وجدان داشته باشید، خود شما برای استقلال چه کردید؟
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۳۸۸۸۶
به گزارش سرویس ورزشی جام نیـوز، همسر مرحوم منصور پورحیدری گفت: واقعاً برایم عجیب است که در مورد منصور چنین سخنانی را میشنوم و متأسفم برای برخی از افراد حاضر در جامعه ورزش که پشت سر یکی از کمحاشیهترین و خادمترین مربیان فوتبال کشور چنین حرفهایی میزنند.
روزنامه خبر ورزشی نوشت: امیرحسین فتحی مدیرعامل سابق باشگاه استقلال طی مصاحبهای مدعی شد علی جباری کاپیتان اسبق این تیم بارها در حضور او اعلام کرده بود که افرادی همچون منصور پورحیدری در مقاطع مختلف استقلال را به پول فروختند و راهی تیمهایی همچون آلومینیوم اراک یا فجرسپاسی شدند! این ادعا بازتاب بسیار زیادی داشت و افراد مختلفی نسبت به آن واکنش نشان دادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از تیم ملی تا آلومینیوم اراک
واقعاً برایم عجیب است که در مورد منصور پورحیدری چنین سخنانی را میشنوم و متأسفم برای برخی از افراد حاضر در جامعه ورزش که پشت سر یکی از کمحاشیهترین و خادمترین مربیان فوتبال کشور چنین حرفهایی میزنند و نسبت به او حسادت میکنند. منصور پورحیدری به خاطر پول استقلال را رها کرد؟ منصور هرگز چنین کاری نکرد. شوهر من همان کسی است که در سال ۷۸ با وجودی که شرایط بسیار خوبی در تیم ملی داشت، برای کمک به استقلال موقعیت خودش را به خطر انداخت و در بدترین شرایط ممکن حاضر شد دوباره سرمربی آبیها شود. شما خودتان کلاهتان را قاضی کنید. آیا واقعاً چنین شخصی استقلال را به خاطر مسائل مالی رها میکند؟ منصور در شیراز اصلاً نگاه مالی نداشت. نه اینکه قرارداد نبسته باشند بلکه نگاهش به حساب بانکی باشگاه فجر شهید سپاسی نبود. منصور به آنجا رفت، چون تعدادی بازیکن مستعد در آن تیم حضور داشتند و اسم تیم هم حرمت داشت. از طرف دیگر، هنگامی که آقای پورحیدری راهی آلومینیوم اراک یا فجر شد، استقلال خودش سرمربی داشت و شوهر من هرگز این تیم را رها نکرد.
طلب ۷۵ میلیونی از پاس
آنهایی که میگویند منصور پورحیدری استقلال را به خاطر پول رها کرد تا مدیر فنی پاس همدان شود، کوچکترین اطلاعی از شرایط زندگی منصور و رابطه او با مدیران آن باشگاه ندارند. پورحیدری در حالی از پاس جدا شد که مبلغ ۷۵ میلیون تومان از این باشگاه طلبکار بود. تمام اسناد و مدارک آنها موجود است. حتی تا این حد بگویم که من برای زنده کردن این پول با یک وکیل نیز صحبت کرده بودم ولی منصور اجازه اقدام نداد و گفت من برای پول کار نکردم. فراموش نکنید شوهر من زمانی ۷۵میلیون تومان از پاس همدان طلب داشت که قیمت دلار در ایران هزار تومان بود.
فروختن خانه و ماشین
منصور پورحیدری استقلال را به خاطر پول رها کرد و رفت؟ انصاف داشته باشید و حقیقت را به مردم بگویید. منصور پورحیدری همان شخصی است که برای استقلال خانه و ماشین خودش را فروخت. یک بار شب قبل از بازی با پرسپولیس ماشین خودش را فروخت و پول آن را به یک بازیکن داد تا در شهرآورد با پیراهن آبی به میدان برود آن وقت یک عده به همین راحتی مینشینند و حرفهایی را در مورد پورحیدری میزنند که به هیچ عنوان صحت ندارد. هنوز در منزل ما فاکتور پولهایی که منصورخان از جیب خودش برای استقلال هزینه کرد، موجود است و چنین حقایقی را نمیتوان کتمان کرد.
