 748608

دیگر خبرها

  • توقیف محموله مرغ زنده در تالش
  • از اینجا رانده و از آنجا مانده
  • زن خبرساز در سخنرانی رئیسی
  • موزه مردم شناسی رختشویخانه - زنجان
  • پدیده مشکوکی که این روزها بین جوانان مُد شده!
  • رسانه عبری: عملیات رفح یک اشتباه است
  • بخشش عجیب‌ در خوزستان؛ مقتول، قاتلش را بخشید
  • عجیب‌ترین بخشش در خوزستان؛ مقتول، قاتلش را بخشید
  • وقتی مقتول دستور بخشش قاتلش را داد!
  • عجیب‌ترین بخشش در خوزستان: مقتول دستور بخشش قاتلش را داد