با اینکه سن و سال زیادی ندارد اما مدتهاست که با دریا و کشتی و بندر آشناست. از بچگی که به همراه پدرش با لنجهای ماهیگیری به دل دریا میرفت، آرزو داشت که روزی کشتی خودش را داشته باشد. رویاهای خالد حالا به واقعیت تبدیل شده است.
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند در ادامه نوشت: او بیش از ٦ سال است که ناخدای «عروس دریا» است و شناور بزرگ آهنیاش را هدایت میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چند روزی از بهمن ٩٦ میگذشت، خنکای دریا از شمال به جنوب میوزید، عروس دریا هم در جهت شمال غرب در حرکت بود. آنها یک روز قبل بارشان را در دوبی تخلیه کرده بودند و بعد از توقفی چندساعته به طرف آبهای ایران پیش میرفتند که کمی جلوتر یک لنج باری ایرانی هم با آنها هممسیر شد: «حدود ٢٠ مایل با هم فاصله داشتیم. آنها هم مثل ما بارشان را در دوبی خالی و چند ساعت زودتر از ما حرکت کرده بودند؛ اما چون بار داشتند سرعتشان کمتر از ما بود. صدای درخواست کمکشان را شنیدیم؛ البته از طریق بیسیم.» ناخدا خالد جهت سکان را به طرف لنج ایرانی چرخاند و چون باری هم نداشتند خیلی سریع به آنها رسیدند. انتهای لنج ترک خورده بود و آب با شدت وارد انبار آن میشد. اول قرار شد که با پمپ و کفکش آب را از لنج خارج کنند، خالد با دو نفر از خدمه کشتی به زحمت این وسایل را به آنها رساندند. قرار بود بعد از خارجشدن آب لنج به مسیرش به طرف بندر گناوه ادامه دهد؛ اما خالد با تجربهای که داشت در جداشدن از آنها مردد بود: «من وقتی وضع آن شناور را دیدم، نگران شدم، آنها به ما گفتند با پمپکردن مشکلشان به طور موقت قطع میشود. اما من حس خوبی نداشتم فکر میکردم که شاید اتفاق بدی برای آنها بیفتد.» خالد اشتباه نمیکرد، شدت ورود آب بسیار بیشتر از توان پمپها بود. در مدت چند دقیقه کل انبار پایین لنج مملو از آب شد. تعادل شناور به هم خورده بود، انتهای آن هر لحظه بیشتر و بیشتر در آب فرو میرفت. دیگر راهی برای نجات نبود. فقط باید سرنشینان آن را بهسرعت خارج میکردند. ناخدای عروس دریا به «شهروند» میگوید: «شاید اگر از آنها فاصله گرفته بودیم، اتفاق ناگواری رخ میداد. البته خواست خدا بود که توانستیم
همه آنها را از غرقشدن نجات دهیم.» ٦ نفر از سرنشینان آن لنج به عروس دریا پناه بردند. لنج هم با همه باری که داشت، بهسرعت غرق شد و زیر آب رفت.
درست یک سال بعد اتفاق دیگری افتاد. اینبار خالد و همکارانش از قطر به سمت بوشهر در حرکت بودند که به یک شناور باری در حد و اندازههای عروس دریا برخوردند: «موتور آنها خراب شده بود و امکان حرکت نداشتند. مکانیک ما هم هر کاری کرد نتوانست مشکل را حل کند؛ البته آنها درخواست کمک داده بودند اما تا آن لحظه شناوری به کمکشان نیامده بود.» آنها آب و غذا به اندازه کافی داشتند اما یکی از خدمه وضع جسمانی خوبی نداشت باید هر چه سریعتر به بیمارستان میرسید. امکان درخواست امداد هوایی هم نبود. تنها راه، کمکگرفتن از عروس دریا بود. ناخدا خالد میگوید که مسیر آنها بندر دیر بود ولی ما باید به بوشهر میرفتیم، اما شرایط اضطراری آنها ما را مجبور کرد تا تغییر مسیر بدهیم. آنها پس از رساندن شناور حادثه دیده به بندر به مقصد، راهی بوشهر شدند.
خالد و همکارانش، این مردان دریا، چند وقتی است که خانهنشین شدهاند؛ یعنی کرونا آنها را از کار بازداشته است. خالد میگوید از وقتی که این بیماری همهگیر شده و مرزها را بستهاند، کار ما هم از رونق افتاده است: «از اواسط اسفند صادرات و واردات مختل شد، بعد هم که رسما به ما گفتند که حق تردد در دریا را نداریم. تنها اتفاق خوبی که در این ایام باعث خوشحالی من شد، همین بود که بهعنوان دریانورد نمونه انتخاب شدم، نه به خاطر عکس و تجلیل و این تشریفات. از این خوشحالم که کمککردن و نجات جان انسانها هنوز هم در این روزهای سخت برای خیلیها مهم است.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۷۰۳۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر
کاجامه خوس... او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشهی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی میکند. او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحهی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتیهای تجارتی کار میکردند خرید و با قایق ماهیگیری خود، زندگی در دریا و مردابهای دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالله یک جوان عادی گیلک بود که در سال ۱۳۲۸ لیلا همسر عزیزش را در از دست داد. از آن پس اما او دیگر عادی نبود و هرگز هم آن آدم سابق نشد. به قایقی کوچک نشست، سر به دریا گذاشت، و در اتاقک محقر روی قایقش به زندگی ادامه داد. با ادامه پیدا کردن این وضعیت کمکم در میان محلیها به «کاجامه خوس» معروف شد یعنی فردی که در کجامه [اتاقک کوچکی که در قایقش ساخته بود] میخوابد و شد قهرمان بسیاری از شعرهای گیلکی عاشقانه. در اردیبهشت ۱۳۵۳ گروهی از صیادان محلی کاجامه خوس را پس از مدتها بیخبری در قایق فرسودهاش دیدند. این ماجرا اینقدر عجیب بود که بلافاصله گزارشش در روزنامهی اطلاعات (۲ اردیبهشت ۵۳) به این شرح منتشر شد:
«کاجامه خوس» پیر افسانهای گیلان که زندگی حیرتانگیز او در اشعار محلی گیلک و فولکلور این قسمت از کشور ما اثر فراوان داشته زنده است!
دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] جمعی از صیادان محلی، پس از سالها بیخبری از این مرد افسانهای، بار دیگر او را در قایق کهنه و فرسودهاش که از ۲۵ سال پیش تنها خانهی اوست، یافتند.
خبر زنده بودن «کاجامه خوس» بهسرعت در گیلان دهان به دهان گشت و یک بار دیگر جمعی از شعرا و محققین فولکلور گیلان به سراغ او رفتند تا مردی را که یک ربع قرن، به امید دیدار «لیلا» همسر از دسترفتهاش، در دریا سرگردان است، از نزدیک ببینید.
پیر کاجامه خوس در سراسر جهان تنها کسی است که چنین زندگی حیرتآوری دارد: او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشهی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی میکند. در تمام این مدت یک بار پایش را به میان مردم نگذاشته، نه نام خود را به یاد میآورد و نه از گذشت روزگار خبری دارد.
آنها که از گذشته «کاجامه خوس» خبر دارند میگویند:
سرنوشت او این است که یکه و تنها در دریا بمیرد و قصهای به قصههای شورانگیز دلدادگی زمان ما افزوده شود.
او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحهی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتیهای تجارتی کار میکردند خرید و با قایق ماهیگیری خود، زندگی در دریا و مردابهای دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...
حالا پس از سالها او در ساحل مرداب نیلیرنگ بندر پهلوی جایی که جز صدای مرغان وحشی و نجوای باد در دل برگهای درختان صدایی نیست، اقامت گزیده است...
خبرنگاران ما در رشت و بندر پهلوی که دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] ساعتی را با «کاجامه خوس» گذراندهاند، مینویسند: با گذشت هر بهار یک خط به بدنهی قایق خود و یک خط به درخت قطوری که با آن الفتی دیرینه دارد، میکشد تا به حال ۲۵ خط به نشانهی ۲۵ سال سرگردانی در دریا به تنهی درخت و قایق او کشیده شده است... خوراک او ماهی و مرغان دریایی است... شبهای جمعه، چند فانوس در اتاقک داخل قایق خود برمیافروزد و چشم به راه لیلا میماند. تا سپیدهدم در خیال، با همسر از دسترفتهاش گفتوگوها دارد...
مردم میگویند: نام اصلی کاجامه خوس عبدالله است... و دهها شعر محلی و ترانههای فولکلوریک و بومی که با زندگی گیلانیها عجین شده، یادآور خاطرات اوست.
ترجمهی یکی از این اشعار چنین است:
عبدو، بیا که دیگر کلبهی تو سوخت...
و تنها پاروهای نیمسوختهات به جا مانده...
بیا عبدو، ای پیر دریا که قایق خانهی توست
بیا که فانوس است هم خاموش است
مبادا... که اسیر توفان شده باشی
باد میوزد...
موجها را میلرزاند...
و عبدو سرگردان در دریاست...