وجدان داشته باشید
واقعاً برایم عجیب بود که علی جباری چنین حرفهایی زد. آقای جباری فوق العاده محترم است و یکی از بازیکنانی بود که برای استقلال زحمات بسیار زیادی متحمل شد. اتفاقاً من و منصور هم فوتبالش را بسیار دوست داشتیم. اصلاً انتظار نداشتم آقای جباری یا آقای فتحی چنین مواردی را در رسانهها مطرح کنند. منصور پورحیدری سرمایه و زندگی خودش را برای استقلال هزینه کرد ولی به او تهمت مادیگرایی میزنند؟ یک ذره وجدان داشته باشید. شخصی که میگویید به خاطر پول استقلال را رها کرد و رفت هنوز با وجودی که بالغ بر سه سال از مرگش میگذرد، از این باشگاه طلبکار است.
دیگر سرمربی استقلال نمیشوم
خودتان در جریان حاشیههای بازی ملوان - استقلال هستید، همان مسابقهای که در خرداد سال ۸۱ برگزار شد و استقلال به خاطر باخت عجیب و غریب در آن بازی قهرمان لیگ برتر نشد. باور کنید تمام موهای منصور سر آن بازی سفید شد. دقیقاً پس از همان مسابقه بود که مربیگری را کنار گذاشت، اما با این وجود در سالهای بعد از آن استقلال دوباره به او نیاز پیدا کرد و منصور هم صادقانه پای کارآمد.
بازیگری و مربیگری
آقای علی جباری بازیکن بسیار بزرگی بود و این حقیقت محض است ولی قرار نیست هر بازیکن بزرگی در عرصه مربیگری هم بتواند موفق شود. منصور از سال ۵۳ در حالی که آقای جباری هنوز فوتبال بازی میکرد، وارد دنیای مربیگری شد و توانست در این عرصه موفق ظاهر شود، اما بازیکنان بسیار بزرگی را دیدهایم که در عرصه مربیگری توانمند نبودند. نمونه بارز این مسئله مارادونا و پله هستند. منصور پورحیدری مربیگری را از دستیاری مرحوم رایکوف شروع کرد و پله پله بالا آمد. دوستان محترمی که به منصور پورحیدری فقید تهمت میزنید، خود شما برای استقلال چه کردید؟ خود شما در روزهای حساس و دشوار این باشگاه چقدر مایه گذاشتید؟ منصور برای استقلال از جیب خودش خرج کرد ولی کدام یک از این افراد محترم چنین کاری انجام دادند؟
دل شکستن
چنین اتفاقاتی دل آدم را میشکند، اما متأسفانه دلم در این سالها آنقدر از استقلال شکسته که... این حرفها و مصاحبهها هم میرود کنار بقیه کملطفیهایی که در حق منصور پورحیدری شد.
منبع: جام نیوز
کلیدواژه: پورحیدری فریده شجاعی بازیکن ورزشی منصور پورحیدری استقلال ورزش فوتبال جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۳۸۸۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چه افرادی امام صادق(ع) را شهید کردند؟
امروز، شنبه -۱۵ اردیبهشت- مصادف با ۲۵ شوال و سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) است؛ امامی که به شیخ الائمه و رئیس مذهب شیعه شناخته میشود و سالها به تربیت شاگردانی پرداخت که جهانیان از علم دانشمندان اسلامی انگشت به دهان ماندند.
این روزها که زائران بیت الله الحرام پس از ۹ سال انتظار برای به جا آوردن عمره مفرده عازم مکه شده اند، در مدینه خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و در حرم بقیع به زیارت حضرت صادق (ع) و ائمه بقیع میروند. در زیارت امین الله که برای امامان معصوم وارد شده، از خدا میخواهیم که ما را عاشق برگزیده دوستانش یعنی ائمه قرار دهد و در ادامه از پروردگار میخواهیم ما را از اخلاق دشمنانش دور بدارد و در برخی زیارتنامهها به امام عرض میکنیم که «من با کسی در صلح و آرامشم که با شما از در دوستی و سلامت درآید و با هر کسی در جنگ و دشمنی هستم که با شما در جنگ است»؛ به ویژه کسانی که کمر به قتل شما بسته اند.
در برخی روایات نیز به نقل از ائمه معصومین آمده که «ما منا الا مقتول او مسموم.» هر یک از ائمه به شهادت رسیدند و هیچکدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. اگر در مظلومیت امام صادق (ع) اشک میریزیم و در شهادت آن حضرت گریه میکنیم، باید بدانیم چه کسانی آن حضرت را به شهادت رساندند و چه ویژگیهایی داشتند تا تکلیف خود را با آنان مشخص و صف خود را از آنان جدا کنیم.
آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبدالملک و پایان آن با دوازدهمین سال از حکومت ابوجعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. در واقع آن حضرت از آغاز ولادت تا هنگام شهادت، حکومت جائرانه ۱۰ نفر از امویان به نامهای عبدالملک پسر مروان، ولید پسر عبدالملک (ولید اول)، سلیمان پسر عبدالملک، عمر پسر عبدالعزیز، یزید پسر عبدالملک (یزید دوم)، هشام پسر عبدالملک، ولید پسر یزید (ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد و دو تن از عباسیان یعنی سفاح و منصور را تحمل کردند.
اگرچه دومین خلیفه عباسی از نوادگان عباس بن عبدالمطلب بود و ساخت شهر بغداد به دستور او انجام گرفت ولی نباید فراموش کنیم که در دوره خلافت او، قیامهای متعددی از جمله قیام نفس زکیه رخ داد و به دستور او بسیاری از سادات حسنی زندانی شده و به شهادت رسیدند و در نهایت امام صادق (ع) به دستور او به شهادت رسید.
حجت الاسلام مهدی پیشوایی که در دوران کرونا دار فانی را وداع گفت، در کتاب سیره پیشوایان نوشت: ابوجعفر منصور از تحرک و فعالیت سیاسی امام صادق (ع) سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام بر بیم و نگرانی او میافزود. به همین جهت هر از چندی به بهانهای امام را به عراق احضار میکرد و نقشه قتل او را میکشید ولی هر بار به نحوی خطر از وجود مقدس امام برطرف میشد. منصور شیعیان را در مدینه به شدت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که کسانی را که با شیعیان امام صادق رفت وآمد داشتند، گردن میزدند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: امام، یاران خود را از نزدیکی و همکاری با دربار خلافت باز میداشت. روزی یکی از یاران امام پرسید «برخی از ما شیعیان گاهی دچار تنگ دستی و سختی معیشت میگردد و به او پیشنهاد میشود که برای اینها (بنی عباس) خانه بسازد، نهر بکند (و اجرت بگیرد)، این کار از نظر شما چگونه است؟» امام فرمود «من دوست ندارم که برای آنها (بنی عباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هرچند در برابر آن پول بسیاری بدهند. زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند، در روز قیامت در سراپردهای از آتش قرار داده میشوند تا خدا میان بندگان حکم کند».
پیشوایی افزود: امام، شیعیان را از ارجاع مرافعه به قُضات دستگاه بنی عباس نهی میکرد و احکام صادر شده از محکمه آنها را شرعاً لازم الإجرا نمیشمرد. امام هم چنین به فقیهان و محدثان هشدار میداد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند ومی فرمود: فقیهان اُمَنای پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روی آوردند (و با ستمکاران دمساز و همکار شدند) به آنان بدگمان شوید واطمینان نداشته باشید.
امام صادق (ع) همواره از منصور دوانیقی دوری میگزید و استاد پیشوایی با اشاره به یک روایت در این زمینه نوشت: روزی منصور به امام صادق (ع) نوشت «چرا مانند دیگران نزد ما نمیآیی؟» امام در پاسخ نوشت «ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار شویم. تو نه دارای نعمتی هستی که بیاییم به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و نه خود را در بلا و مصیبت میبینی که بیاییم به تو تسلیت دهیم، پس چرا نزد تو بیاییم؟!» منصور نوشت «بیایید ما را نصیحت کنید» که امام پاسخ داد «اگر کسی اهل دنیا باشد، تو را نصیحت نمیکند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمیآید!»
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع) درباره احضار امام ششم (ع) به مرکز خلافت نوشت: منصور گاهی با امام صادق (ع) سخت میگرفت و گاهی آسان. ظاهرا هیچ وقت حضرت را به زندان نبرد ولی خیلی از اوقات ایشان را تحتنظر قرار میداد. یک دفعه ظاهرا دو سال حضرت را در کوفه تحتنظر قرار داد و چندین بار امام را احضار کرد و فحاشی و هتاکی نمود که «میکشمت، گردنت را میزنم؛ تو علیه من تبلیغ میکنی و مردم را بر علیه من میشورانی...».
عبداللّه بن فضل بن ربیع از پدرش (وزیر دوره عباسی) نقل کرده است: منصور، در سال ۱۴۷ سفر حج کرد و بعد به مدینه رفت و به ربیع گفت «کسی را به دنبال جعفر بن محمّد بفرست تا او را با رنج و عذاب نزد ما بیاورد. خدا مرا بکشد، اگر من او را نکشم!» ربیع چنان وانمود کرد که فراموش کرده است. دوباره منصور تکرار کرد و ربیع هم باز خود را به غفلت زد. این بار منصور نامه تندی به ربیع نوشت و به او پرخاش کرد و فرمان داد که کسی را بفرستد تا جعفر بن محمّد را بیاورد.
زمانی که امام صادق (ع) وارد شد، منصور شروع به تهدید آن حضرت کرد و سخنان درشت به زبان آورد و گفت «ای دشمن خدا! مردم عراق تو را رهبر خود دانسته و زکات مالشان را برای تو میفرستند و تو از سلطنت من سرپیچی میکنی و در پی آشوب و غائله هستی، خدا مرا بکشد که اگر من تو را نکشم!»
زمام داران بنی امیه میکوشیدند تا به هر شکلی مردم را از مکتب اهل بیت (ع) دور نگه داشته، میان آنان و پیشوایان بزرگ اسلام فاصله ایجاد کنند و به این منظور مردم را به مفتیان وابسته به حکومت وقت یا حداقل فقیهان سازشکار و بی ضرر رجوع میدادند. زمام داران عباسی نیز با آن که در آغاز کار، شعار طرفداری و حمایت از بنی هاشم را دستاویز رسیدن به اهداف خویش قرار داده بودند ولی پس از آن که جای پای خود را محکم کردند، همین برنامه را در پیش گرفتند.
خلفای عباسی همانند امویان، پیشوایان بزرگ خاندان نبوت را که جاذبه معنوی و مکتب حیات بخش آنان مردم را شیفته و مجذوب خود ساخته و به آنان بیداری وتحرک میبخشید، برای حکومت خود کانون خطر تلقی میکردند و از این رو کوشش میکردند به هر وسیلهای که ممکن است، آنان را در انزوا قرار دهند که این موضوع، در زمان امام صادق (ع) بیش از هر زمان دیگری به چشم میخورد.
در عصر امام ششم حکومتهای وقت به طور آشکارا تلاش میکردند تا افرادی را که خود مدتی شاگرد مکتب آن حضرت بودند، در برابر مکتب امام بر مسند فتوا و فقاهت نشانده و مرجع مردم معرفی کنند، چنان که ابن ابی ذئب و مالک بن انس را بر مسند فتوا نشاندند.
منصور ملعون پس از به شهادت رساندن حضرت صادق (ع) تصمیم گرفت تا جانشین آن حضرت را نیز به قتل برساند و لذا وقتی توسط محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه از شهادت امام صادق (ع) آگاه شد، طی نامهای به وی نوشت «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!» طولی نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید که «جعفر بن محمد ضمن وصیتنامه رسمی خود، پنج نفر را به عنوان وصی خود برگزیده که عبارتند از خلیفه وقت، منصور دوانیقی! محمد بن سلیمان یعنی فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده! عبدالله بن جعفر بن محمد که برادر بزرگ امام کاظم (ع) بود، موسی بن جعفر (ع) و حمیده همسر آن حضرت».
فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد را باید به قتل برساند و منصور که هرگز تصور نمیکرد با چنین وضعی روبرو شود، فوق العاده خشمگین شد و فریاد زد «اینها را نمیشود کشت!» این وصیت نامه امام صادق (ع) یک حرکت سیاسی بود. زیرا آن حضرت از قبل امام بعدی و جانشین واقعی خود یعنی امام کاظم (ع) را به شیعیان خاص و خاندان علوی معرفی کرده بود ولی از آنجا که از نقشههای شوم و خطرناک منصور آگاهی داشت، برای حفظ جان پیشوای هفتم چنین وصیتی کرده بود.
منبع: ایرنا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی