شنیدن صداهای تازه از ادبیات آفریقا
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۰۴۷۱۰
«یک روز یکی از آن پستانداران عظیم خود را به ساحل رساند. آمده بود تا روی شنها بمیرد. به زحمت نفس میکشید، انگار دنیا را در درون دندههایش جا میداد. نهنگ از توانافتاده در آستانه مرگ بود و مهلتش به سر رسیده بود. مردم هجوم بردند تا تکههایی از گوشت تنش ببرند و قطعه قطعه به وزن چند کیلو بردارند. نهنگ هنوز نمرده بود و استخوانهایش در پرتو آفتاب برق میزد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
صبا کریمی/
«یک روز یکی از آن پستانداران عظیم خود را به ساحل رساند. آمده بود تا روی شنها بمیرد. به زحمت نفس میکشید، انگار دنیا را در درون دندههایش جا میداد. نهنگ از توانافتاده در آستانه مرگ بود و مهلتش به سر رسیده بود. مردم هجوم بردند تا تکههایی از گوشت تنش ببرند و قطعه قطعه به وزن چند کیلو بردارند. نهنگ هنوز نمرده بود و استخوانهایش در پرتو آفتاب برق میزد. حالا کشورم را مثل یکی از آن نهنگها میدیدم که به خشکی نشسته تا نفس واپسین را بکشد... ».
این بخشی از کتاب «دیار خوابگردی» نوشته میا کوتو، نویسنده آفریقاییتبار است که توسط مهدی غبرایی ترجمه و به تازگی توسط انتشارات افق روانه بازار شده است.
میاکوتو از نویسندگان سفیدپوست موزامبیکی و یکی از نویسندگان برجسته در قاره آفریقاست. وی تاکنون جوایز متعددی همچون «کاموس» مهمترین جایزه ادبی زبان پرتغالی و نیواشتات انترناسیونال را دریافت کرده است.
«دیار خوابگردی» رمانی است جذاب، هولناک، خشمگین و در عین حال شاعرانه که با ترجمه انگلیسی آن، موزامبیک، پرتغال و آلمان نسخه سینمایی آن را در ۱۰۳ دقیقه به کارگردانی ترزا پراتا ساختند.
مهدی غبرایی رمانهای بیشماری را از فرهنگها و قارههای مختلف به فارسی برگردانده است، اما به گفته خودش یکی از مهمترین علایقش ادبیات آفریقاست که این اشتیاق از سالهای تحصیل در دانشگاه میآید و این فضا از همان زمان برایش جذابیت ویژهای داشته است.
با غبرایی به بهانه ترجمه این کتاب جذاب و انگیزه او از دنبال کردن ادبیات آفریقا به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
آقای غبرایی به نظر نمیآید تاکنون کتابی از میاکوتو در ایران ترجمه شده باشد، چه شد که سراغ «دیار خوابگردی» رفتید و آن را ترجمه کردید؟
در مقدمه این کتاب و یکی دو رمان دیگری که از آفریقاییها ترجمه کردهام، به این موضوع اشاره کردم که در سالهای اخیر بیشتر روی رمان آفریقای سیاه و عمدتاً رمانهایی که با شگرد رئالیزم جادویی نوشته شده است، متمرکز شدهام. البته سالها پیش هم این جستوجو ادامه داشت و زمینه آن را در رمان «آفتابپرستها» که نشر چشمه چاپ کرده نیز نوشتهام. همچنین پایاننامه من درباره آنگولا و موازمبیک بوده و از همان زمان علایقی در من شکل گرفت و کشورهایی با سابقه استعماری زیاد، پس از اینکه به استقلال رسیدند نظر من را جلب کردند و آشناییها از همان موقع بود تا سالها بعد که به سراغ رمانهایی بیشتر از آسیا، آفریقا، چین، ژاپن، هند و ... رفتم و آثار متعددی را ترجمه کردم.
دلیلم هم این است که جنبشها و تنشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این کشورها در سالهای اخیر به ویژه پس از دو جنگ مهم بینالمللی در اوایل قرن 20 و نیمه دوم قرن بیستم در این خطه متمرکز شده؛ بنابراین بازتابش را در رمان نیز به جا گذاشته است.
از طرفی دیگر از این روند ترجمههای تکراری و نوشتن و کپی مترجمها از روی دست یکدیگر که در اطراف من اتفاق میافتاد و اینکه همه مدام یک کتاب را از غربیها ترجمه میکنند خسته شدم و در جستوجوی صداهای تازه بودم که این ادبیات را پیدا کردم.
برهمین اساس سه عنوان کتاب از این دست منتشر شده که یکی از آنها همین «دیار خوابگردی» و نویسنده آن موزامبیکی است و کتاب دیگری که پیش از این منتشر شد، «آفتابپرستها» اثر ژوزه ادوآردو آگوآلوسا اهل آنگولا است و سومی هم «صبح بخیر رفقا» از دیگر نویسنده آنگولایی منتشر شده و دو اثر تازه دیگر هم در دست بازبینی و انتشار است.
آیا تا به حال اثری از میاکوتو در ایران ترجمه شده است؟
میتوانم بگویم تقریباً در ایران کسی میاکوتو را نمیشناخت، غیر از یکی، دو داستان کوتاه که آقای اسدالله امرایی ترجمه کرده بود، اما رمانی از وی تا به حال در ایران منتشر نشده است.
«دیار خوابگردی» به شرح تاریخ استعمار موزامبیک پرداخته است، آیا این اثر میتواند تصویری واقعی از این تاریخ را به مخاطب ایرانی نشان بدهد و اساساً این کتاب چقدر میتواند مخاطبش را با آفریقا آشنا کند؟
این کتاب را در یکی از نمایشگاههای کتاب معروف که در آفریقا برگزار میشود جزو 12 رمان برجسته آفریقا در نیمه دوم قرن بیستم قلمداد کردهاند و وقتی آنها چنین جایگاهی به این رمان دادند نشان میدهد اهمیت این رمان چقدر است. با آشنایی و شناختی هم که من با تاریخ موزامبیک دارم به نظرم میآید این رمان نه تنها منطبق بر واقعیت است بلکه هنرش این است که از واقعیت فراتر میرود و در واقع آن را به عرصهای میبرد که از آن نتیجه انسانی و اجتماعی بگیرد. میاکوتو، نویسندهای بسیار پرتوان است و جایزههای متعددی هم گرفته است. به نظرم بین این رمانهایی که من از ادبیات آفریقا ترجمه کردهام، این رمان از برجستهترین آنهاست.
بد نیست اشارهای کنیم به کتاب «ریشهها» اثر الکسهیلی که آن هم از جمله کتابهایی است که در مورد تاریخ استعمار نوشته شده و اتفاقاً بسیار مورد توجه مخاطب ایرانی واقع شده است. آیا «دیار خوابگردی» از جهت جلب مخاطب و نشان دادن وضعیت واقعی استعمار میتواند با این اثر رقابت کند و اینکه این کتاب در عمده آثار این ژانر چه جایگاهی دارد؟
«دیار خوابگردی» از نظر جذابیت در میان کتابهایی که پیشتر عنوان کردم شاید یک مقدار سختخوان باشد و برای هر کتابخوانی به آسانی قابل درک نیست. به طور مثال اثرش مانند نویسندهای همچون خالد حسینی که همه رمانهایش را ترجمه کردم ، آسان خوانده نمیشود، اما در عین حال عمق و ژرفای کار بسیار بیش از آن است. البته از روی این کتاب فیلمی هم تولید شده که آن هم مورد توجه قرار گرفته است.
اما بد نیست برای درک بهتر مثالی بزنم. ببینید! همینگوی و فاکنر هر دو نویسندگان برجستهای هستند که موفق به دریافت جایزه نوبل شدند، اما آثار همینگوی سهل و ممتنع است و عامه خوانندگان آن را میفهمند و نخبگان نیز آن را تأیید میکنند، اما فاکنر بیشتر نخبهپسند است. آثار میاکوتا هم تا جایی که من میدانم هم یک سر و گردن از آثار مشابه بلندتر است و هم خواندنش به سهولت برخی رمانهای دیگر است.
آقای غبرایی ادبیات آفریقا در پهنه ادبیاتفارسی چه جایگاهی دارد و مخاطب جدی کتاب چقدر در جریان این ادبیات و جایگاه آن قرار دارد؟
به نظرم کم و بیش آشنایی فراهم شده و من دیدهام که دوستان رمانهایی را ترجمه کردند، اما کسی مانند من روی رمانهای آفریقایی متمرکز نشده است.برخی نویسندگان آفریقایعرب هستند که بیشتر آثارشان کار شده، زیرا مترجمان عرب برخی از آنها را کار کردند. من هم در حوزه ادبیات عرب آفریقایی یک رمان از کشور سودان ترجمه کردم؛ رمان «فصل مهاجرت به شمال» از طیب صالح که متأسفانه ناشر قوی نداشت و نتوانست خوب جا بیفتد.
من فکر میکنم ما مسائل مشترک بسیاری داریم؛ هر چند خوشبختانه ما تاریخ استعماری نداریم، اما از نظر مسائل سیاسی، اجتماعی و درگیریها و ... زمینههای مشترک زیادی بین ما و آفریقا وجود دارد.
دریای ادبیات آفریقا بسیار غنی است. نمونه آن «وله سوینکا» نویسنده نیجریایی است که برنده نوبل شده و در واقع از نخستین نویسندگان آفریقایی برنده این جایزه مهم است و تا امروز کسی از او چیزی ترجمه نکرده است، زیرا او شاعر و آثارش شاعرانه و تعداد رمانهایش معدود است. سالهاست تصمیم دارم سراغ آثارش بروم، اما تردید کردم، حتماً ترجمه آثارش را جزو برنامه ادبیات آفریقا خواهم گذاشت و اگر فرصت دست بدهد چند رمانش را ترجمه میکنم.
این زمینههای مشترک موجب میشود کشش بسیاری به وجود بیاید. من در مقدمه کتاب «آفتابپرستها» هم نوشتهام که از یک طرف پشتوانه اینها ادبیات غنی پرتغالی است(زبان موزامبیک و آنگولا پرتغالی صحبت میکنند چون مستعمره پرتغال بودند) و نویسنده توانایی همچون «فرناندو پسوا» را پشت سر دارند و از طرف دیگر ادبیات اسپانیایی و اسپانیولی زبان که نویسندهای چون «خورخه لوئیس بورخس» پشت سر آنهاست. این گونه است که آنها ادبیات بسیار غنی دارند و از طرفی دیگر کشورهای فرانسه زبان هم که به ادبیات فرانسه متکی و کشورهای انگلیسی زبان هم به ادبیات انگلیسی متکی هستند.
آیا نوشتههای آنها هنوز تحتتأثیر استعمار و مصائبی است که بر این قاره گذشته است یا نگاههای تازهای هم وارد این ادبیات شده است؟
حتماً نگاه تازه وارد شده است. یکی از همین نویسندگان که جزو کشفهای من در ایران است و یک رمان هم از او ترجمه کردم و در مرحله بازبینی نهایی است، یک رمان پلیسی نوشته که طنزآمیز است و بازتاب بسیار وسیعی پیدا کرده و یا رمانهای دیگری در زمینههای متنوعی توسط نویسندگان مختلف نوشته شده است. یا نویسنده دیگری از آفریقای جنوبی به نام «آندره برینک» که من 10 کتابش را به صورت پی دی اف دارم و نویسنده قدرتمندی است که بارها نامش جزو کاندیدای نوبل مطرح بوده و نامش هر سال در جایزه نوبل عنوان میشود و تاریخ کشورش از آغاز استعمار تا به امروز، تصویری از زندگی مدرن و رئالیزم جادویی به وفور در آثارش موج میزند و فرد بسیار مطرحی است.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: کتاب ادبیات آفریقا دیار خوابگردی ادبیات آفریقا ترجمه کردم رمان هایی یکی از آن سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۰۴۷۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نداشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه پیدا کرد. اینداستاننویس سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید. او سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
با فرارسیدن سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفته او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد